رفتن به محتوای اصلی

دیگر نه از بختیار کاری ساخته بود و نه از دشمنان او
09.03.2008 - 19:26

کامنتهای جالب این شماره به مقاله زیرارتباط دارد

جواد طالعی؛ جبهه ملی در اروپا از دکتر بختیار اعاده حیثیت کرد

محسن کردی

همین یک جمله بخوبی گویای یکی از بزرگترین معضلات جامعه ماست. چرا نیاز به سی سال وقت بود که از دکتر بختیار اعاده حیثیت شود؟ به نظر من، اگر مشکل فقط سیاسی بود، همان روزی که دکتر بختیار پست نخست وزیری را بعهده گرفت باید حل میشد. اما مشکل، لج و لجبازی مشتی پیرو پاتال از خود راضی بود که هرکدام میخواستند مصدق دوم ایران بشوند و دم مرگ شان یک نامی از خود باقی بگذارند. اینها به سرنوشت یک ملت بخاطر نام و مقام ترکمون زدند. تنها اینها هم نبودند. یک مورد دیگرش قضیه گروگانگیری سفارت آمریکا بود. شاید بسیاری خوانندگان در جریان کار نباشند و حتا بیاد نداشته باشند که در یک برهه کوتاه کلید حل این ماجرا دست صادق قطب زاده و بنی صدر بود. در آن زمان آنها در سیاست جمهوری اسلامی هردو هژمونی داشتند و این هژمونی بسیار قوی و تاثیر گذار بود بطوری که اگر یکی از این دو تصمیم می گرفت قضیه را پایان دهد، قضیه ظرف بیست سی روز پایان یافته بود. اما این نمیخواست حل بحران بنام آن انجام گیرد و آن نمیخواست این یکی بحران را حل کند. آنقدر باهم لجاجت کردند که کار لوث شد و خود خمینی به اسمی اینکه اینها شعور حل این مساله را ندارند بقیه کارش را ادامه داد. سرنوشت آن دو حرامی را همه میدانیم. و برنده این بلاهتها را که هم این ها و هم جبهه ملی زمان بختیار و هم موارد مشابه را نیز همه میدانیم. تنها اینها نبودند که چنین از خود راضی بودند. هر مقاله ای که میخوانید و حتا درگیری ها را اگر نگاه کنید، باید ببینید چه کسی به دنبال اسم درکردن و بدنام کردن دیگری است، تا چه حدی برای خودش اهمیت قائل است تا کشورش، آنگاه نظایر سنجابی و شایگان و بنی صدر و قطب زاده را در همین سایت نیز مشاهده خواهید کرد. تعداد اینها در کل کشور سر به هزاران میزند و اینها مشکل و مانع بزرگ همرایی در ایران هستند.

ناصر مستشار

جواد طالعی؛ جبهه ملی در اروپا از دکتر بختیار اعاده حیثیت کرد.

در جریان فروپاشی نظام سلطنتی بدست ارتجاعیون در سال 57 جامعه نیمه مدنی ملت ایران که در طول سالیان دراز مستقل از حکومت ها شکل یافته بود نیز از هم پاشیده شد!در دوره قبل از انقلاب همین جامعه نیمه مدنی از شاه بسیار جلوتر بود وشاه آنرا درک نمی کرد ونمی توانست درخواست های مدنی آنها را پاسخ دهد.سئوال اساسی من در اینجاست اگر شاه نمی توانست به تقاضاهای نیروهای سیاسی مانند شاپور بختیار که همواره مخالف حکومت مذهبی نیز بود پاسخ بگوید و شوربختانه شاه اورا مدت شش سال در زندان نگه داشت اما دیگر اعضای جبهه ملی چگونه می توانستند انتظار داشته باشند که بر آورده نمودن خواسته های سیاسی ومدنی توسط خمینی وحکومت اسلامی می تواند ممکن شود که بدنبال او راه افتادند.منصور بیات زاده یکی از اعضای جبهه ملی در یکی از نوشته هایش می نویسد ما شناختی از مسئله جدائی دین وحکومت نداشتیم این در حالیست که ایشان مدعی می باشد 50سال است که در آلمان زندگی وتحصیل کرده است و مکتب فرانکفورت را از نزدیک می شناسد و تجربه کرده است؟

کیومرث نویدی

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

جوادجان!

