رفتن به محتوای اصلی

اصلاح طلبانی که برای بازگشت به قدرت"معتدل" میشوند!
26.06.2013 - 22:56

معمولاً وقتی یک شرکت  خدماتی و یا یک مؤسسه تولیدی و تجاری به علتی ورشکست میشود ، صاحبان و مدیران آن شرکت و مؤسسه ،  برای اینکه ناکارآمدی و ضعف مدیریت خود را که منجر به ورشکستگی شرکت و مؤسسه مربوطه گردیده است پنهان نمایند وسابقه ی ناموفق خود را پاک نموده و بی کفایتی مدیران و کارگزاران شرکت ورشکسته را پشتوانه ی فعالیت های آینده خود نسازند ، با اسامی جدیدی وارد بازارعرضه خدمات  و تولید میشوند و فعالیت خود را با نامی جدید آغاز میکنند ، حالا حکایت  برخی از اصلاح طلبان است که پس از حدود دو دهه فعالیت ناموفق زیر تابلو "اصلاح طلبی" ، اینک و پس از برگزیده شدن آقای روحانی به ریاست جمهوری ، برای اینکه ناکارآمدی ها ، سازش کاری ها و عقب نشینی های غیرضروری و سیستماتیک خود را درمقابل خودکامگی های خامنه ای از خاطره ایرانیان محو سازند ، این روزها در زیر تابلو جدید "اعتدال گرائی" جمع شده  و در خصوص خواص این اکسیری که گویا تازه آنرا کشف کرده اند! قلم فرسائی وسخن پراکنی میکنند !

بسیاری از اصلاح طلبان دولتی که فشارهای بیت رهبری و اصولگرایان ذوب شده در ولایت ، آنان را به سمت اعتدال گرائی سوق داده است ، این روزها از پیروزی آقای روحانی که بی هیچ تردیدی با صوابدید و رضایت خامنه ای خودکامه و در چهارچوب  یک پروژه عقب نشینی مهندسی شده از جانب  بیت رهبری انجام پذیرفته است ، آنقدر به وجد آمده و از آزاد بودن و عدم تقلب در انتخابات اخیر سخن میگویند که گوئی آزاد ترین و دمکراتیک ترین انتخابات جهان ، درجمهوری اسلامی برگزار شده است ! برای اینان مهم نیست که در روزهای آخر و در شب انتخابات ، در پشت پرده ی توطئه گر بیت رهبری چه گذشته و چه زد و بندهائی در میان سران قبیله جمهوری اسلامی صورت گرفته است که رهبر خودکامه ، ازپروژه بیرون آوردن کاندید مطلوب خود از صندوق ، که از مدتها قبل نشانی هایش را به مردم داده بود ، صرفنظر میکند و با اعلام بی طرفی خود و حتی دعوت از مخالفان جمهوری اسلامی برای شرکت در انتخابات ، راه را برای انتخاب آقای روحانی هموار میسازد !  برای خانمها و آقایان اصلاح طلب ، چگونگی بیرون آمدن  آقای روحانی از صندوق انتخابات و مهم نیست ، مهم این است که به هر حال آقای روحانی رئیس جمهور شده است و اصلاح طلبان میتوانند در کابینه او ادعای سهم  خواهی نمایند ! برای اصلاح طلبان دیدن این واقعیت که مردم ایران در انتخابات اخیر یکبار دیگر ناگزیرشدند بین گزینه  بد و بدتر ، بد را انتخاب کنند مهم نیست ، مهم این است که بیت رهبری نیروی آنان را برسمیت بشناسد و خامنه ای نتواند آنان را از دایره قدرت جمهوری اسلامی حذف نماید .

