رفتن به محتوای اصلی

گرایش
ها و ضد
گرایش
ها «۱»
09.04.2008 - 12:09

شنبة پیش دکتر حسین
بر اعلام کرد که به تصمیم کنگرة ملیتهای ایران فدرال، برای مدتی روم
های اینترنتی گفتمان ملل (چهارشنبه
ها) و کنگرة ملیتهای ایران فدرال (شنبه
ها) تعطیل خواهد شد. من دو بار در روم کنگره (شنبه شب) به عنوان سخنران حاضر شدم (یک بار در بارة رابطة آزادی
های فردی و اجتماعی و استقرار تمدن صنعتی سخن گفتم و یک بار در بارة سکولاریسم.) اما، غیر این، هر شبی که وقت آزاد داشتم، فعالانه در بحث
های این دو روم شرکت می
کردم. تجربة بسیار پرباری بود. بسیار آموختم و حتی گاه پاره
ای از اندیشه
های خویش را از زبان دیگران با فورمول
بندی دقیق
تری بازشنیدم..

در عین این که می
شنیدم، برای دریافتن آنچه در ذهن و روح شرکت کنندگان در این روم
ها می
گذشت، همواره نگاهم بر صفحة مونیتور بود. شست
بالاها و شست
پائین
ها و گل
ها و درودها و دشنام
ها خطاب به سخنران و یا نظردهندگان و بعد هم چاق
سلامتی
هائی که باشندگان با هم داشتند. ردی یافتم از کسانی که نفرت
آفرینی هدفشان بود و خیلی هم در پیام
های نوشتاری قربان صدقة هم می
رفتند: مرگ بر فارس و مرگ بر ایران و دشنام به فردوسی و حتی سعدی. معمولاً هم وقتی دکتر حسین بر روم را ترک می
کرد اینها آغاز می
کردند؛ شبی، جوانی فارس که آمده بود به حمایت از اندیشة فدرالیسم روم را به اعتراض ترک کرد و شبی دیگر من به فغان آمدم و بعد هم دکتر حسین
بر جلوی ماجرا را گرفت. قرمز کردنها شروع شد و دامنة موعظة نفرت کاهش یافت.

در این نوشته هدف من بیشتر گزارش شنیده
ها و خوانده
هاست؛ یعنی یک جمع
بندی کلی از حاصل کار این روم
ها. اما، نظرهائی را هم این میان مطرح خواهم کرد.

نخست بنویسیم این را که هر چند به نژادی به نام نژاد آریا باور ندارم. اما، به ناگزیر از این نام استفاده می
کنم. چرا که در ایران امروز مردمانی می
ز
یند که همه ایرانی
اند. اما، بسیاریشان آریائی نیستند. به قول کسی در یکی از همین روم
ها نه همة آریائی
ها ایرانی
اند و نه همة ایرانی
ها آریائی. پس ناگزیر برای تفکیک، آنگاه که بحث بر سر زبان
است بهتر است این دو واژة را در همین معنا
ها به کار گیریم.

و نخست می
پردازم به اندیشه
ای که اتفاقاً همین بحث
ها در من پدید آورد: آیا زبان فارسی یک زبان تحمیلی بوده
است؟ یعنی بر دیگر مردم ایران تحمیل شده است؟ منظورم هم دورة رضاشاه نیست. دوره
ای
ست که سلاطین ترک
تبار ایران پس از اسلام، با وصف این که زبان فارسی فاقد پیشنة ادبی درخشانی بود، آغاز کردند به تشویق پارسی
سرائی و صله دادن به شاعران پارسی
سرا و کار پاره
ای شاعران درباری پارسی
گوی رسید به آنجا که دیگدان از نقره زنند؛ و چه بود سرایش
های آن شاعران؟ مدیحه
سرائی برای یک شاه ترک
تبار که می
خواست حاکمیت بلامنازعش را بر مردمانی با زبان
های مختلف (اما از خانوادة آریائی ردة هند و آریائی) اعلام کند.