بختیار آخرین بخت ایران بود برای رهائی از کابوس در حال هبوط ولایت فقیه. نه فقط جبهة ملی ایران که مجموعة جنبش روشنگری و روشنفکری ما در این ماجرا مقصرندو.

سخنرانی بختیار را از رادیو می
شنوم: من مرغ طوفانم...... به نظرم کمی مسخره می
آید. با این همه شعار «حزب فقط حزب
الله ـ رهبر فقط روح
الله" را هم شنیده
ام.

۲۹ ساله
ام. دانشجوی دورة ملغا شده (توسط ساواک) مدرسی علوم اجتماعی دانشگاه بوعلی همدن (این خود داستانی دارد) هر روز استادان و دانشجویان دورة فوق لیسانس در دانشگاه جلسه دارند. می
دوم آنجا، ده دوازده نفری هستند که همه شان (جز یکی شاید) اکنون نیز در قید حیات
اند. نوبت سخن می
گیرم و می
گویم با سه شرط باید از بختیار حمایت کنیم:

۱ ـ انحلال ساواک.

۲ ـ آزادی همة زندانیان سیاسی.

۳ ـ تشکیل مجلس مؤسسان.

زمین یخ می
زند. زمان یخ میز
ند و از دیوار صدا بر می
آید و از آنان که در جلسه
اند نه و من یخ می
زنم.

در دلم به خودم گفتم: چه گهی خوردم؟ و سکوت کردم و نشستم.

حساب کن جواد. حساب کنیم که شاملو، اخوان، ساعدی و ........ و بیشترینة استادان و دانشجویان دانشگاه
ها و جبهة ملی و مجاهدین و چریک
های فدائی و پیکار و کومله و حزب دموکرات و....... برمی
خاستند به حمایتی مشروط از بختیار. حساب کن ـ سرانگشتی ـ اکنون کجا می
بودیم.

و من که بودم مگر؟ و آن که کسی نیست نباید خود را سرزنش کند.

اما چرا، یک شهروند که بودم.

و بگذار این درسی باشد برای فرزندان من، فرزندان تو: هیچگاه هنوز برای آنچه آن روز کردم: آن تسلیم شدنم، آن سکوت کردن و درجا نشستنم و هیچ غلطی نکردنم، خودم را نمی
بخشم.

چه عجب که جادوشدگان جبهة ملی بختیار را بخشیدند؟! چه عجب!

و راستی چه کسی باید چه کسی را در این جهان سرسام
گرفته ببخشد؟

روزی هم واتیکان گالیله را بخشید؛ زمین، گمان کنم، اگر همة طنزهای تلخش را یک باره برون دهد. همه از شدت خنده دق
مرگ خواهند شد.

Atta

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

سخنی با پدرانمان ویا همان نفرین شدگان

شما مملکتی را به تباهی کشیدید وخود در خارج گوشه عافیت گزیدید.شمالجوجید وخودشیقته وبعضا خودفروخته. اینکه نمیدانستید اینطور میشود دروغ است.کتاب های خمینی در خود زندان دست بدست میشد وعقاید او در انها منعکس است(پخش کتاب ولایت فقیه او در در زندان1349).مشکل شما- با همه تان هستم روشنفکران همیشه طلبکار چپ وراست ومیانه , این است که از اقرار به اشتباه میترسید چون اقرار به دهها سال زندگی بیهوده است و بی ابرویی

