رفتن به محتوای اصلی

گزارشی از زندان مخوف گوهردشت
08.08.2008 - 14:21

گزارش

بنابه گزارشات رسیده از زندان گوهردشت کرج زندانیان سیاسی علیجان گرایی 50 ساله و فرزندش محسن گرایی 33 روز است که در سلولهای انفرادی شکنجه گاهی که توسط علی حاج کاظم رئیس زندان در بند 1 بر پا شده تحت شکنجه و زندانی می باشند. این شکنجه گاه در یکی از مخوفترین زندانهای ایران یعنی زندان گوهرداشت درست شده است واز 40 سلول انفرادی تشکیل شده است، که برای شکنجه دادن زندانیان بکار برده می شود . زندانیان در سلولهای انفرادی با ابعاد بسیار محدود که دارای یک پنجره بسیار کوچک است نگهداری میشوند.

نگهداری زندانی با پابند و دست بند به مدت چند روز باشیوه های مختلف: پابند و دست بند قپونی به زندانی زدند،به این شکل یک دست ازپشت کمر و یک دست از پشت گردن به هم دست بند زدن، و همچنین پابند زدن به زندانی و بستن آنها به لوله هایی که در اطا ق وجود دارد ، این شیوه پابند و دست بند باعث میشه که زندانی دچار دردهای شدید ازناحیه کتف شود ،و بدلیل بستن او به لوله قادر به ایستادن و هیج حرکت دیگری نیست.شیوه دوم:دست بند را از پشت زدن به زندانی، زندانی قادر نخواهد بود کارهای شخصی خود را انجام دهد.شیوه سوم: پابند و دست بند زدن معمولی

شکنجه زندانیان: به زندانی چشم بند، پابند و دست بند زده می شود و توسط 7 الی 8 نفر از شکنجه گران با باطومهای مختلف زندانی را به مدت طولانی مورد شکنجه قرار می دهند. که اکثرا منجر به شکستگی اعضای بدن زندانی می شود

ممنوع الدرمان و دارو کردن زندانی

زندانی 3 بار حق استفاده از دستشوئی دارد و برای استحمام به ندرت برده می شوند

زندانی از رفتن به هواخوری محروم می باشد

شرایط این بند به حدی طاقت فرسا است که تا به حال زندانیان زیادی اقدام به خودکشی با شیوه های مختلف نموده اند.

آقای علیجان گرایی و فرزندش محسن گرایی در تاریخ 16 تیرماه بدون هیچ دلیلی به بند سپاه زندان گوهرداشت که در کنترل بازجویان وزارت اطلاعات می باشد انتقال داده شدند. این 2 زندانی سیاسی توسط فردی به نام رضا عارفی چندین ساعت مورد بازجوئی ، اهانت و ضرب وشتم قرار داشتند. سپس آنها را به نوید خدیوی معاون حفاظت و اطلاعات زندان برای انتقال به سلولهای انفرادی تحویل داده شدند.برای شدت دادن به فشار و اذیت وآذار زندانیان سیاسی تعدادی از شکنجه گران اوین و افراد وزارت اطلاعات را در پست های مختلف این زندان نصب کرده اند .از جمله آن کرمانی را به عنوان حفاظت و اطلاعات زندان نوید خدیوی را به عنوان معاون وی و میرزائی معاون زندان می باشند.این افراد در فشارهای طاقت فرسا و شکنجه زندانیان سیاسی نقش مستقیم دارند.

قبل از انتقال این 2 زندانی به شکنجه گاه بند 1 محمود مغنیان که اخیرا به ریاست بند 4 منصوب شده است .زندانیان عادی و خطرناک را جمع کرده و بر علیه زندانیان سیاسی اقدام به دادن شعارهایی مانند مرک بر منافق، مرک بر ضد ولایت فقیه نمودند و آنها را تحریک به درگیری با زندانیان سیاسی می نمایید.محمود مغنیان پیش از این رئیس بند 2 زندان گوهردشت بود که در اجرای حملات خونین علیه زندانیان سیاسی در این بند مستقیما نقش داشت.