شکست پروژه بیت رهبری برای انجام تقلب بزرگ و انتخاب کاندیدای اصلح خامنه ای ، البته که باید در درجه اول بحساب دوراندیشی و زمان سنجی مردم آگاه  و نسل جوان و خردمند ایران گذاشت و دوم بحساب ازهم پاشیدگی درونی دارودسته های فاسد و قدرت طلب  جمهوری اسلامی . اما دراین میان اصلاح طلبان در گفته و نوشته های خود ، نتیجه انتخابات را ناشی از حضور فعال خود و لاجرم آرای ریخته شده بنام روحانی را از آن خود می پندارند !  نمونه بارز این طرزتفکررا میتوان در نوشته آقای ابراهیم نبوی ، طنز نویس مشهور اصلاح طلب مشاهده نمود ، ایشان در مقاله ای که پس از اعلان نتایج انتخابات ، با عنوان " آقای روحانی ، ما طلبکار نیستیم " برشته تحریر در میآورد تمام آرائی که بنام  آقای روحانی به صندوق ها ریخته شده است را ، از جنس رأی  خود تصور میکند و اصلاح طلبان و اعتدال گرایان را حائز اکثریت آرا میداند ، گوئی که در ایران استبداد زده ، دو حزب اصلاح طلب و اعتدال گرا وجود داشته اند و بین این دوحزب ائتلافی صورت میگیرد و مردم ایران هم به این ائتلاف رأی میدهند ! با چنین نگاه پیروزمندانه ای است که آقای ابراهیم نبوی در نوشته خود ، برای آقای روحانی برنامه ریزی میکند ! کابینه تشکیل میدهد و همه جناح ها و شخصیت های جمهوری اسلامی را به همکاری با رئیس جمهور جدید دعوت مینماید ! برای اینکه با افکار و عقاید پاره ای از اصلاح طلبان معتدل شده  که این روزها فرصت را مناسب تشخیص داده اند تا برای ورود به دایره قدرت درهم پاشده جمهوری اسلامی ،  لباس اصلاح طلبی خود را با لباس اعتدال گرائی تعویض نمایند ، در اینجا  بطور اختصار به بررسی بخشی از نوشته آقای ابراهیم نبوی ، طنز نویس مشهورتحت عنوان "آقای روحانی ما طلبکار نیستیم" می پردازم .

آقای ابراهیم نبوی  پس از پیروزی آقای روحانی درانتخابات از جمله  چنین مینویسد :

 « ملت ما بارها تاوان دولت های سیاسی و ایدئولوژیک را داده است. منظورم از سیاسی آن نیست که در ذهن شماست . منظورم دولت سیاست زده است . آقای روحانی گفت و حالا انتظار داریم که به گفته خود عمل کند که دولتی فراجناحی یا ملی تشکیل دهد. البته معلوم است که میانه روها و اصلاح طلبان 51 درصد از رای مردم را دارند. اما قالیباف و حامیانش نیز درصد مهمی از رای دهندگان را شامل می شوند، محسن رضایی نیز نماینده تقریبا ده درصد جامعه است ، جلیلی هم درصدی از مردم را نمایندگی می کند ، ولایتی نیز به هم چنین. اگر بناست دولتی ملی تشکیل شود باید از همه این گروهها وزیر و نماینده مقتدر داشته باشد. این فقط برای باج دادن نیست . این کار به معنای ایجاد دولتی فراگیر است. دولت باید نماینده افکار عمومی باشد. فارغ از نیک و بد اخلاق سیاسی، مصلحت اندیشی حکم می کند که دولت پایدار نماینده اکثریت نیروهای اجتماعی باشد. و اکثریت نیروهای اجتماعی کسی نیست که 50 باضافه یک درصد آرا را به دست می آورد. اگر اصلاح طلبان نماینده 51 درصد هستند و اصولگرایان میانه رو 20 درصد آرا را دارند یا اصولگرایان تندرو نماینده درصد کوچکی از مردم هستند، آنها باید در قدرت اجرایی نماینده واقعی خودشان را داشته باشند. وقتی ولایتی و قالیباف و رضایی هر کدام یک نیروی اجرایی مهم هستند که توانایی بالایی برای اداره یک وزارتخانه دارند، چرا باید کشور از توانایی یک وزیر توانای اصولگرا محروم شود؟»

