رفتن به محتوای اصلی

در باره "خبر هولناک"
20.07.2007 - 16:05

مریم سطوت، دوست و رفیق دوران چریکی ام در "خبر هولناک" برگی از یک داستان قسمت دهم خود را به ماجرای اعدام عبدلله پنجه شاهی اختصاص داد . این بخش به دلیل اهمیتی که دارد و در ان، در باره یک قتل

در ون سازمان چریک های فدایی سخن گفته است و نوشته کوتاه زیر خطاب به مریم و همه علاقمندان به تاریخ چریکهای فدایی است:

############

شنیده ا م که وزرات اطلاعات تاریخچه سازمان چریک ها را در ایران انتشار داده است سابق بر این هم مازیار بهروز و نقی حمیدیان ، جمیشید طاهری پور و دیگران ، کتابی در این خصوص انتشار داده اند . کار شما از این لحاظ دشوار است که بخشی از تاریخ یک سازمان را آنهم به شکل یک رمان به رشته تحریر در اورده ای!

در "خبر هولناک" ، یکی از تراتژیک ترین صحنه های درون سازمان چریک های فدایی را _در حالی که هنوز راوابط جنسی _عاطفی بعنوان یک تابو در جامعه ایران شناخته می شود _ سخن گفته ای

کاش تو از همه ی قید و بند هایی که داری رها بودی و آنوقت آن چیزی را می نوشتی که در واقع اتفاق افتاده بود هر چند تا همینجا هم بیان آن چه گذشت ،حقیقتا شهامت می خواهد تا کنون هیج یک از رهبران سابق چریک ها به این موضوع اشاره ای هم نکرده اند .

تاریخ نگاری امروز یک علم است و محقیقن سعی می کنند ، مجموعه یادداشتها ، کتاب ها ، تک نگاری ها ،مصاحبه را جمع آوری کرده و در صورت امکان خود دست به مصاحبه مستقیم با کسانی که در این تاریخ حضور موثر داشته اند و یا از رهبران ، اعضا و هواداران بزنند.

- متاسفانه تنها کار علمی (شورشیان آرمان خواه )که شده توسط بهر وز مازیار که به دلیل گرایش سیاسی خاصی که داشت فقط با کسانی که متعلق به گرایش اقلیت ,مخالفین چریکها ، گروه اشرف دهقان و دیگرانی که چندان در صحنه نبودند فاکت آورده است .در حالی که سازمان چریکهای فدایی پس از انقلاب به چندین شاخه منشعب شد و تعداد قابل ملاحظه ای از کادر های سابق چریک ها در جناح اکثریت حضور داشتند که به دلیل مخالفت بهروز با شاخه اکثریت؛ این کادرها از " تاریخ " خود حذف شده اند؛ در حالی که یک محقق در هنگام کار، "خط بازی " سیاسی را به کناری می گذارد و بقول معروف وقتی وارد" کارگاه " تحقیق خود می شود ؛ لباس ایدولوژیک را از تن بدر آورده ودر جا لباسی راهرو آویزان می کند و ان گاه به کارش ادامه می دهد.

_ نقی حمیدیان که خود یکی از موسسین سازمان چریکها بوده است و تا سال 1990 در رهبری این سازمان حضور فعال داشته است و او در کتاب" سفر با بالهای آرزو " که حاصل چندین سال تحقیق شخصی و جمع آوری فاکت ها بود بر اساس اعتقادات امروزی خود(ملی گرایی با گرایش سوسیال _ لیبرال) نوشته شده است که یکی از منابع قابل اتکا برای محقیق تاریخ معاصر ایران است . نوشته نقی سبک علمی ندارد و کمتر اصول تاریخ نگاری در ان رعایت شده است ؛ بیشتر یک روش تجربی و شخصی است.

_ نوشته جمشید طاهری پور که هنوز انتشار نیافته است؛ تاریخ چریکها را بشکل رمان تنظیم کرده است و دلیل جمشید هم این بود که داستان بیشتر برای جوانان کشور جذابیت دارد تا کتاب تاریخ!! از انجا که این اثر انتشار بیرونی نیافته است نمی شود در باره ان به قضاوت نشست.

_ کتابی در باره احزاب سیاسی ایران که پس از انقلاب ، توسط یک سرهنگ (مصدقی )علاقمند به تاریخ معاصر ایران نوشته شده است که متاسفانه نام وی را فراموش کرده ام ولی تا آنجا که بخاطر م مانده است، کتاب خوبی بوده و تمایلات سیاسی نویسنده کمتر در ان نقش داشته است منظور این است ما شرکت کنندگان در آن" تاریخ " بایستی دانسته هایمان را بهر شکلی که دوست داریم درجایی ثبت کنیم تا محقیقن آن را مورد بررسی بیطرفانه قرار دهند که نسل های بعدی" تاریخ" را تکرار نکنند.

