رفتن به محتوای اصلی

طرح درست صورت مسئله نیمی از پاسخ است
27.02.2008 - 19:26

هرمس

سرشماری کشته شدگان و زخمی ها در جنگ از دیرباز تابع قواعد خاصی بوده: از جمله پائین نگه داشتن تلفات خود و بالا بردن اخلاق ارتشیان و دلداری دادن به ملت که ارتش قوی و قدرتمند است و شکست ناپذیر؛ طرف مقابل هم با دادن آمار غیرواقعی مایل است حس غیرت و قهرمانی و حماسه را در صفوف خود مستحکم کند و هم نشان دهد که از چه قدرتی برخوردار است که این ارتش تا به دندان مسلح در برابر آن زانو زده است و دلاوران مقاومت چه حماسه ها با دست خالی آفریده اند. اولین قربانی جنگ، حقیقت است و آمار واقعی تنها کالایی است که در اخبار جنگ به قیمت چند برابر فروخته می شود زیرا مثال کالای نایاب را دارد. آمارها چنان از هم متفاوت است که آدم کم کم شک می کند به این که آخر شمردن چند جسد که نمی تواند این همه مشکل باشد. اشپیگل دوشنبه تلفات ارتش ترکیه را پنج نفر و افراد پ ک ک را 45 نفر، آن خبرگزاری دو نفر و 30 نفر و این یکی 185 نفر و 5 نفر. این غرور کاذب که ببیند چگونه سلحشوران مقاومت در مقابل ارتشی که عضو ناتو است و میلیاردها دلار صرف تجهیزات نظامی کرده است در برابر کلاشنیکف های اسقاطی مقاومت درمانده است، پرده از عمق فاجعه بر می دارد. گویا هر دو طرف نیاز به حماسه دارند و همین نیاز به حماسه آفرینی است که هر دو طرف را به نا-حقیقت رهنمون می کند و هر دو را به ضد-حقیقت بدل می کند. آدم ناخودآگاه یاد برشت می افتد که می گفت: بیچاره ملتی که به قهرمان نیاز دارد. بیچاره جنبشی که به قهرمانان افسانه ای و حماسی نیاز دارد. آبشخور حماسه اما تراژدی است: تراژدی قربانی شدن حقیقت و آمار؛ استفاده ابزاری حتا از جسد انسان ها برای امیال و اهداف خود. در سرشماری جسدها فروکاستن آرمان به ضد-آرمان مستتر است.

مزدک

جناب هرمس اگر این کامنت را برای داود و داودها می گذاری و از برشت حرف می زنی داودها مست شیپور جنگ و آدمکشی و خونریزی هستند و وقت گوش دادن ندارند!البته کسانیکه نمی خواهند گوش فرا دهند هرگز وقت برای اینکار ندارند!متاسفانه دنیا دست مشتی احمق و ارازل و اوباشی افتاده که بخاطر فزون خواهی و رشک و حسد وتعصبات کور و تنگ نظری دست بهر جنایتی می زنند.از اینکه این فرماندهان و رهبران فاشیست دست به هر جنایتی بزنند تعجبی نیست ولی وقتی انسانهای عادی با کوچکترین درگیری و اختلافی تمام خرد و وظایف انسانی خود را از دست داده وبا این ارازل و اوباش هم رای و هم آواز می شوند جای تعجب است!

آیدین تبریزی

آقای داود عزیز،

آیا ترکها آنقدر نادانند که حزب کردها را می توانند منحل کنند ولی نامزدهای مستقل را نمی توانند از شرکت در انتخابات منع کنند!؟ چرا اطلاعات غلط می دهید؟

قضیه این است که در ترکیه مثل بسیاری از کشورهای مبتنی بر نظام پارلمانی، دارای شرط حدنصاب ورود به مجلس برای احزاب است. تنها احزابی که بتوانند بیش از 10 درصد آرا را کسب کنند می توانند وارد مجلس شوند و مثلا اگر 9.9 درصد رای بیاورند همه کاندیداهایشان حتی اگر در یک حوزه اکثریت را کسب کرده باشند، از ورود به مجلس باز می مانند. مثلا دوره قبل حزب حرکت ملی ترکیه چون کمتر از 10 درصد رای داشت نتوانسته بود وارد مجلس شود ولی این دوره موفق به این کار شد.

