رفتن به محتوای اصلی

ایا پدیده سلطنت طلب خط" احمدی نژادی" واقعیت دارد؟!
17.06.2008 - 12:21

ناصر مستشار

«در رد سرنگونی و پذیرش غنی سازی از روزن پادشاهی»

از نیرنگ های رژیم اسلامی آدمی انگشت به دهان می شود. یکباربرای فریب و خلع سلاح نیروهای چپ ،رژیم اسلامی در مقطع سال 58 خورشیدی دست به گروگانگیری می زند و حالا هم سلطنت طلب خط امامی از جعبه مار بازی بیرون آورده است.در 30 ساله گذشته این رژیم اسلامی بوده که برای اپوزیسیون خط و شیوه مبارزاتی تعین کرده است.اما به عقل شیطان هم نمی رسید که رژیم در پوشش و تفکر سلطنت طلبی نیز برای اپوزیسیون صحنه سازی نماید که مشاهده می کنیم در لباس کیخسروخان دست به این کار هم زد!امریکا یک زمانی در امریکای لاتین احزاب کمونیست راه می انداخت،چرا ملایان نتوانند سلطنت طلب پیرو شیخ فضل الله نوری راه بیندازند! کیخسروخان هم همیشه ضد مشروطه بود؟

کیانوش توکلی

چندی پیش جناب کیخسرو آرش گرگین در مقاله ای در نقد چپ نوشت :

http://iranglobal.info/node/23148

مکتب ِ کهن ِ سرنگونی، فاشیسم ِ الهی و پشیمانان ِ حرفه ای

اما امروز ایشان در این مقاله" گفتمان سرنگونی گفتمانی غیر سیاسی ست" برای کسی که مطالب این سایت را دنبال می کند سئوال کردنی است اولا این چرخش 180 در جه ای را چگونه توضیح میدهید

بنظر من بخش بزرگی از چپ دمکرات سالهاست که گفتمان سرنگونی را بعنوان یک گفتمان غیر سیاسی رد کرده است و بجای ان گفتمان حمایت از جنبش مدنی را نشانده است

ولی سلطنت طلبان اگر ظرفیت چینین تحولی را هم داشته باشند عملا نمی توانندخواهان سرنگونی نشوند چرا که وجود ؛ حضور و رشد سلطنت طلبان در 30 سال گذشته با سرنگونی پیوند خورده است و طبیعتا گفتمان سرنگونی؛ جز لاینف هویت سلطنت طلبان شده است.

من واقعا متعجبم که اقای ارش گرگین از کدام بخش سلطنت طلبان" نمایندگی "می کند که اینگونه در رد سرنگونی و پذیرش غنی سازی یعنی کمک به استراتزی احمدی نژاد می کند.ایا پدیده سلطنت طلب خط" احمدی نژادی" واقعیت دارد؟!

منتظریم تا پاسخ طرفداران نظام پادشاهی را بشنویم

خَشایار رُخسانی

انصاف سیاسی – اجتماعی

درود بر آقای حسین لاجوردی، اِندید و شکی در دیدگاه پاکدلانه شما وجود ندارد که راز گذر از این آشفتگی ساستاریک (سیاسی) در ایران و نجات از نِهیدهای (اوضاع) اندوهناکی که بر زندگی مردم ایران سایه افکنده است، بوجود آمدنِ یک نیرویِ جانشین میباشد، به چمِ (یعنی) اپوزیسیون یکپارچه ای که بتواند با گردآوری یک برنامهِ خردورزانه برایِ اجرایِ آن در یک چهارچوبِ زمانی در دورانِ گذار، اَپَستام (اعتماد) و پشتیبانیِ مردم را بدست آورد.

شوربختانه بین آرزو و راستینگی (واقعیت) فرسنگ ها راه است. زیرا بسیاری از سازمان های چپ که شما آرزویِ همبسته شدنِ آنها را در یک اپوزیسیونِ دمکراتیک میهنی (ملی) را دارید، نه آزادیخواه هستند و نه دمکراسی را باور دارند، آنهم با وجود سه دهه ماندگاری در اروپا و آزمونِ (تجربه) دمکراسی در زندگی روزمره خود در این کشورها. آن سازمان هایِ چپی که هنوز چاره کشور را در درس گرفتن از رفتارِ و کردارِ بولشویک ها در مراودات خود با منشویک ها جستجو میکنند، همان اندازه با واژه هایِ مردمسالاری و آزادی آشنا هستند که آخوند ها یا سازمانِ مجاهدین این واژه ها را در مییابند که هنوز "چارهِ کار و راهکارِ" برونرفتِ کشور از آشفتگی را در صحرایِ کربلا جستجو میکنند.