شما به غلط تصور میکنید کاری را که 30 سال پیش انجام نداده اید,حال باید انجام داد. هرسخنی جایی وهر نکته مکانی دارد.اشتباه پشت اشتباه

اگر باری برنمیدارید باری نیافزایید. شما امتحانتان را بد پس داده اید وباز هم بد پس میدهید. مانسل سوخته از شما, نیازی به شما و تجربیاتتان نداریم. شما اگر بیل زن بودید باغچه خود رابیل میزدید. برای ما نسخه نپیچید.نسخه های شما به بالکانیزه کردن منطقه منجر خواهد شد که پیش درامد هایش را بصورت قوم ونژادگرایی های مختلف شاهدیم. .

مردم خود وحال روز انها را که میبینم حال از شما بهم میخورد که چه کرده اید با این مردم.وحالم از خود بهم میخورد گه کاری از دستم ساخته نیست

اگر میخواهید لطفی در حق این مردم و ایران بکنید(که بعید میدانم), خود را باز نشست کنید وخاموش باشید. مارا به خیر شما چشم امیدی نیست ,شر مرسان

ناصر کرمی

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

روحش شاد و یادش گرامی باد،

[1] ...نفت ایران دیروز، امروز و یا فردا از سوی جنبش ملّی ضد استعماری ایرانیان، و با پی گیری آشکار و پنهان رضاشاه کبیر ملّی میشد، که با فروکشی قدرتِ استعماری انگلسان بعد از جنگِ دوّم و اوج گیری دمکراسی خواهی در عرصهء جهانی، ملّت و پارلمانِ ملّی ایران موفّق شد نفت را ملّی کند،

آنجا که محمّد مصدق می بایستی نبوغ و درایتِ سیاسی خود را نشان دهد و موقعیّت سیاسی ایران را در دعوای بین کاپیتالیسم و سوسیالیسم [ جنگِ سرد] درست تشخیص دهد و چاره اندیشی درستی را با نهادِ سلطنت و حکومتِ وقت در پیش گیرد،

ناتوانی سیاسی خود را با درگیر کردن خویش با دستگاه و دارایی های سلطنتی به نمایش گذاشت و به رقابت قدرت سیاسی با شاهِ ایران برخاست، و خواهانِ فرماندهی کل ارتش ایران شد که پیامد آن کودتای 28 مرداد بود که سهم مصدق در شکل گیری این کودتا کمتر از دستگاهِ سلطنتی و شخص شاه ایران نیست.

[2]...علی رغم پدر کُشتگی، زندان، اختلافاتِ سیاسی که دکتر شاپور بختیار با دستگاهِ سلطنتی داشت، بنا به برداشتِ درست از شرایط سیاسی و منافع ملّی و فراملّی ایرانیان، سیاستی را در پیش گرفت که حتّی در عرصهء جهانی قابل تحسین، و در تاریخ نوین ایران بی همتا بوده است،

اگر دکتر شاپور بختیار را سیاست مدار ملّی قرن گذشته و در تاریخ نوین ایران بنامیم، فراست و شایستگی آنرا به اثبات رسانده است، که راه و روش او میتواند سرمشقی برای نسل امروز و فردای ایران دوستان باشد.

تقریبأ 4 ماه پیش در جلسه ای به مناسبت بزرگداشت از دکتر بختیار، در شهر کلن آلمان که از سوی همین عزیزان جوانِ جبههء ملّی شکل گرفته بود شرکت داشتم، خواستم در همان جلسه با اندیشهء نوین با شهامت و جسارت گر این شاخهء جوان از جبههء ملّی ابراز همبستگی کنم، بر احساسات غلبه کردم و به سپاسگزاری و بدرودی خاتمه یافت،

بیانیه جدید [ اعادهء حیثیّت از دکتر بختیار] را ضمن سپاسگزاری به این گروه تبریک میگویم و خوشحالم که دریچه ای راسیونال و رئالیسم سیاسی و اندیشه ای نو را در فضای سیاسی کشور باز کرده اند، پیروز و موفق باشید.

