بی نام

اين عنوان مقاله ای تحليلی از خبرگزاری « آسوشيتدپرس» است که می نويسد: بحران اقتصادی ای که در آمريکا و اروپا، گريبانگير بازارهای مالی و اعتباری شده است، روزهای دشواری را برای ايران رقم می زند و حتی اين روند، با سقوط قيمت نفت خام که ۹۰ درصد درآمدهای دولت ايران از آن تامين می شود، از هم اکنون آغاز شده است.

اين خبرگزاری نوشته است: همين چند هفته پيش بود که يکی از روحانيون ايران در خطبه های نماز جمعه، بحران اقتصادی آمريکا را نوعی کيفر الهی خوانده بود.

البته دراين روزها، اين سخن ديگر، کمتر شنيده می شود، چون بحران اقتصادی گريبان ايران را نيز گرفته و از آن جا که دولت جمهوری اسلامی نتوانسته است در زمانی که قيمت هر بشکه نفت بالای ۱۰۰ دلار بود، پولی ذخيره کند، اکنون با افت شديد درآمد ارزی مواجه شده است.

در گزارش آسوشيتدپرس آمده است که به دو دليل، ايران روزهای سخت تری پيش رو دارد؛ نخست اينکه دولت محمود احمدی نژاد نتوانسته است با افزايش بهای نفت، صندوق ذخيره ارزی را تقويت کند و دوم آنکه مجبور شده است تا برای کنترل تورم، پول نفت را برای کالاهای اساسی و مصرفی هزينه کند.

به نوشته اين خبرگزاری، محسن صفايی فراهانی، نماينده سابق مجلس و عضو حزب مشارکت، گفت: « ايران، فرصتی طلايی در تاريخ داشت که زير اشتباه سياست های دولت مدفون شد.»

گزارش های اخير حاکی از آن است که دولت جمهوری اسلامی ايران در حال حاضر چيزی کمتر از ۹ ميليارد دلار موجودی مالی دارد تا بتواند ضمن پرداخت بدهی های خارجی، مواد مصرفی و کالاهای اساسی را نيز وارد کند.

اين در شرايطی است که برخی از مقامات دولت، اين گزارش ها را رد کرده و گفته اند دولت بين ۲۰ تا ۲۵ ميليارد دلار بودجه دارد.

ترس از کاهش موجودی مالی دولت، در فضای سياسی ايران نگرانی ايجاد کرد و حتی در مجلس، سياست های اقتصادی دولت احمدی نژاد به نقد کشيده شد. يکی از اين انتقادها اين بود که دولت، بی رويه به خرج بودجه و برداشت از حساب صندوق ذخيره ارزی اقدام کرده است.

گزارش های اقتصادی و برآوردهای آماری متناقض است، اما بر اساس گزارش آماری که آسوشيتدپرس به آن استناد کرده است، دولت جمهوری اسلامی در سه سال گذشته و با توجه به افزايش بهای نفت، ۲۰۰ ميليارد دلار از فروش نفت درآمد کسب کرده است.

اين مقايسه در حالی معنا پيدا می کند که در هشت سال پيش از آن، ايران از فروش نفت فقط ۱۷۳ ميليارد دلار درآمد داشته است.

با اين حساب، دولت احمدی نژاد در سه سال اخير به طور متوسط از فروش نفت ۶۶ ميليارد دلار در سال درآمد داشته است، در حالی که در هشت سال قبل ازآن، متوسط درآمد از فروش نفت ۲۱ ميليارد دلار در سال بوده است.

برای دولت احمدی نژاد، کاهش قيمت نفت فقط بخشی از مشکلات بوده است. در هفته گذشته، بازار بورس تهران با افت ۱۲ درصدی همراه بوده، در حالی که نرخ تورم از ۲۷ درصد فراتر رفته است.

تحليل گران اقتصادی می گويند: « ايران در سال آينده ممکن است با فروش نفت به ازای هر بشکه ۶۰ دلار مواجه شود، در حالی که گزارش صندوق جهانی پول حاکی است که حتی اگر ايران هر بشکه نفت را ۹۰ دلار هم بفروشد، روزگار خوبی در پيش نخواهد داشت.»

