رفتن به محتوای اصلی

" کرایه ویلا با ژیلا.."
26.04.2008 - 12:21

انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی:

دختری از ایران

عروس پُستی!/ مصاحبه با دکتر حسین جعفریان

از صدای المان و مصاحبه گرش تعجب نمی کنم آنان مزد می گیرند تا منافع کشور المان تامین شود و در نتیجه تعداد خارجیان بخصوص از خاورمیانه کمتر شوند. کشورهای اروپایی مبالغ هنگفتی در این راه خرج می کنند این اقای دکتر هم نان خود می خورد از جامعه میزبان دفاع می کند.

اما حرف دل دختر های ایرانی بشنوید:

اولا 95 درصد ایرانیان به کشور رفت و امد می کنند و دیگر ازدوا ج پستی بی معناست ؛ ثانیا در ایران نزدیک یک میلیون دختری هر گز ازادواج نخواهند کرد؛ چه به دلیل اینکه تعدا دختر ها زیاد تر است و چه به دلیل مشکلات اقتصادی که پسرها کمتر تمایل به ازدواج دارند

حالا اگر مرد مجردی امد و با یک دختر ایرانی ازدواج کرد چه مشکلی برای شما ایجاد می شود ایا بهتر است دختر های ایرونی بروند دوبی جنده گی کند و یا بروند شمال ایران..... پسر بچه ها دلال داد می زنند " کرایه ویلا با ژیلا.."

این اصطلح ازدواج" پستی" زمانی بود که مرزها بسته بود و رفت وامد ایرانیا به داخل کشور وجود نداشت و یا خیلی کم بود.

حالا فرض کنیم 50 در صد ازدواج های" پستی" نا موفق باشد و یا به طلاق کشید ه شود ؛ مگر انها که با عشق و عاشقی در ایران ازدواج کردند بعدا وقتی به اروپا امدند از هم جدا نشدند ؛ مگرغیر این است در صد این طلاق ها در اسکاندیناوی؛ چیزی نزدیک به 90 درصد رسیده است و اکثر آنان در ایران ازدواج کرده بودند و بقول شما آن ور ابی ها"پستی" نبود

پس بی جهت و بدون مزد به نقشه های دولت های اروپایی کمک نکنید بگذارید مرد ها تشویق شوند با دختر های ایرانی ازواج کنند !!!

اردشیر-20

عروس پُستی!/ مصاحبه با دکتر حسین جعفریان

سلام

به نظر من انتخاب کلمه مرکب عروس پستی انتخاب نا موعدبانهای است جرا که اولا انسان را در حد یک شئی نقلیل میدهد و دوما حد عمل را به سطح معامله میرساند نه حتا قرارداد رابطه بین انسان ها. من فکر میکنم که شاید از تیتر /ازدواج بدون آشنائی/ تیتیر درستری باشد.

نویدی

سحر گرامی

باز هم سلام.

۱ ـ درست می
گوئی پاریس بود؛ تو در لندن شرکت نداشتی. من غربت
زده
ام دیگر همه
جا جر میهنی که نمی
توانم به آنجا برگردم برای من یکسان است. ما شرقی
ها خیلی بدبختیم. فقط گاهی به دل طبیعت می
زنم. شهرها دیگر همه برای من غریبه
اند مثل شهری که در آن زندگی می
کنم؛ درخت و گل و گیاه تنها آشناهائی هستند که مرا به خاکم پیوند می
دهند.

۲ ـ گمان کنم آن شکر را نه نظامی گنجوی که نظامی عروضی خورده
ست؛ او دروغ را در آن بیت (در شعر مپیچ و در فن او ـ چون اکذب اوست احسن او) در حقیقت شعری می
بیند. در حقیقت شعری که در واقع پیشتاز معرفت انسان است، دو دو تا نمی
شود چهارتا: «دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت"

مگر عشق کسی را می
بیند؟! مگر می
گوید؟! نظامی عروضی «مجاز" شاعرانه را «دروغ" می
دانست. او تنها به شناخت حسی نظر داشته
است یا بهتر بگویم به عقل ابزاری. اما، حقیقت جای دیگر است. باید بجوئی و برایش سنجه داشته
باشی. حقیقت به گمان من تنها انسان است و آن کس که میزانی غیر از انسان برای حقیقت بتراشد نمی
تواند «در شعر و در فن او بپیچد." حداکثر یک تکنیسین ادبی خواهد شد نه یک شاعر.

