رفتن به محتوای اصلی

برداشتی از بیانیّهءِ جنبش آذربایجان
10.04.2008 - 22:12

ارگانِ "جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دمکراسی در ایران"، موجودیّتِ رسمی خود را طی اوّلین بیانیّهء جنبش آذربایجان را در 14 فروردین 1378 شمسی اعلام کرده است. گرچه با روي صفحه آمدنِ این بیانیّه در سایتِ ایران گلوبال از سوي چندی از کاربران در سایتِ بیرونی و هم در سایتِ درونی به نقد گرفته شده است، ولی برای پی بردن به شناسایی افرادِ انتشار دهندهء این بیانیّه با پرده برداشتن از این نوشتار و شناختِ دقیق اهدافِ این ارگان هنوز به زمان نیاز هست، امّا در همین شرایط ابهام و مه آلود پرداختن به چند نکته در این بیانیّه ضرورت آمد:

 1- با وجودِ نام و یا اسامی در پایین این نوشته، امکانِ اینکه این بیانیّه از سوی رژیم اسلامی تنظیم شده باشد بسیار کم میباشد، از این گذشته با آوردنِ نام افراد و سایت های مشخص در پیوند با سایتِ: "جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دمکراسی در ایران" گمانِ وابسته بودنِ این سایت و این بیانیّه را به حاکمانِ رژیم اسلامی به کمترین درصد میرساند.

در نهایت اگر این بیانیّه از سوی خودِ رژیم هم تنظیم شده باشد علاوه بر وظیفهء روشنفکرانِ متعهّدِ جامعهءِ ایرانی که باید آنرا به نقد بگیرند و روشنگری کنند، بر آنها واجب هست که با تجزیه و تحلیل دقیق خود دریابند که رژیم اسلامی با تنظیم چنین بیانیّه هایی چه اهدافی را دنبال میکنند تا بتوانند مانند سایر مسائل دیگر در خنثی کردنِ آن بکوشند. از سویی دیگر با این روشنگری هاست که میشود از بیشتر مافیایی شدنِ میدانِ سیاست در جامعهء ایرانی جلوگیری کرد.

 2- این بیانیّه میتواند نتیجه پروسهء تلاش در رواج و گسترش اندیشهء پان تُرکیسم در منطقهء آذربایجان، خراسان، نواحی ترکمن نشین، که تحقیر و کتمانِ تاریخ و فرهنگ و زبان پارسی را در محور فعالیّت خود دارند میباشد، در واقع پاسخی دست و پا گیر به اندیشه و عملکردِ پان تُرکیسم و تجزیه طلبان آذری هست که میتواند الگویی برای سایر اقوام مرزنشین کشور هم باشد.

 3- این بیانیّهء قبل از آنکه به یکپارچگی و جایگزینی دمکراسی در ایران بیندیشد، بیشتر برای نجات و پاسداری از ارزش ها و جایگاهی است که ملّتِ ایران در تاریخ، در فرهنگ و ادبیّات، خود به مردمانِ آذری داده اند، برای جلوگیری از منزوی شدنِ بیشتر، جلوگیری از کاهش حرمت و منزلت خویش، برای جلوگیری از لکه دار شدنِ بیشتر جهان بینی و فرهنگِ مردمانِ آذری، برای جلوگیری از دست دادنِ موقعیّت ها و میدانهاي مناسبی که در جامعهء ایرانی، بویژه در عرصه های اقتصادی به آنها داده شده است که اکنون انتشار دهندگانِ این بیانیّه بخوبی دریافته اند که عملکردِ عدّه ای از هم تبارانِ تُرکِ آذری خود، آنها را از صحنهء سیاسی و عرصه های دیگر جامعهء ایرانی به بیرون پرتاب و به حاشیه رانده شده اند و میشوند، از سویی دیگر جغرافیای زیستی و فعالیّتِ چندگانهءِ آنها دیگر سراسر ایران نیست بلکه فقط دو استانِ آذربایجانِ غربی و شرقی خواهد بود، اگر بر شیوهء قوم پرستی خود ادامه دهند و پا فشاری کنند.

 4- این بیانیّه بخوبی درک کرده است که بر مردمانِ ایرانی تبار، بدونِ مردمانِ تُرک آذری نه اینکه بد نخواهد گذشت، بلکه شکوفایی همراه با پویایی و همبستگی ملّی در بین اقوام ایرانی تبار با شتاب پدیدار خواهد گشت و تنها این خودِ آنها هستند که با مشکلاتِ بسیاری روبرو خواهند شد. این بیانیّه بر پرنسیپ: [جلوی ضرر را هرجا بگیری به نفع هست]، عمل کرده است، بنا بر این انتشار آن تلاشی هست هوشیارانه به نفع تُرک تبارانِ آذری تا از پرتاب شدنِ خویش به بیرون جلوگیری و خود را همچنان نزدیکِ به مرکز ثقل جامعهء ایرانی نگهدارند.

