رفتن به محتوای اصلی

چه حمله بکنند و چه نکنند؛ ایران در دو سه ماه آینده دچار وضعیت فوقالعاده ای خواهد شد
10.08.2008 - 14:21

اردشیر از تهران

نامۀِ سَرگُشاده به آقای اِهود اُلمرت (مردم ِایران را دوست ِاسرائیل نِگهدارید)

آیا مردم ما و نخبگان مدعی اندیشه فقط با صدای غرش بمب افکنها و انفجار موشکها بیدار خواهند شد. یعنی چه که " مردم از حمله هم واهمه ای ندارند چون آنرا بخودشان مربوط نمیدانند " این کمال بی فکری خواهد بود. این وسط جز مردم چه کسی لطمه میبیند. آیا میتوانید تصور زندگی در عراق یا افغانستان را بنمایید؟ مردم اگر خود را از شر این رژیم نادان خلاص نکنند زیر فشار حماقت این رژیم و وحشیگریهای جهانخواران له خواهند شد

موج نارضایتی چنان در تهران و شهرهای بزرگ گستره است که رژیم را واداشته تا برای کنترل این نارضایتی از حداکثر حضور نیروهایش در خیابانها استفاده می کند. همین حضور این مکانیک رفت و برگشت را بوجود آورده تا این نارضایتی بصورتی سرسام آور سرعت و شدت بخشیده. امروز اگر بگوییم که در شهرهای بزرگ و خصوصا تهران سر هر چهاراه و میدان و در هر خیابان و بلوار و کوچه یک گشت ارشاد و بسیج و سپاه و نیروهای انتظامی و لباس شخصی وجود دارد بیراهه نرفته ایم و نگفته ایم. این نیروها که برای دستگیری و تحقیر مردم در این مکانها هستند از چنان تنفری از سوی مردم برخوردارند که در طول این سی سال کسی آنرا بیاد ندارد. این تنفر را می توان از نگاههایی که رد و بدل می شوند بازشناخت. در چنین اوضاع و احوالی ست که میتوان پیشبینی کرد که بزودی اگر وضع اقتصاد و تحریمها همین طور پیش رود و خصوصا اگر نفت ایران تحریم و صدورش ممنوع شود ـ چنانکه هر روز در کوچه و خیابان و اتوبوس می شنویم و حتا خود رژیم هم همین امروز صبح زمزمه هایش را از رادیو پخش کرد ـ آنوقت است که ما بسوی یک فروپاشی حتمی این نظام خواهیم رفت. چه حمله بکنند و چه نکنند ایران در دو سه ماه آینده دچار وضعیت فوقالعاده ای خواهد شد. متاسفانه حکومت اسلامی کار را بجایی رسانده که مردم بدتر از آنچه هست را نمی توانند تصور کنند. مردم امروز بطور واضح حتا از حمله ای هم ترس واهمه ای ندارند چون آنرا بخودشان مربوط نمی دانند. این البته برای نظام اگر گوش شنوایی داشته باشد زنگ خطری ست بمراتب بد تر از حمله ی نظامی اسراییل و یا آمریکا.

حبیب تبریزیان

بهانه ام درتجلیل ازرفته گان وبازماندگان راه دموکراسی

ج ـ بابک عزیز!

نامه یا نوشتارت ، همانجور که غیر مستقیم گفته ائی تصویری ناقص از فاجعه ائی بزرگ در ابعاد جنایات تاریخی است.

قریب 35 سال پیش، ارتش حکومت اسلام بنیاد پاکستان (مسلم لیگ) تحت ریاست جمهوری، ژنرال یحیی خان، ارتشی یکصد هزار نفری را به فرماندهی ژنرالی، از تبار همان مسلم لیگ را، برای سرکوب قیام مردم پاکستان شرقی( که آنها هم مسلمان بودند)و امروزه ، نامش بنگلادش شده است به آن دیار اعزام کرد. این ارتش در جریان سرکوب ناموفق قیام مردم آن سامان به رهبری مجیب الرحمان( حزب عوامی لیگ)، قریب سیصد هزار از دختران و زنان آن دیار را مورد تجاوز جنسی قرار داد که نزیک به صد هزار آنان حامله شده بودند. در جامعه ائی که عمیقاً با سنت های اسلامی و ناموس گرایانۀ زن ـ تحقیری میزیند، این رویداد کوچکی نبود. این فاجعه کمر غیرت فرهنگ سنتی و نظام هنجاری جامعه را شکسته بود و میتوانست به فاجعه ای بس بزرگتر فراروید. تحت شرایط گرم سیاسی و انقلابی آنروز، زنده یاد مجیب الرحمان این قربانیان را قهرمانان ملی نام نهاد و راه بسته شدن درهای جامعه را بروی آنان بست. جامعه بنگلادش به برکت این ابتکار تاریخی مجیب، با قربانیان جنایات ارتش پاکستان که میتوانستتند در وضعی بس بد تر، به قربانیان هنجار های سنتی تبدیل شوند، مهربانانه و درمانگرانه برخورد کرد.

