رفتن به محتوای اصلی

اگر کسانی حقی برمن داشته باشند آلمانیها هستند نه ایرانیان!ا
07.11.2008 - 10:00

مزدک

نابغه ايراني‌ و رویای اتمی او

هموطنانیکه به انسانی زحمت کش و موفق ایرانی عیب و ایراد می گیرند کاملا در اشتباه هستند. هموطنان تمام مردم سیاسی نیستند و به سیاست به یک اندازه علاقهمند نیستند.حرامیان اسلامی ایران را به جهنمی برای دانشمندان و پزوهشگران ایرانی تبدیل کرده...

یک پژشک متخصصی که از دوران د بیرستان از ایران فرار کرده بود و به المان آمده و درانجا تخصص گرفته بود.در یک مصاحبه وقتی از خاطرات ایران از اوسؤال شد.گفت در ایران جز زجر و بدبختی و حقارت هیچ ندیدم ولی در المان هم احترام دیدم و هم امکانات دراختیارم قرار گرفت.بنابراین اگر کسانی حقی برمن داشته باشند آلمانیها هستند نه ایرانیان!اینو درجواب یک خبرنگاری از حرامیان اسلامی گفته بود.بنابراین چنین برخوردی با افرادیکه موفق شده اند صحیح نیست.اگر ما نمی توانیم نابغه باشیم ولی می توانیم با هم اتحاد کنیم و نسل حرامیان اسلامی را برکنیم و محیط را برای چنین نوابغی اماده کنم تا آنها بتوانند درایران زندگی کنند و علم خود را دراختیار دیگر ایرانیان قرار دهند.کار یک دانشمند برانداختن حرامیان اسلامی نیست بلکه یافتن و پزوهش در علم است.علم را میتوان بکار گرفت یا مثل حرامیان اسلامی برای شکنجه و یا مثل کشورهای مترقی برای رفاه حال مردم.ما نمی توانم همه چیز را باهم بخواهیم و ضعف خود رابا تحقیر دیگران جبران کنیم.انسانی ممکن است بوکسور خوبی باشد ولی یک لمپن و یا حزب الهی و ضد مردم باشد.این سیستم است که میتواند از این انسان استفاده کند.دوران ناجی و رستم و قهرمان سازی هم گذشته است.تغیر زمانی ایجاد خواهد شد که تمام مردم یک جامعه برخیزند و با اتحاد اهنین خود پایهای حکومت جهل و جنون و ترور را از بیخ برکنند.دوستان من و شما با هم متوانیم تغییر بوجود بیاوریم و بدون شک همان نابغه ایرانی نیز از اتحاد ما با غرور و خوشحالی یاد خواهد کرد و چه بسا دراولین فرصت برای تدریس و تحقیق به کشورش برگردد.ما باید به چنین انسانهای زحمکش و هوشیاری احترام گذاریم.اینها افتخار ایرانند هرچند که خودرا ایرانی هم ندانند!

یک ایرانی

نابغه ايراني‌ و رویای اتمی او

کاش این ایران نابغه پرور بتواند روزی ، یک یا یکی و نصفی نابغهء غیرتمند سیاسی و متفکر اجتماعی پرورش دهد تا شاید ملت ایران و این کشور سه چهار هزار ساله بتوانداز شر حکومت دینی و ذلت و خواری بی سابقه ای که در این سی سال مشتی ملا بر او تحمیل می کنند رهایی یابد ای نابغه ها بنام انسانیت و به نام حیثیت و شرف ایرانیان ، از شما خواهش می کنیم که همهء استعدادهایتان را روی چنین هدف و چنین آرزویی میزان و متمرکز کنید.

کاش این ایران نابغه پرور بتواند روزی ، یک یا یکی و نصفی نابغهء غیرتمند سیاسی و متفکر اجتماعی پرورش دهد تا شاید ملت ایران و این کشور سه چهار هزار ساله بتواند روزی از شر حکومت دینی و ذلت و خواری بی سابقه ای که در این سی سال مشتی ملا بر او تحمیل می کنند رهایی یابد.

ای نابغه ها بنام انسانیت و به نام حیثیت و شرف ایرانیان ، از شما خواهش می کنیم که همهء استعدادهایتان را روی چنین هدف و چنین آرزویی میزان و متمرکز کنید.