 5- این بیانیّه از زاویهء یک جهان بینی و یا بر اساس یک فلسفهء سیاسی معیّن به نگارش در نیامده، و به روشنی از دیدگاهِ قوم و قبیله پرستی تنظیم شده است، از نخبگانِ قومی گذشته و حالِ خویش نام برده و تصاویری هم به نمایش گذاشته است، از قهرمانی ها و دلاوریها و حکومت مردانِ قومی مردمانِ تُرک تبار اشارت رفته است و تأکید بر انتخابِ:[ جنبش آذربایجان] امروز آنها، هدف ورق زدنِ تاریکیهاي خاطره ها میباشد که مردمانِ آذری و جنبش های آنها را ملّتِ ایران در طول تاریخ سپاسگزار باید باشند، و امروز هم با جنبشی دیگر بپا خواهند خواست که با سرنگونی رژیم اسلامی دوباره ایران را نجات دهند و دمکراسی نوین را جایگزین کنند،

در صورتیکه صفویّانِ شاه اسماعیل آنها با آوردنِ دین شیعهء دوازده امامی خود جز عقب ماندگی و بدبختی برای جامعهء ایرانی ثمره ای دیگر نداشته و سزاوار افتخار به آن هم نیست، سهم مردمانِ آذربایجان هم در شکل گیری و خاتمهء انقلاب مشروطیّت اگر کمتر از سایر اقوام دیگر ایرانی نباشد بیشتر و برجسته تر از آنها هم نیست، آوردنِ چنین مثالها و شعارهای تکراری فقط برتری طلبی قومی در دیدگاهِ فئودالیتهء بعضی از مردمانِ این نواحی را به نمایش گذاشته و میگذارد که با اندیشهء کثرت گرایی و پلورالیسم و مکانیزم جهان پیرامونی، آنهم در سرزمینی مانند ایران که کشوری با چند گونه و چند گانگی فرهنگی است مغایرتِ آشکار دارد،

 6- ادعای جایگزینی کردنِ دمکراسی از سوی قومی خاصّ با پیشتازی و پرچم دار آن بوسیلهء جنبش مردم آذربایجان مخالف با جوهر و ماهیّتِ اصولِ دمکراسی میباشد، جایگزینی دمکراسی امری است عمومی و سراسری که ابزارها و پیشتازانِ آن همبستگي نیروهای دمکرات و نخبگانِ آگاه و متعهّدِ، نهادهای مدني و طبقاتِ اجتماعی سراسر کشور خواهند بود، جایگزینی دمکراسی با ایدئولوژی قبیله گرایی و با شمشیر کشی و مهارت در سوار کاری آنهم از سوی قومی خاصّ امکان پذیر نیست، عصر و زمان آن دیگر سپری شده است، دمکراسی بر بستر اندیشه ورزی و مناسبات رشد تولید کالایی و تکنولوژی و خود آگاهی عمومی شکل میگیرد، اندیشه ورزی هم قوم و مرزی نمی شناسد، دمکراسی صادر کردنی نیست، با فراهم بودنِ فاکتورها و مناسب بودنِ آب و هوایی روئیدنی است، که باید در هر نقطهء ایران سر از خاک برون آورد،

آنچه تا کنون از ناحیّهء آذربایجان و قفقاز به ایران وارد شده است بجز چند موردی خاصّ: { یا اسلام ایدئولوژیک، یا مارکسیسم جهان سوّمی ضدِ سیستم سرمایه داری گریز از مرکز، و یا قومگرایی ایدئولوژیک} بوده است، آنچه مسلم هست اندیشهء دمکراسی و لیبرالیسم در سایر نقاطِ ایران بیشتر از ناحیّهء آذربایجان رواج داشته و بیشتر نهادینه شده است.

تنها عملی که از هر جنبش آذربایجان با هر اندیشهء سیاسی بر می آید و کسی هم انتظار بیشتری از آن را ندارد، تمرین دمکراسی در خودِ جامعهء آذربایجان و گسترش اندیشهء دمکراسی در بافتهای جامعه و فرهنگِ تُرک تباری آذربایجان است، اگر در این راه موفّق شوند خدمتِ بزرگی را به جامعهء ایران هم کرده اند.

