رفتن به محتوای اصلی

اسلامگرایان،ایرانیان را شرمسارتاریخ ساختند خاطره ای از یک دوست بهایی که طرفدارفلسطینیهابود
08.11.2008 - 13:18

وقتی جریان سیاهکل در سال 1970 اغاز شده بود ؛ بدون اینکه از الفبای سیاست چیزی بدانم، مخالف شاه و طرفدار مبارزه مسلحانه علیه نظام پادشاهی شده بود م که طبیعتا این جو سیاسی متاثر از جنبش فلسطین در آن زمان هم بود برای ارتباط با سیاسیون مخالف شاه هر چه به دور ور خودنگاه کردم کسی و یا جریان علنی در شهر زادگاهم (شاهی )نیافتم .

اما معلمی داشتم بنام دبیر" زمانی " که ظاهر متمد نی داشت و شخص مهربانی بود . او از مسئولین انجمن حجتیه شهر بود به قول آن روز ها ،کله دبیر زمانی بوی " قورمه سبزی "می داد؛ توسط او به انجمن حجتیه معرفی شدم و یکی دو بار هم در جلسات ضد بهایی این انجمن شرکت کرده بوم.

با اینکه پدر م همواره نماز می خواند ولی هر گز در عمرم نماز نخوانده بودم با این وجود در صف نماز جماعت انجمن حجتیه شرکت کرد ه و دهانم را باز و بسته می کردم؛ نماز که تمام شد جلسه سخنرانی آغاز شد که تماما علیه بهائیان بود از جلسه که بیرون امدم ؛ دبیر زمانی در گوشی به من می گفت که امیر عباس هویدا و خیلی از مقامات لشگری و کشوری بهائیی هستند و شاه را متهم می کرد که از بهائیان پشتیبانی می کند و فکرم براستی مغشوش شده بود ؛ برایم عجیب بود که چرا شاه در حالی همه صدا ها را خفه کرده بود ؛ دست انجمن حجیته(ضد بهایی) را باز گذاشته است و به گفته" پنهانی "این انجمن، شاه پشتیبان بهائیان است ......پس از آن سخنرانی دیگر به ان انجمن کذایی پا نگذاشتم و بنظرم آمد که حجتیه یک جریان مشکوکی که ساواک برای تله گذاری ایجاد کرده است!

 مثل عاشقی که بدنبال معشوق گم شده اش می گردد و در این راه قهرمان رمان جک لندن " آدم برفی " الگوی خود کرده بودم و درتلاش بودم که هر جوری شده بتوانم با چریکها یکجوری تماس بر قرار کنم .

اولین ارتباط سیاسی ام با سهیل درخشان بود او از یک خانواده شناخته شده بهایی شهر مان بود؛ با اینکه هیج وقت فرد مذهبی نبودم ولی باز هم یک نوع پیش داوری نسبت به بهائیان در ذهن داشتم

خانه سهیل در زمین بزرگی که دو تا اتاق گلی در انتهای آن قرار داشت و سهیل در پشت اتاق ها یک تفنگ بادی و یک سبیلی که عکس شاه را به آن چسبانده بود و هر روز با تفنگ بادی شاه را نشانه می گرفت .

با مشاهده این تفنگ بادی او را شخص جدی یافتم وقتی پدر و مادرش آمدند با دقت یک هنرمند، به چهرشان نگاه می کردم که نشانه ای که آنان را با مسلمانها متفاوت نشان دهد ؛ نیافتم . رفت و آمد هایم به این خانه ادامه داشت.

 سهیل درخشان بطور جدی طرفدار مبارزه فلسطینی ها علیه اسرائیل بود از این رو به من پیشنهاد فرار از ایران و پیوستن به صفوف جنبش الفتح را داد . من تازه کنکور سراسری را قبول شده بودم و هدفم از ورود به دانشگاه نه درس خواندن بلکه برای ارتباط گیری با چریکهای بود .

هنگام شرکت در امتحان کنکورسراسری سال 1972 در مسافر خانه محقری در تهران با تعدای از جوان قصر شیرینی اشنا شدم انان طرفدار دکتر علی شریعتی بودند وقتی از قصد سهیل درخشان برای پیوستن به مبارزان فلسلطینی با خبر شدند یکی از آن جوانان قصر شیرینی مطرح کرد که باغ شان درست در نوارمرزی ایران و عراق قرار دارد و انان می توانند به سهیل برای خروج از مرز کمک کنند.