توصیه می
کنم همه چیز را «پان"ی نبینی؛ پان
ترک
ها و پان
کردها و پان
عرب
ها هم در کارند و از غفلت تو و دیگر شاعران پارسی
گوی برخوردار. منظورم از لحن خداوندگاری آریامهری شعرت نبود. همان نوشته
ات بود. امیدوارم با توجه به حقیقت انسان والاشعرهائی از تو بخوانم. ما بیش از همیشه به شعر نیاز داریم و تو گرامی ابزارهای کار را داری.

سرفرازت می
خواهم.

م.سحر

دوست عزیزم آقای نویدی

1ـ از این که حساب من را از گروهی غوغا و مغلطه گر جدا کرده ای ممنون و این گلی ست که به سرخودت زده ای.

2ـ درگیری کرد ها ، عزیز دل من ، چیز جدیدی نیست. متأسفانه دهها سال است که این مردم آزاده اسیر و درگیر سیاست ها و ماجراجویی خان های قدرت طلب و رهبران نادان خود و قدرتمداران جور و واجور منطقه ای و جهانی اند.بنا بر این تو نیز اگر در درگیری های جدید خودت حرفی از من به میان آورده ای من آنقدر آزرده نشده ام که همهء خشم و اخطار خود را در قصیده ای چند ده بیتی ام متوجه تو کنم.و اگر چنین بود لابد می توانستی یک اشارهء کوچک به «کُرد" یا «کردستان" در آن ببینی و میبینی که چنین نیست.

در بارهء لحن آریامهر گونه ای که به من نسبت میدهی کاک کیومرث نذونُم چی عرض کِروم: راستش من تا حالا نمی دانستم شاهنشاه آریامهر قصیده سرای توانایی بوده است تا آنجا که حتی لحن من از او تأثیر پذیرفته. خوب روزگار است و در جهان چیز های نشنیده و فیل های مست بسیار است.باری هرروز آدم چیزهای تازه یاد می گیرد مثلاً در مانیفست جدید پان تورک ها به نامِ «ستم ملی" و به قلم دکتر براهنی من خواندم و یادگرفتم که همسر رضاشاه شاعره ای ترک بوده و ستم رضاخانی را از نزدیک تجربه کرده بوده و دانستم که زبان مادری محمد رضاشاه هم ترکی بوده آنهم از نوع شاعرانه اش. به هرحال عجایب و غرایب روزگار فراوان است و خُنک آنکس که یاد می گیرد!

3ـ در بارهء واژه فولکلور که گویاغیرت کُردی ت آن را برنتافته ،چیزی ندارم که عرض کنم . ماشالله تو دست نظرپردازیت قوی ست و در کشور آلمان هستی و از سنت بزرگ فلسفهء مغربی در این کشور برخوردار. اما من از تنوع زبانی و فرهنگی و فولکلوریک حرف زدم و قصدم همسطح کردن فرهنگ با فولکلور نبود. حالا چشم نظرپرداز تو این کلمه را برداشته و وارد قالب فکری نازنین تو کرده و وارونه به رخ من کشیده، موضوعیست که از حیطهء دخالت من خارج است.

نکته آخر این که ماشالله هزار ماشالله تو انقدر در نشست های گوناگون شرکت داری که حساب شهر ها و کشورهاش از دستت در رفته.

دوست عزیز من در نشستی به نام لندن هرگز شرکت نکرده ام . من مقیم پاریس هستم و بعضی دوستان اصرار کردند که در آن نشست کذایی شرکت کنم و از سر کنجکاوی روی آنان را زمین نگذاشتم و چنان که دیدی و میدانی طرح بحث های ملال آور و دروغزنی که از سوی پان تورک ها و برخی همشهریان تو مطرح می شد مرا به اعتراض برانگیخته بود و تقاضای سخن کردم اما گردانندگان گرامی و خوشنام نشست فرصت سخن گفتن ندادند ومن آن سخنان را زیر عنوان «نشست پاریس و سخنی که فرصت گفتن نیافت" در سایت ها منتشرکردم و حتمادیده ای و خوانده ای!