حزب جامعه دموکرات هم چون می دانست نمی تواند از سد 10 درصد بگذرد، ترجیح داد نمایندگانش مستقل شرکت کنند تا بتواند چند کرسی در مجلس داشته باشد. پس دلیل اصلی پایگاه ضعیف اجتماعی این حزب است که حتی نمی تواند 10 درصد رای داشته باشد. دلایلش را هم گفتم اگر گوش شنوایی باشد.

داود

آیدین عزیز من اطلاعات غلت ندادم ترکیه‌ 1 کشور فاشیستیست بالا بری پایین بیایی نظامیان ترکیه‌ قدرت اصلی هستند که‌ با کودتا قدرت را دارند بقیه‌ انتخابات و پارلمان در ترکیه‌ بخصوص برای کوردها جوک و سیرک است عزیز آیدین میدانی این حزب کوردها حزب کوردها و 22 نماتینده‌ شده‌ آدامس بد بود داهن شما که‌ هر موقع از دمکرات بودن ترکیه‌ برامان می گوید 22 نماینده‌ کورد در ترکیه‌ را چاشنی صحبتهای پان پانی خودتان میکنید این حزب کوردها در عرض 2 سال 3 بار ترکیه‌ دمکراتتتتتتتتتتتتتتت جانبعالی منحلش کرده‌ هر بار مچبور میشوند با نام دیگری مجوز بگیرند

HDP . DTP . HADP وخیلی نامهای دیگر یاد ندارم و هر بار رهبرانشا را بخاطر 1 کلمه‌ زندان و دادگاهی میکنند مثلأ چهرا اسم اوجلان را به‌ زبان میارند . جرا میگویند کورد و و و حلا گیرم حرف شـا درست باشد این ملت چگونه‌ با 10 روز اعلام موجودیت یا 1 ماه 10% باشد در ثانی عزیز دیاربکر آنکار نیست در کردستان در دهات در دم در خانه‌ هر کوردی یک ژاندارم گذاشتند آخرین دبیر DTp بعد از یک سخنرانی در پارلمان اوروپا که‌ به‌ ترکیه‌ بگشت یکراست دسبند زدند به‌ زندان بردندد آیدن بازم میگویم خجالت بکش ترکیه‌ قابل دفاع نیست ترکیه‌ 1 کشور فاشیستحست و کسانی که‌ از ترکیه‌ دفاع میکنند شریک فاشیستند

سیامک ایرانی

محکومیّتِ حملاتِ ارتش تُرکیّه به مناطق کُرد نشین

کلا همیشه طرح درست صورت مسئله نیمی از پاسخ است. ما ایرانیان، مشکلی به نام پان تورکیسم نداریم، مشکل ما پان کوردیسم است. این پان کوردیسم است که بازگشتی ست از مرکز تمدن ایرانی، به عصبیت و آن چیزی که در جایی دیگر، فدرالیسم طبیعت گرا نامیده ایم. عمده کردن پان تورکیسم از سوی ما، یک خطای استراتژیک است. ما با پان تورکیسم هیچ گونه همپوشانی ای نداریم. سراسر گفتمان شان بیرون از تمدن ایرانشهری جای دارد و با برطرف شدن تداخل جغرافیایی نیز، این بیرونگی تجلی مکانی نیز خواهد یافت. صحبت سر این نیست که نزد اینان فردوسی فاشیست می شود، زرتشت و کوروش جعل یهود، زبان فارسی لهجه ی بیست و چندم از عربی، اینکه یک دیوار از پوریم تا دوران صفوی در ایران یافت نمی شود، اینکه پارس ها از نژاد سگ هستند و یا مزخرفاتی از این دست. صحبت سر این است که پان تورکیسم، چون اسلام، تمدن ایرانی را دیو ِ خود اش می انگارد. آن ها بیرون از مای اند. پان تورکیسم اگر همه ی هستی خود را به سه راه آذری نیز انتقال دهد، باز نیز نسبت به ما یک امر بیرونی ست. هزار سال سلطه ی سیاسی و نظامی تورکیسم به هیچ تداخل اصولی ای نینجامیده است. آنان در نهایت، با وجود همه ی امکانات نظامی و سیاسی، در تمدن مغلوب ایرانی مغلوب شده اند. استحاله ی تورک ها در تمدن ایرانی در عصر توفق نظامی و سیاسی آنان بوده است. بخشی از آنان نیز تورک مانده اند، به ویژه آنانی که به بیرون از جغرافیای ایران مهاجرت کرده اند، یعنی انتقال یافتگان به کناره ی بسفر. و اینک پان تورکیسم نیز از همین حوزه است که دوباره به درون مرزهای ایرانزمین بازگشته است و یگانه دستاویز اش، برای بازپسگیری جغرافیای ایران، تورک زبانان آذری هستند. زبان آذری اسب تروای پان تورکیسم است برای غصب دوباره ی زمین ایرانزمین. کاری را که سلجوقیان و غزنویان در آن شکست خوردند، اینان می خواهند با ابزاری نوین جبران کنند.

