رفتن به محتوای اصلی

تنها جمهوری اسلامی خط قرمز ندارد، تو هم …
20.02.2009 - 20:53

تیغ سانسور: با درود به شما خوانندگان، شنوندگان و بینندگان عزیز، امیدوارم در هر

کجا که هستید شاد و سلامت باشید.

 آزادیخواهان !

همانطور که اطلاع دارید، سایت، وبلاگ، رادیو و تلویزیون، حزب، سازمان و روزنامه ما، اگر پُر بینده ترین و یا پُر شنونده ترین در جهان نباشد، حتمأ پُر خواننده ترین است.

برای اثبات این حرف ما کافی بود به رادیو غیاث آباد گوش می کردید! که چندین بار آن

را نشان داد!

اما طبق روال همیشگی در مسائل مُهم سیاسی، ورزشی و یا بلعکس! این بار هم از خبرنگار همیشه فضول در صحنه، که کارش فقط "چوب لای چرخ گذاشتن" دیگران است! خواهش کردیم که ببینیم ایشان برایمان چی در چنته دارد ...

 خبرنگار: ببخشید، کی تا بحال شما بزرگترین شدید !؟

تیغ سانسور: چی کار به این کارها داری!؟ گزارشت را بده و برو، در ضمن بد نیست گاهی وقت ها هم، برای ما بع بع ... ، ببخشید بَه بَه کنی! همین و بس.

دیگه قرار نیست سئوال کنی کوچیکیم یا بزرگ، به کی توهین می کنیم یا نمی کنیم، با کی مصاحبه و چی سئوال می کنیم و یا چه نوشته ای در وبلاگ و یا سایت مون می گذاریم چیزی بنویسی و یا بگی، مثل خیلی های دیگه گزارشت را بده و بس !

ولی حواست جمع باشه که ازخط قرمز ما هم، عبور نکنی، خلاصه با ما طرف نشو ! یعنی اینکه جوب لای چرخ ما، نگذار ...

 خبرنگار: من چیزی نگفتم که اینهمه قصه سرهم کردید و جوش آوردید!؟ بعدش هم مگر شما انسان های آزادیخواه و مبارز! خط قرمز دارید!؟

تیغ سانسور: اصلأ تو خیلی گُستاخ شدی،گزارشت هم تو سرت بخوره، از این به بعد نوشته ات را تو سایت مون، نمی گذاریم، تا تو باشی که دیگه از این غلط های زیادی نکنی، حالا صبر کُن ... ببین چه به روزگارت بیاوریم !؟

 خبرنگار: چرا اینقدر جیغ و داد قال راه انداختی؟ بازهم میگم، شما پُر بینده و شنونده نیستید، فوقش یک سایت و یا وبلاگ ساده هستید! چرا فکر می کنید اگر کسی به سازمان حماس گفت،بالا چشمش ابرو (البته با حفظ رعایت فحش خواهر مادر به اسرائیل) و یا گفت با هم زدن آش نذری، زندانی سیاسی آزاد نمی شود (صد البته باحفظ رعایت خرافات !) و یا فقط سئوال کرد، مگر کانون نویسندگان، مانند رژیم جمهوری اسلامی است که زن نمی تواند در آن رئیس جمهور، ببخشید، رئیس کانون بشود!؟ ( البته با پوزش از وارد شدن به حریم همیشگی مردسالاری کانون)و یا به فلان هنرمند گفت،به جان دلار قسم،بین تعبیدی با مهاجر کوچ و معترض ... تفاوت است و یا اگر در وصف "انقلاب" گفت :

چپ که می گفت کمونیست بی دین است

و دین، افیون است .

اگر بود خمینی جزو مذهبیون ؟

پس چرا سکوت شد مابین لامذهبیون !؟

هورای مرگ بر شاه بر پا بود

مرگ بر امام گناه بود !

آیا این بدان معنی است که بنده وارد خط قرمز شما شدم !؟

 تیغ سانسور: الحق که درست فهمیدی .

خبرنگار: آهان، از اینرو به خیالت، مرا سلاخی می کنی!؟ چون خود و سایت، وبلاگ، رادیو تلویزیون، حزب، سازمان ات ... را مرکز ثقل جهان می بینی تصور می کنی دیگر، کسی از این مطالب با خبر نمی شه !؟

 تیغ سانسور: تو هنوز یاد نگرفتی که نباید با ما در بیفتی و یا نباید پا تو، تو کفش ما بکُنی!؟ نه فقط با ما،بلکه با رفقا، هنرمندان، شاعر و نویسنده، تأتر و سینما و یا دکترا، وکلا و ... ، به ویژه آنها از ایران هم آمده باشند!

خبرنگار: یواش، داد نزن، مگر شما یا آنها کی هستید!؟ نا سلامتی مانند من آدمید...

