نوبهاران بود و در هرگوشه صحرا
لاله های سرخ می روئید بس زیبا!
نوبهاران بود و گلشن رنگ دیگر داشت
جامه های سرخ، در بر داشت
نو بهاران بود و با امید بس سرشار
مردمی آزاده و بیدار
کاوه ها، در بین شان، بسیار
جملگی از جور و از بیداد ضحاک زمان، بیزار
گرم پیکار و نبردی سهمگین با ارتجاع بودند
در نبرد خویش با دشمن، سلحشور و شجاع بودند
تا بساط ظلم را یکسر، فرو ریزند
سلطه ضحاک ظالم را براندازند
خلق را سازند از یوغ ستم، آزاد
* * *
نوبهاران بود و در اعماق زندان های دهشتناک
در درون دخمه های تار
ای بسا شیران که در زنجیرها بودند
قهرمانان دلیر خلق ما بودند
جملگی با درد مردم، آشنا بودند
با وجود سال ها در دخمه های تیره، جان کندن
بدترینِ رنج ها و بدترین، اشکنجه ها دیدن
همچنان روحیه شان، بسیار عالی بود
رزمشان در گوشه های سرد زندان ها، تداوم داشت
عزم شان چون کوه بود و صخره صحرا
وندرآن، افسون دشمن را نه تاثیری!
* * *
شاه، کز زندانیانی این چنین سرسخت
رزمجویانی چنین آزاده و بیدار
سخت، وحشت داشت
تا نهیب پر خروش شرزه شیران را کند خاموش
همچنان ضحاک خونخواری
که از خون جوانان می شود سیراب
نه تن از زندانیان را، حکم کشتن داد
* * *
وز پس امضای این فرمان خون آلود ضحاکی
در بهارانی که گلگون لاله ها از خاک می روئید
نه تن از آزاده انسانهای بی باک و مقاوم را
دیوخو جلادها، کشتند
خون پاک نه تن از قربانیان راه آزادی
بر زمین دشت، جاری گشت!
* * *
نوبهاران بود و صحرا رنگ دیگر داشت
لاله های سرخ در بر داشت
لاله ها از خون فرزندان ایران بود
خون نه تن، رزمجویان بود
اینک اندر دشت های خرم میهن
هر بهارانی که گلگون لاله ها از خاک می رویند
خاطر آن نه شهید خلق را تجدید می سازند
لاله ها گوئی که خون آن شهیدانند
خون نه تن رزمجویانند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید