رفتن به محتوای اصلی

کار مطبوعات کار بازار نیست!
21.12.2007 - 21:26

آیدین تبریزی

آقای atta حق با شماست من برای اینکه به پای آقای کردی برسم عجله کردم و براساس آنچه در حافظه داشتم نوشتم و دنبال سند نگشتم. متاسفانه من حافظه تاریخی خوبی ندارم و نمی دانم از کجا در ذهنم بود که خوان کارلوس در زمان حیات ژنرال فرانکو تاجگزاری کرد. حالا چه فرقی می کند ما که اینجا درس تاریخ پس نمی دهیم. من در مقالاتم همیشه دقت بیشتری می کنم ولی در کامنتها گاهی اعتماد به حافظه کار دست آدم می دهد! در مورد کمک محمدرضا شاه به خوان کارلوس هم این خاصیت همه ما ایرانی هاست که در برابر خارجی ها بسیار دموکرات و سخاوتمند هستیم ولی چشم دیدن همدیگر را نداریم!؟ شما نوشته اید: "نکته جالب اینکه یک کشور اروپایی از یک کشور جهان سومی تحت دیکتاتوری خون اشام!!برای ایجاد دموکراسی درخواست کمک میکند." البته خودتان تایید فرموده اید که این کمک نه کمک فکری در صادر کردن تجربیات دموکراسی ایرانی!!؟ به اسپانیا که "کمک مالی" از پول بادآورده نفت بوده که نه شاه و نه جمهوری اسلامی در بذل و بخشش آن به دیگران هرگز خصاصت به خرج نمی دهند!؟ و اصلا خود را موظف به پرسیدن نظر مردم (رعیت!) در مورد این بخششها نمی دانند!

جناب آقای ستوده

با سپاس از تلاش شما برای روشن کردن این بحث . در ارتجائی بودن رژیم ملایان در ایران شکی نیست. و آقای گنجی در این تحلیل خود به هر دلیلی به بیراه رفته اند. ولی وقتیکه من عنوان نوشتار شما را با محتوای آن مقایسه میکنم هیچ کجا نمونه یا برهانی را که به فاشیست بودن رژیم آخوندها اشاره داشته باشد، یافت نمیکنم. از پاسخ شما خوشحال خواهم شد.

مزدک

دیگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود!

نگین سیامک بگین شعبون جنیور!ای والا بیا تو گود پسر طیلوبزن!آخه بچه پرو سوسول اصلا تو میدونی ایران کجاست؟ پا تو اونجا گذاشتی؟گشنه و تشنه بودی/ بیل زدی؟ شب و روز دنبال یک لقمه نان از کله سحر دویدی تا نصف شب و گشنه و خوابیدی ؟بچه پرو اگه من خوشم از نوشته هات امد خیال میکنی که هر جفنگی هم بگی باید قبول کنم؟ حالا دیدی که من تورا خوب شناختم و خوب خودتو نشون دادی!بد جوری مثل اینکه کینه جمالی را بدل داری!ولی دمش گرم عجب ریده به زردشت و زردشتی و اسلام ومسلمین و ادیان سامی هرچه که باعث بدبختی ایران شد!بله عزیز چه شما شعبون بی مخ ها بخواهید چه نخواهید دیگه اون سلطنت موروثی جاش تو ایران نیست!تو برو همان جاهایی که خودت میخواستی ایرانتو پایه شو بذار و با زردشتت حال کن! شماها همیشه بمردم ایران خیانت کردید و تمام این بدبختیها هم از شماهاست . مردم یکبار شماها را استفراغ کردند و دیگه حاضر نیستند استفراغ خودشونو بخورند!ولی جمالی پیروز میشه میدونی چرا؟چون چیزهایی را مطرح میکند که جز تقدس انسان و جان و زندگی و داد چیزی را مقدس نمیداند نه شاه و نه الله و نه اهورامزدا!

باز هم سایت پرفسور منوچهر جمالی را برات مینویسم تا شاید درس بگیری پدران شما زردتشتها مزدک بزرگ را با هفتاد هزار مزدکی اعدام کردند و باعث پیروزی ارازل و اوباش اسلامی بر سرزمین ایران گشتند حکومت ولایت فقیه حکومت شماست!مگر حکومت پادشاهی 2500 سال ایران را به ویرانی نکشید؟ مگر پادشاهانیکه بعد از پیروزی ارازل و اوباش اسلمی آمدند نگه دارنده دین نبودند حالا چه اسلام چه زردشت؟چه فرقی بین شما و ارازل و اوباش اسلامیست؟برو بچه سایت پرفسور درست با دقت بخون www.jamali.info