از اینرو شاید بهترین راه برایِ برآورده کردنِ آرزویِ یکپارچگی سازمانها های دمکراتیک در راستایِ بوجود آوردنِ یک اپوزیسیون، رفتن به پایِ همبستگی هایِ کوچک و همراستا (موازی) میباشد. برایِ نمونه به پاسِ پیشینه درخشانی که جبهه ملی ایران در تاریخِ نزدیکِ ایران دارد و یادگارِ نیکویی که مردم از شادروان دکتر مصدق در اَیّادِ (حافظه) خود دارند، میتواند این سازمان به استوارترین ستون این همبستگی فراروید، اگر که این سازمان درهای خود را بر حزب مشروطه ایران برایِ همبستگی بگشاید. اگر این دو جریان توانستند با گردآوری یک برنامه فرهمند و خردورزانه بر چرخگرد (محور) کمینه (حداقل) خواست هایِ دمکراتک با یکدیگر همداستان شوند، میتوانند پشتیبانیِ بخش بزرگی از مردم ایران را از این همبستگی پایند (تضمین) کنند. گامِ پسین و بسیار وزین همبستگی با اتحاد جمهوریخواهان خواهد بود. اگر این سازمان نیز توسَنگ (راضی) به پیوستن به یکپارچگی میهنی به دورِ چرخگردِ کمینهِ خواست هایِ دمکراتیک بشود، بدون شک بخش بزرگی از مردم ایران از این همبستگی میهنی پشتیبانی خواهند کرد.

آزمون های تاریخی در ایران نشان داده اند که در آغازِ پایه گذاری یک دودمان نو در ایران، یکپارچگی کشور همیشه زمانی پایند (تضمین) شده است که شاهانِ کوچک در ایالاتِ گوناگونِ ایران با پایه گذارِ (پادشاه) دودمان نو همبسته شده اند. ولی این همبستگی هیچگاه به دلخواه شاهان کوچک بدست نیامده است، ونکه (بلکه) به زورِ پادشاه نوپا انجام پذیرفته است. فریدِ (منظور) من از این نمونه آوری این است که امید به سازمان هایِ کوچک بستن برای پیوستن دلبخواهی آنها به یک همبستگی میهنی امیدی بیهوده است. اگر این سه سازمان بنیادی هسته یک همبستگی میهنی را بگذارند، سازمان های کوچک برای اینکه در تندآب ها و خیزآب های رویداها گُم وگور نشوند راه دیگری را بجُز پیوستن به این نهاد یکپارچه را نخواهند داشت.

قویدل

جان ارژنگ داوودی در مخاطره جدی است

خانم فاخته زمانی و خانم الهه هیکس با سلام و درود به شما من میدانم که شما اخبار حقوق بشر در ایران گلوبال را دنبال میکنید من ازشما خواهش میکنم سریعا مورد وضیعت ارژنگ داودی را با جدیت دنبال کرده و اقدامات لازم را انجام دهید. با احترام قویدل

هوادار تمامیت ارضی

تحصن در دانشگاه زنجان: افشای یک رسوایی جنسی دیگر

آقای آیدین تبریزی ایران را با شوروی مقایسه کرده اید که اتمی بودن آن کشور باعث حفظ آن نشد. اما این قیاس اشتباه است. شوروی زندان ملتها بود. یک مثال مناسب دم دست هست. پاکستان! این کشور هم دچار التهاب است و هم قدرت اتمی است. قبول ندار

آقای آیدین تبریزی ایران را با شوروی مقایسه کرده اید که اتمی بودن آن کشور باعث حفظ آن نشد. اما این قیاس اشتباه است. شوروی زندان ملتها بود. یک مثال مناسب دم دست هست. پاکستان! این کشور هم دچار التهاب است و هم قدرت اتمی است. قبول ندارید؟ پس هند چی؟ قدرت اتمی است. اما حفظ تمامیت ارضی هند و پاکستان ربطی به سلاح اتمی ندارد.. دارد؟ ایران هم همینطور. شما میخواهید از ایران جدا شوید بروید سعی تان را بکنید. ما نمیتوانیم رضایت شما را جلب کنیم و نمی خواهیم هم جلب کنیم. بروید تلاش تان را بکنید و جدا شوید

آیدین تبریزی

تحصن در دانشگاه زنجان: افشای یک رسوایی جنسی دیگر

تنها کافیست کمی به حافظه خود مراجعه کنید تا به یاد آورید که در جریان کوی دانشگاه این رسانه های خارجی چه پوشش وسیعی به این اعتراضات دانشجویی می دادند. اما امروز این همه اعتراضات دانشجویی و مردمی با بایکوت خبری این رسانه ها مواجه می شود. چرا؟ چه اتفاقی افتاده است؟ داریوش همایون، آرش گرگین، محسن کردی و دهها نفر دیگر به صراحت گفته اند که دیگر دنبال براندازی حکومت نیستند. اما آنروز به شدت دنبال براندازی بودند. این رسانه ها همگی با مدیریت افراد ایرانی اداره می شوند و بارها سناتورهای آمریکایی از عملکرد رادیو فردا و صدای آمریکا که بیشتر به طرفداری از حکومت می پردازند، انتقاد کرده اند. تحلیل جدید این عده از طرفداران اتمی شدن حکومت این است که بمب اتمی، تمامیت ارضی ایران را تضمین خواهد کرد!؟ اما نمی گویند که چرا دومین زرادخانه اتمی جهان تمامیت ارضی اتحاد شوروی را تضمین نکرد؟!