از آنجائی که اینجانب تا کنون هرآنچه از آقای ابراهیم نبوی خوانده ام در قالب ظنزهای سیاسی - انتقادی بوده است ، ابتدا تصور کردم که این نوشته نیز یکی دیگر از طنزهای آقای نبوی است ، ولی هرچه جلو رفتم دیدم خیر ، طنز نویس محبوب ما شوخی نمیکند،  آنچه که نوشته است جدی و به آن باور دارد ! و چقدر تأسف خوردم که آقای نبوی اصلاح طلب که بسیاری از ما ایرانیان ، از جمله نگارنده این سطور طنزهای انتقادی-سیاسی ایشان را میخوانیم و استعداد ایشان را در این زمینه تحسین میکنیم ، پس از اقامتی طولانی در دیار فرنگ و  حشر و نشر با خیل روشنفکران چپ و راست و لیبرال و دمکرات و سکولار  و  غیره و غیره  هنوز معنی درستی از واژه هائی مانند "دولت ملی و فراجناحی" ، در ذهن اش نقش نبسته است  ! چنین بنظر میرسد که آقای نبوی  "دولت ملی و فرا جناحی" را با قصه کشتی نوح که بفرمان پروردگار برای بقای نسل موجودات زنده ، از هر موجود دوپا و چهار پا ، یک جفت را در کشتی قرار داده اند تا طوفان بزرگ فرو نشیند و کشتی نوح در ساحلی امن لنگر اندازد و جانداران دوباره به تولید مثل مشغول شوند ، عوضی گرفته است ! فهم ودرک آقای نیوی از دولت ملی و فراجناحی این است که از تمام دارودسته های دزد و تبهکار جمهوری اسلامی ، نماینده ای در دولت آقای روحانی حضور داشته باشند تا بدین وسیله "آشتی ملی" که ناجی معروف هاشمی رفسنجانی از مدتها قبل پیشنهادش را داده است عملی شود ! راه حل آقای نبوی برای کاهش دادن اختلافات درونی جناحهای حکومت اسلامی به زبان عامیانه این است که : "هرکس بام اش بیش برف اش بیش" ، هر کاندیدی که رأی بیشتری در انتخابات آورده است ، دارودسته او باید از خوان یغمائی که بیت رهبری در صدر آن نشسته است سهم بیشتری عایدش شود ! این است معنی دولت ملی فراجناحی از نظر اصلاح طلبان معتدل شده ! من امیدوارم که  توصیه آقای ابراهیم نبوی در مورد تشکیل دولت ملی و فرا جناحی به گوش آقای حسن روحانی رئیس جمهور جدید نرسد و ایشان بدون توجه به دستورالعمل آقای ابراهیم نبوی و سایر اصلاح طلبان معتدل شده ، کسانی مثل آقای سعید جلیلی را که موج انفجار در جبهه های جنگ ایران و عراق متأسفانه آنان را دچار اختلال جسمی و روحی و روانی ساخته است ، در کابینه "ملی و فراجناحی" خود راه ندهد چونکه سپردن هرگونه مسئولیت  و مقامی به اینگونه بیماران روانی حتی در پائین ترین رده های کارهای اجرائی و مدیریت ، برای کشور و مردم ایران زیان بار خواهد بود .  

