رفتن به محتوای اصلی

سریال اشک ها و لبخند ها
01.02.2005 - 21:32

نشانی که نشان خود، زما پنهان ساخته ای!

کم خور می، که پیاله زما می خوری....

 

شعر بالا از جانب راقم این سطور الکی سروده شده است و همین طوری بلقور فرموده ، ورگرنه ما را چه به شعر و شاعری تازه سوئیج "نویسندگی" مون را مرهون تو ، تقی و 11 سپتامبر می دانم . منتها شما ها روان و سرپائین می نویسید و من بیچاره با این تنگی نفس باید سربالای بدوم و تازه و برخلاف رد پای شما هم حرکت کنم و طبیعتا به گردپای شما ها هم نخواهم رسید

تا یاد نرفته از تو تشکر کنم بخاطر اینکه اجازه دادی نامه ات را در وبلاگم چاپ بکنم راستش دلیلش این است که اولا برخورد نظری را از حالت "خودی " خارج ساخته تا تعداد بیشتری بتوانند سیاه مشق های تو را بخوانند .از سوی دیگر واقعیت این است که نوشتن مقاله های قراردادی از مد افتاده و دل ناچسب شده است

برای محض اطلاع شمامی گویم که سیاه مشق های شما از طریق که وبلاگم به سایت فرهنگ گفتگو لینک داده ام و جالب اینکه شماره انداز سایت نشان از افزایش مراجعه کننده می دهد امار تحلیلی همچنین نشان می دهد که خوانندگان از نوشته تو نه به دلیل تحلیل های ان چنانی بلکه فاصله گیری اشکار تو از سبک سنتی _ قرا دادی سیاسیون نسل انقلابی دارد و جالب اینکه امیل های زیادی دریافت کرده ام که در ان از من در خواست کرده اند که در پاسخ به نامه های تو ، قلقلک و پیاز داغ را فراموش نکرده و از کوتا نویسی فاصله بگیرم (چرا که تا کنون موجب سرگردانی و ابهام ذهن خوانندگان گرامی را فرهم ساخته ام) و سریال نویسی را بیاغازم و در ست سر بزنگاه ادامه مطلب را به بخش بعدی حواله دهم ...

شاید برایت جاب باشد که جوانی هم ازکشور ایران جرئت فرموده و سبک شمارا با سبک بوش پدر و پسر در مقابله با حکومت اخوندی که مبتنی بر شرینی و شلاق دانسته ....منظور بدی نداشته بلکه می خواسته بگوید که نوشته های سرگرم کننده هم است

بهر حال نشانی جان ، مواظب باشد که مثل نسل انقلابی های سرگردان دچار غرور خیالی نشوی و به سرت نزند که خوانندگان نوشته های تو به دلیل تحلیل های (اصلاح طلبانه _ سنتی تو )، به تو روی خوش نشون داده ا ند ، بلکه از سبک و طنز رقیقی که در ان بکار گرفته ای ، خوش شان امد و بس !

در ضمن زیاد هم خوشحال نشو برنامه ریزی کرده ام که با خنده و شوخی یک جوری زیر اب تحلیل های تو را بزنم که زیاد هوادار بچنگ نیاوری و به ریش و سبیلم نخندی !!!

در همین این قسمت سریال ، بدون اینکه از کبرا ، ملیحه و تقی اجازه بگیرم اسم ایشان را به سیما ، ثریا و جمشید تغییر نام داده و سیاه مشق تو را همراه با جوابیه ام را یک جا پاپلیش نموده و منتظر نامه های بعدی تو نخواهم ماند و پاسخ های قبلی و فعلی ات را می دهم

الان نزدیک یکسال است که داریم امیل پراکنی می کنیم و تا حدودی صف بندی را با قای نشاط ساخته ایم و دوستان دارند از حالت مصرف کنندگی و تماشاگری خارج می شوند بیش از همه فرخ بد جوری هوس نموده است که در سبک جدید، خودش را روی باسکول بگذارد شاید با این شیوه کاسه و کوسه یارو، صفر(بابک فتح الله زاده ) که دست از چوب زدن مرده شوروی بر نمی دارد کارش بدانجا کشیده که اعتراض خبر نگار اصلاح طلب شرق هم در اورده و من بعید نمی دانم این خوش رقصی های(1) زیرکانه به منظور کاندیدا توریش برای دور دهم ریاست جهوری اسلامی زمینه چینی نشده باشد ....