وقت برای پی گیری کردن اتم های منفرد بسیار است. اول انسانیت و حیثیت انسان رادر کشورخودتان نجات بدهید تا ایرانیان بتوانند با آرامش و با غرور از حاصل نبوغ شما در پیشرفت های تکنولوژیک برخوردار شوند.

چه اهمیتی دارد که نبوغ شما صرف پیشرفت های علمی و صنعتی بشود اما در کشور شما انسانیت پایمال توحش مشتی روحانی متعصب و قشری گردد و جهانیان هرروز ایران را صحنهء زشت ترین اعمال توحش بار ازنوع سنگسار وکودک کشی و شلاق زدن و آفتابه به گردن افکندن آدمیان ببینند و اینچنین شاهد تحقیر و خفت ایرانیان باشند؟

اگر انسان با استعداد و نابغه اید و اگر ایرانی هستید ،نبوغتان را در اضمحلال ِاین توحش و در بازگرداندن حیثیت انسان ایرانی به کار اندازید! وگرنه حیف ازآن نبوغ !

یک آذربایجانی

کار کرد روح ايراني در تحولات تاريخ ايران

آخوندهای باستان گرا، بدیل آخوندهای شیعه! من نمی دانم این همه آخوند باستان گرا که ادعای اجتهاد در زمینه سنت و سیره و احادیث کوروش و داریوش و سياوش و کیخسرو و ... را دارند، چرا به جای پرداختن صرف به علم مجرد تاریخ و باستان شناسی به حوزه علوم مدرن سیاسی، جامعه شناسی، حقوق و ... نفوذ کرده اند و با فتواهای رنگ و وارنگشان نسخه های ایرانی از دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریزم و ... اختراع می کنند و جالب آن است که فتواهای هیچ کدام از این آخوندهای باستان گرا با دیگری کوچکترین سنخیتی ندارد و در تضاد کامل با فتواهای بقیه است!؟ در کدام کشور دنیا تاریخ دانان و باستان شناسان، تئوری های سیاسی و حقوقی از اعماق تاریخ استخراج می کنند؟! آیا شنیده اید در آلمان، از روح آلمانی، دموکراسی و حقوق بشر ویژه آلمانی، جامعه مدنی اختصاصی آلمانی و... حرفی زده باشند؟! شماها چه چیزی از جان این مردم می خواهید؟!

چرا به شاخه تخصصی علمی تان که تاریخ شناسی و باستانشاسی صرف و مجرد است، نمی پردازید و برای سرنوشت سیاسی، اجتماعی، حقوقی و ... این مردم بدبخت نسخه هایی از هزاران سال پیش می پیچید؟!

یک دموکراسی، یک حقوق بشر، یک سکولاریزم و یک جامعه مدنی بیشتر وجود ندارد. نه دموکراسی اسلامی داریم و نه دموکراسی ایرانی ، نه حقوق بشر اسلامی داریم و نه حقوق بشر ایرانی، نه مدینه النبی داریم و نه ایرانشهر!

جناب علی سالاری نوشته اند:

«"پاسداري از ميراث فرهنگي" با تأکيد بر حفظ نهاد روحانيت و نهاد سلطنت، نه براي دخالت تبعيض آميز آنها در سياست و بازگشت به سلطنت شاه و شيخ، بلکه بمثابه ميراثي (انکار ناپذير) تاريخي، فرهنگي و مذهبي خاص کشور ما، منتها با پذيرش محدود شدن حيطهً دخالت نهادينهً آنها به مسئوليت هاي بشر دوستانه، فرهنگي و مذهبي»

از کی تا حالا شکل حکومت سیاسی جامعه هم جزء میراث فرهنگی حساب می شود و به ادعای شما نهاد روحانيت و نهاد سلطنت جزء میراث فرهنگی ایرانیان است که باید حفظ شود؟! اگر به دموکراسی حقیقی و جهانی معتقدید و نه دموکراسی اختراعی ایرانی خودتان، تعیین نوع حکومت آینده ایران تنها در صلاحیت مردم ایران و برآمده از رای و اراده آنهاست و نه بر آمده از تاریخ و میراث فرهنگی ایران زمین ادعایی شماها! شماها نمی توانید این کلاههای شرعی و باستانگرایانه را سر ما بگذارید. ما هم هدیه نهاد روحانیت را با پوست و گوشت و استخوانمان می چشیم و هم هدیه نهاد سلطنت را قبلا چشیده ایم!