تیغ سانسور: حالا نشونت میدیم، تا بفهمی با کی طرفی !؟

 خبرنگار: مثلأ چکار می کنید !؟

تیغ سانسور: اولأ دیگه نه باهات مصاحبه می کنیم و نه نوشته ای ازت نشون میدیم

 خبرنگار: وُلک ( اصطلاح آبادانیه) این را که چند بار گفتید! بعدش هم من باتون شوخی کردم، ترا به هر که دوست دارید بلایی بسرم نیارید !؟

 تیغ سانسور: اول بزار حالت را بگیریم، تا تو باشی دیگه با بزرگان علم و دانش و ادب در نیفتی!؟ الان امر می کنم تیم همیشه در صحنه و چماق بدست، به جان نوشته ات بیافتند، آنهم با اسامی من در آوردی که(البته این،از پوئن های "مُثبت" اینترنت است!)

نه صداقتی لازم است نه وجدانی نه هویتی! شروع می کنیم بهت انگ می زنیم، دستور میدیم که یکی طرفدار جمهوری اسلامی، یکی طرفدار امپریالیسم،یا جاسوس، خلاصه هرکی ( البته شاید همشان یکی بیشتر نباشند، خدا را چی دیدی، شاید هم، خودمون باشیم!) ولی با اسامی مختلف نازنی و نامردی لهت می کنیم.

خیلی از سایت ها، وبلاگ ها و ... هم، اگر بهت توهین و ... نکنند، نوشته ات را که وارد خط قرمز شده ای، چاپ نمی کنند و سکوت هم می کنند، تا دلت بسوزد ...

 خبرنگار: بابا، من چیز عجیب و غریبی نگفتم، آخه چرا می خواهید، بقول معروف، این تاجی که بر سرم گذاشته اید را، از سرم بر دارید! و مرا از نون خوردن بیاندازید !؟

 تیغ سانسور: باز میگی چرا !؟ مگر گوش نمی کنی که چی میگیم!؟

آن موقع پاتو، تو کفش ما که بزرگترین ... هستیم، نکردی؟ یعنی وارد خط قرمزی که گذاشتیم، نشدی، آخه چند بار باید بگوئیم، بتو چه که ما با کی مصاحبه می کنیم، چی سئوال می کنیم چی در سایت میگذاریم؟ یا چه کسی را می خواهیم دعوت کنیم و یا کی میخواد آش نذری با چی به هم بزنه و یا کدوم هنرمند،دکتر، وکیل،حتی لبو فروش ... در چه فستیوالی می خواد شرکت کنه، اصلأ "تعبیدی" دوست داره با ناکسان (البته با حفظ رعایت فاصله سانتیمتری و شاید هم میلیمتری) بشینه! و هنرش را برای تو بی فرهنگ بی ادب ورزشی، اجرا کنه !

 اصلأ از نوشته ات خوشمون نمی یاد! دلمون می خواهد مرزها را هم قاطی پاتی کنیم و برای مهاجرین برنامه بگذاریم، دوست داریم بگوئیم تعبیدی دیگه وجود نداره !؟ اصلأ می دونی چیه ؟ واژه تعبیدی آب رفته و کوچیک شده ! فهمیدی یا نه ؟ باید یاد بگیری که اگر چیزی هم می بینی و یا می شنوی مانند بقیه:

اگر چپ هستی خود را به کوچه علی چپ! اگر راست هستی به کوچه علی راست بزنی، شیر فهم شد!؟

 خبرنگار: بابا، صد رحمت به سایت های راست! که یکجوری اصول کار ژورنالیستی را رعایت می کنند! ولی زیاد هم دلت را به این چیزها خوش نکن، اینطوری ها هم نیست که میگی، بالاخره منهم دوستان و رفقایی دارم که مخالف سانسور هستند ! و جواب شما را می دهند ...

 تیغ سانسور: مثل اینکه خیلی پرتی!؟ ما صاحب ملکیم، میدونی یعنی چی!؟

خبرنگار: نه به جان نا زنی و نا مردی ات، قسم، نمی فهم !؟

 تیغ سانسور: یعنیسانسور، آره درست شنیدی، آنها هم بخواهند از این غلط ها بکنند، و وارد خط قرمز بشوند، زیر ساطور قصابی ما می روند.

 خبرنگار: یعنی صداقت، آزادی بیان، شرافت، وجدان ... همه کشکه !

 تیغ سانسور: هان...حالا داری کم کم می فهمی، بعدش هم، این چیزها روی کاغذ ِ و .... اصلأ بابا همون که گفتی، همه پشم ِ

 خبرنگار: آخ، آخ، بد شد ...

تیغ سانسور: معلوم ِ که بد میشه ! آخه چند بار باید بگیم، به تو چه، کی می خواد حزب طبقه کارگر را تشکیل بدهد، بتو چه، چرا 16 آذر آنطوری میشه! 18 تیر اینطوری! و یا حرکت مردم در سال 57 "انقلاب"، قیام و یا شورش و یورش بود! بعدش هم باز به تو چه، چرا رفقا در " انقلاب" فریاد نزدند:

توجه ، توجه ،

مردم !