م.سحر

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

شاپور بختیار با درک و احساس خطر بسیار عظیمی که کشور را تهدید می کرد و آمده بود تا ایران و هستی ایرانیان را به کام نیستی فروبَرد، از وجود و حیثیت خود مایه گذاشت ، تنهایی و شکست را پذرا شد و در شرایطی که نزد عام و خاص خمینی گرایی وجیه الملگی تلقی می شد ، در برابر بت غدار ارتجاع ایستاد و مردِ استثنایی تاریخ معاصر ایران شد.

بختیار میدانست که دیر شده است با اینهمه به حفظ کلاه خود نیندیشید و به ایران اندیشید. بختیار برای با این اقدام شجاعانه و بزرگمنشانهء خود اسباب و ابزار کافی در اختیار تاریخ نهاده بود تا او را پس از مصدق بزرگ ترین سیاستمرد ایران اعلام کند ، اما گویا این افتخار نیز برای وجود او کوچک می نمودو هنوز پلهء شکوهنمدی در برابر او ناپیموده برجا مانده بود و این پله همانا شهادت او بود که این فرصت را هم دژخیم سیاهکار حکومت دینی در اختیار او نهاد تا او به مرحله ای ارتقاء یابد که احدی در تاریخ معاصر بدان نرسیده است.

درود بر او!

و بَدا بر ما که او را نشناختیم و قدر او ندانستیم

و من گاهی از این نادانی خود که متأثر از جوّ روزگار بود بر خود می لرزم ، که بختیار سالها در پاریس بود و من از او تبری می جستم و یکی دو کنایه نیز در برخی طنزیات خود در سالهای 61 ، 62 از سر نادانی به او زده ام و چه بد بودیم ما...

م.سحر

مینا ملکی

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی ...

آه از این اپزیسیون ایرانی. جبهه ملی 30 سال لازم داشت تا دست از لجبازی بردارد و قبول کند که حق با شاپور بختیار بود. حالا چند سال لازم دارد تا دست از آشورای 28 مردادبردارد و بر کینه ها و کوته نظری ها غلبه کند و مانند شاپور بختیار بر اساس منافع ملی ایران دست اتحاد به دیگر نیروهای اپوزیسیون دراز کند.

متاسفانه اعضای سابق و سالخورده تر مانند آقای راسخ قایم مقام و یا داورپناه چنین نمی اندیشند. آخری همین چند ماه پیش با افتخار از اخراج دکتر بختیار دفاع جانانه میکرد. این قدیمی تر ها تحمل کوچکترین انتقادی را نیز نه به جبهه ملی و نه به زنده یاد مصدق ندارند و گاهی به بچه گانه ترین روش ها در برابر منتقدین دست میزنند. به این ترتیب وجهه و اعتبار این گروه سالها در سایه این لجبازی ها و کینه توزی ها قرار گرفته است. به گونه ای که بقول معروف دکتر مصدق در گورش میلرزد.

بهرحال این تغییر موضع را باید به فال نیک گرفت و تشویق بسیار کرد.

هر گروهی اشتباهاتی در تاریخ خود داشته است. اشتباه کردن اجتناب پذیر نیست. بدبخت اما آن گروهی که به جای دیدن وانتقاد از خطای خود از آن دفاع کند یا هنوز بر آن پای بفشارد یا بکوشد آن را ماست مالی و توجیح کند. پس آفرین به نیروی جوانی که با شهامت این قدم را برداشته است. باشد که اینبار جبهه ملی نقش مورد انتظار خود را در جبهه اپوزیسیون ایرانی پیدا کند. براستی آیا سی سال لجبازی و کینه توزی و کوته نظری برای همه گروههای اپوزیسیون ایرانی کافی نبوده است؟

مینا ملکی

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

جناب طالعی مینوسند

"دکتر شاپور بختیار، یک شب پیش از اعلام رسمی مقام نخست وزیری، در خانه خود، با اعضای هیئت مدیره سندیکای نویسندگان و خبرنگاران مطبوعات به گفت و گو نشست. در آن زمان، مرحوم محمدعلی سفری

و...و جواد طالعی اعضای اصلی هیئت مدیره سندیکا را تشکیل می دادند و در این نشست حضور داشتند."