این پیشنهاد را به سهیل دادم و او پول آب و برق بر داشت و با پدرش در مورد خروج غیر قانونی از مرز و پیوستن به فلسطینی ها صحبت کرد و پدرش هم ظاهرا مخالفتی نکرد با هم ابتدا به مشهد رفتیم من در دانشگاه ثبت نام کردم و دو تایی به تهران و سپس به قصر شیرین، بالای تپه ای که قهوه خانه یکی از دوستان در انجا قرار داشت ، رفتیم و تدارک سفر مهیا شد

 به دلیل جو پلیسی در مناطق مرزی سهیل با لباس" نمکی" قدری کاسه و پشقاپ خرید و ان را داخل کیسه ای گذاشت و سوار مینی بوس شد و به باغ دوستم که رسید و کنا رودخانه منتظر ماند تا یک سرباز عراقی برای برداشتن آب به کنار رودخانه آمد و سهیل چند کلمه عربی یاد گرفته بود به "شورته " فهماند که قصد عبور از مرز را دارد که سرباز در جواب گفت : " ما در محاصره کردهای ملا مصطفی بارزانی که باشاه ایران روابطه دوستانه ای داشت ؛ قرار داریم و با هلی کوپتر برایمان اذوقه می اورند که اگر پیشمرگه ها ی کرد تو را دستگیر کنند ، یک راست تحویل پلیس ایران خواهند داد.

ناچارا بر گشتیم به شهر زادگاهمان دیدم پس از فرار ما " شری" به پا شد؛ پدر سهیل به پدرم شکایت برد که پسر تو (یعنی کیانوش ) پسر م را از راه بدر برده است . خلاصه ارتباطمان قطع شد؛ من به دانشگاه واز آنجا به زندان وکیل اباد و پس از ازادی مخفی شدم تا اینکه روز 22 بهمن 1979 در" قیام" مردم ، سهیل را در جمع شورشیانی که پادگان جمشیدیه را محاصره کرده بودند ، یافتم با هم سلام و علیکی کردیم و دیگر او را ندیدم و از خانواده سهیل هم بی خبر بودم و هیج نمی دانم که بسر او و خانواده اش پس از انقلاب خمینی چه آمده است ، سهیل درخشان برایم درس جالبی بود که انسانها را بر اساس دین و مذهب قضاوت نکنیم با این وجود اسلامگرایان پیش و بویژه پس از انقلاب فضایی ساختند که ایرانیان (از شاه تا مخالفین اش) را شرمساز تاریخ ساختند .شاه برای اینکه روحانیت را با خود داشته باشد در حالی که همه تشکل های صنفی _ سیاسی مخالف خود را ممنوع ساخته بود ولی انجمن ضد بهایی در همه شهر های ایران در کنار مساجد بزرگ ، شعبه داشت و مخفیانه علیه شاه تبلیغ می کرد .پس از انقلای طرفداران خمینی با برخورد های فاشیستی به کشتار بهائیان دست زدند ودر آن زمان صدایی از هیج حزب و سازمانی هم در نیامد واین طنز تاریخ بود ؛ توده ایهای کمونیستی که در خانواده های بهایی بزرگ شده بودند بدستور کیانوری از حرب اخراج شده بودند

 #########

پس از انقلاب و در زمان اقامتم در دهلی( 1988 ) به دیدار تمپل بهائیان(مشرق الاذکار) رفتم که ساختمان عظیمی به شکل گل نیلوفر آبی در اطراف شهر ساخته اند ؛ گفته می شد که طراح میدان شهیاد تهران و تمپل بهائیان یک نفرهستند . این دو ساختمان به لحاظ معماری ، شباهت های زیادی با هم دارند . روزانه دهها هزار هندی بهایی برای زیارت به تمپل رفت و امد می کنند . بهائیان در هند، ایرانی ها را مورد پذیرش قرار نمی دهند چرا که برخی ها برای گرفتن جواب پناهندگی خودشان را به دروغ بهایی قلمداد می کردند در حالی که بهائیان صد ها هزارنفر پیرو در هند دارند.