از رقص پای صفر بگذریم و به مطالب افشاگری تلخ و شیرین جهانی شدن برسیم . راستش در فکر پاسخ گویی به سئولاتی تو _ و رفقای چپی که تمایل به پذیرش جهانی شدن دارند ولی همواره از قسمت خالی لیوان نظر شان را جلب می کنه و تا صحبت از جهانی شدن می شود فورا جوانب منفی جهانی شدن را خاطر نشان می سازد _ بودم داشتم سوادم و در یک وب گردی شبانه ، به قول معروف شاهد از غیب رسید و کتاب دکتر هادی زمانی _ " جوانی" با پیشینه چپ سنتی _ از راه رسید

ازمانی که ساکن لندن است و قبلا عضو سازمان جوانان توده بود و سالهاست توده ایسم را به کناری گذاشته است و در زمینه مسایل اقتصادی صاحب نظر است ، انسانی دانا و قدری خجالتی است و اولین بار در واقع زمانی بود که 3 سال پیش طرح فراخوان ملی را به لحاظ تئوریک _ ساسی ارائه کرده بود و کتابی هم تحت عنوان " دمکراسی و توسعه اقتصادی پایدار تجربه ایران " را انتشار داده است

یک هفته پیش با انتشار دو مین کتابش :

http://www.hadizamani.com/Maghalat/ketab_HZ_globa…

"ایران : فرصت ها و چالش های جهانی شدن " در واقع با جزئیات کامل پاسخ منتقدین و مخالفین جهانی شدن را داده است و در مقدمه می نویسد که :

در مجموع، نگاه ما به روند جهانی سازی مثبت، اما در عین حال نقادانه است. ارزیابی مختصات و پیآمدهای جهانی شدن در فصلهای 2، 3 و 4 نشان میدهد که شبکه اقتصاد جهانی اکنون چنان نیرومند و گسترده شده است که اولا پیشبرد یک برنامه توسعه اقتصادی موفق در خارج از آن و به ویژه در تقابل با آن یک خودکشی اقتصادی و سیاسی است. دوما در صورت مدیریت اقتصادی وسیاسی درست روند جهانی شدن میتواند فرصت بی نظیری برای توسعه اقتصادی و اجتماعی فراهم آورد. بازار آزاد جهانی به عنوان شالوده توسعه، رشد وکارایی اقتصادی یک واقعیت انکار ناپذیر است. چالشی که اکنون اقتصادهای ملی با آن مواجه اند آنست که مشارکت آنها در اقتصاد جهانی میبایست چگونه باشد تا بیشترین دستآورد را در زمینه توسعه،

رشد اقتصادی، اشتغال و عدالت اجتماعی برای مردم خود تامین کنند.

بنابراین بشما و همه ی رهبران ، فعالان و علاقمند سیاست می رسانم این کتاب را بدقت بخوانند چرا که بدون درک این مطلب و پذیرش واقیعت کنونی جهان همه ی تلا ش ازادیخواهان و عدالت جویان جهان بر باد خواهد رفت و بویزه مخالفین جهانی شدن در راس حاکمیت سیاسی کشوررا به زمین سوخته مبدل می کنند این موضوع چنان اهمیت دارد که همه ی جهان بایستی از این موضوع با اطلاع باشند

یک مثال هنری می زنم نگاه کنید 26 سال هنرمندان خارج و داخل کشور موزیک ساختند و در این سرمایه زیادی بکار گرفته شد هیج هنرمند(خواننده ) ایرانی در سطح جهانی نتوانست گل کند تا آرش پسر جوان ساکن مالمو نا گهان مورد پذیرش جهانی فرار گیرد او فارسی می خواند و موزیکی بکار می گیرد که به گوش جوانان جهان اشناست

رمز موفقیت او این است که زبان هنری او جهانی است

بهر حال اگر داستان می نویسیم و یا کار سینمایی می کنیم و یا اگر سیاستمدار و اشپز هستیم بایست ذائقه مردم جهان دست مان باشد موفقیت در شناخت جهان پیج اندر پیچ کنونی ماست

اما جهانی شد ن که امریکایی ها آن را نظم نوین جهانی نامیدند و اروپائیان گلوبالیسم را در ظرف اتحادیه اروپا متحقق می کنند گویا به تعبیر فرانسوی ها گلوبالیسم و یا بقول انگیسی زبانان گلو بالیزیشن و یا به گفته پیش کسوتان ایرانی که خود را اینده نگر " Futurist " می نامند و به تفسیر چپ ها ، جهانی سازی و به تعبیر اقتصادانان دور بر دولت خاتمی و مشاورین رفسنجانی که خود را پوست کنده و بدون هراس از پس مانده های توده ایسم ،خود را بدون رود دروایسی نئولیبرالیسم می دانند _ نیاز به یک بحثت جدی در جامعه سیاسی ایران ست . بنابراین مباحث کنونی در محافل اپوزیسیون ایرانی (3)بسیار عقب مانده است و با پارادایم های جهانی کنونی هیج سنخیتی ندارد . نگاه کنید به رای گیری دیروز فرانسه که چپ رادیکال که متخدا با راست افراطی و راسیسم زبان مشترک نه را بر گزیدند و در مقابل افسوس طرفداران اروپای واحد دست به رقص و پایکوبی می کردند .البته هر کدام با دلایل خود ولی نتیجه کار یکسان: مقاوت ملی گرایی در مقابل تفکر گلوبال ! همین تقابل در عراق نوین و دمکرات جلوه می کند در انجا هم چپ رادیکال غیر مذهبی در کنار عقب مانده ترین محافل اسلامی _ سنتی دست در دست هم دارند و مانع شکل گیری عراق نوین و دمکرات هستند و در ایران هم چپ طرفدار اقتصاد دولتی در کنار مافیای اقتصادی با پذیرش ایران در WTo سنگ اندازی می کنند بنظر من نبرد اتی در ایران و بقیه جهان در دوسوی طرفداران جهانی شدن و مخالیفین ان صف ارایی می کنند و کشورهای غنی از پیوستن فقرا به اتحادیه خودشان مقاومت می کنند رای منفی دیروز فرانسویان رای گرایان غنی به لهستانی های و کشورهای فقیر اروپا بود و در تعجبم که کمویستهای فرانسه چگونه با راست ملی گرای افراطی یک جا شدند !!!