ضمناً همین جا از طنز نویس محبوب گله ای دارم و آن اینکه : شما که با دقت زیاد و متناسب با در صد آرای کاندیدها در انتخابات اخیر ، در دولت آینده آقای روحانی به هرکس پستی و مقامی داده اید ، پس چرا آقای غرضی را با حدود 500 هزار رأی ، از قلم انداخته اید ؟ مثل اینکه شما نیز مانند صدا وسیمای جمهوری اسلامی ، دیواری کوتاه تر از آقای غرضی پیدا نکرده اید ، چونکه در مناظره تلویزیونی نیز مجری برنامه میخواست نوبت ایشان را پایمال کند که خوشبختانه آقای غرضی در همانجا از حق خود دفاع کرد و نشان داد که در نظام مقدس اسلامی ، جائی برای تبعیض و بی عدالتی وجود ندارد !  در ضمن شما که معیار انتخاب خود را برای تشکیل کابینه ای معتدل و ملی و فراجناحی ، اعداد و ارقام  قرار داده اید و با تردستی 51 درصد آرای شمرده شده را  به حساب پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات اخیر گذاشته اید ! بد نیست بدانید که اگر حتی این 51 در صد را به حساب اصلاح طلبان و آقای روحانی بگذاریم (نه به حساب انتخاب بین بد و بدتر و ترس مردم از انتخاب کسانی از قماش جلیلی  و نه به حساب آن دسته از مخالفان جمهوری اسلامی  که خامنه ای خودکامه از آنان دعوت نموده بود که لااقل بخاطر ایران هم شده در انتخابات شرکت نمایند) ، با وجود همه اینها بعد از برنده اول انتخابات یعنی آقای روحانی ، در مرتبه دوم ، بالاترین عدد از آن کسانی است که در انتخابات اخیر شرکت نکردند ، حال سئوالی که در مقابل  طنز نویس محبوب قرار میگیرد این است که تکلیف این چند ملیون نفری که انتخابات را تحریم کردند و یا آرای سفید به صندوق ها ریخته اند چه میشود ؟  سهم و جایگاه نماینده آنان در دولت معتدل و ملی و فراجناحی مطلوب آقای نبوی چند درصد و جایگاه نماینده آنان در کابینه معتدل و ملی و فراجناحی کجاست ؟! یا اینکه به گفته ی حزب الله تحت فرماندهی بیت رهبری : " کسی که رأی نداده حق نظر نداره" ؟!

آفای نبوی در قسمت دیگری از نوشته خود در نقش معلم اخلاق ظاهر میشود  و همه را به پرهیز از تند روی دعوت مینماید. ایشان چنین مینویسد : 

« به هر دو جناح توصیه می کنم که از هر نوع تندروی در برخوردهای شان خودداری کنند. طبیعی است که رای دهندگان به روحانی غالبا حامیان جنبش سبز بودند، اما هر نوع رادیکالیزه کردن حضور خیابانی ، دادن شعارهای تند ، تحت فشار قرار دادن روحانی و حامیانش( خاتمی و هاشمی) سوء استفاده از رای مردم است . دادن شعار مرگ علیه هر کسی نادرست است . اصولگرایان تندرو شعار « مرگ بر موسوی» را در سال 88 دادند و پاسخ سخت شان را در خرداد 92 گرفتند. معترضین حکومت هم در جریان جنبش سبز بارها شعار « مرگ بر خامنه ای» را دادند و پاسخ شان سه سال نومیدی و تلخی و استبداد و فشار بود. مرگ هیچ کس مشکلی را حل نمی کند. من به عنوان یک رفیق جنبش سبز و جنبش اعتراضی به جد خواستار آنم که در هیچ حالتی نه شعارهای تندروانه و حاوی ویرانی و نابودی بدهیم و نه تظاهرات زیبای مردم معتدل میلیونی را با شعارهای تند و تحریک کننده به بن بست و بحران بکشانیم»