اما در ایران ما آنچنان که شما نوشته اید، در برخورد با قربانی گیری آدمکشان و شکنجه گران رژیم حاکم، برخی دانسته و جمعی نادانسته و بی مسئولانه وسیله ترویج ادبیات آدمکشان رژیم شدند. تواب، نادم ، تلویزیونی و... .

اگر جامعه ما با اولین تواب، با اولین مصاحبه گرِ نادم تلویزیونی درست رفتار کرده بود و او را، بجای به گُه خورده افتاده و بریده و...، قربانی جنایت، شکنجه و رزالت حکومت معرفی کرده بود، امروزه برنامه تلویزیونی و توابسازی رژیم به ورشکستگی افتاده بود و تکرار نمیشد.

جناب ج ـ بابک! من بارها و بارها گفته و نوشته ام که رژیم در کارخانه تواب سازی خود واکسن سازی سیاسی میکند و مواد اولیه آن نیز قربانیان خورد شده ی خود رژیم هستند. قربانیانی که بسیاری از آنان، به خاطر همین برخوردهای غیر مسئولانه ما، به ابزار خبر سازی، شایعه پردازی و دیس اینفرماسیون و خبر چینی تبدیل شده و میشوند. این قربانیان در درجه اول به اعاده حیثیت و کار درمانی روانشناسانه نیازمندند.

ج ـ بابک گرام! من هم صد در صد با شما موافقم که:

اگر میخواهیم این کارخانه واکسیناسیون جهنمی را به ورشکستگی بکشانیم و قربانیهای آنرا ازچنگش برهانیم باید ، از تکرار و ترویج ادبیات اطلاعاتی رژیم دست بر داشته و با این مشکل مسئولانه بر خورد کنیم!

به سهم خودم از نوشتار بجا یتان تشکر میکنم.

آیدین تبریزی

تاملی بر بیانیه

اولین بیانیه جنبش آذربایجان:

14 فروردین 1387

http://www.iranazar.net/seite21.html

«"آذربایجان" ، به گواهی تاریخ ، تا بوده جایگاه بزرگان ، قهرمانان ، اندیشه وران ، شاعران ، بازرگانان ودیگر خدمت گزاران بشریت بوده است... "چنین قومی" با چنان فرزندانی و افتخاراتی ، نه می تواند کشورعزیز خود ایران را در خطر جنگ و نابودی ببیند و خاموش نشیند... پاینده ایران و ملت ایران»

این اولین بیانیه این به اصطلاح جنبش آذربایجان و در واقع وابستگان رژیم سابق و هدایت شده از سوی حزب مشروطه است. آنها آذربایجانیان را "چنین قومی" می خوانند و آن را داخل گیومه هم می گذارند تا مبادا کسی آن را نبیند و دچار اشتباه شود! در شعار پای بیانیه هایشان "پاینده ایران و ملت ایران" قرار دارد و حتی برای فریب آذربایجانیان هم که شده مثلا یاشاسین آذربایجان (زنده باد آذربایجان)، پاینده ایران نمی نویسند. (مثلا احزاب کردی، بژی کردستان، پاینده ایران را استفاده می کنند)

تاکید آنها بر اینکه آنها از هیچ گروهی طرفداری نمی کنند، در واقع اعتراف به این است که حتی خودشان هم یک گروه مستقل بودن خودشان را باور ندارند و الا کدام حزب بر مستقل بودنش تاکید می کند و مگر حزب وابسته و غیر مستقل هم داریم؟! یعنی آنها چون وابسته به سلطنت طلبان هستند، می خواهند با قسم حضرت عباس مستقل بودنشان را ثابت کنند، اما دم خروسشان بیش از اندازه پیداست!