تمامیت ارضی ایران تنها با جلب رضایت همه مردمان ایران ممکن می شود و هیچ سلاح ویرانگری نمی تواند تمامیت ارضی یک کشور را تضمین کند. مسئولان آمریکایی از حوادث درون کشور بدلیل بایکوت همزمان در داخل و خارج مطلع نمی شوند و چون مطلع نمی شوند، گردانندگان ایرانی این رسانه ها همچنان توانسته اند، سیاستهای مورد علاقه خود را پیش ببرند. اما همانطور که اعتراض قبلی به صدای آمریکا باعث شد تا آنها مجبور شوند که هرچند وقت یکبار با گروههای حقوق بشری ملیتها مثل خانم فاخته زمانی مصاحبه کنند، افشای این بایکوت جدید خبری و رساندن اسناد آن به دست سناتورهای آمریکایی می تواند دست این افراد را در سانسور بیشتر اخبار ببندد و احتمالا باعث تغییرات اساسی در مدیریت این رسانه ها شود.

آزاده سپهری

azadeh_sepehri@hotmail.com ا

نگاهی انتقادی به ترانه های «ما مرد نیستیم» و «ما آخر خطیم»

هنرمندان بخشی از جامعه هستند و نظرات و طرز تفکرهای مختلف در جامعه را در آثار هنری شان نمایندگی میکنند. یک شعر همانقدر میتواند یک نظر یا طرز تفکر را به میان مردم ببرد که یک مقاله، و خیلی وقتها حتی میتواند تاثیری بسیار بیشتر بر مردم داشته باشد. برای همین هم نقد اجتماعی- سیاسی آن ضروری ست.

فرهادکوهی

نگاهی انتقادی به ترانه های «ما مرد نیستیم» و «ما آخر خطیم»

آقا یا خانم منتقد بگذارید هنرمندان کار خودشان را بکنند. شما انتظار نداشته باشید که یک ترانه سرا یا یک خواننده مو به مو منطبق با نظریات سیاسی یا اعتقادات ایدئولوژیک یا نظری شما ترانه بسراید یا آواز بخواند. کار هنرمند یکسره از عرصهء گیر و دارهای فکری و مبارزاتی شما ،(چپ یا راست ، فمینیست یا ناسیونالیست قوم گرا) بیرون است<. نقد یک اثر هنری با معیارهای سنجش هنر قابل ارائه است. اینگونه انتقادات که مربوط به عرصهء ارزش های نظری و اعتقادات سیاسی و فکری است نه ارزش هنری یک اثر را پائین می آورد و نه اصولاً تأثیر مثبتی در

رشد و تقویت آثار هنری ـ از هرنوع ـ خواهد گذاشت.

بهتر است ایدئولوگ ها و مقاله نویس های روزنامه های تشکیلاتی به کار خودشان بپردازند و هنرمندان را به حال خودشان بگذارند.

آیدین تبریزی

تظاهرات هزاران نفر در مشهد، دستگیری ۲۰۰ نفر مقابل پارک ملت تیتر مقاله

جنابان پانی و فرامرز (یک ایراندوست)!

تحلیل من پان ترکیستی است، قبول. شما بفرمایید که چرا رادیو فردا که گویا با بودجه مخصوص دولت آمریکا برای تغییر حکومت ایران تاسیس شده، خبری به این مهمی را بایکوت کرده است؟!! مخ من دیگر کار نمی کند و این "تاریک فکران" ایرانی را اصلا درک نمی کنم، شما مرا راهنمایی بفرمایید، که سانسور کردن اعتراضات مردم به گرانی در تهران و مشهد توسط رادیو فردا و بی بی سی به چه دلیل است و چه معنایی دارد جز آنکه آنها نمی خواهند که این اعتراضات بالا بگیرد و در ایران انقلاب رخ دهد و حکومت سرنگون شود؟! آنها در ته دل، آرزو می کنند که احمدی نژاد به بمب اتمی دست پیدا کند و نمی خواهند که اعتراضات مردم او را از ادامه راهش باز دارد!...

اما آنها درک نمی کنند که غرب هرگز جمهوری اسلامی مجهز به بمب اتمی را نخواهد پذیرفت و توسط جاسوس هایش و بازرسی های آژانس، میزان پیشرفت حکومت را مرتب زیر نظر دارد و هرگاه حکومت به نقطه بی بازگشت برسد، بمباران ایران شروع خواهد شد. سرتان را مثل کبک زیر برف کرده اید و فکر می کنید دنیا شما را نمی بیند و اگر شما چیزی نگویید، غرب نخواهد فهمید! شما ایران را به سوی درگیری با غرب می کشانید و با حمایتهایتان احمدی نژادها را شیر کرده و به میدانی می فرستید که در حد و اندازه اش نیست و جز ویرانی و نابودی حاصلی نخواهد داشت. برای "تاریک فکران" ایرانی متاسفم. گاهی فکر می کنم بگذار سکوت کنم تا غرب جمهوری اسلامی را "پنچر" کند. اما چه کنم که نمی توانم! هرچقدر هم از ستمهای حکومت بیزار باشم، ایران را وطن و مردمانش را هم وطن خود می دانم. اما فکر می کنم حرفهای من نتیجه بر عکس دارد و هرچه بیشتر می نویسم، شماها چون کودکانی بیشتر لج می کنید. شاید سکوتم شما را به فکر فرو ببرد. چون حرفهایم را مثل گول زدن خودتان تعبیر می کنید! لذا از این پس سکوت خواهم کرد و هیچ نخواهم نوشت و تا حرف جدیدی نداشته باشم، هیچ مقاله ای هم نخواهم نوشت و فقط به اطلاع رسانی در ایران گلوبال با انتشار اخبار حقوق بشری خواهم پرداخت.