تحليل گران اقتصادی به آسوشيتدپرس گفته اند: « دولت برای کنترل بيکاری اقدام به تزريق پول کرده، ولی با افزايش تورم مواجه شده است.»

محمد نهاونديان، رييس اتاق بازرگانی تهران، نيز گفت: « روزهای بسيار بدی در اقتصاد ايران در پيش رو است.»

یک ایرانی

انتقاد آیت الله بروجردی از خانم شیرین عبادی

برای این خانم که جایزهء نوبل صلحشان به مذاق ما ایرانی ها شیرین آمد ، مسئلهء عدالت و صلح و حقوق انسان ها یک مسئلهء عبادی است و این عبادت تنها در مذهب حقهء جعفریه اثنی عشریه و آنهم در گزارش و قرائت سیاسی این مذهب که امروز به نام نظام ولایت فقیه بر ایران حاکم است مورد پذیرش حق تعالی قرار می گیرد.

بنا بر این صلح گرایی و حقوق بشرخواهی، ایشان تنها در کادر مذهب و حکومتی قابل حصول است که به وسیلهء سید روح الله خمینی بر سر ایرانیان آوار شده و لشگر متحد ملایان و اوباش آن رابه زور چماق و شلاق و گلوله و داغ و درفش به ملت ایران تحمیل کرده و بدین طریق جایزهء نوبل ایشان راهم تدارک دیده است.

ازین رو ستمدیده گان و مظلومانی که به ایشان چشم دوخته اند ، نباید با مراجعه به ایشان آرزوهای بزرگ در سر داشته واز مانتو حق طلبی ایشان انتظار گوشهء امنی داشته باشند.

وکیل حقوقدانی که کل این نظام هستی سوز و ضد انسانیت را زیر سئوال نبرد، نمی تواند، دادخواه مظلومان سی سالهء حاکمیت استبداد دینی در ایران باشد زیرا مایه و منشاء همهء ظلم ها و ستم هاوجود این نظام بوده است.

متأسفم از بابت نام آقای نوبل و به خاطر فیس و افاده هایی که ایرانیان برای این بانو به جهانیان فروختند!

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

سامان باربد

قصه دُم دارعلی کُردان وسکوت با مُسمایی علی خ

آقای رحیم رمضانی تبلیغ حکومت جبار و خانمان برانداز اسراییل شرم آور است! همچنانکه تبلیغ آدمکشانی مثل خالد اسلامبولی شرم آور است. آنچه به کورش اهمیت می دهد کتیبه ی او در باره ی آزادی ست. کسانی که با کتیبه ی او مخالفت می کنند چیزی جز رابطه ی نوکری و اربابی نمی فهمند چون بردگی، در ضمیر ناخودآگاه آنها ست. اما شما تبلیغاتچی ها، چرا دست از کورش برنمی دارید؟ این چندر غاز که می گیرید چه ارزشی دارد تا به نسل های آینده ی خود خیانت کنید؟ مگر مفاد کتیبه اش هر روز در اسراییل زیرپا گذاشته نمی شود؟

مگر نه اینست که در آن کتیبه آمده هیچ کس را به دلیل اینکه یکی از اعضای خانواده اش متهم است نمی توان مجازات کرد؟ نگاه کنید چطور با خانواده ی یک بیمار روانی برخورد کرده اند. پسری که دچار جنون آنی شده بود و با ماشین آدم کشته بود، خانه ی پدر و مادرش را خراب کردند. نمی توان و نباید حقوق انسانی را زیر پا گذاشت. خراب کردن خانه ها، بدون این دلیلها هم اتفاق می افتد: "برای توسعه ی شهرک های یهودی نشین!". خراب کردن خانه های مردم غزه، ویران کردن تاسیسات زیر بنایی لبنان، و... آدم باید خودش را به کوری بزند تا این چیزها را نبیند! خرابکار، چه خالد اسلامبولی باشد چه نخست وزیر اسراییل، بدکار است و باید سرزنش شود. می دانم کسی چیزی را درست نمی شنود مگر اینکه قبلا زمینه ی شنیدن آن چیز در ذهنش فراهم شده باشد. برای همین بگذارید از کتاب مقدس خودتان تورات چیزی نقل کنم تا ببینید که زیرپا گذاشتن حقوق انسانی چیست:

ماحرای اوریای حتی را می دانید؟

یکروز داود نبی از ایوان خانه اش خانه ی همسایگان را دید می زد، زن برهنه ی خوش هیکلی را دید که در حوض، تن می شست. دستور داد که آن زن را بیاورند تا ترتیبش را بدهد. گفتند این زن، همسر اوریای حتی از سربازان وفادار شما ست، گفت اوریا را به خط مقدم جبهه بفرستید تا کشته شود بعد زنش را برای من بیاورید. اوریای حتی در جنگ کشته شد و داوود پیامبر ترتیب زنش را داد! اما زیر پا گذاشتن انسانیت، حکومتش را به چنان خفتی کشاند که حتمن از آن خبر دارید. من چیزی به کتاب مقدس عهد عتیق نمی افزایم و نتیجه گیری را به خوانندگان واگذار می کنم. فقط به شما می گویم نام بردن از کورش در کنار حاکمان اسراییل که هرروز حقوق انسانی را لگدمال می کنند، توهین به کورش است و او نه به عنوان فرشته یا پادشاه، بلکه به عنوان کسی که مفاد کتیبه ای ارجمند از او به جا مانده، شایسته ی قدردانی است. فقط از خود بپرسید که بعد از هزاران سال، با اینهمه افزوده ها به خرد بشری، شما چقدر از آن کتیبه ی گلی عقب تراید؟

نقل قول

چرا تجزيه طلبي را محکوم بايد کرد

عصبانیت و هیستریک بودن برخی از جوات های چاله میدانی کار را به جایی رسانده است که تخیلات و توهمات کوچک خود را بی منبع در دهان افراد بزرگ می گذارند.برای شناختن رهبران سیاسی باید زندگینامه و شرح مبارزات انها را خواند و نه مصاحبه های بعضا تشریفاتی و تعارفات سیاسی انها را

رامین

عباس لسانی فعال سیاسی سرشناس آذربایجانی آزاد شد

Az an Azerbaijani Turk i am very delighted to see that Mr. Lesani is free now. He is a great and brave man whose name will be marked in the history of Azerbaijan in the future. He is and will be a good example for our young generation in their quest to defeat the chauvinism-assimilation and regain their identity

دكتر آريوس

نامه ای سر گشاده به شاهزاده رضا پهلوی

دراين سال سى, سراسر نکبت و ذلت وبدنامی بين المللى و فقر و فساد و فحشاء, ناشى ازحكومت ارتجاع سیاه وخیل اوباشان نادان نظام جهل و جنون و ترور و دستیابی دژخیمان سادیست و غارتگران فریبکار، به اهرم های قدرت, مردم ایران را آگاه و هوشیاركرد. گرچه ايرانيان بهاى گزافى براى ساده لوحى, دهان بينى, پرتوقعى، زیاده خواهى، دلبيستگى به وعده های فریبنده ولی پوچ وبی ثمرارتجاع سیاه پرداختند ولى اكنون بخوبی قادرند راه راازچاه ودرست رااز نادرست تمیز دهند

جواد

چرا تجزيه طلبي را محکوم بايد کرد

از طالبانی پرسیدند آیا شما و شریکتان مسعود بارزانی در اندیشه برپائی یک کردستان مستقل نیستید؟ طالبانی گفته بود من امروز رئیس جمهوری عراق هستم، چرا باید اینقدر کوته فکر باشم که ریاست جمهوری عراق را رها کنم و در اندیشه این باشم که در یک کشور سست‌بنیاد که در محاصره دشمنان است و هیچیک از امکانات عراق را ندارد به ریاست برسم؟

جمال

جناب javat این جناب طالبانی دارد همه‌ شـا ها رنگ میکند عزیز وگر نه‌ طلبانت خیلی بیشتر از من استقلال طلب در فکر استقلال کردستان است طالبانی 60 سال است برای همین استقلال کردستان مبارزه‌ میکند و عملأ هم کرده‌ ایشان هم خبرنگاران ، را و هم ایران ، و ترکیه‌ و عراق و سوریه‌ را تا حالا با عرض معذرت خر کرده‌ ایشان و همین مسعود بارزانی آنچنان پایه‌های سیاسی اجتماعی را برای یک کردستان مسقل مستحکم کردند که‌ در کوچکترین برامد یا بحران اعلام کردستان مستقل را خواهند کرد قابل از اینکه‌ جنابعالی بفهمید جریان چیست پرچم کردستان در سازمان ملل بر افراشته‌ خواهد شد هم اکنون پایه‌های نظامی اقتصادی کردستان چنان دارد مستحکم میشود که‌ مخالفان استقلال کردستان در فردای اعلام آن هیچ غلتی نتوانند بکنند

تورک

زبانها ، یکی از گنجینه های بشری است!