بهر حال منهم 2 صحنه و یک نتیجه گیری را در رابطه با قتل عبدالله پنجه شاهی در زیر می اورم :

1_روزی با قاسم سیادتی( چریکی که در تسخیر رادیو و تلویزیون کشته شد) که رابطم بود روزی در باره مسایل عاطفی _ سکسی درون چریک ها حرف می زدیم ؛ او ابتدا از مناسبات دختر و پسر در تیم های مجاهدین گفت که انها وقتی چنین رابطه ای ایجاد می شود ... خطبه عقد جاری می شود و در واقع بهم "حلال" می شوند ؛ قاسم به این شکل از رابط ایراد می گرفت؛او می گفت:" تصور کن در یک خانه 5 جوان که 2 نفرشان زن و شوهرهستند در یک اتاق خوابیده اند و سه نفر در اتاق دیگری ؛حالا فرض کن که پلیس به خانه تیمی حمله ور شود ، ان وقت بایستی زیر کمر مردی که کنار زنش خوابیده را با یک بیل گذاشت و او را از جایش بلند کرد ؛ آخه این که معنی ندارد در حالی که عمر متوسط یک چریک تنها شش ماه است، بخواهیم در خانه تیمی ازدواج راه بیاندازیم .... از خودش تعریف کر د که با دختری بخاطر مسایل سازمانی بطور رسمی ولی کاملا مصلحتی ازدواج کرده است واو بطور علنی اجبارا در یک رخت خواب می خوابیدند ولی رابطه جنسی مابین شان نبود و فکر کنم او حقیقت را می گفت ولی نگفت روابط جنسی در سازمانی که سن متوسط ان 27 سال بود چگونه باید باشد! ؟

2_ با رضا غبرایی از زندان مشهد(سال 52) با هم دو ست بودیم؛ پس از ضربه 55 او مخفی شدو به دلیل توانایی سیاسی اش بلافاصله در رهبری سازمان قرار گرفت. ارتباط مااز آن پس به یک ارتباط سازمانی ارتقا یافت با هم راحت بودیم در باره وضیعت رهبری قبل و بعداز از 55 صحبت می کرد و او می گفت:

"خبر نداری که چه کسانی را الکی مخفی کرده بوند هر بچه ای که یک کتاب صمد بهرنگی را خوانده بود را بخاطر شرکت در تظاهرات و... تحت تعقیب پلیس قرار می گرفت فورا او را مخفی می کردند و عضو خانه تیمی می شد در حالی که خیلی ها هوادار و یا عضو علنی محسوب می شدند که از کیفیت سیاسی خوبی برخوردار بودند و بسیار هم امکان ساز بودند.

حالا رهبری سازمان تصمیم گرفت ، فقط کادرهای سیاسی نخبه را جذب کنیم او از رهبری پس از 55 صحبت می کرد واز تصمیمات احمقانه ان می گفت .... ادامه داد روزی در یکی از خانه های تیمی پسری ، دختری را بوسید و کسی این "خبر" را به رهبری رساند و رهبری سازمان تصممیم گرفت که پسر را دادگاهی کنند ؛ او به اعدام محکوم شد در نتیجه برای اجرای" حکم " وی را به بیابان های اطراف مشهد می برند ولی پنجه شاهی را نکشتند و تنها کمر چریکی اش را پس گرفتندو او را در همانجا رها کردند " رضا غبرایی علیرغم اینکه با این شیوه مخالف بود ولی از ترس اینکه این خبر به گوش ساواک برسد اینگونه " خبر" را درز "گرفت!

امروز همه می دانند عبدالله پنجه شاهی ظاهرا بخاطر رابط سکسی با دختری بنام پری توسط رفقای سازمانی اش کشته شده است.

مازیار بهروز این قتل رابا نگیزه ایدولوزیک می داند .... پری از سازمان جدا شد(یا اخراج شد) و به سازمان پیکار پیوست و گویا پس از انقلاب در یک درگری با پاسداران کشته شد.

رضا غبرایی در ادامه صحبت های خود همواره از کار های افراطی هادی _کسی که پس از ضربات 55 عملا رهبر سازمان شد _ صحبت می کرد روزی این دو در حضور من با هم درگیری لفظی پیدا کردند . رضا تصمیم به اعدام را کار هادی می دانست و بشدت از شیوه کار او انتقاد می کرد هنوز هم متاسفانه هیج دلیل و مدرکی نیست که ایا این قتل انگیزه های ایدئولوزیک داشت و یک یا نه؟!

نتیجه گیری:

واقیعت این بود که درآن روزها، سازمان و رهبری ان برای ما مقدس بود؛ سازمان و رهبری آن مثل پیغمبر ان و امامان معصوم در ذهن ما عمل می کردند. عمر متوسط چریک شش ماه بود. ازدواج کار نا بخردانه ای محسوب می شد ، رابطه عاطفی بدون جنسیت در بین رفقای سازمان جایگاه بسیار ویزه ای داشت ولی مقوله" سکس " برابر شهوت بود چیزی که نه تنها تابو بلکه بسیار ننگین و ضد تقدس یعنی خیانت به"ارمان چریکها" بود .

خوشبختانه جوانان امروز (داخل و خارج کشور) دیگر گیر و گرفتاری نسل ما را ندارند . در ضمن چنین مناسبات درونی و چنین دیدگاهی در باره رابطه دختر و پسر در همه ی سازمانهای مارکسیستی آن زمان یکسان عمل نمی کرد ؛ بطور مثال در حزب توده چنین مناسباتی وجود نداشت و آنان مثل احزاب برادر مناسبات ازاد دختر و پسر و از مناسبات مدرنی در بین خود داشتند . در سال 63 وقتی شنیدیم که یکی از اعضای رهبری حزب توده که ارمنی بود دوست دختر داشت رفقای ما از تعجب .....

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.