پانی

تظاهرات هزاران نفر در مشهد، دستگیری ۲۰۰ نفر مقابل پارک ملت

آقای تبریزی عزیز، شما تا بحال ادعا می کردید که این رسانه ها فقط و فقط دشمن مردم آذربایجان هستند و اخبار آنرا بایکوت می کنند و در عوض اگر مثلا در تهران یک اتفاق خیلی کوچکتر بیفتد، آنرا به سرعت منعکس می کنند. یعنی همان دیدگاه تنگ نظرانه ترک-فارس. ولی این رسانه ها برای خیط کردن شما هم که شده اینبار از قضا اخبار بسیار مهم دو شهر فارس نشین را بایکوت کردند، ولی مرغ شما ظاهرا یک پا دارد و اینبار هم از نظر شما مسئله همان مسئله حقیر و عقب مانده ترک-فارس است! یعنی من به این نتیجه رسیده ام که شما هیچ خبری را نمی توانید خارج از این چارچوب بررسی کنید و هر اتفاقی که در این دنیا بیفتد، پایه تحلیل شما همین مسئله ترک-فارس باقی خواهد ماند!

آقای تبریزی عزیز،

من در مورد خبر مربوط به موتور سوار تبریزی و گزارشات خانم شهناز غلامی هم برای شما نوشته بودم، ولی شما گویا گوشتان فیلتر ترک-فارس دارد و اساسا هر چیزی را که خارج از این محدوده باشد، نه می شنوید، و نه می خواهید که بشنوید.

بی بی سی و رادیو فردا و شرکاء هیچکدامشان نه عاشق چشم و ابروی مردم ایرانند و نه عاشق چشم و ابروی حکومت ایران. آنها فقط و فقط مأمور (بله! دقیقا مأمور!) نگهبانی و پشتیبانی از منافع دولتهای فخیمه خودشان هستند و اگر منافع این دولتها ایجاب نکند، حتی خبر کشته شدن دهها هزار نفر از مردم ایران را هم مسکوت می گذارند، به همین سادگی!

شما تا بحال ادعا می کردید که این رسانه ها فقط و فقط دشمن مردم آذربایجان هستند و اخبار آنرا بایکوت می کنند و در عوض اگر مثلا در تهران یک اتفاق خیلی کوچکتر بیفتد، آنرا به سرعت منعکس می کنند. یعنی همان دیدگاه تنگ نظرانه ترک-فارس. ولی این رسانه ها برای خیط کردن شما هم که شده اینبار از قضا اخبار بسیار مهم دو شهر فارس نشین را بایکوت کردند، ولی مرغ شما ظاهرا یک پا دارد و اینبار هم از نظر شما مسئله همان مسئله حقیر و عقب مانده ترک-فارس است! یعنی من به این نتیجه رسیده ام که شما هیچ خبری را نمی توانید خارج از این چارچوب بررسی کنید و هر اتفاقی که در این دنیا بیفتد، پایه تحلیل شما همین مسئله ترک-فارس باقی خواهد ماند!

اینکه چرا این رسانه اخبار ایران را بطور انتخابی بایکوت می کنند، در درجه اول مربوط است به سیاست دولتهای آنها، ربط دادن این مسئله به ترس از فدرالیسم و زبان فارسی واقعا هنر بزرگی است که فقط و فقط از شما پانترکیستها برمی آید و بس!

اگر سیاست امریکا سیاست حمله به ایران باشد، این اخبار بایکوت می شوند، چرا که دولت امریکا می خواهد مردم ایران را طرفدار نظام قلمداد کند و بگوید اگر در حمله نظامی صدها هزار نفر از آنها هم کشته شدند، تقصیر خودشان است، زیرا آنها هم هوادار رژیم و تروریستهای بالقوه هستند.

برعکس اگر قصد حمله در کار نباشد، این اخبار منعکس (و حتی بزرگنمایی) می شوند تا به مردم بگویند ببینید! ما باید به ایرانیها فرصت بدهیم تا خودشان کلک این رژیم را بکنند.

آقای تبریزی عزیز! سیاست دنیا خیلی خیلی خیلی پیچیده تر از مسئله ترک-فارس شما است و همه دنیا هم در آذربایجان خلاصه نمی شود. برای درج یا عدم درج یک خبر مربوط به ایران در رسانه های غربی هزار یک دلیل وجود دارد که مسئله فدرالیسم و زبان فارسی شاید اگر خیلی ارفاق کنیم، دلیل ده هزارم آن باشد،

باور بفرمایید!

آقای تبریزی عزیز! آیا فهمیدن این نکته اینقدر سخت است، یا اینکه شما خودتان را به کوچه علی چپ می زنید؟! رسانه های خارجی تابع صددرصد سیاستهای دولتهایشان هستند و مطمئنا کسانی مثل آقای داریوش همایون و امثالهم و حتی خود شما در اندازه ای نیتند که بتوانند بر این سیاستها تأثیر بگذارند. شما خبر رسانی درست و بی غرض و مرض بکنید و از هر خبری یک دعوای ترک و فارس و یک مجادله بر سر فدرالیسم و زبان فارسی در نیاورید، آنوقت لعنت شیطان بر کسی که به شما تعرضی بکند!!!