من در نامه بعدی یک خورده مازندارانی وار تجارب چهار ساله اینده نگری تم را با تو در میان می گذارم

و در پایان یک بار دیگر از این که اجازه دادی که یک جوری سیاه مشق های تو سر از " فرهنگ گفتگو" در بیاره و تیراز مان را بالا برد از تو متشکرمم اصلن خدا را چه دیدی یک هو خوانندگان سیاسی _ روشنفکران تکرای خوان و تکراری نویس سایت های ایران و اخبار به دلیل کهولت سن از باز و بستن های ملال اور این سایت خسته شوند و بسوی" اینده" و فرهنگ گفتگو قدم رنجه فرمایند

خدا را چه دیدی که نسل جوان چندان از این مقالات سنگین وخشک چیزی سر در نمی اورد به سایت فرهنگ گفتگو که هر از گاهی مطالب دلپذیری غیر سیاسی هم بخود می چسباند تا شاید بتواند که جوانهای در دنیای مجازی تنها بدنبال سکس و جنس مخالف می گردند و با سیاست و استان نسل ما اشنا شوند را به سیاست و مسایل اینچینی جلب کند چرا که قطعا یکی از مولفه های انقلاب مخلمی اتی جنبه سکسی ان خواهد بود ....

خلاصه صاف و پوس کنده برایت بگویم و شاید اصلا باور نشود ، چند سالی است که قید خواندن اطلاعیه و بیانیه و تحلیل های قرار دادی سیاسیون نسل انقلابی را زده ام . این گونه نوشته ها گول زنگ و خود ارضایی فکری نسل فدا شده است که حالا در 2 شاخه اصلاح طلب و انقلابی طلب خود نمایی می کند و گاهی اوقات دلم برای هر دو طیف اش می سوزد هر دو علیرغم اینکه صاحب خانه و زندگی و ماشین و ثروت شده اند می خواهند برای معین و تجناح رادیکال نسخه به پیجند که چه بکنندو یا چه نکنند گاهی اوقات در دل برایشان اشک می ریزم و هم خنده ام می گیرد

انها فراموش کرده اند که رسالت ما نسل انقلابی ها در دو چیز خلاصه می شود و بقیه را بایستی بگذاریم خودشان حل و فصل کنند (2)

خلاصه هدف من از سیاست و سایت و بلاگم این است که هر جور است تیراز سایت را بالا ببرم و اینکه علیرغم مخالفت با نظرات سیاسی تو ان را با اب و تاب به دیوار اینده می چسبانم و از انجا لینکی هم به سایت می دهم همین قضیه است . دنیا را چه دیدی که آگهی های تبلیغی یا بخوان اقتصاد دیجتالی از سایت معروف روی گردان شدند و به سایت گل و بلبل ما روی اورند و موجب بهبود اقتصادمون شود شاید تونستیم از این کار کشنده تاکسی رهایی یابیم و دری به تخته خورد ما پول دار شدیم و بلکه تونستیم خرج سفر به چین و ماچین را تامین کنیم و بینم که مائو یست _ گلوبالیست ها ، چینی جهانی شدن را چگونه پیاده کرده اند و چه گلی بسرملت شون زده اند و چگونه شد که در عرض 15 سال انها این همه پیشرفت کرده اند و حدود 300 میلیون چینی طبقه متوسط گیرشون امده است و بینیم چه انتقادی به غربی های چشم ابی دارند و چگونه توانستند سانسور و فیلترینگ برای کلمه دمکراسی و حقوق بشر درست بکنند و که مانع دست رسی طبقه متوبط به دمکراسی باشد و راست و حسینی چگونه به دمکراسی دیجتالی پوزه بند بزنند که این همه بخش مدرن جناح اقتدار گرا را شیفته خود سازد بگونه ای که گفته می شود هر شب خواب الگو چینی می بینند و می گویند رفسنجانی زبون چینی یاد گرفته و یک ویلا کوچکی در حومه پکن خریده و باغ پسته ای روبراه نموده و یواشکی یکی از دختر های چینی را صیقه نموده است و برای روز مبادا ادرس را هم زنش نداده است ولی خوب سربازان گمام امام زمان وابسته به جناح دوم خردادی که دل پر خونی از کوسه دارند این خبر را درز داده اند ......

اما برویم سر نصایحی که بر نظراتم داشتی بگویم:

به قول مردم کوچه بازار نشانی جان ! اول تو برادری ات را ثابت کند و بعد ادعای ارث و میراث کن و بزبان عروس دیجتالی اول "بله " را بگو و بعد برویم سر جنبه های منفی جهانی شدن که خودت در این زمینه استادی !