رضا عارفی بازجوی وزارت اطلاعات در اوایل امسال 4 عضو این خانواده را دستگیر کرد و پس از چندین هفته بازداشت آنها در سلولهای انفرادی و شکنجه های طاقت فرسا به توصیه این فرد در یک دادگاه چند دقیقه ای بدون داشتن وکیل و حق دفاع از خود در دادگاه انقلاب کرج به احکام سنگینی محکوم شدند. آقای علیجان گرایی پدر خانواده 5 سال،خانم شهناز کیپور مادر خانواده 5 سال زندان،خانم آزاده گرایی دختر این خانواده که دارای یک فرزند 4 ساله می باشد به 10 سال زندان و آقای محسن گرایی فرزند دیگر این خانواده به 10 سال زندان محکوم شده اند.

2 فرزند دیگر این خانواده بنام های آتنا گرایی 13 ساله و احسان گرایی 17 ساله بی سرپرست باقی مانده اند. رضا عارفی تا به حال چندین بار احسان گرایی را تهدید به زندان کرده است. اعضای این خانواده به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندان بسر می برند.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، ادامه بازداشت این دو زندانی در شکنجه گاه بند 1 و بازداشت سایر اعضای این خانواده و بی سرپرست گذاشتن فرزندان آنها را محکوم می کند ، از سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی و خانواده های آنها است.

آیدین تبریزی

سانسور و بایکوت پاسخ مشکلات ایران نیست!

لازم می دانم یک نکته را تذکر دهم که یک عده دچار اشتباه نشوند که گویا من تلاش می کنم در برابر اتهام "تجزیه طلبی" از خودم دفاع کنم بلکه من در برابر اتهام دروغگویی و تظاهر و ریاکاری از خودم دفاع می کنم. همانطور که بارها گفته ام، اصلا در حقوق سیاسی مدرن، جرمی به نام"تجزیه طلبی" وجود ندارد و این جرم در زمره اتهامات واهی است. چون همانطور که یک نفر سلطنت طلب است و دیگری جمهوری خواه، یکی هم ممکن است فدرالیست یا جدایی خواه باشد. همه اینها عقاید مشروع سیاسی هستند و اگر کسی به خاطر یکی از این عقاید دستگیر و زندانی شود (حتی اگر واقعا به آن ایده سیاسی مثلا جدایی خواهی اعتقاد هم داشته باشد) یک زندانی وجدان است و از نظر حقوق بشر مدرن بی گناه است چون فقط به یک ایده سیاسی معتقد است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر هر عقیده سیاسی آزاد شمرده شده و تجزیه طلبی ابدا مستثنی نشده است

پس حتی اگر یک عده بتوانند ثابت کنند که من واقعا خواستار جدا شدن آذربایجان از ایران هستم، باز هم چیزی عوض نخواهد شد و من اگر جدایی خواه هم باشم هیچ گناهی مرتکب نشده ام و چون شهروند ایرانم، حق دارم این عقیده سیاسی ام را هم آزادانه بیان کنم. عصبانیت من از اتهام دروغ گویی و تظاهر است که تهمتی سنگین است. اگر روزی به این نتیجه برسم که دیگر امیدی نیست و همه راههای ممکن را آزموده ام، علنا در همین ایران گلوبال تغییر عقیده ام را به اطلاع همه خواهم رساند ولی من تصمیمم را با توجه به کامنتهای یک عده که به صورت حرفه ای تمام مقاله های مرا (چه ترکی و چه فارسی) زیر و رو می کنند تا نکته ای پیدا کنند و با انتشار آن در اینجا به من اتهام دروغ گویی و تظاهر بزنند و یا با نوشته های سرشار از تهمتشان با اعصاب من بازی می کنند تا از کوره در بروم، نخواهم گرفت.

درست است که اگر به کلیت نیروهای سیاسی موجود اپوزیسیون نگاه کنیم واقعا به این گروهها هیچ امید واقعی وجود ندارد، ولی این گروههای سیاسی نماینده واقعی افکار عمومی مردم ایران و از جمله هموطنان فارسم نیستند. چون اگر بودند، این حکومت امروز بر سر قدرت نبود! من از گروههای اپوزیسیون فعلی انتظار زیادی ندارم و تقریبا قطع امید کرده ام، ولی به مردم واقعی ایران که در یک دموکراسی واقعی حرف اول و آخر را خواهند زد، امیدوارم تا بتوانیم افکار جدید را وارد جامعه کنیم و نظر آنها را به سوی خودمان برگردانیم. در یک دموکراسی واقعی گاهی یک حزب تازه تاسیس با افکار جدید و معقول، همه احزاب سابقه دار چند ده ساله را شکست می دهد و به قدرت می رسد. من امیدوارم که افکار جدید تبعید شده و تحریم شده از سوی احزاب سابقه دار (که ایران گلوبال به تدریج تبدیل به تریبون آزاد این افکار تبعید شده و تحریم شده از سوی احزاب تمامیت خواه موجود می شود) به تنهایی به چنان محبوبیتی در افکار عمومی ایران برسد، که همه احزاب تمامیت خواه چندین ده ساله را پشت سر بگذارد.