در آنجا گویا با شنیدن بعضی اعتراضات من به من گفته بوده ای که« شاعر باش مرد"

فکر می کنم به تأثیر از همین فرمان کُردانه و نصیحت مردانه تو بوده باشد که بیش از 30 سال است می کوشم شاعر باشم و شعر هایی بسرایم که سروده ام و بر دردها و جراحاتی انگشت بگذارم که گذاشته ام.

درضمن موافقم با تو که دروغ با شعر سازگار نیست

ضمنا نمی توانم باشاعر بزرگ فارسی زبان و ایرانی قفقاز یعنی با نظامی گنجوی هم سخن نباشم که به پسرش می گفت: آی پسر :

در شعر نپیچ و در فن ِ او چون اکذب ِ اوست احسن او

شادزی کاک کیومرث

منوچهرجمالی

اساسا معنای داستان ، یعنی « دین" و دین ، یعنی « بینشی که ازجان انسانها زاده شده است.دین درفرهنگ ایران، معنای اسلامی و مسیحی ندارد. شاهنامه، داستانهائی نیست که فردوسی خلق کرده باشد، بلکه داستانهائیست که از تجربیات مایه ای ملت ایران، ازبیخ خردشان پیدایش یافته است . انسانها، در همه دوره ها ، تجربیات مستقیم ویژه وبی نظیرخودرا داشته اند و این تجربیات مستقیم و مایه ای، مایه تفکر زنده فلسفی هستند. این داستانها در چندین دوره دستکاری شده اند . مثل داستانهای تورات که درقصص قرآن دستکاری شده اند. فرهنگ ایران که ازبیخ خرد کیهانی ازجان انسانها تراویده ، ازمیترائیست ها و از زرتشتی ها و از زروانیها تغییرشکل داده شده اند . هرداستانی، مانند زمین، دارای لایه های درهم ریخته گوناگونست.

هرداستانی، مانند زمین، دارای لایه های درهم ریخته گوناگونست. پژوهش درفرهنگ ایران، شناختن این لایه های گوناگون درهرداستانی ازشاهنامه یا بهمن نامه یا گرشاسپ نامه است. درداستان، یا دراسطوره و درقصه های قرآن، اندیشه درمفاهیم، با اندیشه درتصاویر،باهم میآمیزند و این« نقش اندیشی"، نفوذ فوق العاده در جنبشهای تاریخی داشته اند وهنوزدارند. سراسر تفکرات افلاتون، برهمان تصویر غارش بناشده است . و آن تصویرغارش، درک سستی از تصویر غاردر میترائی و فرهنگ ارتائی است . قسمت اعظم فلسفه آلمان که من درآنجا شاگردی کرده ام ، ازشیوه تفکر یست که درتراژدیهای یونان پیدایش یافته اند. و داستانهای شاهنامه اغلب، تراژدی هائی بوده اند که در دوره زرتشتیگری، کاسته شده اند. اندیشه بنیادی« فنومونولوژی روح" هگل، ازیک تصویر دربندهش گرفته شده است که آن موقع به آلمانی ترجمه گردیده است. انتقادات نیتچه ازگناه درمسیحیت، مستقیما از تفکرات ایرانی ِ پیش اززرتشت که دربندهش هست ، برخاسته. این شیوه پژوهش، شاهنامه را کتاب مقدس نمیکند. ازاینگذشته، درفرهنگ ایران، فقط وفقط ، جان یعنی زندگی انسان مقدس است، نه گاتا ونه قرآن و نه انجیل ونه تورات و نه کاپیتال و نه شاهنامه . حتا خدا نیز نمیتواند حکم قتل جانی را بدهد

ایرانخواه

سنگسار را ماست مالی می کند!

البته انگار این «نسبیت" ما نسبیت پیدا کرده است ولی قبول دارم، گور کردن دختران نسبیت ندارد. زیرا قتل جان بیگناه است. اما تفاوت کودک و غیرکودک در فرهنگها نسبیت دارند که به نظرم در بسیاری از فرهنگها، همان سن بالغیست. به هر حال تا حدی با توافقهایی رسیدیم.

