رفتن به محتوای اصلی

سکولاریسم و جنبش دمکراسیخواهی
20.04.2008 - 22:08

خرسند از اینکه مقاله اخیرم ( ً برای پیشگیری از فاجعه ای انسانی در منطقه، بهم بپیوندیم ً) از زوایای گوناگون از سوی برخی هموطنانم مورد نقد و بررسی قرار گرفت. وظیفه خود دانسته در نوشتاری جداگانه به برخی از پرسش های مطرح شده پیرامون آن پاسخ دهم. امید است این دور تسلسل تبادل اندیشه سبب ایجاد فضای گفتمان صمیمانه برای کسانی گردد که برای دست یابی به راهکارهای مؤثر برای برون رفت کشور از بن بست های موجود سیاسی و فرهنگی تلاشی بی وقفه میکنند. یقینا ً نقد نظرات یکدیگر و تداوم این شیوه دریچه ای از امید را بسوی شیفتگان آزادی باز خواهد گشود که همیشه سرفرازی و سربلندی ایران و ملت ایران آروزی دیرینه آنها بوده است. از همین رو بایسته دانسته موضوع این نوشتار را به پاسخگویی برخی از همین پرسشها محدود کنم. نخستین پرسش که بگونه ای یکسان از جانب چند تن از هموطنانم مطرح شده است اختصاص دارد به علل شکست نفوذ معنوی جامعه سیاسی غیر مذهبی در بین جامعه شهروندی ایرانی است که این گسست نهایتا ً منجر به استقرارحاکمیتی دینی در سال 57 در کشور ما شد. تحولی نابهنجار که راه رسیدن مذهبیون به قدرت سیاسی را هموارکرد. در همین رابطه بسیاری از هموطنان دلایل این گسست را مورد پرسش قرار داده اند. درادامه پرسش دیگری با مضمونی مشابه مطرح شده است اینکه چرا تاکنون جامعه سیاسی غیر مذهبی موفق نگردیده است آن حس اعتماد لازم را در بین جامعه شهروندی نسبت بخود جلب کند و یا همه ی بخشهای اپوزیسیون را با یگدیگر هم پیمان کند. در همین رابطه پاسخی مبهم از سوی یکی از منتقدین مطرح شده است که اشاره میکند آیا علل همه ی این شکست ها ودرهم ریختگی ها ناروشنی هدف های سیاسی اپوزیسیون غیر مذهبی در بین افکار عمومی جامعه نیست؟ و یا اساسا ً جامعه سیاسی عرفی فاقد آن مدنیت وفرهنگ تفاهم است تا بتواند در لحظات سرنوشت ساز که بنیادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی درکشور در سراشیبی سقوط قرار گرفته اند به تدبیری دوراندیشانه برای نجات ایران دست یابد؟ تصور میکنم پاسخ به هر یک از این پرسش ها نیازمند فرصت بیشتر و کنکاش بسیار است و بی گمان این نوشتار کوتاه قادر نیست بطور جامع به یک یک این پرسشها پاسخهایی کامل و در خورتوجه بدهد. اما امید است این مختصر سبب شود تا با یادآوری چند باره برخی حوادث سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر کشورمان، مقدمات فصل گفتگویی گشوده شود تا باورمندان به آزادی برای نجات ایران تدبیردیگری بیاندیشند.