آقای مزدک من نمی دانم شما این جمله از چه کسی آموخته اید که پشت سر هم میگویید که پان ترkو پان اعراب همان حرامیان اسلامگرا هستند! برایم جالب است که در تمام کامنهایت این را مینویسی

مزدک

اعتصاب غذای ۴ تن از فعالین آذربایجانی در زندان اوین

جناب فرهاد نامه آقای لسانی که سمبل مقاومت و مبارزه برای پان اتراک می باش تازه شمه ای از سلسله جریانات و بیانات این حرامیان پان ترک می باشد.اینها رهروان همان گرگهای خاکستری و جنایتکاران ترکان جوان می باشند که یک ملیون ارمنی بیچاره را در قرن بیستم نابود کردند.این حرامیان همچون همپالکیهای خود شیوه ای جز ددمنشی و قتل و تهدید و تجاوز نمی شناسند....

برای این ارازل و اوباش تنها چیزی که ارزش ندارد جان انسانهاست.اینها درست همان تفکری را دارند که حرامیان اسلامی و فاشیستهای نازی و یا استالینیتهای شوروی.یا باید با آنها بود والا بر آنهایی.درحقیت فرقی هم ندارد که شما اهل خلخال باشید و یا فارس.تنها زمانی حق حیات درنظر این افراد دارید که از آنها اطاعت می کنید.نمونه این طرز تفکر را خمینی و سایر حرامیان اسلامی برایرانیان تحمیل کرده اند.مشکل این تروریستهای بیگانه پرست چیزی جز نابودی ایران وبه بند کشیدن ایرانی نیست.مگر مزدوری مثل پیشه وری چیزی جز این می خواست؟مسلما تنها کاری که این ارازل انجام میدهند پراکندن تخم کینه و دشمنی بین مردم است.همانکاریکه حرامیان اسلامی در این 30 سال انجام داده اند.گروه زیادی از ارازل پان ترک و پان عرب...دررابطه مستقیم با اطلاعات رزیم و یا از خارج اداره میشوند.درهر صورت اینها ضد مردم و مبارزات مردم برعلیه حرامیان اسلامیند.بعبارت دیگر اینها در خط حرامیان اسلامی اند.در شرایط کنونی ایران هر گروهی که هویتی غیر از هویت ایرانی طلب کند درخط حرامیان اسلامی است زیرا باعث تفرقه و پراکندگی وشعله ورکردن آتش کینه و دشمنی بین مردم شده و باعث تحکیم بیشتر پایه های حکومت حرامیان اسلامی می شوند.بنابراین کل جنبشهای هویت طلبان و افرادی مثل لسانی و دیگر هویت طلبان مزدوران حرامیان اسلامیند.اینست که شعار مبارزاتی باید شعاری باشد با تاکید برهویت ایرانی بعنوان تنها هویت مشترک ایرانیان.خوشبختانه حرامیان اسلامی با عملکرد 30 ساله شان نشان داده اند که اراجیف اسلامی را بر چنین هویتی ترجیح می دهند.و باعث نفرت ایرانیان از آنها شده اند.دریک حکومت دمکراتیک و سکولار انسان و داد محور افراد یک کشور دربرابر قانون باهم برابر خواهند بود و به حقوق خود خواهند رسید.یا لاقل انسانها برای رسیدن به حقوق خود بهتر و ازادتر می توانند مبارزه کنند.هویت طلبی در شرایط کنونی ایران سنگ اندازی برای رسیدن به چنین حکومتی است و درخط حرامیان اسلامی و استمرار سلطه استبداد!