این جنبش سلطنت طلب که به اصطلاح اولین حرکت بزرگ اجتماعی اش، همکاری با نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی در برپایی تظاهرات قلابی 200000 هزار نفری در تبریز در اعتراض به تحریف نام خلیج فارس بود (که در واقع یک همایش راهپیمایی خانوادگی از سوی تربیت بدنی بود!) همه اهدافش و خواسته هایش کاملا شفاف و روشن در بیانیه هایش آمده است و من تعجب می کنم که هموطنان کردمان چطور فریب این شاخه حزب مشروطه را خورده اند؟! چندی پیش آقای صوفی زاده هم این جنبش را جدی گرفته بود و پیغامی به این همایش فرستاده بود و خواستار دفاع از فدرالیسم در ایران شده بود، اما کاملا واضح بود که تصمیمات آنها کوچکترین تفاوتی با منشور حزب مشروطه نمی توانست داشته باشد.

اشاره به تحصیل به زبان مادری به صورت مبهم و کلی (در مساله زبان، خواست ما به رسمیت شناخته شدن همه زبانها در ایران و استفاده از آنها به عنوان زبان رسمی و اداری در ایالتها در کنار زبان مشترک فارسی است و نه فقط قرار دادن 2 واحد درس زبان و ادبیات مثلا کردی در مدارس در کنار سیستم آموزشی موجود به زبان فارسی)، اشاره مبهم به عدم تمرکز همانگونه که حزب مشروطه نوشته و حذف مجازات اعدام! برای خالی نبودن عریضه و عدم آبروریزی از اینکه این نشست بالاخره چه نتیجه ای داشته است؟!

اما اصول اساسی که این جنبش به دنبال اجرای آن است، عبارت است از:

1 : حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران .

2 : فعالیت مشترک با سایر احزاب ، گروه ها و مردمان ایران برای برکناری رژیم جمهوری اسلامی .

3 : مبارزه با سازمان ها و تشکل های ایجاد شده یاغی برای تجزیۀ کشور.

به نظر شما کدامیک تفاوتی با خواسته های حزب مشروطه دارد؟! 2 مورد اول که مسائلی کلی و بدون برنامه ریزی است ولی مورد سوم دقیقا هدف اصلی این به اصطلاح جنبش را نشان می دهد، مبارزه با همه سازمانها و تشکلهایی که در راستای دفاع از حقوق ملی ملیتهای ایرانی ایجاد شده است که از آنها با لفظ "یاغی" نام برده شده است! بدیهی است، گروهی که یک زنده باد آذربایجان خشک و خالی نمی نویسد و عنوان "قوم" را برای آذربایجانیان در گیومه با تاکید بیان می کند، همه سازمانهایی را که از ملیتهای ایرانی حرف می زنند، " سازمان ها و تشکل های ایجاد شده یاغی برای تجزیۀ کشور" می داند و مهمترین و عملی ترین رسالت خودش را مبارزه با آنها می داند و عجیب است که برخی از هموطنان کرد ما فریب این گروه را خورده اند. از جمله ما در انتظار گزارش آقای نویدی از این همایش هستیم تا ببینیم که ایشان که این گروه را برای آذربایجانیان توصیه می کردند، پس از حضور در جلساتشان چه برداشتی از مواضع آنها داشته اند.

فقط باید به همه هموطنان کردمان از جمله آقای نویدی و صوفی زاده و کاوه آهنگری یاد آوری کنم که من هم از فقدان یک حزب بزرگ فدرالیست در آذربایجان در حد حزب دموکرات کردستان کاملا آگاهم و در واقع تلاش من در ایران گلوبال تلاش برای زمینه سازی تشکیل چنین حزبی است. بسیاری از گروهها و احزاب موجود آذربایجان تنها به دنبال جدایی از ایران هستند و جای خالی یک حزب سیاسی فدرالیست قدرتمند یک فقدان بزرگ است و تنها وقتی که در آذربایجان هم یک چنین حزب قدرتمند فدرالیستی ایجاد شود که با صراحت حزب دموکرات کردستان از شعار «جمهوری آذربایجان در ایران فدرال» نام ببرد، می تواند به مبارزه واقعی با جدایی خواهی در آذربایجان از یک طرف و گروههای تمامیت خواه مرکزگرا از طرف دیگر برخیزد. بدون همراهی آذربایجان در مبارزه برای رسیدن به فدرالیسم، شانس برقراری فدرالیسم در کردستان هم به شدت کاهش خواهد یافت.

