رفتن به محتوای اصلی

به بهانه توهین عباس معروفی به دکتر رضا براهنی
03.06.2013 - 20:59

 آقای عباس معروفی زمانیکه 800 سال پیش!!! آمدیم زبانمان ترکی بود!

 

رشد و آگاهی از حقوق انسانی_اجتماعی و عدالتخواهی ‌ملیتهای غیرفارس‌زبان در این اواخر به مذاق خیلی‌‌ها خوش نیامده و شروع به انکار و توهین مللیت های غیر فارس زبان و روشنفکران آنان میکنند. گرچه توهین و انکارهای ایدئولوزیکی غیر فارس زبانان در تاریخ معاصر ایران کم نیست اما شنیدن این نوع توهمات نژادی از طرف شخصیتی ادبی و داستان نویس معاصر که خود قربانی استبداد حاکم میباشد و شاگرد مکتب ادبی دکتر براهنی ها میباشد، تعجب و ناامیدی در میان اصحاب قلم را افزایش داد و باعث انتقاد های فراوانی از طرف دوست داران ادب به این داستان نویس و به اصطلاح روشنفکر معاصر شد.

به دنبال آن باخود به تاریخچه و نقش روشنفکران در شکل دهی دموکراسی و دفاع از حقوق انسانی انسان ها فارغ از هر کیش و مذهب فکر ‌کردم. تنها مدلی که شباهت بسیاری با موقعیت خودمان پیدا کردم ترکیه بود. به دستاوردهای ملت کرد در ترکیه فکر کردم که چطور شد کردهای ترکیه با حداکثر 5/1جمعیت کل کشور (خیلی‌کمترازترکان ایران) و با روشهای غیرمسالمت آمیز (باحق یا ناحق بودنش کاری ندارم) برای بدست آوردن حقوق اولیهٔ فرهنگی‌_اجتماعی خوداز میللیت‌های غیرفارس زبان ایران پیشی‌گرفته اند (اولین دانشگاه کردی زبان در دیاربکر، شبکه سراسری کردی زبان بدون اجباری کردن نصف ترکی ‌نصف کردی، حق دفاع در دادگاها به زبان کردی،اجازه ثبت حزب و فعالیت برای کردها و دیگر ائتنیک ها....). با وجود این که مساله خیلی‌پیچیده تر از آن است که با یک فاکت به قضاوت نشست اما به نظر می آید وجود و رشد حلقه روشنفکری خود ترک زبانها در دفاع از حقوق کرد زبانها باعث پیموده شدن این راه دراز شده. نمونه وجود این حلقه روشنفکری را میتوان در تمامی سطوح اجتماعی و سیاسی کشور ترکیه مشاهده کرد. وجود چندین روشنفکر، نویسنده، کارگردان، بازیگر و حتی اسلام گرایان ترک زبان در حزب ب. د. پ .کردها که بصورت رسمی در فضای سیاسی تورکیه  فعالیت می کنند (سیری ثریا نمایندهٔ پارلمان از حزب بدپ)، پیشقدم شدن شخصیتهای شناخته شده اعم از بازیگر، خواننده، نویسنده، مربی، سناریست و سیاستمدار ترک در حل مساله کردها با نام انسانهای عاقل، حمایت احزاب چپ و کمونیستی ترک از حقوق کردها (حزب کمونیست های ترک)، حمایت نویسندگان نامدار جهانی ترک از حقوق کردها و دیگر اقلیت ها (اورهان پاموک).....که تاثیر چندین سال فعالیت این حلقه روشنفکری ترکها علاوه بر جهت دادن به فضای سیاسی و اذهان عمومی کشور سیاستمداران حزب عدالت و توسعه را هم مجبور به تن دادن به خواست های کردها کرد.