طنز نویس گرامی ما در این قسمت ، در لباس عاریتی"رفیق جنبش سبز"  به تحریف واقعیاتی که بقول معروف "اظهر من الشمس" است میپردازد و جنبش سبز را به تند روی متهم میسازد و سرکوب وحشیانه این جنبش را از طرف اوباش بیت رهبری گویا نتیجه شعارهای رادیکال و تندروانه میداند ! بنظر میرسد که آقای نبوی و همفکران ایشان علاوه بر معتدل شدن به ضعف حافظه نیز دچار گردیده اند که وقایع چهار سال گذشته را از خاطر برده اند ! ایکاش طنز نویس ما و همفکران ایشان برای توجیه اعتدال گرائی خود و تلاش برای بازگشت به گردونه قدرت ، راه دیگری بغیر از تخریب جنیش سبز  و  وارونه جلوه دادن واقعیت هائی که مردم ایران وجهان با چشم خویش دیده اند پیدا میکردند و اخلاق را در راه  دست یابی به قدرت قربانی نمیکردند.

چهار سال پیش دنیا به احترام جنبش عظیم و مسالمت آمیز مردم ایران که در اعتراض به دزدیده شدن رأی شان دراین کشور برپا شد ، کلاه از سر برداشت و  این جنبش برای ایرانیان در سرتاسر جهان عزت و آبرو و احترام کسب کرد ، در راهپیمائی ها و تظاهرات  مردم ایران در آن روزها ،  اثری از خشونت و  و شعارهای مرگ بر این و آن نبود ، مردم فقط یک خواسته داشتند و آن : "رای من کو " ، از میدان راه آهن تهران تا میدان تجریش راهپیمائی سکوت بر پا کردند بدون اینکه کلامی بر زبان جاری سازند ، اراذل و اوباش حمله کننده به صفوف مردم ، توسط جوانان دستگیر و بدون اینکه کوچکترین آسیبی به آنان رسانده شود به پلیس و نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی تحویل داده میشدند ، شعارهائی از قبیل مرگ بر دیکتاتور و مرگ برخامنه ای از آن روزی در میان جوانان ایران رایج شد که اوباش و جیره خواران بیت رهبری ، تظاهرات آرام و راهپیمائی مسالمت آمیز مردم را به گلوله بستند و موتور سواران مجتبی خامنه ای ، سرها و سینه های مردمی که فقط شمردن رأی شان را مطالبه میکردند درخیابانها دریدند ، حال از آقای ابراهیم نبوی و همفکران ایشان باید پرسید : وقتی که در مقابل چشم مردم ، ندا ها و سهراب ها توسط اوباش خامنه ای درخون خویش غرق میشوند ، سر دادن شعار "مرگ برخامنه ای" نشانه تندروی جنیش سبز بوده است ؟!  وقتی جوانان برای  خنثی کردن گاز خفه کننده اشک آور که نیروهای سرکوب گر و اوباش خامنه ای به میان جمعیت پرتاب میکردند ، روزنامه ای و تکه مقوائی را آتش میزدند ، آیا این به معنی تندروی  و رادیکالیسم از طرف جنبش سبز باید تلقی گردد؟! خیر آقای نبوی ، شما خوب  میدانید که خشونت ذات جمهوری اسلامی و اراذل و اوباش پیرامون بیت رهبری است . چرا راه دور برویم ، در تجمع و مبارزه انتخاباتی آقای روحانی ، نیروهای امنیتی و اوباش بیت رهبری  به جوانانی که عکس موسوی و کروبی و خانم رهنورد در دست داشتند و یا شعار "زندانی سیاسی آزاد بایدگردد" سر داده بودند مورد ضرب و شتم  قرار میدادند و دستگیر مینمودند ، آیا این هم تند روی از جانب جنبش سبز محسوب میشود ؟! اعتراض به کشتن هاله سحابی ، اعتراض به قتل ستار بهشتی در زیر شکنجه زندان و  اعتراض به کشتن افشین اسانلو که همین چند روز پیش اتفاق افتاد و دهها و صدها نمونه دیگر چطور ؟ آیا اگر کسی به این جنایات اعتراض کند ، تندروی کرده است؟!  خواهان آزادی زندانیان سیاسی شدن و رسیدگی به پرونده کودتای انتخاباتی سال 88  شدن تند روی است؟