 7- بنا به آرایش و نماي سایتِ: {جنبش آذربایجان برای یکپارچگی و دمکراسی در ایران}، و با توجّه به متونِ بکارگرفته شده، همچنین لیستِ نام افراد و سایت های مخصوص در بخش [پیوندهای] این سایت میتوان این برداشت را داشت که طبقه و یا افرادِ انتشار دهندهءِ این این بیانیّه خواهانِ سیستم سلطنتی هستند، اگر چنین دیدگاهی از صداقت، باورمندی، پایداری در عقیده، از همه مهّمتر بر دلیل و برهان خردگرا استوار باشد با دمکراسی در تضاد نیست،

ولی آن چیزی که مایهء تأسف هست تکرار شاخص ایدئولوژیک برخورد کردنِ با مسائل در فرهنگِ مردمانِ تُرک آذری هست: [یا راستِ راست و یا چپِ چپ، یا قوم گرا، یا اسلامگرا، یا مارکسیسم رادیکال، یا تجزیه طلب و یا هم اکنون طرفدار سیستم پادشاهی]، در طبقه و میدانِ میانی بین چپّ و راستِ رادیکال، که مکانِ رعایتِ امر دمکراسی و لیبرالیسم هست جایگاهی ندارند.

 8- دوباره تکرار میشود، اگر آقای شاهزاده رضا سیروس پهلوی و یا {حزب مشروطهء} پشتیبانِ پادشاهی ایشان بر این گمان هستند که در ایران باحمایتِ قوم تُرک آذری و بازماندگانِ قاجار به سلطنت میرسند، پس کسی دیگر جدایی طلبی مردم بلوچستان و یا کُردستان را سرزنش نخواهد کرد، و ایشان با حزبِ مشروطه و سایر ایرانیان انتظار آنرا هم باید داشته باشند که اگر فردا حزبی تأسیس شد که برنامهء جدایی استانهای: [ غرب، جنوبِ غربی، جنوب، تا خلیج فارس، با بخشی از ایران مرکزی] را که زادگاهِ پارسیانِ پارسارگادی و انشانی است، که زادگاهِ زبانِ پارسی، تمام منابع نفتی و گاز، و تقریبأ تمامی آثار باستانی آنتیکِ ایران را در خود دارد را مطرح خواهند کرد، پس از آن با انتخابِ یک سیستم حکومتی مدرن نام: [ پارزا، یا همان پارس] را بر این سرزمین خواهند گذاشت. در آن صورت برای دیدار آرامگاهِ کوروش و داریوش کبیر با بناهای تاریخی در این جغرافیا باید درخواستِ ویزا کنند.

 9- انتشار این بیانیّه ابعادِ بدونِ مرز و بدونِ کنترل خساراتِ رَه آوردِ اندیشهء قومگرایی را به نمایش گذاشت: که میتواند میدانِ تاخت و تاز خوبی برای بیگانگان باشد، میدانِ مافیایی کردنِ عرصه های سیاسی کشور باشد، جایگاهِ مناسبی برای سازمانِ اطلاعاتِ رژیم تهران باشد، بجای تقاطع مثبتِ اندیشه ها آمیختن ناهنجار باهم آنها، فرو ریزی ترکیباتِ و نظم اجتماعی و سیاسی باشد، بجای وحدت ایجادِ پراکندگی و کثرت گرایی بدونِ هدف و بدونِ جهت برای تضعیف اپوزیسیون و نیروهای خلاقِ کشور باشد، واداشتن اقوام ایرانی و حتّی مناطق مختلف را در مقابل همدیگر، تضعیف توانمندی ملّی، میدان دادنِ بیشتر به ادامهء هر گونه دیکتاتوری، ماندنِ در عصر فئودالیتهء پسا مدرن، ایستایی و ماندنِ از قافلهء شتابانِ جهانِ امروز، ایجادِ زمینهء زیر پا گذاشتن حقوق بشر امروز، و سایر مسائل دیگر میباشد.