و این در حالی ست که نقطه ی ضعف اصلی تمدن ایرانی، یک امر درونی، یعنی پان کوردیسم است. اینکه بخشی از خود تمدن ایرانی بر ضد خود اش می شورد و تاریخ را، می کوشد تا از نو بنویسد. کپی برداری پان کوردیسم از روی گفتمان پان تورکیسم، به مراتب خطرناک تر است از اصل اش. ما نیازی به گفت و گو با پان تورک ها نداریم، چه به صورت تیمور ظاهر شوند و مدام تهدید کنند که ایران را یوگوسلاوی می کنیم، و یا چه با پای های تا زانو فرورفته در خون کورد و یونانی و ارمنی و ایرانی ادای گاندی را دراورند (صرف نظر از کشت و کشتارهای سلجوقی ها و غزنوی ها، نسل کشی های عثمانی ها در تبریز یادمان نرفته است). این ها را باید در گفتمان اجتماعی دور زد و نگذاشت تا فضای سیاسی و فرهنگی ما را اشغال کنند. ما باید به به حل مشکل اصلی مان بپردازیم. دیالوگ ما باید با پاره های درونی تمدن خودمان باشد. تورک ها تا هنگامی که از اسلام و عصبیت نژادی شان بیرون نیامده باشند، که بدون فشار ایران ِ به خود بازگشته بیرون نخواهند آمد، گفتگو پذیر نیستند. آن ها تک گویی درونی خودشان را دارند و کلا ایزد موکل تمدن گوشی بر سرشان نسب کرده است که بخواهند چیزی بشنوند. یک تمدن استوار بر اسلام و شمشیر، بسته و خود-بس، که صرف حضور اش سلب تمدن ایرانی ست. یگانه راه نجات ما رفع تداخل جغرافیایی ست. سپس در مراحل بعدی، یعنی پس از بازیابی تراز تمدنی خود است که ایرانزمین می تواند به تیمار بیمار لم داده در کرانه ی بُسفُر بپردازد.

مشکل ما کوردها هستند و بس. شکست کوردها در تطبیق دوباره ی خود با مفاهیم پایه ای تمدن ایرانی می تواند، در بدترین شرایط، به مرگ کل تمدن ایرانی بینجامد. دورماندن چندین سده ای بخش بزرگی از کردها از مرکز تمدن ایرانی، همه چیز را در آگاهبود مشترک تمدنی جابجا کرده است. در کنار این علت تاریخی، بی درایتی رهبران سیاسی و طرح های برخی محافل انگلوساکسنی و یهودی بر ابعاد نابسامانی می افزایند. در نهایت، کوردها با ما ایستاده اند، با ما نیز خواهند افتاد. در بدترین حالت، آن ها ما را با خود به ته ِ دره ی ِ نیستی خواهند کشید. تورک ها را واگذاریم، کوردها را دریابیم.