 آنچه که بیشتر مواقع مرا همانند شما به فکر فرو میبرد تا بیشتر علل همه ی گسست ها و درهم ریختگی بین جامعه سیاسی عرفی و جامعه مدنی کشورمان را مورد بازبینی قرار دهم، همان موضوع هم پیمانی، هم اندیشی و هم زبانی بخش بزرگی از نیروهای سیاسی غیرمذهبی با گروه های دینی جامعه در مقاطع حساس تاریخی بوده است که برای فرد فرد جامعه شهروندی این دشواری را پدید آورده است که بدرستی نتوانند بین خاستگاه و هدفهای سیاسی جنبش ًسکولاریسم ً با خواستهای سیاسی نمادهای دینی در کشور وجه تمایزاتی را قائل شوند. اینکه روزی اگر ازسوی چپ ترین شخصیت ها ی سیاسی کشور ًمولا حسین ً نماد رهبری جنبشهای آزادیبخش خلق های خاورمیانه معرفی میشود و یا مردخواری چون ًآیت الله صادق خلخالی ً کاندید ریاست جمهوری آنهم از سوی بزرگترین سازمان چپ ایرانی میشود، دیگر چه انتظاری از جامعه شهروندی میرود که باور نکند عکس ًامام ً در ماه است! بیجهت جامعه شهروندی را مقصر وضعیت موجود در کشور ندانیم و بیمورد این اتهام ناروا را به آنها نسبت ندهیم که بر اثر ناآگاهی و عدم شناخت جامعه از قانونمندیهای سیاسی و اجتماعی امروز این شرایط سیاسی دشوار بر ایران تحمیل شده است. عدم نا آگاهی مردم اگر هم وجود داشته باشد ناشی از تولیدات فکری وسیاسی بخش بزرگی از اپوزیسیون باصطلاح چپ و ًلیبرال ً بوده است که بواسط گیرشان در چنبره ساختار های ایدئولوژیکی فرقه ای خود و ساخت و پاهای بین المللی شان همیشه سدی برای برملا شدن واقعیتهای سیاسی جامعه بوده اند. چرا نباید بپذیریم در هنگامه انقلاب اسلامی 57 مردم در دام شعارهای ًعدالتجویانه ً خمینی گرفتار نیایند آنجائیکه بزرگترین ایدئولوگ سازمان کمونیستی ایران بنیاد های ًمونیستی ً فلسفه ً مارکسیسم ً و فلسفه ًتوحید اسلامی ً را یکسان و همگرا ارزیابی میکند و مقصد را یکجا نشان میدهد، یا جامعه ًبی طبقه توحیدی ً و یا جامعه ًبی طبقه کمونیستی ً. دو ادعای فلسفی و سیاسی که پیوند دین با حکومت و توجیه حکومتی دینی بر جامعه را تئوریزه میکند و از سویی با نفی اصل جدائی دین از حکومت بنیاد اساسی استقرار یک نظام عرفی و سکولار در جامعه را نادیده میگیرد. هم قولی و هم اندیشی تاریخی بخش بزرگی از جامعه سیاسی غیر دینی با جامعه دینی موجب رشد توهم و سردرگمی مردم شد تا برای یافتن راه نجات و رهائی از سلطه خرافات و عقب ماندگی مذهبی زمین گیر شوند. و شوربختانه این همدلی و هم اندیشی در قالب بسیار ریاکارانه با رنگ ولعب زبان سیاسی روز پس از سه دهه فجایع توسط سردمداران رژیم اسلامی در کشور کماکان به حیات خود ادامه میدهد. روزی در قالب ًطرح رفراندم ملی ً و ًجنبش حقوق بشری ً ، و روزی دیگر در برپایی نمایش کنفرانسهای سیاسی در پایتخت های بزرگ کشورهای اروپایی تا از خلال آنها باز روزنه ای برای همگامی جامعه دینی و جامعه غیر دینی پدید آید، آنهم نه با توجیه همکاری با کل حاکمیت جمهوری اسلامی بلکه حداقل با بخشی از نیروهای ًپراگماتیسم ً درون رژیم. باور من براین است تا زمانیکه آن جنبش سیاسی عرفی و مدرن با محتوی واقعی اش از درون جامعه زاده و بازتولید نشده، و اصل دخالت و ادغام دین در دولت و حکومت بطور جدی به زیر سئوال نرود فرض محال است آزادی روی خوش به جامعه ایرانی نشان دهد. سکولاریسم و خواست جدائی کامل همه ی ارزشهای دینی از حکومت و جامعه تنها ابزار جدی برای تحقق دمکراسی و آزادی در ایران فردا است. سنگ بنای همه ی دمکراسیهای مدرن از خلال رشد یک جنبش گسترده عرفی و ضد دینی در غرب پی افکنده شد تا پنجه های سخت نهاد دین بر پیکیره جامعه بطور کامل قطع شود. سکولاریسم پیش در آمد رشد و تولد دمکراسی و آزادیهای فردی و اجتماعی در نظم نوین امروزی بوده است که همگی نتیجه نهادینه شدن بنیادهای دمکراسی در مدنیت مدرن امروزاست.