و در مقابل قول می دم که در نروم گنگر نخورده لنگر بیاندازم و پی این موضوع را با هم بگیریم . شاید دیگرانی هم از هر دوسو ، وارد گود شدند و فرخ نگهدار هم که با مسایل گلوبالیسم بشکل حقوقی برخورد می کند و در این زمینه ادم ستعدی است با محافظه کاری مخصوص خودش وارد بازی من و تو بشود فعلا خوابم می گیرد و ادامه این مطلب را و پاسخ به سئولات " نقدی بر چپ سنتی فردا شب برات می فرستم

باقی به بقایت

کیا

سخني با دوستان فرخ، مليحه ، کبرا، کيانوش، اخبار روز و ....

 

نشاني

سلام دوستان،

عرض شود که اين آقاي کروبي "تابلو" جالبيه. به رغم همه اعتقادش به حفظ " مصالح نظام" گهگاه که رگ لريش عود مي کنه حرف هايي مي زنه که دوستانش هم در مقام دفاع از او برنمي ياند. مثلا همين کانديد شدنش ، که خودش مي گه سه نفر از اعضاي شوراي رهبري مجمع روحانيون مبارز ، و از جمله يار غار کروبي ، يعني مجيد انصاري، باهاش مخالف بودند و بهش هشدار دادن که حاجي آقا مي بازي. منتهي حاجي آقا گوشش بدهکار نبوده. يا نامه اي که در افشاي رفسنجاني نوشته که با افشاگري هاي اکبر گنجي پهلو مي زنه ، ولي حتي رفقاي خودش در مجمع روحانيون هم از سر محافظه کاري حاضر نيستند از اين نامه دفاع کنند. يا طرحش براي دادن ماهي 50 هزارتومان به هر شهروند ايراني بالاي 18 سال. بهش گفتند حاجي آقا اين طرح تو به لحاظ بار ماليش قابل اجرا نيست، گفته که من 18 سال در بودجه نويسي شرکت داشته ام و بهم ظلم شده ، چون با اين سابقه بايد مدرک دکتراي اقتصاد بهم مي دادن.

حالا روزنامه اقبال در شماره امروز خودش ( يکشنبه) مصاحبه اي داره با حاجي آقا که روش ها و سياست هاش را در صورت پيروزي در انتخابات توضيح داده. خبرنگاز ازش پرسيده که با چه ابزاري مي خواي دولت مقتدر تشکيل بدي؟ کروبي جواب داده :" ابزارمان را كه از الان خيلي نمي‌توانم بگويم چون لو مي‌رود!"

در خلال مصاحبه کروبي چند بار از خبرنگاران خواسته که والکمن رو خاموش کنن تا حاجي آقا با خيال راحت صحبت کنه. البته آخرش هم به احمد شيرازد ( نماينده مشارکت از اصفهان در مجلس ششم و از حاميان کنوني معين) که از طرف روزنامه اقبال در اين مصاحبه شرکت داشته گفته که " من با لهجه لري صحبت کردم ولي تو اين صحبت ها رو با لهجه و ظرافت اصفهاني خودت براي روزنامه تنظيم کن." خلاصه ما که نه لريم و نه اصفهاني، نفهميديم که منظور کروبي دقيقا چيه؟ کبرا و دارا و 49 و ... که سروسري با لرها دارند و سياوش که اصفهان شناسيش خوبه شايد بتونن ما رو از اين گيج سري در بيارن و بگن که منظور حاجي آقا کروبي از جمله اي که به شيرزاد گفته دقيقا چي بوده؟!

حالا که اسم کبرا اومد بد نيست به نااميد شدنش از به راه راست اومدن کيانوش هم اشاره اي بکنيم. راستش کبرا جان ،ما از به راه راست آوردن جمهوري اسلامي و استحاله کردن اون( همونطوري که نظام هاي بسيار مقتدرتر هم با همه يال و کوپالشان از اين روند جون سالم به در نبردند و اين تحول هم امري هست که بيش از اين که ربطي به ماهيت و اراده دست اندرکاران اين نظام داشته باشه به ميزان پرزوري سنبه جامعه و تحميل بحران هاي سياسي بيشتر به اون برمي گرده) نااميد نشديم ، چه رسه به نااميدي از استحاله نظرات مواج کيانوش. راستش هر کي ديگه جاي ما که نشاني باشيم مي بود وقتي مي ديد که کيانوش دوباره اون متن "وزين " و مشعشعانه سه نفر، موسوم به " ترهايي در نقد چپ" رو در سايت اخبارروز چاپ و براي ما هم ميل کرده، و به رو خودش هم نياورده که يک پاسخ به چند سوال بي قابل ما در رابطه با اين متن بدهکاره اصلا دور اين کيانوش و کيانوش ها و به راه راست اومدنشون رو خط مي کشيد و مي گفت ما رو به خير ، شما رو به سلامت. ولي ما کبرا جان حوصله امون بيشتر از اين حرفهاست و به اين شعر شاعر باور نداريم که " مرد مصاف در همه جا يافت مي شود/// در هيچ عرصه مرد تحمل نديده ام." بايد تحمل داشت، زمان آموزگار بزرگي است، هم منو اصلاح مي کنه ، هم شما رو و هم کيانوش رو . رودکي هم گفته که " زمانه پندي آزادوار داد مرا/// زمانه را چو نکو بنگري همه پند است"، خوبيش هم به اينه که نظرات کج و معوج ماها و از جمله کيانوش ها، از حرف هاي مربوط به وارد شدن ايران به عصر ديجيتال و فراصنعتي بگير تا طرح رفراندوم و ... بيشتر از اين که جنبه اعمالي پيدا کنه، جنبه اعلاني داره و براي خودارضايي ذهينت روشنفکرانه خودمون هست، لذا ضرري به کسي نمي زنه و بيش از حد نبايد نسبت به ابراز و تبليغشون حساس بود.