آقای تبریزی عزیز!

آیا فهمیدن این نکته اینقدر سخت است، یا اینکه شما خودتان را به کوچه علی چپ می زنید؟! رسانه های خارجی تابع صددرصد سیاستهای دولتهایشان هستند و مطمئنا کسانی مثل آقای داریوش همایون و امثالهم و حتی خود شما در اندازه ای نیتند که بتوانند بر این سیاستها تأثیر بگذارند.

بمب اتمی برای مردم ایران یک فاجعه به تمام معنی است، چونکه تمام تقاضاهای آنها را سرکوب خواهد کرد. منتهای مراتب اختلاف من و شما در آنجا شروع می شود که شما فکر می کنید این مردم فلک زده که کلیه هایشان را از سر فقر و نداری می فروشند، تمام هم و غمشان از بین بردن "هژمونی زبان فارسی" است و ایجاد یک حکومت فدرال، ولی من می گویم اینها فقط آرزوهای شما هستند و ربطی به واقعیت ندارند. مردم در درجه اول خواهان یک زندگی شرافتمندانه و توأم با احترام و عزت هستند، آنها آسایش و آرامش می خواهند و امنیت. آنها نان می خواهند و مسکن. آنها کار می خواهند و آزادی بیان و افکار.

این شما هستید که با انتشار اخبار دروغ (مثل همان نمونه خانم شهناز غلامی) همه رسانه ها را به اخبار ایران بدبین و بی اعتماد کرده اید. این شما هستید که با رفتارتان به رژیم جمهوری اسلامی در بوجود آوردن و سوء استفاده از "توهم تجزیه" کمک می کنید. این شما هستید که هر واقعه ای در این دنیا را به دعوای مسخره و من درآوردی ترک-فارس ربط می دهید. این شما هستید که با ظاهر دلسوزانه خودتان آب به آسیاب جمهوری اسلامی می ریزید.

گمان نکنید که خوانندگان یک مشت آدم خنگ هستند و اینها را نمی بینند. وقتی خانم غلامی روز روشن دروغ می گوید و جنایت نیروی انتظامی اسلامی را به گردن شوینیستها می اندازد (که البته گمان نمی کنم منظورش شوینیستهای صربستان و روآندا باشد!!!)، و وقتی که خود شما یک کلمه آمده در لغتنامه حییم را به عنوان مثالی از سیاست شووینیستی در اینجا درج می کنید، چرا انتظار دارید کسی به شما اطمینان کند؟!

شما خبر رسانی درست و بی غرض و مرض بکنید و از هر خبری یک دعوای ترک و فارس و یک مجادله بر سر فدرالیسم و زبان فارسی در نیاورید، آنوقت لعنت شیطان بر کسی که به شما تعرضی بکند!!!

آیدین تبریزی

تحصن در دانشگاه زنجان: افشای یک رسوایی جنسی دیگر

جناب آقای پانی،

مردم به جان آمده ایران از دست حکومت ولایت مطلقه فقیه، چه با همراهی به اصطلاح روشنفکران ایرانی و رسانه هایشان و چه بدون همراهی آنها، این حکومت قرون وسطایی را به زیر خواهند کشید. در عصر اطلاعات بایکوت اخبار غیر ممکن است و مردم از طریق رسانه های مستقل خود این بایکوت را خواهند شکست. روند حوادث نشان می دهد که اعتراضات اقشار مختلف مردم سیر صعودی به خود گرفته است و می رود که ابهت پوشالی رژیم را بشکند. عده ای که به دست و پا افتاده اند تا رژیم را نجات دهند و حتی تا آنجا پیش می روند که ابتدایی ترین اصل ژورنالیسم یعنی انتشار اخبار بدون پیشداوری به عنوان یک فاکت را زیر پا می گذارند، جز شرمساری حاصلی نخواهند داشت و در نهایت به همانجایی خواهند رفت که رژیم باید برود.

کیومرث نویدی

بسته پیشنهادی؛ ایران بر سر دو راهی تاریخی

کیسینجر اشتباه می
کند: جمهوری اسلامی دیگر در پی پیشس بردن هیچ نهضتی نیست. (ممکن است دون
پایگانیش چنین باشند.) و درست می
گوید؛ جمهوری اسلامی در فکر ادارة آن کشور هم نیست. (ممکن است باز دون
پایگانیش باشند.) مافیای قدرت و غارت در ایران دیگر تنها در پی برقرار ماندن خود است و فقط با اتمی شدن می
تواند بی بیمی از خارج، انسان ایرانی را برای ابد (بخوانید تا به ته رسیدن چاه
های نفت) در اختیار داشته باشد.