این قطره کوچک به تدریج سیلی خواهد شد که همه احزاب کهنه فکر و تمامیت خواه را با خود خواهد برد! آنها از همین می ترسند و با توسل به انواع فشارها می خواهند راه را بر این حرکت ببندند. هرچند ادعا می کنند که ایران گلوبال اصلا خواننده ندارد و اصلا برایشان مهم نیست که اینجا چه چیزی نوشته می شود و خودشان هم دیگر ایران گلوبال نمی خوانند ولی در مواقعی که موضوع جدید و مهمی مورد بحث قرار می گیرد، معلوم می شود که همه حاضرند فقط اینبار با نام مستعار می نویسند! اگر ایران گلوبال خواننده ندارد و ما خودمان می نویسیم و خودمان می خوانیم، شما دیگر از چه چیزی می ترسید و به چه چیزی اعتراض دارید و چرا حریم خصوصی ما را در سایت خودمانی مان به هم می زنید و مرتب تهدید می کنید؟!! همکاران ایران گلوبال شاید در خیلی مسائل با هم اختلاف نظرهای اساسی داشته باشند ولی در یک چیز همه مشترکند:

اعتقاد به آزادی کامل بیان و دموکراسی بدون هیچگونه محدودیت.

کاظم رنجبر

با عرض سلام وادب، دوستان وخوانندگان ایران گلوبال، از اینکه هرکدام شما ،یک برداشت و تفسیری ،در رابطه با ارسال مقاله بسیار کوچک ،این خدمت گذار دارید ،کاملأ آزاد هستید. اما دلیل اینکه من مدتی است کم می نویسم ، بخاطر ترس از این آقا ،یا آن آقا،و یا این خانم و یا آن خانم نیست. دلیل اش این است ،که در زمستان آینده ،تمام نوشته های 10 ساله من ،در کانادا ، بصورت کتاب در خواهد آمد. من مجبور هستم ،این نوشته ها را دوباره باز خوانی بکنم ،و به موسسه انتشارات بفرستم. بنده به تمام اندیشه های احترام می گذارم، ولو اینکه مطابق اندیشه من نباشند. من هیچ سایتی را رینگ بکس نمی دانم ،و با کسی هم مسابقه بکس و کشتی نمی دهم.من در درجه اول تلاش میکنم ،که از دوستان یاد بگیرم ، انتقاد سازنده تکیه برمنطق و عقل خرد دیگران را با خلوص قلب قبول میکنم،و به حملات و یاوه گوئی دیگران بی مطق هم هیچ اهمیتی نمیدهم. با نهایت احترام به خوانندگان ایران گلوبال کاظم رنجبر

تقی

taghi@home.nl

به سایت یولداش

من واقعاً تعجب می کنم آنچه که شخصی با نام مزدک نوشته، آیا نظر خوانده میشود؟ ایشان نه درباره نوشته که درباره نویسنده و با لحنی هم صحبت میکند که انگار نکیر و منکر همه افراد هست و نوشته و گفته دیروز و پریروزش را به رُخش میکشد و آخرالامر دیگران را دعوت میکند به خواندن کتابهای آقای جمالی که خود ایشان بنظر هیچگاه دیگران را به خواندن نوشته های خود تبلیغ نمی کند. من فکر نمی کنم شیوه ای که ایشان در برخورد با نوشته های...