بروید و به حوزه تخصصی تاریخ شناسی و باستان شناسی مجرد خودتان بپردازید تا در حوزه علمی تخصصی تان مثمر ثمر باشید. دست از سر علوم مدرن سیاسی، جامعه شناسی، حقوق و .... بردارید. آخوندها می خواستند حوزه و دانشگاه را یکی کنند و علوم سیاسی اسلامی را اختراع کنند تا به مدینه النبی برسند و شما می خواهید همه علوم نوین بشری را با قرائت های خودتان از آنچه ایرانشهر و آرمانشهر ایرانی خیالی ذهنتان است، یکی کنید و با کشیدن خط بطلان به اینهمه پیشرفت تئوریک علوم مدرن بشر قرن بیست و یکم، نسخه ایرانی و ایرانشهری از علوم سیاسی، جامعه شناسی، حقوق و ... را براساس سنت، سیره و احادیث قدیس های ایران باستان تان اختراع کنید!

یک ایرانی

درخشش

عجب انشای رمانتیکی نوشته اند این نویسندهء معروف و چه اشکها فشانده اند و به چه ارزش هایی اعتبار بخشیده اند:

خیلی نشنیده ها می توان ازاین انشای یک صفحه ای شنید و خیلی تأسف ها می توان خورد.

راستی چطور می شود نویسنده ای جدی بود و یک سوگنامهءآبکی و احساساتی را که کارمند مسئول یک رادیو بیگانه در رثا و در مرثیهء پُست و موقعیتی که از دست داده است برای مردم بازنویسی کرد و با یادآوری این سوگنامه اشگ ریخت و از مردم نیز درخواست گریه کرد؟

از کی تا به حالا ریاست یک رادیو بیگانه شعر شمرده شده بوده است ، که رادیو زمانه آخرین شعر آقای جامی باشد؟

کاش دولتهای غربی برای هر شعری که سروده می شود ماهی جندهزار دلار مستمری تعیین می کردند و بودجه ای کلان همراه بادفتر ودستک کامند و کارگزار و سکرتر و مرید و نوچه در اختیار سرایندهء رقیق القلب قرار می دادند!

شعر یعنی چه آقا؟

اگر رئیس یک رادیو هلندی خودش را شاعر و حاصل کارخودش را شعر بنامد ، قطعا رؤسای بی بی سی و رادیو فرانسه نیز دست از حقوق خود برنخواهند داشت. درچنین صورتی آقای معین فردوسی و خانم حبیبی سعدی زمانه خواهد بود!

آقای نویسنده دست از روضه خوانی و اشگ گیری از مردم بردارید. ناسلامتی شما عطای حکومت ملایی رابعد از چندین سال رفاقت با کارگزاران این نظام ، بالاخره به لقایش بخشیده اید. حیف است که در این دوران غربت نیز روش های آخوندی را وسیلهء توجیه مشاغل و دلبستگی های خود و رفقای خود کنید.

از اینها گذشته آقای نویسنده این چه ادعای بی موردی ست که دارید؟

رادیو زمانه یک رادیو ملی است یعنی چه؟

شما که خودتان می گویید پارلمان هلند بودجه این رادیو را پرداخته . پس با چه جسارتی این رادیودولتی هلند را رادیو ملی ایرانیان مینامید؟

به راستی که مسئلهء ملت و ملیت و ملی در ایران آخوند زده مثل مسئلهء علم و تحصیلات علمی و عناوین استاد و دکترا آنچنان پایمال حقارت و پستی شده است که یک نویسندهء اسم و رسم دار با جسارت به خودش اجازه می دهد که یک رادیو خارجی را که سیاسی ترین نهاد دولتی یک کشور بیگانه یعنی پارلمان هلند برپا کرده است رادیو ملی بنامد و به این روش مفهوم ملت و ملیت را نیز ملوث و تحقیر کند.