جمال

چرا تجزيه طلبي را محکوم بايد کرد

..... در هر صورت من 4 سوألم را بدون مقدمه‌ از آقای قندچی میکنم امیدوارم ایشان جوابی مناسب برای این سوألات داشته‌ باشند

آقای سام قندچی در نوشته‌ی خود چنین اظهار میدارند .

حال اجازه دهيد همين قاعده را در مورد کشور خودمان و ادعاهای گوناگون تجزيه طلبانه ای که مطرح است بکار بريم. بنظر من، خواست های نيروهای تجزيه طلب ـ فعلاً ـ «ايرانی» از خواست های جنبش سراسري مدني و سياسي ايران عقب تر اند و، در نتيجه، در تجزيه طلبی شان بوی ترقي خواهي برای مردم به مشام نمی رسد.

آقای سام قند چی در تمام نوشته‌ی خود استدلال میکند که‌ نیروهای تجزیه‌ طلب ( استقلال طلب ) از خواست سراسری عقب ماندتر هستند و به‌ زعم ایشان دفاع از تمامیت ارضی ایران مدرنتر و انسانیتر هستند حال من 4 سوأل از آقای قندچی در همین رابطه‌ از آقای قندچی دارم امیدوارم ایشآن بدون سفسطه‌ رک به‌ سوالات من جواب دهند

1- آقای قند چی ما فرض میگیریم در سال 1324 جمهوری کردستان ( مهاباد) به‌ ریاست قاضی محمد موفق میشد کردستان ایران را از ایران جدا کند و کشور مستقل کردستان را اعلام نماید همنچنانکه‌ میدانیم در بخشهای دیگر ایران رژیم و حکومت شاهنشاهی به‌ ارث مانده‌ از رضا شاه برای محمد رضا شاه در قدرت بود حکومت قاضی محمد به‌ شهادت تمام کسانی که‌ در جمهوری کردستان شرکت داشتند و تمام روزنامه‌نگاران خارجی و ایرانی که‌ از نزدیک جمهوری کردستان را دیدند و به‌ شهادت بازماندگان این جمهوری که‌ اکنون در سنین پیری قرار دارند جمهوری کردستان یک جمهوری دمکرات و مردمی بود که‌ در راستای مدرنیزم و سکولاریزم و رأی مردم بر مردم قرار داشت و زنان کردستان در 62 سال پیش برای اولین بار طعم آزادی را در جمهوری کردستان چشیدند سخن زیاد است در رابطه‌ با نقاط قوت جمهوری کردستان به‌ ریاست قاضی محمد ، در عوض در ایران حاکمیت رضا شاه و وارث ایشان محمد رضا شاه شاهنشاه آریامهر سایه‌

خدا 50 سال، مردم ایران یک حکومت استبدادی و دکتاتوری و قرون وسطائی را تجربه‌ کردند آیا جدای مردم کردستان به‌ نفع ملت کرد نبود در آن زمان ؟ ایا حکومت کردستان 1000 ها بار دمکرات تر سکولارتر مردمیتر و مدرنتر نبود از حکومت خودکامه‌ پهلوی ؟

2- آقای سام قندچی در سال 1358 همزمان با انقلاب مردم ایران و بدنبال آن اعلام جمهوری اسلامی ایران همانطور که‌ خود آگاهید کردستان 4 سال بدور از سیطره‌ی حاکمیت جمهوری اسلامی قرار داشت در کردستان 2 نیروی مردمی حزب دمکرات کردستان و کومله‌ حضور داشتند ، حزب دمکرات به‌ رهبری دکتر قاسملو دارای برنامه‌ و گرایشات سوسیال دمکراسی و عضو سوسیالیست انتر ناسیونال جهانی و کومله‌ یک حزب چپ با برنامه‌ و گرایشات کارگری و انسانی حال جناب قندچێ باز سوأل این است اگر کومله‌ و دمکرات موفق میشدند در سال 1358 کردستان را از ایران جدا میکردند و اعلام استقلال کردستان میکردند آیا این به‌ نفع ملت کرد و تمام مردم منطقه‌ نبود ؟ در عوض کردستان مستقل نشد و نیروی سراسری و مدرنی که‌ شما از آن نام میبرید 30 سال جمهوری ننگ بشریت بر جان و مال تمام مردم منطقه‌ سوار شد و نه‌ تنها کردستان را بلکه‌ ایران را و تمام منطقه‌ را به‌ قهقرا کشاند آیا دمکرات و کومله‌ قابل مقایسه‌ است با