راستي کيانوش جان، قول دادي که بعد از چاپ سياه مشق ما در باره "جرم سياسي" و " گناه شرکت در انقلاب" در سايتت، جواب اونها رو هم بدي. پس چي شد؟ مشغله هاي انقلابي که طوفانش رو تدارک مي بيني بازم کارهاي "جزيي" ديگه رو از يادت برد؟!

يک خطبه هم بخونيم در مورد ماجراي معين و حکم حکومتي و مواضع عجيب و غريبي که اين روزها از سوي اپوزيسيون ابراز شد. دوستاني که از 4 ماه پيش، يا شايد هم بهتره بگيم از 26 سال پيش اين انتخابات رو تحريم کرده بودند طبيعي بود که زياد هم راجع به تحول يک هفته اخير حساس نباشند و اون رو در راستاي تاييد هم استراتژي و هم تاکتيک خودشون ( يعني تحريم ) تفسير و تعبير کنند. البته برخي از دوستان هم از درون همين طيف با نوشتن مقالاتي مانند" نبرد هنوز ادامه دارد" موضعي سياست ورزانه به نمايش گذاشتند و نشان دادند که براي يک نيروي سياسي، غافل شدن از صحنه سياسي و درگيرنشدن در تحولات غامض و جاري، و واگذاري کل صحنه به حريف اصلا برازنده نيست و از درايت و قوت يک نيروي سياسي حکايت نمي کند. و نشان دادند که تنها با صدور يک بيانيه و با گفتن اين که " اکنون بايد و مي توان از فراهم آمدن امکان وسيع ترين مخالفت با اقدام کودتايي ولايت فقيه، براي شکل دهي به گسترده ترين اعتراض عليه پاسداران استبداد حداکثر بهره را جست و بر زمينه يک اعتراض عمومي، خواست تغيير بنيادي ساختار قدرت را به پرچم حرکت اعتراض عمومي بدل کرد." گرهي از کار گشوده نمي شود، چون از قديم هم گفته اند که با "حلوا ، حلوا گفتن دهن شيرين نمي شه!" چنين بيانيه اي از سوي دوستاني صادر مي شود که قبلا هم با حمايت از رفراندوم مي خواستند آن را به پرچم ملي بدل کنند،آرزوي نيکي که با سنگ سخت واقعيت ها برخورد کرد و عقب نشست. البته دوستاني که اين گونه بيانيه ها راصادر مي کنند دستکم در اروپا نشسته اند و فاصله اشان با آتش، و امرو نهي اشان به جامعه از يک فاصله 5000 کيلومتري صورت مي گيرد! هستند دوستاني که آن سوي آب و در ينگه دنيا نشسته اند و مي خواهند رداي فاخر و فراخ تئوري خود را بر قامت نحيف جامعه مدني ضعيف و در حال نضج ايران بياندازند و آن را به حملات دن کيشوتي ترغيب کنند. اين هردو، از اصلاح طلبان سياستي معطوف به "رعايت اخلاق" و " بازگشت به جامعه" را طلب مي کنند و اصلا هم در نظر نمي گيرند که عيار تحقق اين حرفشان چقدراست و اين انتظار تا چه حد منطقي و تا چه حد سودمند است؟ طرفه اين که بخشي از نيروهاي مدافع تز"تحريم براي هميشه و همه جا و از از همين لحظه" که اصلاح طلبان حکومتي را مثل سگ زرد برادر شغال تلقي مي کنند و در چسنبدگي آنها به قدرت و درک ناقصشان از دمکراسي و جمهوريخواهي هر گونه شک و ترديدي را بي معنا مي دانند ، قسما به اينان قول دادند که اگر " نه " بگويند ، و به قول عبيد زاکاني يک شبه عابد و زاهد و مسلمانا بشوند و به تحريم بپيوندند حتي روي سهم گيري در سکانداري جبهه اپوزيسيون هم مي توانند حساب کنند! به سختي مي توان عيار " اخلافي بودن" چنين پيشنهادي را سنجيد و خود طرح کنندگان آن را داراي حدي قابل قبول از اخلاق سياسي تصور کرد.