اصفهانی

آقای کرامت قبل از هجوم شما حرامیان جدایی طلب در این سایت

آقای کرامت قبل از هجوم شما حرامیان جدایی طلب در این سایت اخبار همه نقاط کشور بخوبی پوشش داده میشد و در باره اش مقالات نوشته شده و بحثها می شد. مهم نبود که اینها بلوچ هستند یا کرد یا ترک، به اخبار مبارزه شان اهمیت داده می شد و هواداران تمامیت ارضی حتا در حمایت از حرکت مسلحانه عبدالمالک ریگی مقاله می نوشتند. (تصور نمی کنم که حرکت دانشجویان ترک و فعالین کرد به اندازه گروه عبدالمالک ریگی تند و رادیکال و حتا برای تمامیت ارضی خطرناک باشد). این نظرات حتا فدرالیستهای این سایت را به فغان می آورد. شما حرامیان جدایی طلب که سایتهای تان حتا مگس را هم جلب نمی کرد خیال کردید که مشکل در نبود مخاطب مطالب تان است. است. پس برای رفع این نقیصه به این سایت هجوم آوردید و از ساده دلی کیانوش توکلی استفاده کردید و چپ و راست هرچه از دهان تان در آمد گفتید و جو سالم بحث و گفتمان سیاسی را که طی سالیان با زحمات نویسندگانش بوجود آمده بود به کثافت و دشمنی کشیدید. خوشبختانه کاربران این سایت را بیش از چندصد نفر تشکیل نمی دهد و این سایت امروز آلوده نمی تواند ویروس خود را در جامعه ایرانی توسعه دهد.

شما حرامیان هجوم به این سایت را با حمله به زبان، فرهنگ، ادب، شخصیتهای ادبی ایران، شخصیتهای فرهنگی و سیاسی آغاز کردید و هیچ چیز از تیر رس توهین های شما در امان نماند. هرگز دیده نشد که یک فارس زبان به شاعران و فرهنگ و ادب دیگر زبانهای ایرانی توهین کند. اما شما بی همه چیزها از فردوسی و سعدی و هر آنچه بدست تان رسید نگذشتید. هنوز به خیال خودتان همه این ساختمان عظیم را تنها با ادعای این که در زبان فارسی معادل شمال و جنوب وجود ندارد تحقیر می کنید. توجه کنید؛ تحقیر می کنید نه اینکه بخواهید دردی را برای یافتن درمان طرح کنید و این چیزی بجز غرض ورزی، دشمنی، تعصب کور نیست. نتیجه آنکه پس از مدتی کاسه تحمل مخاطبان شما لبریز شد و متقابلا به فرهنگ و زبان شماها توهین شد. و کیانوش توکلی نام این را احترام به آزادی بیان گذاشت و البته تقصیری هم ندارد چون او درک کافی از این مقوله ندارد.

این شما حرامیان بودید که تنها اخبار مبارزات دانشجویی ترک و کرد را طرح کردید و به دیگران حمله کردید که چرا به این مبارزات اهمیت لازم را نمی دهند درحالی که این دروغ و مغلطه بزرگی بود. از ده پانزده دانشگاه کشور که در آنها فعالیت سیاسی رخ میدهد و تقریبا به مساوات هم رخ میدهد، هربار یکی دوتا را میتوان پوشش داد و مطلب نوشت. تمرکز تنها بر یک دانشگاه تنها در صورت تازگی آن حرکت توجیه دارد نه غیر آن. تاکیدهای شما جدایی طلبان که تنها از مبارزات دانشگاهها در شهرهای ترک و کرد زبان اخبار می آورید و هرگز و هرگز به مبارزات دانشگاههای تهران نپرداخته اید بطور طبیعی بجز شک و تردید در نیت اصلی تان بهمراه نمی آورد. افراد سیاسی گوسفند نیستند که از هوچی گری های شما تحت تاثیر قرار گرفته و حرکت دانشجویی مثلا دانشگاه تبریز را مطابق خواست شما عمده کنند. اگر شماها نبودید مطمئن باشید که به این حرکت از جانب کسانی که انتظار دارید بیشتر پرداخته میشد.

نتیجه؛ نتیجه اینکه هجوم شما به این سایت، هیچ همدردی از جانب فارس زبانان بی نیانگیخت. توهین ها و تحقیرهای تان به فرهنگ و زبان فارسی، چیزی بجز تحقیر و توهین متقابل، بی اعتنایی به حرکتها و فعالیتهای سیاسی کردها و ترکها، و دامن زدن به دلسردی میان ترک و فارس و کرد در این سایت حاصل دیگری نیاورد. والبته از این بابت شماها باید به یکدیگر تبریک بگویید. تاهمینجا هم به هدف تان رسیده اید. اما دیگر خواهشا قیافه مظلوم به خودتان نگیرید آقای کرامت. ننه من غریبم بازی در نیاورید. این نوشته اخیر شما حقیقتا تهوع آور بود. وقت آن است که حیا کنید و به چهره واقعی تان باز گردید. خودتان و ماهیت تان را اعتراف کنید. کسانی مثل شما، آیدین تبریزی، هرگز نمی توانید رنگ عوض کنید. آیدین تبریزی می گوید که عوض شده است و دیگر مثل سابق نمی اندیشد. حتا اگر راست بگوید مخاطبانش حق دارند که به دیده تردید به او بنگرند.

... و آقای توکلی، سطح بحثها و مقالات این سایت را با دو سه سال پیش مقایسه کنید تا پی ببرید به چه قعری سقوط کرده اید و اگر این امر برای شما قابل درک نیست، از یک صاحبنظری که به عقل و بارش اعتماد دارید سوال کنید تا مفهوم زشتی و زیبایی، مفهوم سطح بحث سیاسی را برای شما شرح دهد.