این سایت و نظرخواهی ها و غیره از خود نشان میدهند ربطی هم داشته باشد به ساختار و بنیان های دیدگاهی آقای جمالی. - باید تأکید کنم که این صرفاً یک برداشت کلی است و اصلاً هم قصد ندارم به اثباتش فکر کرده و یا پافشاری داشته باشم. اما در یک نگاه عام و با توجه به مطالعاتی که در حد معینی در نگاه و نظرات و نوشته های آقای جمالی داشتم، بنظرم میرسد نگاهی عمیق به خردی که زمینه ساز طرح نظر در ذهن انسان میشود، فراتر از بروز مشخص این یا آن نظر میتواند باشد. بعبارتی، اگر آقای رنجبر دعوت میکند نگاهی عمیق تر به پروسه ای داشته باشیم که ادیان نه تنها در تطور شعور اجتماعی انسان هیچ نقش مثبتی نداشتهاند، بلکه به سهم خود این روند را کند کرده و حتی در مقابل آن نیز قرار داشته و دارند. ابراز چنین نظری در مباحثی که در همین سایت جریان یافته، بیشتر نشان از احساس تعلق خاطر و علاقه مندی ایشان به تغییر جریان عمومی مباحث جاری در این مجموعه هست. حال اشاره کردن به ایشان که: شما یه زمانی فلان چیز و بهمان نظر را مطرح کرده بودید، بیش از اینکه نقد نوشته ایشان باشد، مقابله با تأثیر احتمالی نوشته ایشان در ذهن دیگران هست. البته من باید تأکید دیگری را اضافه کنم که اساساً معتقد به این نیستم که انسانها با نظرات و نوشته جات به تحول ذهنی می رسند. تحول ذهنی در بنیادی ترین وجه خود تحت تأثیر کنکاشی درونی و فراز و فرودی دیگر قرار دارد و شاید فلان و بهمان نظر در تعمیق این تردید و کنکاش مؤثر باشد؛ کمااینکه نظرات آقای جمالی را من عموماً اینگونه فهمیده ام و به همین دلیل چگونه گی ورود و کنکاش وی در مباحث همیشه برایم جالب توجه بود.

بهرروی، فکر میکنم آقای مزدک بهتر است بجای اجرای نقش نگهبان و تبلیغاتی برای آقای جمالی، به مباحثه روی نظر مربوطه مکث نماید و شاید بد نباشد که پیشنهاد نظردهنده دیگری در همین مجموعه را بیشتر مورد توجه قرار داده و از جدل با این و آن دست بردارد.

بهروز ستوده

آیا رهبران سودان وصربستان از"بیت رهبری"ایران جنایتکارتراند ؟

با تشکر از دوستانی که در با نظرات و پیشنهادات خود این نوشته وسایر نوشته ها را غنی می سازند . نکته ای که لازم است به این مقاله اضافه کنم این است که در خارج از کشور ظرفیت و امکانات زیادی نهفته است که اگر تشکل و اتحادی در میان آزادیخواهان مستقل و غیر وابسته بوجود آید از این ظرفیت و امکانات به نحو شایسته ای می توان در جهت یاری رساندن به جنبش ملی دمکراسی خواهی و حقوق بشری داخل کشور استفاده نمود.اینکه گروههای سیاسی موجود نمی توانند از این ظرفیت و امکانات استفاده نمایند علت اش این است این گروهها

است که هدفی را این گروهها در پیش روی خود قرار داده اند که در قد و قواره آنها نیست حتی برفرض محال اگر همه ی این گروههای سیاسی اختلافات خود را کنار بگذارند و در یک جبهه باهم متحد شوند باز کاری از پیش نخواهند برد چون که این ها بدنبال تصرف قدرت سیاسی اند و هر آدم عاقلی هم می تواند بفهمد که بدست آوردن قدرت سیاسی در ایران به عوامل دیگری بستگی دارد که در توان این گروهها آن هم خارج از کشور و دور از صحنه اصلی مبارزه نیست . در مقابل اگر آزادیخواهان مسقل و غیر وابسته که از نظر کیفی و کمّی نیروی قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهند با هدف مشخص پشتیبانی از جنبش های اجتماعی داخل کشور که این جنبش ها همگی دارای مضمون اعاده حقوق بشر به شهروند ایرانی و دمکراسی خواهی می باشند باهم متحد شوند می تواند به یک آلترناتیو قدرتمند در خارج کشور تبدیل شوند و از ظرفیتهای موجود به به نحوی خوبی استفاده کند.

در پاسخ به آقای مازیار که گفته اند قدرت های بزرگ که آخوندها را به قدرت رسانده اند در ایران منافع دارند و نمی گذارند رهبران جمهوری اسلامی در دادگاه بین المللی به محاکمه کشیده شوند باید بگویم که درست است که قدرت های بزرگ ترجیح می دهند که همین رژیم آخوندی را بر سر "عقل" آورند و با آن کنار بیایند و کاری هم به حقوق بشر در ایران نداشته باشند ولی در این میان افکار عمومی مردم در کشورهای این قدرت ها نقش بازی می کند واگر فعالان ایرانی حقوق بشر در خارج از کشور بتوانند که می توانند بر روی افکار عمومی کشورهای میزبان شان تأثیر بگذارند آنوقت است که قدرت های بزرگ دیگر نمی توانند حقوق بشر ودمکراسی را در ایران به سادگی مورد معامله قرار دهند .