امروز که به بالاترین سر زدم یک کامنت جالبی زیر مقاله خانم راشل زرگریان ، در باره دین بهائیت از شخصی بنام "پرزیدنت " دیدم که تجریه و تحلیلی در باره دین بهائیت است؛ شخصا به خوب و بد دینی کاری ندارم چرا که مقوله دین یک موضو ع شخصی است و همه ادیان در ایران بایستی رسمی شوند و همانطورهم آتئیسم یا بی دینی هم بایستی در ایران آینده قانونی باشند :

 آنقدرمتمدن فکرمیکنند که می گویند چنانچه دین باعث جنگ وجدائی بین انسانها شود بی دینی بهترازدینداری است. :

 آیین بهایی از یک طرف خود را دینی جهانی می داند، خود را دینی جدید متناسب با ارزش های دنیای جدید معرفی می کند، منادی وحدت عالم انسانی است و مبلغ وحدت ادیان وتکثر مذهبی می باشد، اما از طرفی دیگر طردی روحانی دارد که مجازاتی کاملا بدوی و پیشا مدرن است و اساسا مغایر با تکثر گرایی مذهبی است.

آیین بهایی مدعی دموکراسی و خرد جمعی در نهاد دین است. مدعی است که شورای بیت العدل بر اساس اصول دموکراسی از محافل ملی بهایی انتخاب می شوند، اما هنوز نمی داند که نقد تشکیلات از اساسی ترین اصول دموکراسی و فعالیت گروهی و جمعی است.

نقد تشکیلات و تصمیماتی که سران تشکیلات می گیرند ، از طرف اعضای ساده گروه، از بدیهی ترین اصول دموکراسی در هر تشکیلاتی است که تمامی عالمان علوم اجتماعی بر آن اتفاق نظر دارند، اما در جامعه بهایی هر که انتقادی نسبت به تصمیمات بیت العدل داشته باشد، دچار مجازاتی چون طرد می شود که خود مجازاتی بدوی است.

براي فرد بهائي اصلا وقت و فرصتي باقي نمي گذارند كه به اين چيزها فكر كند. يك بچه بهائي از پنج سالگي تحت تعليم و بازسازي فكري است. وقتي هويت ساختگي او شكل گرفت از طريق شركت در جلسات هيئت جوانان، مشاغل و در كميسيونها و لجنه ها و... وقت و زمان او نيز كنترل مي شود. روز جمعه كه روز تعطيل است و مي شود قدري فكر كرد، روز تفريح است از صبح و بعدازظهر آن استفاده مي كنند. يعني نمي گذارند كسي در تنهائي خودش قدري فكر كند و ناخواسته يك جوان اصلا نمي تواند برگردد. چون تمام اختيارات او را مي گيرند. طوري كار را پيش مي برند كه طرف مستقل نباشد و به نوعي به مادر يا پدر يا تشكيلات وابسته باشد. اگر جواني بخواهد مستقل شود او را طرد مي كنند هم طرد روحاني دارند و هم طرد اداري. طرداداري يعني نمي گذارند در جلسات شركت كند ولي دورادور مواظبش هستند و به خانواده اش سفارش مي كنند آنقدر از او بپرسيد كه چرا طرد شدي كه از شرمندگي دوباره برگردد. طرد روحاني هم داشتند كه البته خيلي وقت است كه آن را عملي نمي كنند. چون آمارشان خيلي پائين مي آيد. طرد روحاني به اين صورت بود كه اگر كسي به يكي از بزرگانشان ناسزا مي گفت، يا يك صفحه كاغذ عليه او مي نوشت طرد روحاني هم مي شد. من و همسرم زماني كه هنوز از هم جدا نشده بوديم سه تا كتاب نوشتيم. در روزنامه ها، مطلب مي نوشتيم، مصاحبه مي كرديم،.بهائيان مي گفتند هرگونه لعن و نفرين و فعاليت نوشتاري، گفتاري بر عليه بانيان فرقه باعث مي شود آن فرد به زودي بميرد يا چندسالي بيشتر دوام نياورد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.