اما میان دین و ایرانی بودن هم تناقضی نیست که بخواهیم یکی را بر دیگری انتخاب کنیم. من نیز در رابطه با دین اسلام همیشه اینجا تدافعی عمل کردم با اینکه دوستان دیگری بدترین نوع ادبیات را بکار میبرند. کسی که جزو مردمان ایرانی-تبار هست، ایرانی است. البته شاید ایرانگرایی مقابل مذهب گرایی قرار گیرد که متاسفم این چنین شد ولی ایرانی نبایست بین این دو انتخاب کند زیرا هر کدام در جای خود مناسب است. راستش من با اینکه ایراندوست هستم، ایرانگرایی من تنها جنبه تدافعی دارد و آن همان پرورش و حفظ مردمان ایرانی و نگهداری از حوزه تمدن ایران است. با اینکه نیز عاشق ایرانم ولی این را میدانم که همه چیز بجز خدا، آغاز و انجام دارد. همانطور هم هست در مورد دفاع از اسلام. من هم به آیینهای گوناگون احترام قائل ام و اگر کسی بخواهد مسیحی یا زردشتی باشد، و اینگونه با خدا بهتر رابطه قرار دارد، نه میهراسم و نه غمگین میشوم. خلق و خوی بنده خیلی بیشتر کشش و گرایش بیشتری به عرفان اسلام و بزرگان ادبیات پارسی (مولانا و عطار) دارد تا نوزردشتگرایی.

بنده هم کوشش میکنم که فردوسی-وار به ایران بیندیشم. بسیاری امروز بحثهای انحرافی میکنند که نه بدرد میخورد و نه اصلا موضوع اصلی ایرانست. الان که کشور ایران در جایگاه خطرناکی قرار گرفته است (چه دشمنان خارجی چه دشمنان داخلی) بایست رهکاری جست و انشاءالله خدا خودش کشورمان را از گزند دور نگهدارد

دیروز و پیروز مراسمهایی برای نژادکشی ارمنیان در ایالت مختلف آمریکا برپا شد. من هم به عنوان یک ایرانی آزاده مسلمان و ناوابسته به هیچ گروه سیاسی و فکری، و تنها در اندیشه حفظ حوزه تمدن ایرانی، توانستم آگاهی خودم را بالا ببرم. اسناد نوینی از سوئد در این مورد نیز یافت شده است. دو سند از سفیر سوئدی کشور عثمانی به وزیر کشور سوئد را اینجا می آورم و برای اولین بار شاید آن را به فارسی کسی ترجمه کرده باشد:

On July 6, 1915, Ambassador Anckarsvärd, writing to the Swedish

Foreign Minister, Knut Wallenberg, concludes: "Mr. Minister, The

persecutions of the Armenians have reached hair-raising proportions

and all points to the fact that the Young Turks want to seize the

opportunity, since due to different reasons there are no effective

external pressure to be feared, to once and for all put an end to the

Armenian question. The means for this are quite simple and consist

of the extermination [utrotandet] of the Armenian nation [emphasis

added]."

At several occasions, the Ambassador points out that "It is

obvious that the Turks are taking the opportunity to, now during the

war, annihilate [utplåna] the Armenian nation [emphasis added] so that

when the peace comes no Armenian question longer exists."

ترجمه آزاد:

جناب وزیر! تهدید/شکنجه (persecution) ارمنیان به مرحله بسیاری حساسی رسیده است. همه چیز به این امر اشاره میکنند که ترکان جوان (نام سازمان پان ترکیستی که حاکم بودند) که هیچ نوع فشار برونی سیاسی بر آنها وارد، فرصت را غنیمت شمرده و قصد حل کردن همیشگی مسئله ارمنیان را دارند. و راه حل کردن این مئسله بسیار برایشان ساده است و آن راه نابودی ملت ارمنی است.

و در جای دیگر:

«آشکار است که ترکان فرصت را در میان جنگ غنیمت شمرده و در حال نژادکشی ارمنیان هستند. (این کار را اکنون میکنند) تا موقعی که صلح برقرار شود، اصلا مسئله ارمنی وجود نداشته باشد."