نوع نگاه و تعریف ایدئولوژیکی از دوست و دشمن از طرف نظامهای حاکم و روشنفکران زمان در بدبین و یا خوشبین کردن اذهان عمومی به یک موضوع خاص در هر کشوری سهم به سزایی در شکل گرفتن حلقه های روشنفکری(مثبت یا منفی) در باره آن موضوع میشود. گفتمان ایران اهورایی_فارس محوری و توران دیو صفت و عرب ستیزی بر جای مانده از فردوسی قرن چهار هنوز بدون کوچکترین تغییری در ادبیات سیاسی روشنفکران فارس زبانان ما خودنمایی میکند و هر گونه ادبیات سیاسی تساهل جویانه در برابر ترک و عرب را کنار میزند. ترک و عرب ستیزی بین روشنفکران مسموم شده در این فضای آلوده به ایدئولوژی فارس محور در ابعاد مختلف خود را نمایان میکند. اگر ملی گرایی های بیمارگونه فارس محور دهه های قبل را نا دیده بگیریم که با شدت فراوان حتی تز جدایی نوزادان غیر فارس از مادر را پیشنهاد میکردند. امروز هم هالوی شاعر با اصرار تمام از نژادپرستی بیمارگونه خود دفاع مکند، شجریان خوش بانک از ترک تورک های معترض به حادثه کاریکاتور از جغرافیای سیاسی ایران سخن میراند، حداد عادل منجمد شده در حلقه حاکمیت در مقابل خواسته دانشجویان تن‌ به قواعد بازی نمیدهد و تحصیل به زبان مادری را خواسته بیگانگان می‌داند. عباس معروفی ادیب و فرنگ دیده! ترک ها را هجوم‌آوران ۸۰۰ سال پیش!! می‌داند و رسمی شدن زبانی غیر از زبان فارسی را با تی‌پای مردگان جواب میدهد، اپوزوسیون های لوس‌انجلس نشین سرمست از احتشام ایران باستان اجازه تنفس به هیچ  تفکری در خارج از این دایره تنگ و مسموم را نمیدهند، اسلام گرایان موعودگرا زیر چتر ایران اسلامی، طرحی نو از آریایی گرایی فارسی تبلیغ میکنند. بطوریکه در تمامی سفارت خانه های ایران در خارج از کشور تبلیغ تخت جمشید و بیستون میشود و در کنار آنها حافظ و سعدی و البته فردوسی دیده میشود. در عجبم چرا حاکمان جمهوری اسلامی تصویر حرم امام رضا را به رخ خارجیان نمی کشند (قابل توجه آنانی که مدعی هستند جمهوری اسلامی تمثیل کننده اسلامیت و ارزشهای دینی هستند نه ملی گرایی ایران فارس محوری!). چندین مورد توهین و افترا از طرف ارگان ها و مقامات رسمی کشور (رئیس جمهور، وزیر، امام جمعه، نماینده مجلس...) به مللیت های غیر فارس زبان به خصوص ترک زبانان (نظر سنجی صدا و سیما، سریال ها و جریان کاریکاتور و جکهای تحقیر آمیز )...و صدها مثال دیگر که هر خواننده با وجدان سالم بیشتر از من در حافظه خود از این مللی گرایی بیمارگونه فارس محوری در ذهن دارد. شدت این نژاد پرستی فارس محور به حدی است که به نماینده مورد تایید شورای نگهبان ولی فقیه اجازه قرائت 2 بیت شعر ترکی در مجلس را نمیدهد. هنوز آزاد گذاشتن صحبت با زبان مادریمان در خانه مان منتی بزرگ بر سرمان میباشد! و سکوت همیشگی روشنفکران فارس حاکی از فخرفروشی یک گفتمان  زبانی حاکم در ایران میباشد! (اگر دفاع مقطعی جلال آل احمد را نادیده بگیریم).

علاوه بر این در رفتار شناسی انسانها با نوعی از هویتهای کاذب اکتسابی برخورد میکنیم که شخص آن را با قرار گرفتن در موقعیت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خاصی (مثل نویسندگی، کسب مقام ورزشی، رسیدن به یک مقام سیاسی) بدست میآورد و برای تداوم شخصیت اجتماعی مصنوعی کسب کرده قدم در راه حفظ و دفاع غیر منطقی از آن هویتهای کاذب میگذارد. این هویت های کاذب به صورت اوتوماتیک وار از فضای درست شده بوسیله حاکمان، سیاستمداران و روشنفکران به شخص انژکته میشود. نمونه فراوان این نوع الیناسیون ها و آسیمیلاسیون ها را در شخصیت های ورزشی این اواخر میبینیم. در بحث جامعه شناسی این بر میگردد به تنضیم رفتار در مقابل دومینیانت های اجتماعی_سیاسی حاکم بر جامعه در شرایط ناجور با رفتارهای دوگانه! و یا به تعبیری فرصت طلبی ...

آقای عباس معروفی هم با کتابهایش اسم در آورده و زبانی که در کتاب هایش به کار برده فارسی میباشد. برای حفظ شخصیت اجتماعی بدست آورده از نوشتن آن کتاب ها یا باید هر چه غیر فارس هست را نیست کند و یا باید مثل دکتر رضا براهنی آن قدر ظرفیت داشته باشد که با آن همه فارسی نویسی به وظیفه روشنفکری خود عمل کند و در کنار حق و عدالت در مقابل استبداد حاکم از هر نوعی بایستد. به نظر میرسد آقای معروفی راه پر اسم و رسم را انتخاب کرده و مثل تمامی روشنفکران سلفی فارس زبان خویش(به استثنای جلال آل احمد) چشم خود را بر حقایق بسته و شروع به بی احترامی به بزرگ خود میکند.

به عبارتی روشنفکری در ایران هنوز به آن درجه از شعور و بلوغ فکری نرسیده که فارغ از دین، کیش، زبان به وظیفه روشنفکری خود بپردازد. روشنفکر ما هنوز بلوغ روشنفکر قرن 19 فرانسه را پیدا نکرده که یاد بگیرد میشود فرانسوی شد و در جبهه های حق در کنار الجزایریها علیه استبداد فرانسه جنگید و امروز امثال عباس معروفیها به ما یاد می دهندکه راه درازی برایر روشنفکر شدن و عمل کردن به وظیفه روشنفکری در جامعه ایران داریم. چه بسا کسانی مثل من حسرت و حیف گذاشتن اون همه زمانی را میخورند که صرف خواندن رجز مردگان آقای معروفی ها و یا دیگر کتابهای روشنفکران بی مسئولییت کردند. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
ایمیل رسیده از نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.