من زبان
شناس نیستم؛ امیدوارم اما، زبان
شناسان این اندیشه را پی گیرند و بر مبنای داده
های زبان
شناسی اگر درست است تدقیق و اگر غلط است ردش کنند. اما، گمان من اینک این است که حقیقتی را دریافته
ام. نخستین شعر پارسی را شنیده
ایم:

آهوی وحشی به صحرا چون روذا؟

چون ندارد پای بی پا چون دوذا؟

دو بیتی هم منسوب به بهرام گور شنیده
ام (که به یاد ندارمش). غیر از این ندیده
ام جائی از شعر یا نوشته
ای پارسی پیش از اسلام یا در دو قرن نخستین دوران اسلام، سخن رفته باشد.

و اما لینگوافرانکا

این نامی
ست برای زبانی که در حد فاصل رومی
ها و غیر رومی
ها به وجود آمد. آمیزه
ای بود از زبان
های رومی و غیر رومی (بیشتر عربی) که وسیلة مبادله بود و زبان بازار آن مردمان با هم. در آمریکای لاتین هم در حد فاصل مردمان اسپانیائی
زبان و پرتقالی
زبان زبان سومی شکل گرفته
است که آمیزه
ایست از آن دو زبان. بی هیچ تردیدی می
توان حکم کرد که در ملتقای هر دو یا چند زبان متفاوتی، زبانی دیگر شکل خواهد گرفت که از هر یک از آن زبان
ها بهره
ای دارد. اندیشة من این است: آیا فارسی لینگوافرانکای دیگر زبان
های آریائی نبوده
است؟

به توزیع جغرافیائی دیگر زبان
های آریائی نگاهی بیندازیم: بلوچی، پشتو، سغدی، خوارزمی، گیلکی، طالشی، مازندرانی، تاتی، کردی و لری (طیفی که یک سرش به کردی نزدیک است و یک سرش به فارسی.) و فارسی در میان همة این
هاست. یعنی از هر طرف مرزش می
رسد به محدودة یکی دیگر از زبان
های آریائی از شاخة هند و آریائی.

پرسش من این است: آیا پارسی (یا دری) که در میانة این همه زبان جای گرفته است، زبانی نبوده
است که مردمان این حوزه
ها ساخته
اند تا به واسطة آن با هم ارتباط و داد و ستد داشته
 باشند؟

و به این نکات توجه می
دهم:

۱ ـ دری را نسبت داده
اند به دربار. می
تواند اما، «در» همان بیرون باشد. یعنی زبان بیرون (زبانی که با آن بیرون از حوزة زبانی خودی سخن می
گویند.)

۲ ـ فقر واژگانی پارسی در زمینة مفاهیم انتزاعی (مفاهیمی که ادب
ورزان با آنها سرو کار دارند.) می
تواند به این دلیل بوده باشد که این زبان فقط زبان مبادله و ارتباط مردمانی با زبان
های مختلف بوده است.

و بسیار خوب،

شاهان ترک
تبار نمی
توانسته
اند به یاری زبان ترکی یا هیچ یک دیگر از زبان
های منطقه امپراطوری خود را بر سامانة تحت فرمان
فرمائی
شان مستقر کنند. جز به لینگوافرانکای زبان
های منطقه. باید به زبانی مدح می
شده
اند که برای همة زبان
های دیگر تا حدودی فهمیدنی باشد و نیز در لشکرکشی
ها نیاز به زبانی وجود داشته است که اهالی دیگر زبان
ها، تا حدودی، آن را (یا دست کم دستورهائی ساده از آن را) دریابند.

به هر روی، نظر من این است که هیچ قدرت حاکمة دری
زبانی «دری» یا «فارسی» را بر مردم ایران تحمیل نکرده

است. این زبان را خود آن مردم، در میانة خود، آفریده
اند و بدان با هم ارتباط گرفته
اند.