حالا دوستان میپرسند چرا من طرح جدایی حوزه تمدن ایرانی/ارمنی با حوزه تمدن نوترکان(زیرا هویت نوینی براساس شکست از روسها آفریده شد که سرتاپا بیگانه-ستیز است) را میدهم. این طرح کاملا تدافعی است. زیرا ناتیونالیسم ترکی بسیار مضر برای ایران است و این را در تاریخش ثابت کرده است و روح همان کاری که ترکان جوان انجام دادند در تلویزیون گوناز تیوی (اولین تلویزیونی که در تاریخ ایران به اقوام توهین میکند) و و برخی از ددمنشان کشور خودمان حلول کرده است. با گسترش پان ترکیسم که خطر جدی است، امیدوارم اندیشمندان ایرانی دیگر، طرح من را بررسی کنند یا خودشان طرحی برای حل این مضعل بدهند.

شاید دیگران هم در رابطه زال-زری و سیمرغی و مزدکی و حضرت محمد(ص) و غیره بنویسند، ولی دست کم یک دو ایرانی آگاه هم وجود دارند که سالیانی هست این خطر را حس میکنند.

hamid

قدرت در خدمت ما یا ما در خدمت قدرت

پاسخی به مقاله الاهه بقراط، در باره راديو "مولتی کولتی" تیتر مقاله

فرموده ايد كه: وظيفۀ راديو مولتی کولتی، آگاهی رسانی است و باز گو کردن آنچه روی می دهد در تمام زمينه ها. وقتی وکيل دعاوی از قاتلی در دادگاه دفاع می کند کارش به معنای تاييد قتل نيست، بلکه دارد در "بازی" دموکراسی نقش خودش را ايفا می کند . همينطور است پزشگی که آپانديس يک ديکتاتور را که چرکی شده عمل می کند. هيچکدام به اين دليل همکار قاتل و ديکتاتور نيستند.با عرض معذرت خانم بصيري ,اما مثالهاي شما در جهت تائيد سخنان خانم بقراط است .چون وكيل پول ميگيرد تا يك خلافكار را از چنگ قانون نجات دهد و يا يك پزشگ كه به تثبيت حكومت ديكتاتور كمك ميكند.من فكر ميكنم پوزش شما در اين مورد زماني ميتواند ثمر بخش باشد كه اين مسائل دوباره تكرار نگردد. در تمام دنيا قبل از اينكه يك برنامه اي را اسپانسر بشوند تحقيق ميكنند كه ببينند ايا با ضوابت و معيارهاي ان نشريه يا راديو همخواني دارد يا نه ؟در المان و يا برلين محل سكونت شما احزاب ميانه و ليبرال ايا مراسم فاشيستها را اعلام تبليغ ميكند؟ويا اگر اعلام كرد كه بيشتر هم دليل اعلان اطلاع دادن به مردم هوشيار كردن انان است براي اعتراض به فاشيستها نه اسپانسر و ساپورت كردن انها.در پايان بسيار بجاست كه در برنامه اي و يا نوشتاري ضوابط حاكم بر راديو توضيح دهيد تا هموطنان از محدوده ميدان عمل شما در راديو با اطلاع شوند. با تشك

سام قندچي

دو قطب گفتمان ملي

دوست عزيز،

ميبخشيد ولي پاسخي از شما به نوشتارهايم بخاطر نمياورم و در سايتي هم که ذکر کرديد مدتهاست که نوشته اي منتشر نکرده ام.

هدفم از اين نوشته هم ابداًاين نبوده که بگويم راه حل فدراليسم اداري که سالهاست برايش بحث کرده ام و خيلي ساده يعني هم استاندار وهم مجلس ايالتي وهم قوه قضائيه ايالتي در خود استان انتخاب ميشوند و ابداً به معني جمهوري کردستان يا جمهوري آذربايجان يا جمهوري گيلان يا جمهوري خراسان يا جمهوري بلوچستان يا جمهوري خوزستان در داخل ايران نيست، راه درست اداره ايران است. و يا اينکه مبارزه مدني براي حقوق اتنيک راه کار حل مسأله ملي در ايران است. آن ها را سالهاست که بحث کرده ام و حرف تازه اي نيستند.