جمهوری مار بدوشان جمهوری اسلامی ایران ؟

3- شما اظهار میدارید که‌ نیروهای قومی عقب مانده‌ هستند و این نیروهای سراسری هستند که‌ مدرنتر هستند و طرح مطالبات ملی قومی یک عقب گرد است جناب سام قندچی شما بهتر بود یک این اپوزسیون سراسری ایرانی و مدرن را به‌ مردم معرفی میکردید و آنگاه آن را با نیروهای طرف دار مطالبات ملی قومی مقایسه‌ میکردید حال سوأل این است آیا نیروهای سراسری ایران ، مجاهدین خلق و طرفدار یک جمهوری اسلامی دیگر ، اکثریت و توده‌ای که‌ سپاه پاسداران را به‌ سلاح سنگین مسلح کرد و سلطنت طلبان رنگارنگ که‌ قبلأ در ایران میدان ژاله‌ها را آفریدند و 50 سال نفس هر انسانی را در آن سرزمین قطع کردند باز با حزب دمکرات سوسیال دمکرات ، و کومله‌ چپ و پژاک با برنامه‌ی چپ قابل مقایسه‌ است ؟ به‌ هیچ وجه اتفاقأ این احزاب یک سرو گردن از احزاب سراسری ایرانی مدرنتر و انسانی تر و با فرهنگترند پس تلاش آنها برای آزادی و استقلال کردستان نه‌ تنها به‌ نفع ملت کرد بلکه‌ به‌ نفع تمام ملتها و مردم منطقه‌ منجمله‌ مردم ایران خواهد بود .

4- آقای قندچی اظهار میدارند در آمریکا 56 نفر که‌ اعلامیه‌ استقلال آمریکا را امضا کردند از نظر مردم آمریکا قهرمانان ملت آمریکا بودند ولی از نظر انگلستان خائن و شایسته‌ی مجازات مرگ آیا این مسئله‌ برای ملت کرد هم صدق نمیکند ؟ همانطور که‌ میدانیم عکسها و مجسمه‌های اسماعیل سمیتقو و قاضی محمد هم اکنون در تمام خیابانهای کردستان آزاد در عراق

علامه مجلسی تاجگذار شاهان

وقتی شاهزاده رضا پهلوی سکوت اختیار می کند چه باید کرد؟

علامه مجلسی تاجگذار یکی از فاسد ترین شاهان تاریخ ایران شاه سلطان حسین صفوی.....

از جمله روحانيوني كه موافق سلطنت مشروعه صفويه بوده است علامه محمد باقر مجلسي است .وي با تدوين دائرالمعارف نقلي شيعه يعني بحارالانوار در عصر شاه سليمان صفوي منصب رسمي شيخ الاسلامي را عهده دار مي شود .او با تشريح مراتب الهي ولايت می گوید داشتن ولايت در درجات مختلف ،حقوقي را براي اولياء ايجاد مي كند.یکی از ولایتها ،ولايت شاه بر رعيت است . شاهان را دعا بايد كرد و حق ايشان را بايد شناخت. در برابر سلطان عادل وظفه رعيت دعا است ،و در صورت انحراف سلاطين از جاده صلاح و عدالت ايشان دو راه حل ارائه مي كند : يكي دعا براي اصلاح شاه منحرف و ديگري اصلاح خود .واضح است كه در انديشه وي عصيان و انقلاب و قيام مطرح نشده است.علامه مجلسي در تبيين و شرح روايات عصر زمان ( عج ) در بحار الانوار شاهان صفوي را به مثابه سلاطين شيعه ذي شوكت تاييد كرده براي اتصال حديثي را از كتاب الغيبت نعماتي نقل كرده است .به روايت ابوخالد كابلي از امام باقر (ع) :گروهي از طالبان حق در مشرق بارها در راه گرفتن حق شكست مي خورند و سرانجام دست به سلاح مي برند و حق را مي گيرند ،آنگاه اين حق را به امام عصر ( عج ) مي سپارند .علامه مجلسي در توضيح اين روايت فرموده است : بعيد نيست كه اين حديث اشاره به دولت صفوي باشد ،خدا پايه هايش را استوار كند و آن را به دولت قائم بپيوندد .وي در توضيح روايت ديگري شاه اسماعيل صفوي را مصداق قيام كننده از خاندان رسول ( ص ) در گيلان معرفي مي كند كه پيش از ظهور حضرت حجت ( ع ) به پا خواهد خاست . در جلوس شاه سلطان حسين صفوي بر تخت سلطنت ،علامه مجلسي خطبه اي نگاشت كه در آن مراسم خوانده شد .شاه سلطان حسين صفوي كه مجلسي بر آن خطبه خواند كسي بود كه بيشتر زندگي خود را در حرمسرا سپري كرده و آگاهي از امور كشوري و لشكري نداشت . توصیف نظامي‌گري و شجاعت‌آفريني شاه سلطان حسین صفوي را همين بس كه براي مقابله با دشمن به توزيع آش نذري روي آورد و به نسخه‌اي عمل كرد كه از زبان پيرزني در استرآباد روايت مي‌شد: «دو پاچه بز را با 325 دانه نخود پخته و دوشيزه‌اي باكره، 1200 بار لااله‌الا‌‌الله بخواند و بر آن فوت كند؛ سپاهياني كه با اين خوراك اطعام شوند، از نظرها ناپديد خواهند شد و بر دشمن غلبه خواهند يافت.»