آقای ابراهیم نبوی ! ترور وخفقان وحشتناک جمهوری اسلامی  و کشتار و شکنجه و اعدام آزادیخواهان ایران را ناشی از چند شعار  تند و رادیکال دانستن ، تحلیلی است بغایت سطحی و  مغرضانه ، راست این است که خامنه ای  و بیت رهبری از حضور و نمایش قدرت ملیونی مردم و طرح انبوه مطالبات مردم جان برلب رسیده در خیابان وحشت دارد ، از دادخواهی هزاران مادری که فرزندانشان بدست عمال حکومت اسلامی کشته شده اند وحشت دارد  و از مخالفت مردم با سیاست های ضدملی  رژیم خودکامه  میترسد ، چند هفته دیگر که آقای روحانی رسماً  کار خود را به عنوان رئیس جمهور آغار نماید ، شاید یکی از نخستین خواسته های نهادهای سیاسی و مدنی از دولت جدید ، مجوز تجمع  و راهپیمائی سکوت از محل حصر خانگی آقای موسوی و خانم رهنورد تا محل حصر آقای کروبی باشد ، در آنصورت دولت ملی و فرجناحی آقای روحانی در مقابل این خواسته و حق قانونی شهروندان تهرانی چه خواهد کرد ؟ آنجاست که بیت رهبری وارد معرکه خواهد شد  و دولت آقای روحانی را از دادن مجوز برای راهپیمائی سکوت که حتی خبری هم از شعار دادن در آن نباشد برحذر خواهد داشت .

آقای ابراهیم نبوی در پایان مقاله خود چنین مینویسد :

«من و هزاران حامی دولت روحانی مانند من، توانایی های فراوانی در عرصه های تکنولوژی، مدیریت، فرهنگ، سیاست خارجی و سیاست داخلی داریم که همه را در اختیار جناب روحانی می گذاریم. ما طلبکار شما نیستیم. ما کنار شما هستیم. ما به شما نظر می دهیم، اما شما را تحت فشار نمی گذاریم. ما میلیونها تحصیلکرده اهل خرد هستیم که آرزو می کنیم که شما که نماینده ما هستید موفق شوید و ما هر کاری بتوانیم برای موفق شدن شما می کنیم. ما نمی گوئیم مطالبات مان از شما چیست، بلکه می گوئیم توانایی مان برای برآورده کردن مطالبات مردم چیست و ضمن در اختیار قرار دادن همه توانایی مان برای کمک به ساختن ایران عزیز، نظرات مان را برای بهتر شدن وضع کشور می گوئیم .»

در خصوص طلبکار نبودن آقای ابراهیم نبوی از آقای روحانی ! باید به اطلاع طنز نویس محترم سابقاً اصلاح طلب و اکنون اعتدال گرا برسانم که : شما و آقای روحانی و  حکومت اسلامی تان که ایران را به جهنمی برای مردم  و بهشتی برای باندهای تبهکار تبدیل کرده است ، همه به مردم  ایران بدهکار هستید و شرح این بدهی ، داستان مثنوی و هزار من کاغذ است که در این مختصر نمی گنجد که بفرموده مولانا : شرح آن داستان و  آن خون جگر   این زمان بگذار تا وقت دگر .

طنز نویس محبوب و یاران همفکرش  را روزی در لباس خط امامی دیدیم ، روزی در جامه اصلاح طلبی ، روزی در لباس حامی جنبش سبز و امروز در خلعت اعتدال گرائی که البته این اعتدال گرائی به نیت "خدمت به ایران" ! میباستی رفته رفته میل به اصول گرائی نماید .  این "خادمان ملت" ! را فردا در چه لباسی خواهیم دید ؟ هیچکس نمیداند .  

5 تیرماه 1392

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.