فرامرز (یک ایراندوست)

تظاهرات هزاران نفر در مشهد، دستگیری ۲۰۰ نفر مقابل پارک ملت

جناب پانی بسیار صحیح و متین مطلب را ادا کردند. آقای آیدین مشکل ما دلایل رفتار رسانه هائی که اصولاًموجودیتشان بخاطر حفظ منافع دول بیگانه است نیست، بدبختی ما عدم رشد فرهنگی و شعور سیاسی ملت خودمانست.

وقتی بخشی از مردم ایران که ادعای روشنفکری و مدنیت و جهانبینی پیشرفته دارند قادر نیستند ذهن خود را حتی برای لحظه ای از تارهای تنگ تفکرات قومی که بدور خود تنیده اند رها سازند و دنیای بزرگ اطراف خود را ببینند چه اهمیتی دارد که خبرگزاریهای بیگانه برای ما چه خوابی دیده اند؟ تنها همبستگی همهٌ گروههای ملت ایران است که میتواند در مقابل دشمن مشترک یعنی حکومت ملایان حربه ای موٌثر باشد، چه بیگانگان بخواهند و چه نخواهند. متاٌسفانه شما و همفکرانتان با تبدیل هر حرکت و جنبشی به مسئلهٌ فارس و ترک و کرد و غیره و موضعگیری قومی در مواردی که عقل جن هم نمیرسد که آنها را به قومیت ربط دهد نشان داده اید که بجز تفرقه اندازی بین ایرانیان و ایجاد ترک در صفوف مبارزهٌ مشترک هیچ کاری نمیخواهید و نمیتوانید بکنید. بنابراین بهتر است لااقل تظاهر به دلسوزی برای مردم ایران که آنها را هموطن خود مینامید نکنید. دنیای شما در آذربایجان خلاصه میشود، ولی متاٌسفانه حتی قادر نیستید ببینید که منافع آذربایجان در همبستگی با ایران است.

رامین

آنان که هویت و شناسنامه ایرانی را "ننگ" می دانند چه نام دارند اقای نویدی ؟

جناب بهروز ستوده. از کیومرث نویدی هم نباید متوقع باشید چه برسد به کاک جمال ها

مشکل عمومی ما ایرانیان چه ترک و چه فارس و چه کرد و غیره، غرور غیر منطقی و خودپسندی ذاتی ماست. اگر توده ای یا سلطنت طلب یا چریک فدایی باشیم، همیشه راه ما درست بوده و این دیگران هستند که عیب دارند. اگر ترک یا کرد یا فارس هستیم، اگر خیلی دمکرات باشیم به فرهنگ دیگران حمله نمی بریم. اما متاسفانه این سایت شده است مکان هنرنمایی لمپنها و لجن پراکنی به کسانی که دو کلمه حرف سیاسی می نویسند. شوونیزم فارس شده است وسیله ای "مشروع" برای بستن هر دهان مخالف. نظر به همان غرور غیر منطقی، من مطمئنم که کیومرث نویدی نزد خودش اصلا دلی با جمالها و کردزادها ندارد اما چه کند با همبستگی قومی؟ اگر او بخواهد جانب حق را بگیرد، اگر بگوید تمامیت ارضی به صلاح کردهاست، از گروه خود طرد میشود و عنوان چاپلوس فارسها را می گیرد. گرفتن چنین لقبی او را از فامیل و اطرافیان و همشهری هایش طرد می کند. بناچار خود را حاضر است گول بزند و از مطالبات غیر منطقی و سخنان غیر منطقی و برخوردهای غیر منطقی همشهری هایش دفاع کند. چنین آدمی خود را سکولار هم مینامد. نه آقای نویدی، شما سکولار نیستید. شما شوونیست هم نیستید. اما بسیار محافظه کاری می کنید. ایکاش بجای محافظه کاری مشغله زیاد را بهانه می کردید و اصلا به این مسائل برخورد نمی کردید که برخلاف خواست قلبی تان تظاهر به چیزی بکنید که به آن اعتقادی ندارید. کسی مثل شما آقای نویدی با آن سابقه هیچ مشکلی با ایران زمان شاه به لحاظ قومی ندارد و زندگی راحتی در ایران دارد. مشکل امروز مشکل رژیم است نه مشکل قومی. مطالبات قومی را پاسخ گفتن بسیار ساده است و براورده کردن مطالبات قومی نیز بسیار آسان. صحبت کردن از حق طلاق حد اکثر همان را خواهد آورد که در شمال عراق آورده است. اگر شمال عراق را افق مطالبات شما میدهد، یا امید دارید که بعدها بهتر بشود، این گوی و این میدان. بتازید تا به آن برسید. اما دیگر غرض ورزی نکنید. در مطلب آقای بهروز ستوده مشکل بزرگتری بود که کسی مثل شما خوب میداند که یک معضل در جامعه کردهاست. چرا آنقدر تواضع نداشتید که بنویسید حق با آقای ستوده است و باید برای این معضل فکری کرد؟ پاسخ مشخص است، نمیتوان عضو قومی بود که اینهمه در آن حق زن و نیز مردان پایمال میشود و در عین حال به دنبال مطالباتی بود که در مقابل خودسوزی زنان مشکل بزرگی به شمار نمی روند. خود سوزی زنان البته در بخشهای فارس زبان نیز کم رخ نمی دهد. تفاوت در این است که رسانه های فارس زبان بخوبی این گونه اخبار را پوشش میدهند اما کردهایی که در این سایت به بی فرهنگی فارس زبانان اشاره دارند نمی توانند نمونه ای از معضل فرهنگی خودشان را به روی خویش بیاورند. باشد چنین کنید، اما به کسی که این معضل را طرح میکند به صرف کرد نبودن تاختن و او را به شوونیزم متهم کردن از همان نوع اعتراض است که انقلابیون اول انقلاب به اوریانا فالاچی میکردند. که چرا رفته و هیولایی مثل خمینی را افشا کرده. نوشتیم ... از تو انتظار نداشتیم اوریانا! و به یکی دوسال نکشید که در زندانها به عمق گفتار اوریانا پی بردیم. شاید برای کسانی مانند جمال، حتما باید یک خودسوزی رخ دهد، دختری از نزدیکانش خود را بسوزاند تا درک کند که اگر بخواهیم قومی را بخاطر کمبودهایش ملامت کنیم، این قوم خود اوست. کسی که در خانه شیشه ای نشسته است، به دیگران نمی گوید که چرا کلمات شمال و جنوب ندارند. اما شما آقای نویدی، از شما این عمق از نا آگاهی حیرت برانگیز است.