دكتر آريوس

وقتی شاهزاده رضا پهلوی سکوت اختیار می کند چه باید کرد؟

سى سال پيش چشم آبى هاى غربی با ترس و وحشت از ایرانى كه بسرعت بسوی توسعه فرهنگی واقتصادی پيش ميرفت, با داشتن منابع سرشار انرژی، معادن وهرنوع مواد اولیه، میتوانست سریعا یکی از مرفه ترین وپیشرفته ترین کشورهای دنیا گشته و همه نوع کالا بدنیا صادرکند وایران وارد کننده به ایران صادر کننده تبدیل شود و منافع صادر کننده گان غرب وشرق را به خطراندازد, نیرنگ ودسیسه را افزایش داده، تدبیردر تزویر و تخریب تاروپود ايران دیدند.

‏لزوما, ازاواسط سالهاى هفتادرسانه های گروهی و عمومی، اعم از رادیو، تلویزیون، روزنامه ها ومجلات کشورهای غربی دست به پخش برنامه ها واخبارمنفی درمورد ايران ميزدند. سیستمهای اطلاعاتی کشورهایشان با صرف هزینه های بسیار افکار جوانان دانشجوی ایرانی را به انواع خدعه، حیله و نیرنگ مشوش کرده به دشمنی با دولت ایران بر انگیختند. سفارت‏هاى خارجى ونماینده های فرهنگی آنان با برگذاری شبهای شعر وموسیقی وسخنرانی وامثالهم ایران و سیاستش را بباد انتقاد گرفته، مديرانش را دمونتاژ کرده ومردمرا گمراه ميکردند. سرانجام مردم مرفه ولی نزدیک اندیش, ساده لوح و دهان بين بدون توجه به آینده ملک وملت، دلبسته به وعده های فریبنده مرتجعين و کارگردانان شرقی وغربی و احزاب شان، مبارزه با دولت و شخص اول مملکت راپیش گرفته با شرکت درمیتینگها واعتصابات کارملک وملت را فلج کردند. خبرگذاریهای خارجی با اخبار دستچین شده مردم را غیر مستقیم تشویق و تهیج میکردند. برنامه ریزان غربی و شرقی و احزاب وابسته باضافه مرتجعین با نیرنگ وفریب، جامعه ایرانی را بثمری تلخ رسانیدند. ملیونها مردم ساده لوح, دهان بين,همیشه پرتوقع، همیشه زیاده خواه، همیشه ازهمه طلبکاروهمیشه دیگران مقصرسرزمینمان بطمع وعده های فریبنده ولی پوچ وبی ثمرارتجاع سیاه گرفتارآن دژخیمان سادیست و غارتگران فریبکارشدند. ایرانیانیکه سی سال پیش بطور احساسی و عصبی خودرا گرفتار آخوند های مقدس‌نما, متحجر وخونریز نمودند وشاهد برپائی نظام جهل و جنون و ترور و دستیابی خیل اوباشان نادان به اهرم های قدرت بودند, هرگز به چنین عاقبتی نمیاندیشیدند. در طی سی سال دژخیمان سادیست و غارتگران فریبکار، روزگارشانرا چنان تباه وسیاه کردند که نادم و پشیمان از كرده خود اشگ محنت میریزند. هرگونه رفاه و آسایش ازدست داده، مالشان تاراج شده، جانشان در خطر، فرزندانشان در زندان، گاهی بالای دارو بسیاری برده وار به شیخ های عرب فروخته شده اند. تفاوت ما ایرانیان با چشم آبى هاى غربی در اینست که ما اول عصبی و احساساتی عمل میکنیم, سپس میاندیشیم. اروپائیان اول میاندیشند وبعد از برسی جوانب امر, کارخودرا میکنندوازساده لوحان بهره ميكشند.