البرز از تهران

تصويب قانون اعدام مرتد؛ هراس از گرايش های غير اسلامی؟

حالا پرسش از این ملت این است که چه شد که شما به فرهنگ و دین فرخنده زرتشت با آنهمه پیام های آزایبخش و صلح دوستانه برای بشریت، پشت کرده اید. با پیام های نیکی همچون حق برابری مردان و زنان، بیگانه شده و جای آنرا با قوانین ضد زن اسلامی وقصاص عوض کرده اید؟ و چرا ارزشهای انسانی بر گرفته از دین زرتشت را با دین و فرهنگ ارتجائی و انسان ستیز متجاوزان به این کشور معامله کرده اید؟ جدا از اینکه پیام اسلام تنها انگیزه ای برای کشورگشایی و بندگی ملت ها و سروری اعراب بود، تا نجات انسان، بیهوده بودن پیام های عقب افتاده ای که اسلام در آنزمان مبلغ آن بود در برابر آموزش های انسانپرور زرتشت فقط با این مثال ساده قابل بیان است که در آغاز قرن بیست و یکم، طالبان و ملاعمر قصد داشتند که با نهضت خود آداب طهارات و نجاسات را به آمریکایان بیاموزند و تعالیم "انسان پرور" را برای آنها به ارمغان بیاورند.

ریختن دریائی از خون دلاوران ایران در دشت ها ایران و به بندگی و اسارت گرفتن زن و بچه های آن بخاک خفتگان چه پیام رحمتی در بر داشت که پس از گذشت 1400 سال از ا ین فجایع انسانی نه تنها روزی جهت پاسداشت خاطره این عزیزان جانباخته و اسیر شده در تاریخ ا ین کشور ثبت نشده است، بلکه برعکس با قدردانی از غارتگران و متجاوزان به این کشور و مقدس جلوه دادن آنها، فرهنگ و دین متجاوزین را پذیرا میشوید؟ تا به کی باید که خون یک ایرانی برای سیرکردن این اژدهای خونخوار و سیری ناپذیر ریخته شود؟ بس کنید و بخود بیائید، که سعادت ما ایرانیان در پیروی از این دین انسانستیز نیست بلکه راه نجات ما باز گشت به سرچشمه های اصیل فرهنگ پر بار و غنی ایرانی خود میباشد. اگر ملت ایران دوباره با پیام و انگیزه ظهور زرتشت آشنا میشد، با پی بردن به منزلت انسانی خود، میتوانست با خشک کردن آن باتلاق فرهنگی ای که تنها ملایان در آن همچون انگل ها امکان ادامه حیات میابند، برای همیشه خود را از دست نوادگان امروزین آن متجاوزین دیروز، آزاد کند.

یک روز میبایستی که روشنفکران و مردم ایران تکلیف خود را برای همیشه با اسلام، فرهمنگ ارتجائی ریشه گرفته از آن و همچنین آن فرهنگ مزورانه و عقب افتاده ای که حدود 1400 سال است آنها را از روند رشد فرهنگی، اجتمائی، سیاسی و علمی در جهان بازداشته است مشخص کنند. با تصویب قانون اعدام "مرتد"، آنروز تاریخی فراخواهد رسید.

از زمانی که تاریخ نگارشی وجود دارد، بیان از این حقیقت میرود که مردم ایران همیشه ملتی یکتاپرست بوده اند. ایرانیان با پیروی از آموزش های جاودانی، خردمند و انسان پرور زرتشت به مدت 6000 سال همیشه پشتیبان انجام کارهای خیر و خدایار بوده از شر و اهریمن دوری جسته اند و این منش خردپرور و جاودانی، قطب نمای حل مشکلات زندگی روزمره و اجتمائی آنها بوده است. ایران و فرهنگ گسترده در ایرانزمین به گواه تاریخ، زادگاه پیدایش و رشد تمدن بشری بوده است. در زمانی که بسیاری از حکومت های موجود در آنزمان نه تنها هیچگونه حقوق انسانی برای مردم کشورهای همسایه خود نمیشناختند بلکه شهروندان خود را نیز بحز طبقه خاص خاکمان، از هر نوع حقوق انسانی بی بهره کرده بودند، کشور ایران، منشور حقوق بشر را پایگذاری میکند و پیام نیک پشتیبانی از این منشور را به سراسر جهان مژده میدهد.

rashel

ملیت یا مذهب؟

آقا/خانم سیا شما اصلا" متوجه متن نشدی یا که خیلی سرسری خواندی. در ظمن شما نوشتی که کردها فارسی بلد نیستند درصورتیکه کردهای ایران همگی فارسی خیلی هم خوب بلدند.