آقای نویسنده . در اینکه شما هم از قبل این رادیو بهره روزانه ای می برید قابل درک است اما چرا از ملت مایه می گذارید؟

مگر می شود به آسانی مفاهیم و ارزش های اصیل را در توجیه هوس های شخصی به مصرف رسانید؟ مردم که خواب نیستند وکبک هم نیستند و سرشان هم زیر برف نیست . پس با انشاهای گریه آور هم نمی شود بسیاری منافع را و بسیاری سیاست های رذیلانهء فرهنگی یک نظام را که علاوه بر داخل کشور ، به انواع روش ها بر همه امکانات رسانه ای فارسی در جهان چنگ می اندازد . برخی را می خرد و برخی را پاسیف و ازکارافتاده و برخی را کرنش گر می کند و به وسیلهء آدمهایی که برآنها نفوذی دارد یا به نوعی آنان را نمک گیر کرده است، مخالفان خود را سانسور می کند و به فرهنگ مقاوت ایران میدان نمی دهد.همینطور هاست که نویسندهء تبعیدی در کشور میزبان اروپایی خود یعنی در یک سرزمین دموکرات که احدی سانسور نمی شود زیر تیغ سانسورگران ایرانی الاصلی که به کارمندان رادیو تلویزیون بیگانه بدل شده اند خاموش می ماند. هم مالیات دولت دموکراتیک را می پردازد و هم سانسور حکومت ایران شامل حال اوست که این بار به واسطهء کارمندان فارسی زبان این رسانه ها اعمال و به او تحمیل می شود!!

مسلم است که در رادیوی که پاتوق اصلاح طلبان حکومتی باشد ،سخن هنرمندان و انسان های شریف فرهنگ ایران که از تبعیدیان و قربانیان این نظامند و از ارزش های عهدبوقی حکومتگران دفاع نمی کنند و با آنان سر سازش ندارند راه نخواهد یافت و صدای آنان در میکروفن چنین رادیوهایی نفوذ نخواهد کرد.

حالا شما مرثیه برای شغل دوستت بخوان. حق داری ، اما از ملت خرج نکن ، ثواب دارد. برای حفظ صداقت نویسندگی ات هم خوب است آقای معروفی!

برای ما ایرانیان،رادیو هلند(زمانه) همانقدر ملی ست که رادیو بی بی سی و رادیو فردا و رادیو فرانسه و رادیو آلمان. از این شوخی ها هم دیگر نکنید!

مهشيد

با توجه به شکست مک کين ذکر چند نکته زير ضروری است:

۱ ـ سازمان مجاهدين خلق بعد از سقوط صدام حسين که هم زمين و هم سلاح و هم مخارج بسيار زياد آن ها را تأمين می کرد، يکباره به بدترين وجهی ورشکستند.

۲ـ آمريکا کوچکترين اعتمادی به مجاهدين نداشت. محل های «ارتش آزادی بخش ملی» آن ها در عراق، پادگان هايی بودند که عراق به أن ها داده بود، و ارتش خودش هم از آن پادگان ها مراقبت می کرد، و در تعدادی از ورودی های آن پادگان ها هم برای محافظت مستقر شده بود.

۳ ـ پس طبيعی بود که ارتش آمريکا، مجاهدين را جزئی از ارتش صدام بداند و مقر های آن ها را هم بمباران کند. از آن گذشته، اين کار می توانست دل رژیم را به دست آورد تا از حمله آمريکابه عراق نگرانی زيادی نداشته باشد. رژیم ايران سال هاست که از مجاهدين نه به خاطر خودشان، بلکه به خاطر آمادگی آن ها به مورد استفاده صدام يا آمريکا و ديگر قدرت های خارجی، می ترسد.

۴ ـ بعد از بمباران محل های اين ها در عراق به وسيله آمريکا، مجاهدين فورا به آمريکا اطلاع دادند که آمادگی کامل برای تعويض ارباب دارند، و برای اثبات حسن نيت خود، به «همکاری» با سازمان های اطلاعاتی آمريکا و اسراييل، و ارتش آمريکا در عراق پرداختند، و هرچه بيشتر در جهت منافع آمريکا و اسراييل در منطقه فعال شدند.

۵ ـ آمريکا و اسراييل اگرچه مثل همه، هرگز به خائن اعتماد نمی کنند، اما مثل همه اقران خود، آماده استفاده از خائن هستند. بنابر اين ضمن نگاه داشتن آن ها در ليست تروريستی، خدمات اطلاعاتی و امنيتی و نظامی آن ها را پذيرفتند.