مزدک

نامه ای سر گشاده به شاهزاده رضا پهلوی

گویند آخرین شاهزاده و یا پادشاه نگونبخت قاجار در اروپا زندگی می کرد ووقتی عده ای از هوادارانش اورا برای رفتن به ایران ترغیب می کردند می گفت تا شماها قدرت را نگرفته و مرا برتخت ننشانید من هرگز به ایران پا نخواهم گذاشت.زیرا مردمان ایران مرا تکه تکه می کنند

این جناب را مقایسه کنید با جانوری چون آقامحمدخان سرسلسله قاجار که با دلاوری و بی باکی بی نظیری توانست هم قدرت را درایران بدست آورد وهم با بی رحمی و بی باکی آنرا نگه دارد.تفاوت این دو انسان در نوع تربیتی ومحیط پرورشی شان بوده.آقامحمدخان انسانی خودساخته و سرد و گرم چشیده و جنگ دیده و زجر کشیده درست مثل جد همین رضاپهلوی کنونی!ولی جناب شاهزاده انسانی مفت خور و پرواری که همه چیز همیشه حتی دراین غربت از صدقه سر غارت اموال مردم توسط خانواده اش رسیده.بنابراین توقع از شاهزاده پهلوی داشتن همانقدر بی حاصل است که توقع از احمدشاه!ایشان نه مرد رزمند و نه لیاقت رهبری را دارند.حتی پدرایشان هم چنین لیاقتی را درست بهمین علت نداشت و با سیاست احمقانه اش باعث بن بست کنونی شد.

رامین

قصه دُم دارعلی کُردان وسکوت با مُسمایی علی خ

Cyrus clay is just a propaganda, there is nothing about human rights whatsoever in it. Nabonidus clay is ten times much more beautiful and meaningful than that. Read the following and see what shamefull falsifcations have been done

Modern propaganda

The cylinder played an important role in the imperial propaganda of Shah Mohammad Reza Palavi, who in 1971 used it as symbol of the celebration of what he called the 2,500th anniversary of the Persian monarchy. A copy was given to the United Nations (text). The Shah tried to prove that the secular Iran with religious freedom that he wanted to promote had existed before, and in this context, the Cyrus Cylinder has been called the "world"s human rights charter". This interpretation ignores the stereotypical nature of the document.

However, the idea that the Cyrus Cylinder plays a role in the history of human rights, has turned out to be quite persistent, and because the text itself does not enable the interpretation, a fake translation has been made that can still be found on many places on the internet and was, for instance, quoted by Shirin Ebadi when she accepted the Nobel Peace Prize in 2003. The fake translation can be recognized because the name of the supreme god, Marduk, is replaced by Ahuramazda, and because it contains lines like

I announce that I will respect the traditions, customs and religions of the nations of my empire and never let any of my governors and subordinates look down on or insult them as long as I shall live. From now on, while Ahuramazda lets me rule, I will impose my monarchy on no nation. Each is free to accept it, and if any one of them rejects it, I shall never resolve on war to reign.

I do not know the author of the falsification, but because the fake text is usually published after the text known as fragment-A, I suspect that it was made before fragment-B was discovered. I do not know what is more disturbing: that someone has made a falsification to prove the Shah"s propaganda, or that no university has put online the correct text to contradict this unpleasant fraud.