سامان باربد

تصويب قانون اعدام مرتد؛ هراس از گرايش های غير اسلامی؟

جناب محمد عطايي

من پروردگار را سپاس می گویم که دانایی را از دشمنان مردم ایران و مزوران اسلامی به تعویق انداخت. این چیست که می گویید مسلمان هستید یا نه؟ می گویید اگر هستید این را بپذیرید اگر نیستید کشته شوید؟ می دانید مسلمان یعنی "مو سلمان"؟ می دانید سلمان مانوی بوده؟ می دانید تعالی هر عرب در دوره ی پیامبر این بوده که بگوید: من هم سلمان هستم؟ "مو، سلمان"؟ می دانید که آنها ثلاثی مجرد سلم را پیش از سلمان نداشته اند؟ سلام بلد نبوده اند؟ حتی هنوز هم به هم می رسند به خلاف ما نمی گویند سلام، می گویند صبح به خیر؟ با عربان گشته اید یا نه؟ این قانون اخیر را مثل یک ساطور آویزان کرده اند چون خیلی از ایرانیان می خواهند زرتشتی شوند. اینها نشانه ی ضعف است مگرنه؟ این ها در نادانی خود آنقدر فرو می روند که در آینده تنها روشی که پذیرفته نشود همین اسلام باشد.

سیامک ایرانی

تصويب قانون اعدام مرتد؛ هراس از گرايش های غير اسلامی؟

باربد عزیز، گستردگی جنبش نوین زرتشتی در میان ایرانیان، به اندازه ای ست که خودشان در تلویزیون صدا و سیمای اسلامی شان می گویند: ما نخواستیم شما یهودیان و مسیحیان را مسلمان کنید، فقط نگذارید جوان شیعه مان برود زرتشتی شود. کیانوش ویدیو کلیپ اش را در همین تارنما گذاشته بود. به هر روی، حرف این آخوند را گوش کردند و این لایحه نیز چیزی نیست جز پاسخی اسلامی به همین موج بازگشت بزرگ: می خواهند نگذارند جوان شیعه شان زرتشتی بشود. به راستی مگر ابوبکر بعد از مرگ محمد که عرب های نگونبخت دسته دسته از اسلام برمی گشتند، همان اهل رد معروف، چه کرد؟ تیغ و دیگر هیچ. اسلام در خود شبهه جزیره جز به زور شمشیر استقرار نیافت، جاهای دیگر که جای خود دارند.

نظر خود من این است که یکی از جنبه های اصلی این بازگشت به ریشه ها، بر خلاف ظاهر اش که خروج از یک دین و ورود به یک دین دیگر است، چیزی نیست جز نیاز همبود ایرانی به گیتی گرایی. ایرانیان اهورا مزدا را با الله طاق نمی زنند، جای زمین و آسمان را عوض می کنند: بازگشت به سامان راستین جهان، آسمان در بالا و زمین در پائین، و یا، رفع و برچینش وارونگی 1400 ساله.

ساوالان

محکومیّتِ حملاتِ ارتش تُرکیّه به مناطق کُرد نشین

آقای مراد و سایر دوستان کرد

امیدوارم با مقایسه مواضع آقای کرمی و امثال ایشان در قبال کرد های ایران و ترکیه ، این پیام روشن را دریافت کرده باشیم که آنها بر مبنای «هدف وسیله را توجیه میکند" ، قصد گل آلود کردن آب و صید ماهی مطلوب خودشان را دارند . علیرغم اتفاق نظر بین ساوالان و مزدک ، بین سیامک ایرانی و بقول ایشان «پان ترک"ها در زمینه غلط بودن روش مبارزات «پ ک ک" و توصیه متفقانه آنها بر روشهای مسالمت آمیز ، آقای کرمی با نبش قبر تاریخ و گریز از ورود به جو کنونی حاکم بر سیاست ترکیه که مناسب برای فعالیتهای سیاسی علنی است ، میخواهد زخمهای کهنه را تازه کند و بر کینه و نفرت موجود بیفزاید . البته هدف از این کار نیز چندان دور از ذهن نیست . ایشان بنا بر سابقه تاریخی ، نگران اتحاد کرد و ترک در ایران برای کسب حقوق ملی خود است که صد البته با آرمانهای «پان آریانیستی" و تز «تمامیت ارضی" که موضوع چندین مقاله اخیر ایشان بوده ، در تضاد کامل قرار دارد . با فرض صحت همه توضیحات ایشان در باره تاریخه سیاستهای فرهنگی و ناسیونالیسم ترکیه ، هیچ انسان بیطرفی در عصر حاضر ، جنگ مسلحانه برای احقاق حقوق اداری و سیاسی را توجیه نخواهد کرد . پس باید در این توجیهات تحریک آمیز آقای کرمی ، و نوحه سرایی غیرصادقانه ایشان بخاطر کردهای ترکیه (نه ایران) کاسه ای زیر نیمکاسه باشد . اینکه چرا ایشان تاریخ نودساله ترکیه را بررسی می کنند ، اما از تجزیه و تحلیل شرایط کنونی آن کشور برای فعالیتهای سیاسی طفره میروند ، شبهه برانگیز است