 

 و گفتمان سیاسی را که طی سالیان با زحمات نویسندگانش بوجود آمده بود به کثافت و دشمنی کشیدید. خوشبختانه کاربران این سایت را بیش از چندصد نفر تشکیل نمی دهد و این سایت امروز آلوده نمی تواند ویروس خود را در جامعه ایرانی توسعه دهد.

 

 

شما حرامیان هجوم به این سایت را با حمله به زبان، فرهنگ، ادب، شخصیتهای ادبی ایران، شخصیتهای فرهنگی و سیاسی آغاز کردید و هیچ چیز از تیر رس توهین های شما در امان نماند. هرگز دیده نشد که یک فارس زبان به شاعران و فرهنگ و ادب دیگر زبانهای ایرانی توهین کند. اما شما بی همه چیزها از فردوسی و سعدی و هر آنچه بدست تان رسید نگذشتید. هنوز به خیال خودتان همه این ساختمان عظیم را تنها با ادعای این که در زبان فارسی معادل شمال و جنوب وجود ندارد تحقیر می کنید. توجه کنید؛ تحقیر می کنید نه اینکه بخواهید دردی را برای یافتن درمان طرح کنید و این چیزی بجز غرض ورزی، دشمنی، تعصب کور نیست. نتیجه آنکه پس از مدتی کاسه تحمل مخاطبان شما لبریز شد و متقابلا به فرهنگ و زبان شماها توهین شد. و کیانوش توکلی نام این را احترام به آزادی بیان گذاشت و البته تقصیری هم ندارد چون او درک کافی از این مقوله ندارد.

 

این شما حرامیان بودید که تنها اخبار مبارزات دانشجویی ترک و کرد را طرح کردید و به دیگران حمله کردید که چرا به این مبارزات اهمیت لازم را نمی دهند درحالی که این دروغ و مغلطه بزرگی بود. از ده پانزده دانشگاه کشور که در آنها فعالیت سیاسی رخ میدهد و تقریبا به مساوات هم رخ میدهد، هربار یکی دوتا را میتوان پوشش داد و مطلب نوشت. تمرکز تنها بر یک دانشگاه تنها در صورت تازگی آن حرکت توجیه دارد نه غیر آن. تاکیدهای شما جدایی طلبان که تنها از مبارزات دانشگاهها در شهرهای ترک و کرد زبان اخبار می آورید و هرگز و هرگز به مبارزات دانشگاههای تهران نپرداخته اید بطور طبیعی بجز شک و تردید در نیت اصلی تان بهمراه نمی آورد. افراد سیاسی گوسفند نیستند که از هوچی گری های شما تحت تاثیر قرار گرفته و حرکت دانشجویی مثلا دانشگاه تبریز را مطابق خواست شما عمده کنند. اگر شماها نبودید مطمئن باشید که به این حرکت از جانب کسانی که انتظار دارید بیشتر پرداخته میشد.

 

نتیجه؛ نتیجه اینکه هجوم شما به این سایت، هیچ همدردی از جانب فارس زبانان بی نیانگیخت. توهین ها و تحقیرهای تان به فرهنگ و زبان فارسی، چیزی بجز تحقیر و توهین متقابل، بی اعتنایی به حرکتها و فعالیتهای سیاسی کردها و ترکها، و دامن زدن به دلسردی میان ترک و فارس و کرد در این سایت حاصل دیگری نیاورد. والبته از این بابت شماها باید به یکدیگر تبریک بگویید. تاهمینجا هم به هدف تان رسیده اید. اما دیگر خواهشا قیافه مظلوم به خودتان نگیرید آقای کرامت. ننه من غریبم بازی در نیاورید. این نوشته اخیر شما حقیقتا تهوع آور بود. وقت آن است که حیا کنید و به چهره واقعی تان باز گردید. خودتان و ماهیت تان را اعتراف کنید. کسانی مثل شما، آیدین تبریزی، هرگز نمی توانید رنگ عوض کنید. آیدین تبریزی می گوید که عوض شده است و دیگر مثل سابق نمی اندیشد. حتا اگر راست بگوید مخاطبانش حق دارند که به دیده تردید به او بنگرند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.