هدف من در اين نوشتار موضوعي است که واقعاً ميبينم جدا از اينکه من چه دوست دارم، واقعيـ اين بحث هاست و آن هم دو بحثي است که ذکر کردم. اين دو قطب بنطر من واقعي است و اصلاً نميشود گفت که عامل بيگانه هستند يا به طرقداران ايدئولوژي حکومتي خاصي ربط دارند. اين دو قطب بحث خيلي هم قوي هستند هر چند همه طرفدارانشان مثل دو نظر نقل شده روشن حرفشان را نميزنند و مثلاً از جمهوري کردستان در داخل ايران فدرال حرف ميزنند و اين دو قطب در 1324 به روشني در عمل خود را نشان دادند. بنظر من بايد حرف اين دو قطب بحث را گوش کرد و ديد بحثشان چيست و اميدوار بود ديالوگي بين شان برقرار شود. نميشود با خوش خيالي فکر کرد مسأله اي نيست.

البته هنوز برايم روشن نيست که چنين ديالوگي امکان پذير هست يا نه. بياد دارم ديويد بوهم در زماني امکان پذيري ديالوگ دو قطب به اين متضادي را بررسي کرده بود. من اميدوارم که ممکن باشد.

با احترام

کرد زاد

جناب اقای قند چی

1.در تقسیم بندی دو قطب گفتمان ملی شما دچار اشتباه فاحشی شده اید که من نمی دا نم از نا اگاهی است یا از روی عمد و برای انکه در نهایت بفرمایید راه سوم که راه شماست از همه بهتر است!

2.کردان اگر به خواهند که از ایران جدا شوند ( هر چند که از نظر ژئو پو لتیک چنین امکانی محال است)مطمئن باشید که مانند اقای ایوب رحمانی انرااشکارا و با صراحت می گویند ولی طیف استقلال طلب در میان کردان ایران در اقلیت محض است و خواهشمندم که مانند سلطنت طلبان که در این صفحه گویا خسبیده اند تا ایران را برایشان ازاد کنند این حرفها را تکرار نکنید قطب اصلی و احزاب اصلی کردستان ایران که قدیمی ترین احزاب کل ایران نیز می باشند رسما خواهان یکپارچگی ایران و جمهوری منطقه ای کردستان در ایران فدرال و یکپارچه اند این ان سیاستی است که انان دنبال می کنند ولی شما نظر شخصی یک نفر را بزرگ کرده و انرا به عنوان قطب دوم به خورد خلق می دهید و بر پایه ای غلط انالیز خود را شروع می کنید که در نتیجه به جوابهای غلط هم می رسید! دنباله

3. یکبار قبلا به شما گفتم و اینک نیز دو باره تکرار می کنم که شما با قیاسهای تک پارامتری حکمهای کلی می دهید یا به زبان خودمانی قیاسهای شما مع الفارق است شما تروریسم بین الملل را با جنبش کردان مقایسه می کنید و دم از احتمال وقوع یازده سپتامبر ایران می دهید حال انکه جنبش کردان تنها درون کردستان خودشان است و حتی موقعی که رهبران ایران حکم جهادی را که علیه عراقیها ندادند علیه کردان دادند هیچگاه جنگ را به شهر های ایران نکشاندند و ایرانی کشی نکردند هرچند که ایران همواره شهر ها و روستاهای کردستان را بمباران می کند و اول انقلاب این کرم کثیف خمینی حکم جهاد و تجاوز به حقوق و نوامیس کردان را داد جنبش کردان در عرف بین الملل ازادیخواهانه است و کاری با تروریسم ندارند ان مجاهدین بودند که در خیابانهای شهرهای ایران را به صحنه نبرد تبدیل کردند کردان همیشه در کوهستانهای خودشان بوده اند و به جز با پاسداران جهادی با کسی نجنگیده اند.