۶ ـ مجاهدين برای اثبات آن که ديگر از آنچه غرب آن را تروريسم می داند، علاوه بر تلاش های پيدا و پنهان، «سند» قلابی و دروغينی ساختند که مطابق آن، سازمان مجاهدين در آغاز سال ۲۰۰۱ ميلادی، يعنی قبل از ۱۱ سپتامبر و قبل از اشغال عراق، در يک نشست بزرگ و رسمی در قرارگاه اشرف، خودش و هوادارانش به اتفاق آرا خط «مبارزه مسلحانه» را رد کرده اند، و از آن پس ديگر به «سیاست های مسالمت آمیز» رو آورده اند.

۷ـ آن ها اين سند قلابی را به دادگاه های اروپا و مخصوصا به دادگاه «پوئک» انگلستان ارائه کردند، و اين دادگاه بنا به آنچه هم اکنون هم بر روی سايت آن قرار دارد، رأی داد که با توجه به اين سند، و اظهار پشيمانی ها و ندانت های مکرر مجاهدين، می توان توبه ان ها را پذيرفت، آن ها را مورد عفو و بخشش قرار داد، و توصيه کرد که حالا که ان ها توبه کرده ند می توان آن ها را پاز عفو قرار گرفتن از ليست تروريستی خارج کرد.

۸ ـ رأی های دادگاه های مختلف اروپا هم به همين شيوه صادر شده است، و مجاهدين که می ترسند برايشان آبروريزی بیشتری در ميان هواداران و مردم ايران ايجاد شود، از ترجمه کامل تمام اين رأی ها خودداری کرده اند.

۹ ـ بايد اين سازمان از ليست ترويستی خارج شود، چون اين کار به نفع بچه های اين سازمان است، و اگر در اين راه سودی هم نصيب رهبران اين سازمان شود باز هم در مجموع، بهتر است از زيان های قرار داشتن اين سازمان در ليست تروريستی.

۱۰ ـ سرانجام پشت کردن به مردم و دشمنی با آن ها، و به ازای آن، خدمت به جنگ طلبان و دشمنان مردم ايران، همين سرنوشت سياهی است که اين سازمان امروز با آن مواجه شده است. مخصوصا بعد از شکست مک کين که ضربه ای کاری بر اين سازمان که وجودش بستگی به در ارائه «خدمات ويژه» مورد نياز آمريکا به آمريکا دارد بود. بايد ديد که تنها حامی آن ها از اين پس، يعنی سازمان موساد تا چه اندازه می تواند به آن ها کمک کند.

کامران

تونل سیاه !! مسیر چرخش به سمت یک سازمان سیاسی

جک استرادر مصاحبه با بی بی سی اعتراف کرد که به خواست مقامات جمهوری اسلامی تن داده و سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست سیاه گنجانده. دادگاهای عالی انگلستان و اروپا هم با بررسی همه مدارک رسمی و مخفی به این نتیجه رسیدند که حق با مجاهدین خلق است و سیاست مدارانشان اسیر قراردادهای میلیاردی با حکومت شکنجه وسنگسار ولایت فقیه شده اند. شما دادگاهای اروپا را با دادگاههای لاجوردی و محمدی گیلانی اشتباه گرفته اید. دادگاه میکونوس هم بر خلاف خواست مقامات المان کارش را استادانه بپایان برد و تروریست بودن حکومت جهل و جنایت جمهوری آخوندها را به جهانیان نشان داد.

مجاهدین خلق تا کنون در هر دادگاه بین المللی که حضور پیدا کرده اند پیروز شده اند. حالا نوبت قاتلان مردم ایران خامنه ای < رفسنجانی و فلاحیان و پور محمدی و اژه ای و همکاران و همراهانشان است که در دادگاههای بین المللی محاکمه و مجازات شوند.

سعید از حومه تهران

saeed.tehran0098@gmail.com

آیا هدف مجریان صدای آمریکا کمک به برپایی دمکراسی در ایران است؟

آقای بهارلو و آقای چالنگی هر دو به شهر زادگاه خود افتخار میکردند و اگر شما امروز میدانید بهارلو اهل داراب و چالنگی تبار لری دارد بدلیل همین است که خودشان در برنامه ها اینرا بارها گفتند. مسئله اینه که بیشتر مردم ایران به تماشای فیلم و سریال و برنامه طنز علاقه دارند تا برنامه های صدای امریکا . وگرنه همین برنامه ها خیلی هم خوب و کافیه و زیاد هم هست. البته انتقادات همیشه وارد است و جای انتقاد هم زیاد داره .ولی منصف تر باشیم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.