 10- علاوه بر اینها این بیانیّه بر 3 فاکتور اصلی دیگر انگشت گذاشت:

الف- که احزاب و سازمانهای قومی که تاکنون خود را به این و آن معرفی کرده اند و یا بنام اقوام ایرانی در کنگرهء ایران فدرال گرد هم جمع شده اند، نمایندهء راستین این اقوام نیستند چه بسا بعضی از آنها شاید از سوی یک نفر و یا یک و یا دو خانواده تشکیل شده باشند، بنا بر این گذاشتن نام اقوام بر خود مخالفِ امر دمکراسی و از پشتوانه حقوقی و قضایی بر خوردار نیست و جامعهء ایرانی بدونِ داشتن سندِ مجوز نمایندگي اقوام، دیگر آنها را به رسمیّت نمی شناسند،

 ب- با واکنش افسار گسیختهء بعضی از افراد با انتشار این بیانیّه روشن شد آنهائیکه تا کنون خود را نیک اندیش و نخبهء قومی و ملّی به جامعهء ایران میفروختند و خواهان حلّ مسئلهء ملّی به شیوه ای مدرن و دمکراتیک بودند، ثابت شد که آنها فقط دنبال بزرگ و مشهور کردنِ خود هستند که برای رسیدنِ به این هدف تضاد و جنگ و پراکندگی قومی و دامن زدنِ به آنها را بهترین میدانِ مناسب دیده اند، اکنون با انتشار این بیانیّه که موازنه را بر هم زده است، چنان وحشت زده شدند که نکند آتش قومی قبیله ای خاموش شود و داد بر آوردند که این بیانیّه چقدر عقب مانده میباشد و چرا در صفِ متحّدِ و قسم خوردهء اقوام شکاف انداخته است،

چنین افرادی با این طرز تفکّر و کسانِ دیگری که بنام خود و خانوادهء خود نام قومی را در [کنگرهء ملیّتهای فدرال] به یدک میکشند باید بدانند که از خیلی وقتها پیش هست که خود پرستی و شخصِت اجتماعی کذاب سازی آنها بر همه، بویژه بر مردمانِ اقوام ایرانی بخوبی آشکار گشته است، چنین افرادی اگر تا کنون درک نکرده اند که آبرو و شایستگی اجتماعی دست و پا کردن فقط بر بستر دمکراسی خواهی و اندیشه ورزی هومانیسم و سازگار با گردش جهان امروز باید باشد، تلاش آنها بیهوده و باعث نابودی خودشان خواهد شد.

 س- تنها ساختار سیاسی آیندهء ایران میتواند، سیستم حکومتی [دولت ملّت] باشد که بر پایهء حقوق فردی و شهروندی بنا میشود، پیاده کردنِ سیستمی بر اساس قومی در ایران جز تجزیه طلبی و آنارشیسم و جنگِ و درگیری درونِ قومی و فراقومي ملّی پیامدِ دیگری ندارد،

از نکاتِ مثبتِ این بیانیّه روشن کردن همین 3 فاکتور : الف و ب و س در بالا مذکور بوده است.

 11- اکنون از انتشار دهندگانِ این بیانیّه انتظار میرود که با روشن کردنِ هویّتِ اجتماعی پشتیبانان و اعضای این جنبش، همچنین هر چه بیشتر تعیین کردنِ ابعاد و اهداف این بیانیّه خوانندگان را از فضاي شک و تردید بیرون آورند. زیرا تکثر تکنولوژی مدرن ارتباطی امروز برای سرپوش گذاشتن بر مسائل و پیچیده کردنِ آنها نیست، بلکه گسترش و تبادل اطلاعات و شفافیّت بخشیدنِ به آنها در راهِ خدمتِ به پروسهء جایگزینی دمکراسی و پاسداری از آن میباشد.

گذشته از دیدگاهِ قوم گرایی و قوم پرستی، و افتخار به صفوّیان، یا طرفداری از سیستم پادشاهي این بیانیّه، تنها به مناسبت بازگشتِ به خویشتن: [ایرانی و ماد بودنِ مردمانِ آذری، ارتباط دادنِ زردشت و یافتن خویش در جهان بینی: [پندار نیک، گفتار نیک، و کردار نیک] و تأکید بر لوحهء حقوق بشر کوروش کبیر به عنوانِ نمادی برجسته، در بیانی کوتاه {ایرانی دانستن خویش، متعلّق و متعهّد دانستن خویش به گذشتهء دور و حال و آیندهء این سرزمین} قابل تحسین هست و سر فصل جدید و راسیونالی را در جامعه شناسی و مردم شناسی ایران آغاز میکند، که خود زمینهء غلبه بر بسیاری از مشکلاتِ قومی ملّی خواهد بود،

 امید بر آن هست که سایر اقوام ایرانی براي پی بردن به هویّت و وفاداری همراه با وابستگي خود به این مرز و بوم هم به تابعیّت از این بیانیّه، این چنین خود را زیر ذره بین شناختِ خردگراي بدور از احساسات و بدور از بینش قبیله گرایی بگذارند.

 Nasser.karami@gmx.de

|آپریل|2008| میلادی| آلمان|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.