 منظوربنیادهایی در فرم مدرن و کلاسیک اش که هنوز برای بخش بزرگی از جامعه سیاسیون ایرانی غیر ضروری و پدیده های ناشناخته بنظر میرسد. بی گمان یکی دیگر از علت های ناکامی گروهای سیاسی عرفی جامعه در مقابل گروههای تندرو مذهبی در طی یکصد سال اخیر بی توجهی و کم بها دادن آنها به فعالیت انسجام یافته پیگیر در قالب تشکل های حزبی ومدنی بوده است که هیچگاه بگونه کلاسیک و مدرن آن در بین جامعه سیاسیون پا نگرفت. منظور از نهاد حزب ونهادهای مدنی تشکل های دو یا چند نفره نبوده که به رسم عادت در جامعه سیاسی و صنفی ایرانی غالبا ً این نوع فعالیت های محدود جمعی را تحت عناوین حزب و تشکیلات سیاسی و مدنی بر جامعه تحمیل میشود. منظور از سازمان های حزبی، مدنی و صنفی آن اجتماع وکنش بزرگ مردمی است که دارای یک موجودیت اجتماعی وسیع دردرون جامعه میباشند که در مقاطع ضروری قادر هستند برای متحول ساختن جامعه توده عظیمی از هواداران و باورمندان به خود را به خیابانها بکشانند. همانند همان شبکه های سیاسی و تبلیغی که روحانیت شیعه در طی پانصد سال اخیر پس از حضورش در جامعه ایران برای خود بوجود آورد. میبایست این واقعیت را پذیرفت که روحانیت شیعه در ایران در طی این پانصد سال اخیرتوانست با کمک و نفوذ مالی و فکری هوادارن خود و بخشا ً دولت ها مراکز و شبکه های دینی متعددی را در سراسر کشور دایر کنند که بعدها بعنوان ابزارهای سیاسی از آنها بهره برداری شدند. شاید بسیاری از ما بخاطرمیاوریم آن تجمع هیئت های عزاداری در سراسر کشور را که همه ی این مراکز تحت رهبری و اراده آیت عظام بویژه در روزها و ماههای خاص مذهبی اداره میشدند. بر پایه اسناد مهم تاریخی این فاز از فعالیتهای گروههای مذهبی از طرح های آیت الله روح الله خمینی بود که در پوشش هیئت های عزاداری تلاش میشد پیام های سیاسی او در سطح جامعه در بین مردمان کوچه و بازار پخش و تبلیغ شود. و دیدیم که چگونه باز بنا به دستور روح الله خمینی در سالهای واپسین سقوط رژیم گذشته این هئیت های عزاداری تبدیل به جریان سیاسی قوی در کشور شدند که با بهره جستن از روشهای نظامی و ترور به آشوب آفرینی در درون کشور پرداختند تا خمینی را در بزنگاه تاریخ رهبر بلامنازع سیاسی و مذهبی در ایران معرفی کنند. شبکه قدرتمند ًهئیت موتلفه ً که امروز در حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی نفوذ سیاسی، نظامی و اقتصادی گسترده ای را دارا میباشد همان نتیجه ائتلاف هیئت های عزاداری در سراسر کشور است که بنا به امر خمینی در لحظه ضروری آن مراکز مذهبی با یکدیگر ائتلاف کردند و تبدیل به قطب سیاسی نیرومندی در ایران شدند. ًهیئت موتلفه ً در واقع یک نهاد سیاسی قدرتمند است که بنیادش در همان هئیت های عزاداری حسنی و حسینی پی ریخته شد.

 شبکه مساجد و هئیت های عزاداری درسراسر کشور ازمراکز اصلی تجمع سیاسی و مذهبی روحانیون شیعه در ایران بود و هست. این واقعیتهای تاریخی بدین معنا است این گروه از ابتداء بکارسازماندهی و تشکیلاتی بسیار اهمیت میداده است در حالیکه در مقابل نیروهای سکولار و عرفی جامعه به این مسئله مهم کم بها دادند. بیگمان یکی از علل ناکامهای اپوزیسیون غیر مذهبی کم اهمیت برشمردن کار تشکیلاتی منظم و نظم سازمانی گسترده است که نه تنها هر روز این نوع تلاشها نسبت به گذشته ضعیف و کم بنیه تر میگردد بلکه شوربختانه هر آنچه که از گذشته در این عرصه کوچک باقی مانده درحال نابود شدن هستند. بدون وجود شبکه های سیاسی منسجم، منظم و بهم پیوسته قادر نخواهیم بود حس اعتماد و اعتباری را در بین افکار عمومی چه داخلی و خارجی بوجود آوریم. و بدون فعالیتهای گسترده سازمان یافته با هدف توسعه فرهنگ سکولاریسم در سطح جامعه قادر نخواهیم بود بنیادهای دمکراسی و آزادی را در جامعه خود بنا سازیم. انسجام شبکه های سیاسی قدرتمند و با هدف های سیاسی مشخص موضع قدرت است و در این صورت است که میتوانیم حس اعتماد و نظرهای عمومی مردم را بخود جلب کنیم. جامعه مدرن جامعه سازمانها و نهادهای گسترده سیاسی، مدنی ، فرهنگی و اقتصادی است که بدون آنها دمکراسی امری است ناممکن. به تاریخچه همه ی دمکراسی های مدرن نظری بیاندازیم خواهیم دید که همه ی شبکه های سیاسی و مدنی با در نظر گرفتن حذف نفوذ و دخالت نهاد دین و ارزشهای دینی در عرصه سیاست و فرهنگ موفق شدند جوامع خود را بسمت دمکراسی های مدرن بحرکت درآورند. دلیل بی اعتمادی مردم نسبت به اپوزیسیون و پراکندگی در بین اپوزیسیون نتیجه دوگانه گویی ها و تزلزل جامعه سیاسی در برخورد با نهاد دین، ارزشهای دینی و حاکمیت دینی در کشور بوده است. بی شک همه ی این ابهامات و عدم برخورد قاطع با دین باوران کهنه پرست موجب سرخوردگی و بی اعتمادی مردم نسبت به اپوزیسیون شده است تا آنجائیکه این شرایط تداوم حیات حاکمیت قرون وسطائی جمهوری اسلامی در کشور را تضمین و تقویت کرده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.