بنابه دلایلی بسیاری از فعالین آذربایجانی اعتقادی به مفید بودن فدرالیسم در ایران ندارند و راهشان را در جدایی می بینند و این را با صراحتی که تاکنون در ایران سابقه نداشته در رسانه هایشان بیان می کنند. راه مقابله با این جدایی خواهی، پرکردن فقدان یک نهضت قدرتمند فدرالیست در آذربایجان است و نه علم کردن شاخه آذربایجانی تبارهای حزب مشروطه و سلطنت طلبان! این جنبش فقط در جهت تخریب حرکت ملی آذربایجان تشکیل شده و آن را علنا هم بیان کرده است. با تضعیف حرکت ملی آذربایجان هیچ چیزی نصیب کردستان هم نخواهد شد، همانطور که در دوران انقلاب، عدم همراهی آذربایجانی ها با بقیه ملیتها یکی از مهمترین دلایل توانایی حکومت مرکزی در سرکوب بقیه از جمله کردها بود.

فرهاد کوهی

تاملی بر بیانیه

با درود به هم وطن گرامی آقای کاوهء آهنگری خوشحالم که شما آنچنان علاقه و عشقی به تاریخ و فرهنگ و اساطیر ایران دارید که نام کاوهء آهنگر را برای بیان نظریات سیاسی و پروژه های آینده ساز خودتان در ایران به کار می برید. موفق باشید! من وارد مباحثی که شما طرح کرده اید نمی شوم.لابد کسانی که روی سخن شما با آنان است به پرسشها و مواردی که طرح کرده اید پاسخ خواهند گفت.

من تنها می خواستم به آخرین پیشنهاد شگفت انگیز شما که در پایان مطلب طرح فرموده اید اشاره ای بکنم واطمینان داشته باشم که در خانه اگر کس است ، همین یک حرف بس است ، و آن حرف این است که :

الحق پیشنهاد آخر شما جالب و سرشار از امید و شادمانی است ، تنها یک مختصر جزئی اشکالی دارد که اگر این مشگل کوچک نبود ، حقیقتاً می توانست به عنوان یکی از هوشمندانه ترین و معجزه آسا ترین روش های موجود برای سقوط حاکمیت نظام اسلامی و بر قراری یک فدرالیسم ناب دموکراتیک و زمینه سازی ایجاد کشورهای گوناگون نوبنیاد دموکراتیک و برادر همجوار در ایران آینده به کار گرفته شود:

می فرمایید:

« یکی از فاکتورهای مهم گارانتی دموکراسی در ایران وجود دو اپوزیسیون قوی کرد و آذری با همکاری و همیاری سیاسی دوجانبه با الگو گرفتن از متد شهید پشوا قاضی محمد و زنده‌یاد جعفر پیشه‌وری است که به آسانی توانای ایجاد سد و مانعی قوی بر سر راه تمامیتخواهان اکثریت‌گرا در ایران را دارا خواهدبود»

 به به ! واقعا! پیشنهاد شما نبوغ آساست:

چه برنامه ای و چه پیشنهادی ازین بهتر که نیرو های دموکرات اپوزیسیون

از آقایان پیشوایان محمد قاضی و سید جعفر پیشه وری الگو برداری کنند و و در راه «آزادی ملت های ایران و برقراری فدرالیسم» بکوشند؟

بسیار عالی است ً! اصلا! ازین بهتر نمی شود ، فقط یک اشکال کوچک و محتصر موجود است و من می خواستم توجه شما را به این اشکال بسیار بسیار کوچک و جزئی جلب کنم ، باشد تا با همکاری هم اندیشان سایر اقوام و و دوستانی که در کنگره ها و کمیته ها و انجمن ها و جبهه ها و احزاب گوناگون «ملل ساکن ایران» دارید این جزیی اشکال را مرتفع بفرمایید . باشد تا «ملل از بند رسته» و به طفیلی آنها شاید «ملت ستمگر و ظالم و زندانبان فارس» همگی شاهد پیروزی و غرور و فدرالیسم و دموکراتیسم و فمینیسم و همهء ایسم های خوب جهان را در آغوش بگیرند، انشالله

و اما آن اشکال جزئی عبارات از این است که :