4. اگر میخواهید که در مقالات اینده از فرض های غلط تان نتیجه های غلط تری بگیرید و در نهایت بگویید که بهترین راه برای احیای حقوق گروههای اتنیکی فدرالیسم استانی است من همین جا اب پاکی را روی دستتان می ریزم و باز تکرار می کنم که استانهای ادعایی شما به قول قدما مشروعیت ندارند یا به قول امروزی ها از وجه قانونی برخوردار نیستند این استان سازی ها یا در زمان حکومت اوتوریتر شاه بوده است و یا در زمان توتالیتاریسم بچه اخوندها و حاجی ها این استان سازی ها پروسه دموکراتیک را طی نکرده است و اگر طی بکند در نهایت همان فدرالیسم اتنیکی می شوددر استانهای اذربایجان غربی کرمانشاهان و ایلام و...اگر پروسه دموکراتیک طی شود در نهایت همه خواهان یک منطقه کردستان در داخل ایران یکپارچه اند که همان دلیلی بر تقدم اصل اتنیکی بر استان های ساختگی و من در اوردی است!

5. اینکه شما و مخصوصا سلطنت طلبان مرتب مثال یوگسلاوی را مانند طوطی تکرار می کنید من هم دهها مثال برایتان می اورم که فدرالیسم اتنیکی موفق بوده است در یوگسلاوی همانگونه که هانتینگتون در کتاب بر خورد تمدنهایش می نویسد محل برخورد سه تمدن ارتودوکس و کاتولیک و اسلامی بود و برای همین هم تجزیه شد چیزی که ما در ایران انرا نداریم حمله به یوگسلاوی نمادی از پیروزی نهایی پیمان ناتو بر پیمان ور شو بود و انقدر مانند ساواکی های سابق تمامیت خواه مسئله فدرالیسم را با تجزیه یوگسلاوی قاطی نکنید بیایید نگاهی به فدرالیسم های اتنیکی موفق در انگلستان (چون پادشاهی است رسما فدرال نامیده نمی شود اما عملا فدرال اتنیکی است) تغییرات موفقیت امیز روسیه در هشت سال اخیر (در روسیه 84 سوژه فدرال از جمله چندین جمهوری اتنیکی است) حتی در کانادا هند و حتی همین عراق که بیخ گوشتان است بیندازید و ببینید که در بدترین شرایط عراق کردان نتوانستند جدا شوند من این پاسخ هارا به مقاله تان که در سایت کردی بروسکه گذاشتید دادم! بدانید که فدرالیسم اتنیکی در اینده نه چندان دور با عث کشور گشایی مدرن ایران نیز می شود و تکه های دیگر کردستان را هم جذب ایران خواهد کرد قدرت کشور هم به حزبهای سراسری انست و رژیم سیاسی ان و اینکه جمهوری های نمادین در هر منطقه اتنیکی باشد چیزی را تغییر نمی دهد!!

dawd

احتمالأ به‌ حمله‌ نظامی USA به‌ ایران نزدیک میشویم و تمام حدسها در مورد حمله‌ نظامی غرب به‌ ایران کم کم دارد به‌ واقعیت میپیوندد تمام رهبران سیاسی و نظامی USA شدیدن ایران را به‌ دست داشتن در تجهیز تروریستها و رساندن اسلحه‌ به‌ عراق محکوم میکنند .به‌ غیر از آن رهبران عراق نیز که‌ تا کنون 2 پهلو صحبت میکردند و اعلام میداشتند کشورهای همسایه‌ در نا امن کردن عراق دست دارند امروز با صراحت میگویند ایران مسئول مستقیم نا امنی در عراق است امروز وزیر دفاع عراق گفت ایران در رساندن اسلحه‌ به‌ گروهای تروتیست در عراق دست دارد و هفتو پیش موفق الربیعی شدیدن ایران را محکوم کرد و امروز باز قرار است دلال و مدارک دال به‌ فرستادن اسلحه‌ برای شورشیان عراق در بعداد به‌ نمایش بگذارند.

بعلاوه‌ تمام اینها کم کم دارند بازوهای مسلح ایان را در منطقه‌ خنثی میکنند خلع سلاح جریان مقتدالصدر در عراق . صلح بین اسرائیل و سوریه‌

و خنثی کردن حماس به‌ اضافه‌ اینکه‌ در منطقه‌ دارند ایران را تحریک میکنند که‌ قدم اول را برای این جنگ بر دارد مثلأ با تیراندازی به‌ سوی قایقهای ایران

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.