و حالا بروم سراغ دو سر بام:

نوشته
ام قبلاً که از مقطع نشست پاریس، من به این نتیجه رسیدم که اپوزیسیون را یک درد بی
درمان هست: تا توافقی حداقل بر سر مسئلة ملی در ایران به وجود نیاید، هیچ راهی برای دررفتن از بحران بدیل
سازی در برابر جمهوری اسلامی پیدا نخواهد شد. دو گرایش به شدت افراطی در این میانه دارند یکدیگر را تقویت می
کنند: شووینیسم پارسی (اگر خوش ندارید آن را ناسیونالیسم عظمت
طلب ایرانی بنامید) و شووینیسم قومی یا ملیتی؛ کار هم دارد بالا می
گیرد. آنانی که پالتالکی به یکدیگر دشنام می
دهند، اگر دستشان برسد، یعنی اگر تقابل نه در پالتالک که در عرصة سرزمینی باشد گلوی یکدیگر را نیز جر خواهند داد. جامعة ایران یا دست
کم اپوزیسیون ایرانی دارد پولاریزه می
شود. یک سو آریائی
گرایان هستند ک هویتشان را در افتخارات گذشته
ها (به ویژه دوران هخامنشی جست
جو می
کنند و یک سو کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و عربی که به فارس و فارسی دشنام می

دهند. پیدا هم نیست در این میان، که چه کس مأمور است و چه کس از روی احساسات واقعی خودش سخن می
گوید. اما یک واقعیت آشکار این است که چنین روالی به شدت دلخواه جمهوری اسلامی
ست.

چه عواملی این قطبی شدن را تشدید می
کند.

۱ ـ رویگردانی از هویت دینی، که جمهوری اسلامی آن را باعث شده است، گرایش به سوی هویت ملی را تشدید کرده است. این گرایش در عین حال دوسویه عمل می
کند. هم گرایش پان
فارسیستی را دامن می
زند هم گرایش پان
ترکیستی را مثلا، و هم دیگر گرایش
های قوم یا ملت
گرایانه را.

۲ ـ فروپاشی اردوگاه سوسیالیستی و، در عین حال، بروز بحران
های جهانی سرمایه
داری ایدئولوژی
های فراملی را سخت به لرزه انداخته است. بسیاری از چپهای پیشین به یکی از گرایشهای پان روی کرده
اند. مارکسیسم دیگر به مثابه یک هویت مشترک که ناراضی سیاسی کرد و فارس و ترک و..... را به هم پیوند می
داد عمل نمی
کند.

۳ ـ ولایت فقیه شیعه رویکردی به حساب می
آید متعلق به مناطق مرکزی ایران (فرهنگ شیعه ـ فارس) و همین باعث تشدید رویگرانی غیرفارس
ها و غیر شیعه
ها از هم
وندی با فارس
ها می
شود.

۴ ـ تعصب
ورزی
های گاه اغراق
شده
ای که در توجیه سرکوب
های رضاشاه (و گاه در مورد شاه) نشان داده می
شود و عدم تفکیک کارهای این دو به آنچه ضد تفرقه فئودالی و بازدارش
های پیشاسرمایه
داری بود و آنچه ضد جنبش
های آزادی
خواهانه و ضد استعماری، باعث برانگیخته شدن خشمی کور در آن سو می
شود: همة فارس
ها رضاشاهی و شاهی
اند. به ویژة باید توجه داشت که، چه درست چه نادرست، کردها قاضی محمد را و بسیاری از ترک
ها پیشه
وری را قهرمان ملی خود می
دانند (هرچند، از نظر من، این دو تفاوت
های بسیار با هم دارند.) و در این میان، شیخ خزعل نیز کنار این دو نشانده می
شود. چگونه می
شود میان کسی که به قاضی محمد دشنام می
دهد و اعدام او را توجیه می
کند و یک کرد هم
دلی به وجود آورد؟

دکتر حسین
بر در یکی از آخرین بحث
هایش از این سخن گفت که ما داریم از گذشته وسیله
ای می
سازیم برای ویران کردن آینده.

امروز این بحث را داشته
باشید تا بحث بعدی. فعلا برای آن که به اندازة امروز دشنام متوجه خود کرده باشم کافی
ست. امیدوارم شما نیز به دشنام
ها توجه نکنید و اجازه ندهید آرامش عصبی
تان در هم ریزد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.