"ظرف بیست و نه سال گذشته، هیچیک از اعضای هیئت مدیره وقت سندیکای نویسندگان و خبرنگاران که در ایران زندگی می کنند، خاطره خود را از این دیدار منتشر نکردند."

سوال اینجاست که چرا خود جناب طالعی ظرف بیست و نه سال گذشته خاطره خود را از این دیدار منتشر نکردند و اگر کردند کجاست؟ میتوان انتظار داشت که آنهایی که در ایران زندگی میکنند از ترس جانشان این کار را نکرده اند.

مزدک

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

آری تاریخ گاه در این سرزمین به گذرگاهی رسیده و دراین گذرگاهان مردانی بودنده اند که موقعیت را از دیگران بهتر تشخیص داده اند بختیار یکی از این مردان بود! بختیار با باری از تجارب و با روح میهن پرستی و مردم دوستی برخاست و کمر به نجات آنچه که دیگران ویران نمو ده بودند بربست!اما زمان هر چند مناسب آمدن او بود ولی دیگر عنان از دست کسانیکه تا دیروز او را در بند کرده و غضب نموده بودند نبود .دیگر نه از بختیار کاری ساخته بود و نه از دشمنان بختیار که عاجزانه دست یاری بسویش برای نجات خویش دراز کرده بودند و نه حتی دوستان دیروز بختیار که با پذیرش این امر خطیر اورا تنها گذاشته بودند!آری دیگر همه چیز نوید جان دیر شده بود و تعهد بختیار و دیگران نه برای ما و نه برای خودش تعین کننده نبود!او هر چند که مرغ طوفان بود ولی این طوفان ازآنها که او دیده بود سهمگین تر بود!

آری به رستمی می ماند که میبایستی بجای 40 گز 41 گز را با رخش می پرید واین از توان او درآن موقعیت خارج بود! روانش شاد!

ناصر مستشار

جبهه ملی اروپا از شاپور بختیار اعاده حیثیت کرد

خانم مینا ملکی

بنده در سالهای گذشته از آقای جواد طالعی همین مطلب اعتصاب روزنامه نگاران را در سال 57 خوانده ام ود راین موضوع هیچ شکی نمی توانم داشته باشم. حرکت های ملی وسوسیال دمکراسی که شادروان دکتر شاپور در 36 روز انجام داد بسیار بزرگ بود او حتی حاضز شده بود انتقال سلطنت به جمهوری را اما بدون مذهب وبا رای مردم اما با فراغت وشناخت کافی وروشنگری به رفرنداوم مردم بگذارد اما همان روزهائی که دکترشاپور بختیار و دکترغلا محسین صدیقی پشت میله های زندان بود اما امیر عباس هویدا در 4745 روز نخست وزیری خود که همچون مردمان عادی به شخص شاه خود را "چاکر" قلمداد می کرد هر روز بر انسداد وانفعال سیاسی وبی هویتی و بی ثمری نهاد نخست وزیری می افزود! بنده در ایام انقلاب 57 که مصادف با روزهای جوانی ام بود علیرغم اینکه هوادار من هوادار سازمان چریکها بودم ولی در 36 روز حکومت دکتر بختیار از سخنان او لذت می بردم وبه همه هواداران سازمان فدائی شهرمان می گفتم که حق با بخیار است که با مخالفت و مسخره کردن من از جانب هواداران قدیمی تر سازمان روبرو می شدم.از دانش سیاسی دکتر بختیار ما هنوز باید بیاموزیم!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.