وضعیت اسفبار زندانیان سیاسی در زندان مخوف گوهردشت

مزدک

به سایت یولداش

به به استاد رنجبرعزیز! خوش آمدی خوشم امد زآمدنت!فقط دوست داشتم برگردی و اولین مقاله ای را که در همین سایت نوشتید و کامنتهای ما باعث رنجش قهر کردن شما شد دوباره بخوانید!جواب سؤال شما آنجاست عزیز!وقتی روشنفکران ما به اراجیف اسلام و یهود و ...بنام اعتقادات مردم احترام می گذارند ووقتی از آنها انتقاد می کنی قهر و ناز می کنند خب چه انتظاری از تودها دارید.

همین شیرین خانم که افتخار شیعه بودن می کند و یا شمایی که به اراجیف اسلامی احترام می گذارید و یا آن اقایی یا خانمی که بجای بکار گرفتن تریبون رادیو آمریکا و سایر رسانه ها که ایشان را به مصاحبه دعوت کرده برضد اراجیف اسلام که باعث اینهمه جنایت در ایران شده دم از عدالت اسلامی می زنند باعث توهم و سردرگمی دربین مردم میشوید.چرا؟ چون مردم بالاخره تحت تاثیر افکار و گفتار تحصیل کردهای جامعه قرار می گیرند هر چند هم در ظاهر با آنها مخالف باشند.دقیقا اینبار با شما موافقم که باید درمورد تمام مذاهب و ایدیولوژیها و افکار و کردار و گفتار دیگران فکر کرد و درمورد آنها تحقیق کرد و بعد با دید باز انتخاب کرد.همین حرفها را استاد منوچهر جمالی در همین سایت و سایت خود بخوبی بارها و بارها زده.از نظر ایشان معیار هر گفتار و کرداری خود انسان است چون هم گوهر خدا و گیتی است.سعی کنید به سایت ایشان مراجعه کنید و مقالات ایشان را درهمین سایت مطالعه بفرمایید.

www.jamali.info

سنگر دموکراسی یا سنگر تجزیه طلبان؟

فقط عمل و اقدام است که اعتماد بر انگیز است.

قضیه بسیار ساده تر و پیش پا افتاده تر از این حرفها است: پروکسی هایی مثل "آذرنیوز" و "آچیق نت" و "میللی شورا" و "گؤن آز تی وی" و دهها سایت و پروکسی مثل آنها یک "ای میل لیست" پانصد-ششصد تایی دارند که ای میلهای دریافتی را به آنها می فرستند. ای میل من هم در یکی از این لیستها قرار گرفته و باعث شده که هرروز خروار خروار ای میل به من برسد که نخوانده پاکشان می کنم. ای میل ایشان هم از همین طریق بدست من رسید و از آنجایی که من به عنوان یک آذربایجانی که برای خودش فقط یک رأی قائل است، نمی خواهم آذربایجان از ایران جدا شود و به جمهوری آذربایجان بچسبد، لازم دیدم که ماسک آزادیخواهی برخی از این دشمنان آذربایجان را که (در چهره دوست ظاهر می شوند و برای آذربایجان یقه درانند و آه و اشک و ناله دروغین سر می دهند و) با اقداماتشان می خواهند دودمان ما را بباد بدهند، از صورتشان پائین بکشم.

شاید برای کسانی مثل آقای توکلی و نویدی بالاخره ثابت بشود که دلیل دشمنی کسانی مثل آقای تبریزی و امثالهم با کلمه "ملت ایران" چیست و چرا آنها از این کلمه اینقدر تنفر دارند. با دانستن اینکه آقای تبریزی نه تنها نگاه به اتحاد دو آذربایجان دارد، بلکه از همین امروز برای پرچم آنهم نقشه کشیده و نظر می دهد، تحلیلهای ایشان از پروبلماتیک "ملت ایران" و "ملیت ایرانی" و سؤالاتی از این قبیل را از یک محتوای دیگر برخوردار می کند، محتوایی که نه به دردهای مردم آذربایجان مربوط است و نه به حقوق بشر و نه به حقوق ملی. از این طریق می شود فهمید که "ملت آذربایجان" برای ایشان چیزی جز یک وسیله برای رسیدن به یک هدف (برای ایشان مقدس و برای من شوم) نیست. زبان مادری و "ملت فرهنگی" و "ملت عاطفی" و ترمهای من درآوردی دیگر همه و همه بهانه هایی بیش نیستند، برای رسیدن به آن هدف غایی، که همانا اتحاد دو آذربایجان زیر یک پرچم واحد است، اگر اینطور نیست آقای تبریزی بما بگویند آیا ما در آذربایجان هیچ مشکل و معضلی بزرگتر از "پرچم" نداریم؟ آیا همه مسائل مردم بدبخت آذربایجان که بقول ایشان و امثال ایشان زیر پای شوینیستها دست و پا می زنند حل شده و مانده فقط مشکل پرچم؟