درست است که انواع قاضی محمد ها و پیشه وری ها و به خصوص غلام یحیی ها و باقروف ها در دوران ما وجود و حضور ملموس و فعال و سازنده دارند و خیلی از آنها از دانش و عنوان های دکتری هم برخوردارند با اینهمه این مشکل را باید حل کرد که

اولاً

اتحاد جمهاهیر شوروی سوسیالیستی به رهبری صدر هیئت رئیسهء احزاب کمونیست شوروی و کمینترن و احزاب کمونیست جهان یعنی جناب یوسف استالین قهرمان جنگ دوم جهانی بر علیه نازیسم و هیتلر دیگر وجود خارجی ندارد که دست این دوپیشوای بومی ما را در دست باقروف بگذارد و آنان را مجری سیاست ها و برنامه های شوروی در ایران قرار دهد.

ثانیاً

ایران به وسیلهء متفقین و روس ها و انگلیسی ها در اشغال نظامی نیست و ارتش خیلی خیلی سرخ و پیروزمند شوروی استالینی خاک شمال را در ایران زیر اشغال ندارد.

فعلا شما این دو مشکل خیلی خیلی کوچولو را حل کنید و در این صورت مطمئن باشید که الگوی همکاری قاضی محمدیسم و پیشه وریسم شما قابل اجرا و مقرون به صرفه و توفیق خواهد بود!

شاد باشید کاک کاوه

اما یک فکری هم به حال آن درفش کاویانی خودتان بکنید!

Ramin

تاملی بر بیانیه

do not take this seriously. They will be history in a few months like the others. Azerbaijani people already know which way they are going and a few old minded fakes can not stop Azerbaijan movement. Nevetheless, it is fun watching them as it prooves how strong Azerbaijani movement has become.

فرامرز

سانسور و بایکوت پاسخ مشکلات ایران نیست!

دوستان کیانوش توکّلی از همکاران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است،نوعی اوپوزیسیون دست ساز جمهوری اسلامی و..... هشیار باشید فرامرز

فرامرز (یک ایراندوست)

با وجودیکه در این سایت چندان فعال نیستم، چون سوء تفاهمی برای آقای توکلی ایجاد شده بود که من از ایشان و سایت ایران گلوبال دل خوشی ندارم (که امیدوارم توضیحاتم این تصور اشتباه را رفع کرده باشد) لازم میدانم تذکر دهم که کامنت دیگری که با نام فرامرز در مورد آقای توکلی نوشته شده از من نیست.

کیانوش توکلی

masror49@hotmail.com

بله اقای فرامرز(یک ایراندوست )گرامی! شما کاملا درست نوشته اید؛ این شخص نادان یعنی کسی که بنام" فرامرز" بنده را وزرات اطلاعاتی خواننده است فکر کرده است که باصطلاح از تضاد فکری پیش امده بین ما استفاده کرده است ؛ ایشان نمی داند که کنار هر کامنتی یک IP قرار دارد و همین شخص چند روز پیش در بخش سایت فرهنگ و هنر با یک آی پی بقرا ر زیر : 81.57.203.122 بنام خانم شکوه میرزادگی ؛مانی و مهرداد فلاح علیه من نوشته بود.

من این شخص را می شناسم و در صورتی که ادامه بدهد اورا به همه معرفی خواهم کرد و به لحاظ حقوقی هم شکایت من قابل پیگیری است این شخص در اروپا زندگی می کند و ای پی اش کاملا مشخص است و کامنت اش هم موجود است.

پرونده من پاک پاک است حتی یک نقطه تاریک و مبهم در زندگی سیاسی من وجود ندارد. هر کسی هر سئوالی دارد می تواند علنی بنویسه و منهم علنی پاسخ می دهم

از شما هم جناب فرامرز(یک ایران دوست)بسیار متشکرم که اطلاع داده اید

تقی

taghi@home.nl

کیانوش عزیز، آنچه که شما نوشته اید، اینکه شخصی با نام مستعار فرامرز و یا این و آن نام اینجا و آنجا چیزی مینویسد، در واقع یک مخاطب شخصی شما نیست و صرفاً به این معنی نیست که با تو سر جنگ دارد. اتهام اطلاعاتی بودن، یک اتهام و ابراز آن بدون هیچ سند و مدرک و مباحثه و خصوصاً با نام مستعار و مخفی شدن در پشت این و آن نام، یک جرم هست و میتوان به مراجع قانونی شکایت برد. خصوصاً که باید تأکید کنم با توجه به اینکه بهرحال شما شهروند کشور دانمارک می باشید و چنین اتهامی - یعنی ارتباط با وزارت اطلاعات یک کشور دیگر - میتواند اساس حقوق شهروندی شما را زیر سوال برده و ناقض چنین حقی برای شما باشد. حتی دولت