Javat

محکومیّتِ حملاتِ ارتش تُرکیّه به مناطق کُرد نشین

از اضافات:

"افرادی مثل من که در اندیشه تجزیه ایران هستیم و عزم خود را برای پیوستن به آذربایجان شمالی یا ترکیه جزم نموده ایم"

"ما در دوران دانشجویی آذری را به صورت آذی ایری (دهن کج) خطاب می کردیم"

قبلا نیز گفتم:

که پان ترکان نقشه های خبیثانه ای دارند. گفتیم تجزیه طلبند ولی در لفافه هویت طلبی

گفتیم در فکر بالکانیزه کردند

گفتیم در فکر نسل کشی اند

حتی نامگذاری جدید را شروع کرده اند:

نقده (سولدوز)،مهاباد (سویوق بولاق), میاندوآب (قوشاچای)

شما اگر میتوانستید همسایه خوبی باشید با ترکان وکردان وارامنه ویونانی ها باید میبودید وقتل العامشان نمیکردید.درطول تاریخ هیچکس بیش از ترکان از همدیگر نکشته است.

شما که باایران و ایرانیان مشکل دارید بروید درقبله گاهتان زندگی کنید وایران را به ایرانی بسپارید واذرباییجان را به مااذریها.علت اینکه

شما پان اتراک باک خودتان را جر میدهیدهمان پیشنهاد منطقی اقای کرمی مبنی برمعاوضه مستند بر تاریخ است. ولی باکو وانکارا شما رامیخواهتد چکار؟شما را تازمانی لازم دارند که تفرقه واشوب در ایران ایجاد کنید.خرشان که از پل گذشت سرنوشت عمادمغنیه در انتظار شماست. ما دلمان کشور خودمان

ایران میسوزد وشما برای کشوری دیگر,مشکل شما کجاست؟ بروید به همان کشور مورد علاقه تان؟

محسن کردی

استاد پورپیرار در سایت شان نوشته اند که آنچه که بی بی سی از آن به عنوان دیوار قدیمی ایرانی یاد کرده است یک شیار در زمین که بطور طبیعی ایجاد شده است. حال ممکن است خزعبلات استاد پورپیرار در مورد اینکه یهودیان برای پوشاندن واقعه پوریم دست به تاریخ سازی زده باشند را بتوان حد اقل در تئوری مطرح کرد. اینکه این تئوری به اثبات برسد یا خیر بسته به برداشت محققین است. اما اینکه در این عصر اینترنت و دوربین و ماهواره و موبایل بی بی سی بنویسد که دیواری به طول هزاران کیلومتر از خشت و آجر تهیه شده و این را استاد پور پیرار بگویند شیار زمین.. به عقل جور در نمی آید. من آن شیار را ندیده ام. لابد استاد پورپیرار دیده اند. پس عجب احمقهایی هستند آن باستانشاسان ایرانی و خارجی که حساب این را نکردند که ممکن است یکی مثل پورپیرار پیدا شود و برود شخصا از شیار دیدن کند و با علم زمین شناسی که دارد بفهمد این شیار است و از خشت و آجر ساخته نشده است و با وجود این چنین ریسکی بکنند و بگویند که این شیار نیست و دیوار است. خوب این که نمیشود چه در گذشته و چه در حال همه باستانشناسان دروغ گفته باشند و همه حقیقت نزد این استاد مکتب نرفته باشد! خوب ادعا که برای آدم مرگ نمی آورد. بنده فکر می کنم که برج ایفل چیزی بجز یک پدیده طبیعی بنام سیخ زمین نیست. خوب اگر آن شیار زمین است این هم سیخ زمین است. فرانسوی ها الکی جعل کرده اند که این را خودشان ساخته اند و عکسها همه جعلی است. کاربر گرامی از کجا میگویید که عکسها جعلی نیستند؟ مگر شما آن زمان زندگی می کردید؟ حتا جوشها و پیچ و مهره های برج نیز از هوا ریخته و بهم جوش خورده. تو خلافش را ثابت کن. شنیده ام اخیرا مصرف شیشه در ایران زیاد شده و آدم را به عوالمی عجیب می برد.

