رفتن به محتوای اصلی

آقای همایون و ایستادن کنار جمهوری اسلامی
12.10.2008 - 11:41

«ایرانی صرفنظر از زبانی که به آن صحبت می کند و مذهبی که به آن اعتقاد دارد، ایرانی است.»

 این لب کلام آقای داریوش همایون است.

 در این حکم از انسان ایرانی ما با موجودیتی روبرو هستیم که هویتش را نه از مذهبش می گیرد و نه از زبانش. پس از چه می گیرد؟ شاید منظور آقای همایون فرهنگ باشد. انسان ایرانی هویتش را از فرهنگ ایرانی اش می گیرد. آیا منظور ایشان این است؟ اما در این صورت اگر زبان و مذهب را از فرهنگ مردمان بکاهیم چه چیزی باقی می ماند از آنچه آن را فرهنگ می نامیم. باری سنتها هم هستند، طرز نشست و برخاست و سلوک با دیگر آدمیان ونیز دیگر آفرینگان و طبیعت و نگاه به هستی و فرهیخت و حتی دانش و حتی نحوه گرفتن لیوان چای و هورت کشیدن یا مکیدن آن از لبه استکان هم اجزائی از فرهنگند. ولی آیا نزد همه مردمان ایرانی، همه اینها برابرند و آیا منظور آقای همایون به راستی از آنچه ایرانی اش می نامند همه اینهاست. باری، من نیز بر این باورم که مردمان ایرانی مشترکات فرهنگی بسیاری دارند. این مردم هزاره هاست در کنار یکدیگر زیسته اند: گرچه گاه درهم درآویخته اند (بیشتر هم در رکاب مدعیان سلطنت)، اما و بیشتربا هم درآمیخته اند. این قبول است که تقریبا همه مردمان ایرانی نوروز را گرامی می دارند و جشن می گیرند. شب چله را به آئین می نشینند و در نشست و برخاست و گپ و گفت، منهای زبان شبیه به هم رفتار می کنند. ولی بسیاری از مردمانی که بیرون از ایران می زیند نیز همین ها را دارند. پس آنها نیز ایرانیند؟ بر این مبنا ایرانیگی (ایرانیت) می شود یک فرهنگ منطقه ای. و چرا نشود؟ مردمان اروپا نیز در بسیاری از باره های زندگی به هم ماننده اند. کیست که از اینها بدش بیاید. چه بهتر که گستره فرهنگی ایرانی بسیار پهناورتر از این بشود که هست. اما، آیا آنگاه می توانیم همه آنانی را که خرام و سلوکی مانند ایرانی ها دارند، تنها به همین دلیل از حاکمیتشان بر سرزمینشان محروم کنیم و بگوئیمشان که شما دیگر مالک سرزمینهایتان نیستید و حق ندارید در حاکمیت بر سرنوشتتان دخیل باشید.

 این سخن دیگر آقای همایون است در همین مصاحبه با جواد طالعی: حکومت را می شود تقسیم کرد. اما حاکمیت قابل بخش کردن نیست. رمز ماجرا اینجاست. آقای داریوش همایون اینجا مقصود اصلیشان را فاش می کنند. هیچ یک از بهره های ملت ایران در حاکمیت شریک نیست. پس حاکمیت از آن کیست؟ پاسخ آقای همایون قطعا این است: حاکمیت از آن ملت ایران است. و باری بر این مبنا، قومیت ها (این عین عنوانی ست که آقای همایون به کار می برند) نمی توانند در حاکمیت شریک باشند. اما می توانند در حکومت شریک باشند. خواهیم دید که همین هم نیست و به نظر آقای همایون حکومت هم در اختیار مردمان ایرانی نمی تواند باشد. این تنها یک ترفند است. چرا که گرچه حکومت و حاکمیت یکی نیستند. اما، میان آنها دیوار چین نیز حایل نیست. آن کس که حاکمیت نداشته باشد نمی تواند حکومتگر هم بشود. یعنی نمی تواند در حکومتگری انباز باشد، یعنی شهروند درجه دوم است. آقای همایون جز این نمی گوید هنگامی که می گوید، فدرالیسم نه! و آخر پس چگونه می شود فدرالیسم را چنین دشمن داشت ولی از تقسیم قدرت استقبال کرد. تقسیم قدرت میان چه کسانی؟ و منشأ قدرت چیست و کجاست اگر نه حاکمیت؟

 آقای همایون می گوید قومیت های ایرانی هر کاری با زبانشان می خواهند بکنند. نه زبان و نه مذهب هیچ یک هویت آفرین نیست. ایرانی بودن است که ایجاد هویت می کند. و اما، بر مبنای آنچه آقای همایون می فرمایند، در واقع ایرانی بودن است که سلب اختیار می کند چرا که سلب حاکمیت می کند. و مردمانی که بر سرزمین و شئونات خویش حاکمیت نداشته باشند، چرا و به چه عنوانی در حکومتگری شریک باشند و چگونه؟

 نه آنها فقط باید ایرانی باشند. همین.