دانمارک نیز میتواند این ادعای خسارت شما را بعنوان دفاع از حقوق یکی از شهروندان خود مورد حمایت قرار دهد. قضیه فقط ابراز یک جُک و یا یک اتهامی و پراندن سنگی در تاریکی نیست. چنین فردی - حالا که صحبت از یک فرد شناخته شده در میان هست - یا مغرض و خود تحت دستورات دیگران عمل میکند و یا اساساً آی پی وی مورد استفاده قرار گرفته و خودشان از کل ماجرا بی خبرند. بهرحال شما چه بصورت شخصی و چه بصورت مستقیم و از طریق این مجموعه مجاز هستید که چنین فردی را به نام مورد خطاب قرار داده و اساس کارش را زیر سوال ببرید. با این کار، در واقع نه صرفاً از حقوق فردی خویش، بلکه از حقوق خوانندگان این مجموعه حمایت می کنید که در واقع علاقه مند هستند این سایت علیرغم تمامی جدل های زبانی و نوشتاری و نظری و غیره، از بیان اتهامات بی پایه و اساس و صرفاً برای توجیه نظر و دیدگاه خود دوری نماید.

باز هم تأکید میکنم کیانوش عزیز، این مورد را نباید یک امر شخصی در نظر گرفت و به تهدید به اینکه دفعات بعدی آی پی را مسدود میکنم، محدود نمود. تأکید میکنم، همکار وزارت اطلاعات بودن یک جرم هست و اتهام به چنین کاری نیز خود جرم محسوب میشود، مگر اینکه با اسناد و مدارک ثابت گردد.

شما هم داداش لازم نیست قسم و آیه بکار بری که اطلاعاتی نیستی! کسی که ترا به چنین نقشی متهم کرده، خودش پشت هزارتا ماسک مخفی است! ناگفته نذارم که جیره خواران و قلم به مزدان زیادی رو میشه در فضای اینترنتی دید که حتی اطلاعاتی نیستند اما نوشتارهای کیلوئی می نویسند و از این طریق ارتزاق میکنند...

بهرحال، بقول شعارهای عامیانه ای که یه زمانی فکر میکردیم داریم در راستای پیش بردن چرخ حقیقت یابی و دموکراسی بکار میگیریم و مثلاً داریم از طریق یک مشت آدمی که بر اساس سازماندهی خاصی قضیه گروگان گیری سفارت آمریکا را بوجود آورده و ما هم مثلاً فکر کردیم داریم ذره ذره خاک آمریکا را فتح میکنیم، مدام فریاد میزدیم: دانشجوی خط فلان، افشاء کن... حالا کیا جان، شما براستی نام این فرد را ببر و بگو که کدام شیر پاک خورده ای به خودش اجازه داده پای وزارت اطلاعات را به ساحت مقدس سایت ات بکشاند!؟

ایرانی

مریم محمدی بهمن آبادی و رضا محمدی بهمن آبادی خواهر و برادر، بر دار

براستی انسان مات و متحیر میماند که آن همه سبعیت و درنده خویی در حق فرزندان ایران زمین از کجا سرچشمه گرفت و به وسیله چه کسان و یا ناکسانی شکل گرفت و عملی شد. شوخی نیست هزاران انسان آزاده و با شرف را بعد از هفت سال سیاه اسارت، همینجوری دست بسته و بی دفاع تک به تک، با حوصله و با ولع، آویزان طناب دار کنند و بعد هم در خفا بخاطر نابودی مخالفین منافق و کافر به همدیگر تبریک بگویند و هنوز بعد از بیست سال آزگار، حاضر نیستند کلمه ایی درباره آن جنایت بزرگ بگویند و بشنوند. واقعآ قاتلانی تا این حد بی چشم و رو، نه دیده و نه شنیده بودیم. داستان زندگی هرکدام از آن گلهای پرپر شده، آتش به وجود انسان میزند. خانم انتظاری قلم پربار و قلب مهربانت همیشه سبز و خرم باد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.