راستش، مدافعان تز "بازگشت اصلاح طلبان حکومتي به جامعه" معلوم نيست که چرا خود اين تز را به اجرا در نمي آورند و به جاي اين همه نظاره گري نسبت به اصلاح طلبان حکومتي و صرف وقت براي نقد و به تغيير واداشتن آنها تلاش و همت خود را تما م و کمال مصروف سازماندهي مقاومت مورد نظرشان در ميان مردم نمي کنند؟ به ويژه که از نظر اينان ، اصلاح طلبان حکومتي ديگر وجه و اعتباري در جامعه ندارند و برگي سوخته و فاقد سرمايه سياسي هستند. ولي آيا خود اين همه صرف وقت و انرژي براي نقد، کوبيدن و به تغيير مواضع واداشتن اين نيروي در حال نزار حکايت از نادرستي پيش فرض هاي بخشي از نيروي مدافع "تحريم براي هميشه و همه جا و از همين لحظه"در مورد نقش و مقام آنها نيست؟

به علاوه از يک نيروي شبه اپوزيسيون که 26 سال درون ساخت قدرت حرکت کرده و بخشي از نيرو، امکانات، تريبون ها و برد مواضع و کلامش مديون همين وضعيت اوست با کدام منطق و با کدام تجربه متکثر مي توان انتظار داشت که يک شبه و در شرايط ضعف نيروي اپوزيسيون، عطاي موقعيت کنوني خود را به لقايش ببخشد و وسوسه افکني اپوزيسيوني پراکنده و فاقد پايگاه و ابزارهاي لازم براي اعمال قدرت، براي خروج از ساخت قدرت اغوايش کند؟ و چرا نبايد هر چيز را درسر جايش قرار داد و متناسب با واقعيات و امکاناتش از آن طرح انتظار کرد؟ و مگر نديدن همين نکته ظريف نبود که در برخورد با خاتمي، اپوزيسيون قسما روياهايي بي اساس پرورديد و در نظر نگرفت که با وجود جامعه اي ژله اي، فاقد انسجام و ابزار مقاومت نمي توان انتظار داشت که نيرويي متصل به ساخت قدرت ساختار شکني کند و از آن فراتر رود، سهل است، که به همان وعده و عيدهاي خود هم تمام و کمال جامه عمل بپوشد؟ و آيا اين که حالا معين و مشارکت و ... براي توجيه و مشروعيت بخشيدن به بازگشت خودشان به کارزار انتخابات، تنها به ملي –مذهبي ها و نهضت آزادي رجوع مي کنند و بخش هاي ديگر اپوزيسيون را ناديده مي گيرند را مي توان صرفا با استناد به نزديکي مذهبي و عقيدتي اين نيروها توضيح داد؟ و يا واقعيت ديگري ، يعني همانا ضعف اپوزيسيون است که کسي هم تحويلش نمي گيرد؟ نارضايتي مردم که خودبخود به حساب قدرت اپوزيسيون واريز نمي شود . زماني که شما حد معيني از رابطه ( نه رابطه ديجيتالي!) با اين مردم رابطه برقرار کرديد و آنها شما را کم و بيش در زندگي خودشان جدي تلقي کردند ، مشارکت و معين که سهل است ، سيد علي خامنه اي هم تحويلتان خواهد گرفت. مي گوييد نه ، به تجربه همين انقلاب هاي مخملي که برخي از ماها را وسوسه کرده است بنگريد.

طرفه اين که اين اپوزيسيون در مورد قدرت خودش هم دچار توهم است. مثلا بنگريد به مطلب" آنچه داريد از تحريميان داريد" در "اخبار روز" که خطاب به محمد رضا خاتمي نوشته شده است.نويسنده با اعتماد به نفس تمام نوشته است:" گذار «با صلابت و پرافتخار» اصلاح طلبان از شوراي نگهبان، فقط به برکت حضور انبوه و فعاليت افشاگرانه ي «تحريميان» است." حضور انبوه؟ چرا اين حضور مريي نيست و کارهاي ديگري از دستش برنمي آيد؟ مهدي اميني، عضو شوراي مرکزي دفتر تحکيم ( طيف علامه) در گفتگو با ايلنا، با اشاره به حرف اصلاح طلبان که آنها هم مثل نويسنده اخبار روز، عقب نشيني شوراي نگهبان را تمام و کمال مصادره به مطلوب کرده و آن را نتيجه مقاومت هاي جامعه به سود خود دانسته اند مي پرسد:" اگر اين طور است يک خواست ديگري هم مطرح كنيد تا ببينيد آيا اين كار آنها عقب نشيني بوده است يا خير؟" اين سوال را به طريق اولي مي توان در برابر نويسنده اخبار روز و دوستان همفکر نهاد. صدالبته، چه شرايط بين المللي، چه تزلزل و افزايش نارضايتي در بدنه حاکميت، و چه نگراني از رويگرداني بيشتر جامعه از انتخابات نقش معيني در عقب نشيني شوار ي نگهبان داشته اند، ولي همانقدر هم به اين واقعيت بايد توجه داشت که اين عقب نشيني در شکل سناريويي انجام گرفت که حريف را هم در برزخي بست گونه و اعتمادسوز قرار دهد. اما همه اين ها را به حساب "تحريميان" نوشتن که گويا "حضور انبوه اي" هم دارند، و اين ادعاي غيرمستقيم که کنش اين "تحريميان" همه و همه مقاومتي فعالانه و نه لزوما انفعالي است و سرنخ چنين مقاومتي هم گويا در در دست اپوزيسيون است به نظر نمي رسد که پشتوانه منطقي محکمي داشته باشد و در برابر پرسشگري ها تاب بياورد.