 چگونه باید ایرانی باشند و اگر ترک آذربایجانی و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن و لر و گیلک و مازندرانی و تالش هم ایرانی اند. پس ایرانی مساویست با جمع همه اینها و حاکمیت ایرانی بر سرزمینش مساویست با جمع حسابی حاکمیت تک تک اینها بر هست و نیست و سرزمینهایشان. آقای همایون این را اما قبول ندارند. ایرانی بودن دخلی به این زبانها و حتی مذهبها ندارد. و این را نیز باید دید که آقای همایون با تردستی ویژه خودشان خودویژگیهای فرهنگی مردمان ایرانی را نخست به زبان و مذهب فرومی کاهند و آنگاه آنها را در برابر ایرانیگی شان هیچ می شمارند. ایرانیگی ایرانیان فرای زبان و مذهب است. اما ایشان نیز می دانند که با همه مشترکات فرهنگی، مردمان گوناگون ایرانی دارای خودویژگیهای بسیاری هستند: موسیقیشان، لباسهاشان، رسمها و آئینهاشان و.....

 آقای همایون نگفته اند اما من می گویم که در یک نگاه ویژه مرکز مدار، اینها فولکور هستند. ما یک موسیقی اصیل ایرانی داریم و بقیه موسیقی ها موسیقی محل هستند. و همینگونه اسیت که ما یک انسان ایرانی مرکزی داریم و در کنار لباس محلی، دوغ محلی و تخم مرغ محلی و سرانجام یک انسان محلی هم.

 بارها در این مورد نوشته ام که بدون شکوفا شدن زبان و سواد آموزی به زبان مادری برگذشتن از ماقبل مدرن ممکن نیست. و باسواد شدن مردمان در بعد توده ای هم جز به زبان مادری ممکن نیست. بخش بزرگی از مردم ایران دارند در آتش بی سوادی بریان می شوند. دختران ایرانی بسیاری به تن فروشی افتاده اند. تولید ناخالص سالانه ملی ایران منهای نفت و گاز مساویست با تولید ناخالص یک هفته کاری آلمان و باید توجه کرد البته که شمار مردمان در هر دو کشور به هم نزدیک است و ایران چند برابر آلمان است اما.

 نه هیچ یک از اینها مهم نیست. ایران باید برقرار بماند. خودمان یک کاریش می کنیم. این که این مردمان به جان آمده فریاد می زنند: هارای هارای من ترکم! یا می گویند بژی کرد و کردستان. یا جوانانشان به عربی به بلوچی به ترکمنی و .... می نویسند و به همین جرم سر بر دار می نهند. نه! اینها هیچ کدام مهم نیسیت. مهم ایران است که آقای همایون وصیت کرده اند صد و بیست سال دیگر که دعوت حق را لبیک گفتند، جسدشان سوزانده شود و خاکسترش به ایران فرستاده شود: این مثل خود مرگ در ایران است.

 ایشان دو سالی پیش انگار گفتند که اگر حرف فدرالیسم مطرح بشود، می روند و کنار همین جمهوری اسلامی می ایستند.

 و حالا در این مصاحبه ای که با جواد طالعی کرده اند رفته اند و کنار همین جمهوری اسلامی ایستاده اند. نگاهی بیندازید به مصاحبه شان:

 من طرفدار یک معامله بزرگ آمریکا و جمهوری اسلامی هستم. به این ترتیب که تضمین های لازم به جمهوری اسلامی داده بشود و مسائلی نظیر تغییر رژیم را هم کنار بگذارند. این مساله آمریکا نیست، مساله خود ما است و بالاخره کاری با آن خواهیم کرد. در عوض، جمهوری اسلامی هم از برنامه اتمی صرفنظر کند.

 جواد طالعی می پرسد:

 این معامله بزرگ میان ایران و آمریکا در نهایت به زیان مردم نخواهد بود؟ یعنی این امر نمی تواند باعث تثبیت بیشتر موقعیت جمهوری اسلامی و تداوم سرکوب و فشار و به عقب راندن سریعتر جامعه شود؟

 و پاسخ همایون:

 اقتصاددانان می گویند که اقتصاد قلمرو کمبود است. یعنی همیشه نیازهای شما بیشتر از امکانات شما است. این، در مورد سیاست هم صدق می کند. در سیاست، شما امکان گزینش بهترین گزینه ها را ندارید. سیاست اصولا برگزیدن گزینه کمتر بد است. من، در شرایط کنونی، گزینه کمتر بد را تثبیت جمهوری اسلامی می دانم، تا حمله نظامی و تجزیه ایران و از هم گسیختن کشور. متاسفانه این سبب خواهد شد که شب بماند. اما ما خودمان این بلا را به سر خودمان آوردیم و باید تحمل و جبران کنیم. اگر در برابر این گزینه، گزینه بهتری می بود، البته من آن را ترجیح می دادم، اما چنین چیزی وجود ندارد. جامعه باید به لحاظ روانشناختی و افکار عمومی به جائی برسد که ما بتوانیم بالاخره گزینه بهتری را داشته باشیم.