البته اتهام امنیتی بودن هم ساده ترین عکس العمل، برای فرار از جواب است. مورچه سوراخ چهار-پنج سانتیمتری خود را با تمام دنیا عوضی می گیرد و با دو قطره باران که در آن می افتد، فکر می کند دنیا را آب برده است!

واقعا که آذربایجان با داشتن چنین دوستانی تا صد سال دیگر هم احتیاجی به دشمن نخواهد داشت!

جواد

جهالت یا تبه کاری؟ کدام یک؟

جناب توکلی

روا بود کامنتهای را که در پاسخ یکدیگرند با هم در کامنتهای خواندی چاپ شوند.

جناب سیمایی

پرونده سازی زمانی است که مدرکی وجود نداشته باشد. درمورد شما چپان اردوگاهی-گولاگی سایت خانم بقراط فقط قطره ای از دریای پلیدی های شما را نشان میدهد. مطمین هستم کیانوش با نشر این مدارک در ایران گلوبال مخالفت خواهد کردوگرنه شمه ای از اظهاراتتان در مورد کومله و حزب دموکرات کردستان ونیز سپاه عزیز پاسداران را انتشار میدادم

کسی که موقعیت پاکستان را باایران نفت خیز ومستقیما به ابهای گرم راه دار(ازنظر شوروی)یکی بگیرد واین کشور کودتا خیز ودایم الحکومت نظامی را دموکراسی بداند, خود نشان از دانش تان دارد.

از نظر شما چپان اردوگاهی-گولاگی اگر کسی تاریخنگاری فرمایشی و چشم وعقل بسته نوشته شما قبول نکند ؛تاریخ را یک چشمی خوانده.گرامی این یک چشمی گفتن ورفتار شما مرا بیاد دیوان بلخ میاندازد.

سرکار در جایی میفرمایید"تاریخ بشری هیچ انقلابی راکه با دستوربه سرانجام رسیده در خود ثبت نکرده است. انقلابهای توده ای براساس قانونمند یهای تاریخی-اجتماعی معینی خارج ازاراده افراد واحزاب قوام گرفته وطی پروسه ای معین تحت تاثیرات محدود ومشروط شخصیتهای سیاسی ویا احزاب شرت کننده درحرکت انقلابی به سر انجام نهایی خود نزدیک میشوندو.. " ودر جایی دگر"این قدرت های صنعتی بزرگ جهانی در کنفرانس گوادلوپ که اردوگا ه گولاکهای چپی عضو آن نبود برای سفت ترکردن کمر بند محاصره علیه این اردوگاه به شاه شما گفت که باید برود". فقط میخواهید یک چیزی بگویید وهمین.

این که " اردوگاه گولاکیان نبود که دستور انقلاب را به نوکران خود صادر کرد" غلط است.اردوگاه گولاکیان همیشه بدنبا ل تصرف ایران بود ولی توانش را نداشت وگرنه کم تلاش نکرد.فرقه دموکرات وجمهوری سوسیالیستی گیلان نمونه های انند. منتها اردوگاه گولاکیان برموج انقلاب اسلامی سوارشد وانراتثبیت کرد ودو دستی تحویل برادر بزرگ داد.

این اهنگهای تفرقه پراکنه بمدد اینترنت و... بگوش همه اشناست .80-90 سال است سوزن گرامافونتان گیر کرده است و ول نمیکند. این برچسب سلطنت طلب و... نیز کهنه شده است. شما ج ا را ول کرده اید وکماکان در حال مبارزه با رژیم پیشینید بعد از اینکه فریز شده بگوییم ناراحت میشوید.

در کامنتهای قبلی سوالات ومطالبی مطرح شده اند. اگر جواب ونه شعارهای گولاگی 80-90 سال پیش دارید.گوش شنوا هست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.