در اين چند روز تبديل کردن مسئله تصميم معين به امري صرفا اخلاقي و حيثيتي و نديدن زواياي اين تصميم گيري براي پيشبرد يا پسرفت امر مبارزه در داخل، نکته اي بارز و مشهود بود. براي مثال در نظر گرفته نشد که نيامدن معين بيشتر از آن که به اخلاق ورزي و تزريق اصول و مباني به عرصه سياست کمک کند به تن دادن به سناريويي که حريف برايش در نظر گرفته شباهت خواهد داشت. و در نظر هم گرفته نشد که معين مي تواند با دادن کمتر امتيازي و با صدور بيانيه اي که نويسنده "اخبار روز" هم آن ار قاطع خوانده به ميدان برگردد و در طول همين دو سه هفته و در جو انتخاباتي ، به خصوص که از مبارزه با شوراي نگهبان هم خدشه اي بر اعتبار ش خارج شده، مجبور خواهد بود که براي جلب اعتماد ها شعارها و گفتمان هايي راديکال تر را در جامعه طرح کند و مرزهاي و خطسرخ هاي رسمي را قسما بشکند و با اين کار ديگر کانديدها را هم به واکنش وادارد، شکاف درون حاکميت را تعميق بيشتري بخشد و تنفسگاه جامعه و امکان آن براي طرح نظرات و ديدگاهايش را فراختر کند. و اين صرفنظر از اين که معين پيروز شود يا نه خود گامي به جلو است که براي من نوعي اهميتي بيشتر از نگراني از برباد رفتن احتمالي حيثبت و اعتبار اخلاقي آقاي معين و جبهه مشارکت دارد، و به اميد باطل از اصلاح طلبان براي تبديل شدن به اپوزيسيوني مانند ما هم ترجيحش خواهم داد و مي دهم. اگر معين به احتمال 10 درصد، تصميمي غير از اين مي گرفت که گرفت ، دو روز در وصف عمل اخلاقي او خطبه خوانده مي شد و بعد هم دوباره صحنه في امان الله رها مي شد. حکومت، رفسنجاني را گيرم با راي کمتر، ولي نه لزوما نظام شکن، روانه کاخ رياست جمهوري مي کرد و مدافعان غيرواقعگراي " نه " گفتن معين هم مي رفتند تا تحولي ديگر و اعلام يک "نه " منفعلانه ديگر بسان 26 سال گذشته. طرفه اين که کساني معتقد بودند که معين نيايد بهتر است، البته نه از بابت نگراني براي خدشه دار شدن هنجارهاي اخلاقي در امر سياست و يا بسيج بيشتر براي تحريم و مشروعيت شکني رژيم ، بلکه با اين استدلال که رفسنجاني در همان دور اول برنده خواهد شد و جنگ فرسايشي دو جناح که به ضرر منافع ملي ماست کاهش خواهد يافت و رفسنجاني با کنار آمدن با غرب چشم انداز تحول را روشنتر خواهد کرد. بزک نمير بهار مي ياد. معلوم نيست در شرايطي که اپوزيسيون در ضعف و رخوت به سر مي برد، و اپوزيسيون درون نظام هم به تقصير خويش و به وسوسه اپوزيسيون بيروني از صحنه بيرون رفته ، کدام افشاگري و نداي احتمالي و موثر عليه رفسنجاني و سازش هاي مضر به حال منافع ملي ما و بي ثمر به حال حقوق بشر او که در درون جامعه بازتاب داشته باشد و تنها به سايت هاي خبري محدود نباشد به هوا خواهد خاست و او را از تاختن بي محابا در اين عرصه بازخواهد داشت؟ اين سوال و نکات بالا مواردي هستند که کساني هم که قسما تا ديروز نظر مساعدي نسبت به اصلاح طلبان حکومتي داشتند و حالا يک دفعه معين را به امتناع فرامي خوانند شايد به آنها فکر نکرده اند.