 باری آقای همایون رفته اند و کنار جمهوری اسلامی ایستاده اند.

 چرا؟

 ایشان از تجزیه ایران می ترسند. ایشان فدرالیسم را مقدمه ملت سازی و ملت سازی را مقدمه تجزیه می دانند. ایشان ملت واحد ایران را یک جزء تجزیه ناپذیر می دانند که هیچ یک از بخش های آن دارای حاکمیت (ملی) نیست.

 خدای من!

 چرا من یاد تعریفی می افتم که موسولینی به خط خودش در اینسیکلوپدیای ایتالیا نوشته است:ملت یک کل واحد مقدس است و دولت یگانه نماد آن کل واحد.

 گمان می کنم مشکل اساسی من و آقای همایون اینجا باشد: ایشان ملت ایران را فرای مردم ایران می دانند. ایشان ایران را هم فرای سرزمینهائی می دانند که از مجموعه آنها ایران تشکیل یافته است. ایشان حاکمیت را متعلق به هیچ یک از بخش های مردم ایران نمی دانند. متعلق به .......... راستی حاکمیت متعلق به کیست آقای همایون؟! متعلق به از ما بهتران که نیست؟ گمان می کنم پاسخم را آقای همایون نخواهند داد. به کامنتی که آقای مزدک در همین ایران گلوبال گذاشته اند رجوع می کنم. مزدک عریان شده تفکر داریوش همایونیست:

 «ما هیچ اجباری به توضیح و تفسیر خود نداریم.ما ایرانی هستیم و زبان ملی ما هم فارسی است و زبان ترکی و عربی همچون ایدیولوژی اسلامی دراین سرزمین باید تابع فرهنگ و زبان اکثریت مردم باشد نه چیز دیگر.کسی که درایران میخواهد زندگی کند باید اول از همه ایرانی باشد به زبان فارسی بعنوان زبان مشترک و تاریخ و فرهنگ ایران احترام بگذارد.بحث با این ارازل فقط به مطرح کردنشان کمک خواهد کرد.اینها گول چند اتفاق در جهان را خورده اند و با خیال باطل خود میخواهند از اوضاع نابسامان ایران دراین شرایط سؤاستفاده کنند ولی مثل مزدورانی چون قاضی محمدها وپیشه وریها و سایر خیانتکاران بسزای اعمال خود خواهند رسید.بحث با این ارازل بیهوده است.»

 اما گمان می کنم که هم رزمان من در کنگره ملیتهای ایران فدرال، عزم جزم کرده اند که ایران را در همه ابعادش با همه اجزایش و با رعایت حق حاکمیت و شرکت در حکومت برای همه ملیتهای فرهنگی و اتنیکی ایرانی از چنگ جمهوری اسلامی به در آرند و اگر لازم شد، سینه به سینه و رو در روی آقای همایون و امثال مزدک هم بایستند. متاسفم برای چند چهره چپ و سوسیال دموکرات که در جشن تولد هشتاد سالگی آقای همایون شرکت کرده اند و برای ایشان و نطفه های عریان فاشیسم در اندیشگی ایشان دست زده اند.

 آقای همایون کنار همین جمهوری اسلامی ایستاده اند. بسیاری ازدیکتاتورهای راست آمریکای لاتین با جعبه ای از خاک میهنهائی به تبعید رفتند که بر بادش داده بودند. آقای همایون ایران حی و حاضر را پای ایرانی مجعول و نا مفهوم قربانی می کنند. آن را برای در رفتن از خطر تجزیه به جمهوری اسلامی می سپرند و وصیت می کنند که جعبه خاکستر ایشان را به آن ایران ببرند و جائی دفن کنند. با این تأویل که خودمان کاریش می کنیم و نه آقای همایون! کاریش نخواهید کرد. هزار سال دیگر هم که بگذرد باز ترکان آذری شعار می دهند هارای هارای من ترکم و کرد ها می گویند بژی کرد و کردستان و عربها خوزستان را الاهواز می خوانند و بلوچها چشم حسرت حتی به بلوچستان پاکستان درمانده تر از ایران می دوزند و ترکمن ها به ترکمنستان آن ور مرز. و روزی هم خواهد رسید که حوصله حتی ماهائی که هنوز دل به این خوش کرده داریم که در کنار شما و امثالتان شاید بتوانیم روزی بی اعدام به سر آریم (روز خوش پیشکشمان) روزی به سر خواهد آمد. متأسفم برای گرامی ام جمشید طاهری پور به ویژه، که شرکت در جشن تولد همایون را شرکت در جشن تولد یک رویداد شمرده است. کدام رویداد جمشید گرامی؟! رویداد منحوس شستن دست جنایت؟ آنچه داریوش همایون می گوید جز تأئید اعدام جوانان ترک و کرد و بلوچ و عرب و ترکمن نیست.

 به خود بیا عزیز!

 چپ ها حتما باید با راستها هم سخن بگویند. اما، شستن دست جنایت و تئوریزه کردن فاشیسم، مرز سرخی ست که یک چپ نباید از آن بگذرد. هشدار نازنین!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.