رهبرتون افیونه

افیونه جان و روحه

رهبرتون، خائنه

آدمکشی ماهره

بتو چه کی! از ایران میاد و با کی! برنامه میزاره...مگر تو قیم جنبش و یا مردمی!؟ اینهمه نویسنده، شاعر و اهل ادب هنر به اضافه کمونیستهای دو آتشه هستند، فکر می کنی آنها سواد و درک شان از تو کمتر است؟ که سکوت می کنند ! و برای اینکه خوب بفهمی که چی داریم میگیم، کافیه دستاتو ببری بالا ! البته فقط یک دست تو! شما فقط همین .... تعدادید .

 از این رو، دیگه نوشت هایت، در این سایت بزرگ جهانی ما ! جایی ندارد و مجبوری مقالات "چوب لای چرخ گذاشتن" خود را در وبلاگ، سایت، احزاب و سازمان های کم بینده نشان بدی! که خریداری هم ندارند! چرا که بزرگان علم ادب و دانش، فقط ما را می بینند و می خوانند!

 خبرنگار: پس بگو خیلی از "دوستان و رفقا " به شما نمی گویند، بالای چشمتون ابرو یعنی وارد آن خط قرمز ! نمی شوند و سکوت می کنند ...

 تیغ سانسور: با همه کم عقلیت این یکی را هم خوب فهمیدی ...

خبرنگار: بگذریم،بریم سر اصل مطلب،ببینم،تکلیف این جبهه ضد جنگ و یا جبهه صلح با بزرگان آنور و اینور جوبی ها چی شد!؟

 تیغ سانسور: همین فضولی ها را کردی که به این روز افتادی !

خبرنگار: ولی من مثل شما نا رفیق نیستم در این رابطه بهتون کمک می کنم!

 تیغ سانسور: مثلأ چه کمکی بما میتونی بکنی !؟

خبرنگار: کشور ما آبستن حوادث است، حالا یکوقت خدا کرده جنگ نشد! مثلأ برید دنبال تحریم، یا دفاع از جنبش زنان، دانشجویی، کارگری، معلمی ، ورزشی و ...

 برای اینکه حرفتون بدل ِ خیلی ها بشینه! یقه یکی از این آدمها (تنها شرطش از داخل ایران باشد!) را بگیرید، و اگر هم شد، بخاطر یک چیزی! دعوت اش کنید !

مثلأ، شاعر، دکتر، وکیل، نویسنده ، خواننده، هنرپیشه و ... باشد! دیگه خودتون استاد بقیه کارهاش هستید ...

 تیغ سانسور: برو بابا دلت خوشه، ما فکر کردیم که چی میخوای بگی؟ لازم نیست راه سخت مبارزه پُر پیچ خم را بما یاد بدی! اینقدر مسائل است که ما می تونیم ازش فراخوان، مصاحبه و قطعنامه درست کنیم.

تا دلت بسوزد و چشم حسودت هم بترکه، اینقدر اهل هنر همه چیز داریم که نگو و نپُرس! ولی خدا وکیلی این یکی را درست گفتی که باید حتمأ یک شخصیت نامدار و بُت شکن باشد، اگر از در ِ زندان هم رد شده باشد، دیگه نور علا نور میشه و گر نه ما که خودمان ... نیستیم.

 و اما صحنه حساس جدل ، با دقت دنبال کنید!

 خبرنگار: حالا از همه اینها گذشته، من نفهمیدم تو، چند نفرید که تصمیم میگیری نوشته ایی را سلاخی کنید !؟

 تیغ سانسور: ما را میگی؟ ما، یک نفر بیشتر نیستیم، و لی به همان آزادی بیان قسم، در مواقع حساس مبارزه سانسوری مان و حفظ رعایت دموکراسی، در مغزم ، شورایی تصمیم می گیریم .

 خبرنگار : من که یکنفر بیشتر نیستم، چیزی نفهمیدم! شما کار خودتان را بکنید و با سوء استفاده از کلمه آزادی بیان (البته از در ِ عقب!) تیغ سانسورتون را، همچنان بر سر کسانیکه انگشت بر روی واقعیت ها (یا همان خط قرمزتان) می گذارند، فرود آورید .

 ولی فراموش نکنید که در این جهان بزرگ اینترنتی، اینقدر روزنامه و رادیو تلویزیون، سایت، وبلاگ، حزب، سازمان و ..... هست که در مقایسه با آنها شما ....... نیستید.

 خودمونیم، در این دنیای به این گُندگی، و اینهمه امکانات، خط قرمزتون هم مانند مغزتون ...

 زنده باد آزادی بیان !

 20 فوریه 2009 - استکهلم

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.