براي مثال آقاي دکتر يزدي و مليحه محمدي گرامي هم در اولين واکنش هاي خود به معين گفتند که نيا. آقاي يزدي در اين ميان به نظر مي آيد که واقع بين شده و از اين نظر برگشته. ولي مليحه که تا همين ديرود در متن دفاع درستش از اصلاح طلبي ، بعضا مرزها را شناور مي کرد و کنش و رويکرد اصلاح طلبان درون حکومت را اينجا و آنحا يگانه کنش اصلاح طلبانه تلقي مي نمود ، گويي که همه آن مباني و هنجارهايي که از روزن آنها به تحولات جامعه و اصلاح طلبي نگاه مي کرده است را به فراموشي سپرده باشد به معين توصيه کرد: " امتناع کنيد." امتناع کند که چه بشود؟ با وضعيت کنوني جامعه و تناسب و توازن نيروها و نبود يک اپوزيسيون مقتدر، و نيز با واجد شرايط نبودن مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامي به تبديل شدن به يک اپوزيسيون واقعي و بيرون از حاکميت چه چيزي امتناع معين نصيب من و شما و سازمان اکثريت و ... مي کرد مليحه عزيز؟ همين که دو روز سر خود را در اخلاقي شدن سياست بالا بگيريم و بعد هم هيچ؟ آن هم در جامعه اي که به شدت مباني و معيارهاي اخلاقي اش شناور و دگر گشته و با نگاه رمانتيک من و تو و نسل ما به امور و از جمله سياست تجانس چنداني ندارد؟ آن هم در جامعه اي که حريف همين دام اخلاق گرايي را براي طرف مقابل گسترده تا زير فشار تحريم گرايان ازلي و ابدي و روشنفکراني مانند من و شما ، به جاي پاسخگويي به اين ضربه از طريق سياست ورزي ، کنارکشيدن را ترجيح دهد و ميدان را تمام و کمال واگذارد؟ به همين سادگي مليحه جان بايد امتناع کرد؟ اين هم شد اسمش سياست ورزي؟

بودند دوستاني که شايد به تناسب ملاحظاتي که به نيروهاي نزديک به خود ( مثلا جمهوريخواهان ) داشتند سعي کردند سياستي مطرح کنند که مرضي الطرفين باشد. مثلا فرخ نگهدار گرامي به معين توصيه کرد که با خامنه اي شرط و شروط کند و بسته به واکنش خامنه اي به صحنه بازگردد. فرخ عزيز بهتر از من شايد بداند که به رغم همه نارضايتي ها، توازن قوا در آن جامعه در وضعيتي نيست که خامنه اي را به ديالوگ رودررو با معين وادارد، چه رسد که او را در دو سه هفته پيش رو به پاسخگويي به سوالات و شرايط او ملزم کند. با استناد به اين نکته، فرخ عزيز، اگر معين به راه پيشنهادي شما مي رفت و منتظر پاسخ خامنه اي مي شد و يا حداکثر پاسخ سربالاي او را دريافت مي کرد فکر نمي کنيد که بازي را بيش از اين باخته بود؟ خاتمي براي دريافت جواب نسبت به بخشي از سوالات مورد نظر شما لوايح دو گانه ارائه کرد، اما توازن قوا و مصلحت گرايي خاتمی آنها را به بايگاني فرستاد. حال از يک گفتگو که احتمالا طرف مقابل (خامنه اي ) با جوابي سر بالا ، به لطايف الحيل از زير آن درمی رفت و شايد مثل همين جريان حکم حکومتي توپ را متقابلا به زمين معين مي انداخت و معين هم ادامه آن را به "مصلحت نظام" نمی دید چه سودي حاصل می شد؟ فکر مي کنم که حرف هاي معين ،يک روز پيش از صدور بيانيه اش ، هر اشکالي که داشته باشد، که دارد، آنجا که غير مستقيم به پيشنهاد شما پاسخ مي دهد بي راه نرفته است:" بعضي ديگر برخلاف مشي اوليه من، مي‌گفتند بايد براي حضور شرط تعيين كنيد. در حالي كه من از اول ميانه‌اي با شرط و امتناع و منت و توقع نداشتم و از همان ابتدا تعيين شرط را نفي كرده بودم و معتقد بودم و هستم كه بايد ايستاد و شروط را در عمل محقق كرد."

ايستادن و در عمل شروط را متحقق کردن. اين کليد رمزي است که کار مورچه وار در درون جامعه و انسجام بخشيدن به آن ، تقويت نهادهاي مدني ، سمت و سو دهي به مقاومت آرام و فعالانه مردم ، سياست ورزي هاي به جا و باتدبير، و عقب راندن گام به گام، اما مستمر اقتدارگرايي و "ولايت فقيه گرايي" دندانه هاي آن را تشکيل مي دهند. شايد از معين بر خلاف گفته اش چنين کارهايي برنيايد، اما هرکس ديگري هم که بخواهد چنين کاري را ممکن کند نيازمند درست کردن و ساختن اين دندانه هاست.

گفتن ندارد که ما که نشاني باشيم همه آنچه که گفتيم به معناي شرکت قطعي امان در انتخابات و راي دادن به کسي نيست. من نوعي شخصا با نظاره تحولاتي که تا 27 خرداد رخ خواهد داد تصميم خواهم گرفت. يعني گزينه هاي تحريم و شرکت را براي خودم باز گذاشته ام. و اين ها نافي اين نيست که از معين با توجه به مختصات فکري او و نيروهاي حامي اش جز بازگشت به صحنه انتخابات با رعايت برخي نکات و جوانب انتظار ديگری نداشته ام و اين بازگشت را هم کم و بيش به سود پيشرفت جنبش دمکراسي و تحول طلبي مي دانم.تا نظر شما چه باشد؟

 باقي بقايتان

نشاني

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.