NASER

محکومیّتِ حملاتِ ارتش تُرکیّه به مناطق کُرد نشین

آیا آقای اعلمی تا کنون به این اندیشیده است که هنگام سفر به مازندارن، اگر تابلوهای مازندرانی ها به زبان محلی باشد، ممکن است او بجای غذا خوری به آبریزگاه برود ؟! و بجای خانهء استاد غلامرضا از خانهء مشهدی حسن سر در آورد؟!

از شوخی گذشته، در پایان می خواهم فقط بگویم که تک تک هموطنان گرامی ، از هر قوم و قبیله ای و با هر گویش و زبانی، در حفظ میراث مشترک، یعنی زبان فارسی، مسئولند و هر گونه کوتاهی د راینمورد، ضربات جبران ناپذیری به آیندهء فرزندان آنان خواهد زد!

مشکل استعمار با زبان فارسی، نهفته در حقارتی است که از منظر تاریخی نسبت به فرهنگ ایجاد شده توسط این زبان، احساس می کند! از سوی دیگر، همین فرهنگ، تبدیل به سد محکمی در برابر اشاعهء فرهنگ بورژوائی و اعمال سلطهء او شده است!! هم از اینروست که یک کینهءتاریخی و یک مانع در راه سلطهء همه جانبه، دست در دست هم داده، ایشان را به فکر تقابل نرم افزاری با این زبان انداخته است، آنهم زبانی که پیش قراولان اندیشه و هنر و فلسفهء غرب در برابر آن سر تعظیم فرود آورده اند:( گوته، پوشکین، انگلس،... ).

زبان فارسی، هویت و هستی تاریخی ایران است، دشمنی استعمار با آن، ریشه در دشمنی با همین هویت و هستی فرهنگی و تاریخی دارد. درست بر همین اساس است که مزدوران قلم بدست ایشان، بجای دشمنی با سیاستمداران ایران، به حکیم و اندیشمند بی نظیر و فرزانهء انساندوست توس، ابوالقاسم فردوسی، حمله می کنند!!!

آقای اعلمی نیز، اگر براستی ایرانی هستند و ریگی به کفش ندارند، باید در برابر فرهنگ و زبانی که انگلس و گوته را به تعظیم واداشته، زانو زده و بخاک افتند!...، لازم به گفتن نیست که در غیر اینصورت، ما هم، نه بعنوان یک هموطن، بلکه بعنوان یک بیگانهء متجاوز، با ایشان روبرو خواهیم شد!

اعلمی و دیگر قومگرایان عزیز باید بفهمند که وجب به وجب خاک ایران، متعلق به همه ء مردمی است که در هر نقطهء آن زندگی می کنند. خاک آذربایجان به همان اندازه که به آذربایجانی ها تعلق دارد، به خراسانی ها و بلوچها و لرها و ... هم تعلق دارد و بالعکس ! بر این اساس، گویش و زبان متفاوت، بهیچوجه برای آنجنابان ایجاد حق نمی کند. بلکه این مازندرانی و گیلک و خراسانی و عرب و لر و کرد و بلوچ است که حق دارد وقتی به استان آذربایجان سفر کرده و یا آنجا را برای زندگی بر می گزیند، بدون هیچ مشکلی از طریق زبان مشترک، بتواند امور خود را بگذراند و خود را در خانهء خویش احساس کند نه یک مملکت بیگانه!!! به همانصورت که وقتی یک آذری به جهت تفریح و یا زندگی به گیلان و مازندارن سفر می کند ، ساکنین آن منطقه با زبان فارسی، و نه زبان محلی!، با او سخن گفته و با آغوش باز از وی استقبال می کنند، چرا که او را ایرانی می دانند و هموطن

انتخاب و تنظیم از کیانوش توکلی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.