عجب شعبون Jr!چی شد ؟خیال می کنی هر جفنگی از دهنت دربیاد باید دیگران بپذیرند والا در خط جمهوری اسلامی هستند.برو کامتهای این چند روزتو بخون بعدا می فهمی که چقدر جفنگ استفراغ کردی.خیال می کنی با هر کسی میتونی هر چه دلت خواست بگی و بدون اعتراض ازت بگذرند!تو به دلیرترین و پاک ترین فرزندان این آب و خاک توهین کردی و با کمال بیشرمی و پروریی انسانهایی را که تمام زندگی و عمر خودشونو برای دادگری و حکومتی مردمی که به انسانها احترام بگذارد فداکردند هرچه که لایق خودت و اعلیحضرتت بود گفتی بعد اومدی ننم غریبم در می آوری که جمالی چه گفته و...؟از شباهتهای شما هم به شیعیان می ماند که تا زور را می بینند می زنند به صحرای کربلا(اینهم دلیل ادامه همان ولات فقیهی زردشتی ساسانی)!ولی کور خواندی تا نسل من یعنی نسلی که بقول همان بنی صدر شماها را استفراغ کرد زنده است نه شاه و نه شیخ و نه تهرانیها(که گویا شما از دست پرورده شان هستید) و نه لاجوردیها خواهند توانست بر روح مقاومت فرزندان ایران برای رسیدن به جامعه ای دمکراتیک وسکولار و انسان و داد(قانون+عدالت +حق) محور پیروز شوند.بله آقای گرامی من بعنوان یک مزدکی=خرمدینی =سیمرغی=زال زری =زن خدایی =فرهنگ اصیل ایرانی مسخ شده توسط شماها که انسان و زندگی و جان برایم مقدس است نه الله و اهورا مزدا و یهوه و پدرمقدس که از انسانها تسلیم و برده گی و اطاعت محض می طلبند.بگذار جمهوری اسلامی کتابهای پرفسور جمالی را چاپ کنند با اینکار بزرگترین خدمت را بمردم ایران خواهد کرد زیرا اسلام که خوشبختانه با کارکرد این ارازل و اوباش اسلامی گورخود را در ایران کنده ولی خدمت بزرگی که این جانیان خواهند کرد جلوگیری از...

...افتادن دوباره در چاه اهورایی با آن سلطنت موروثیتان است که لابد انوشیروانی دیگر را در آستین دارید.شما ها(مسلمین و زردشتیان...) آنچنان در برابر این روح بزرگ و انسانی م.جمالی بلرزه افتاده اید که چاره ای بجز پرورش پورپیراها و یا انوشیروانها ندارید ولی اینبار نبرد بی امان فرزندان رشید و دلیر و پاک این اب و خاک در سیاکلها و در سیاهچالهای قرون وسطایی ارازل و اوباش پهلویها و اسلامیان حاکم که چیزی جز دنباله نبرد مزدک بزرگ نیست ادامه دارد.و اینبار مزدک بزرگ زمان ما م.جمالی ادامه دهنده این مبارزه است.اگر نقدی دارید میتوانید برای ایشان بفرستید و بجای تهمت و درشت گویی با پیرمردی 80 ساله که همچنان با عشق به ایران و انسان و داد و حکومتی که از آن انسان باشد نه شاه و شیخ و پریزیدنت ووو.!...

...من از همان اول که با تو بحث کردم یادم از بحث کننده گان حرفه ای توده ای در اوایل انقلاب افتاد و چیزی به ذهنم رسید و هر چه بیشتر با تو بحث کردم صحت آن برایم عیان تر شد.شما ها پرورده گان تهرانیها(توابان توده ای و بازپرسان زمان ارازل و اوباش پهلویها)هستید.کینه شماها به مردم ایران آنچنان است که نمیتوانید بغض و خشم خود را پنهان کنید و هرچند ابتدا مؤدب جلوه میکنید ولی بزودی خود درونی تان که در تنگنای و سرکوب قرار گرفته بروز می کند.این اشتباه شماها از کند ذهنی شماها نیست بلکه از بد طینتی و ضد مردمی بودنتان است! در تاریخ ایران ستاره گانی راه درست را بمردم می نمایند که از مزدک بزرگ شروع شده و در سیاکلها و سیاچالهای ارازل و اوباش پهلوی و اسلامیان ادامه داشته و اکنون پرچم این مبارزات را همراه با ملیونها نفر از مردم غیور انسان و زندگی دوست ایرانی پرفسورجمالی برداشته!بله ما خواهان حکومتی هستیم که دمکراتیک و سکولار و انسان و داد(قانون+عدالت +حق).ما نمیتوانیم کسانی را که انسانها را قربانی مطامع خود کرده اند و کوچکترین حق طبیعی را که جانوران ازآن برخوردارند از آنها گرفته و به بدترین وجهی به سرکوب آزادیهای مردم پرداخته و جواب هر خواستی را با شکنجه و زندان و کشت و کشتار و تجاوز به مال و ناموس مردم جواب داده دوباره بر مردم سوار کنیم.ما انسانیم و میخواهیم اختلافات خود را با همنوعانمان از طریق بحث و گفتگو و همپرسی به مسالمت آمیز ترین شکل ممکن حل کنیم نه اینکه با انواع و اقسام تهمت و دروغ و شالارتانیسم خود را سوار بر قدرت کرده و شروع به پایمال کردن حق طبیعی انسانها کنیم!...

...ما هیچگونه حق برتری برای کسی و یا گروهی از انسانها را نمی پذیریم.در ضمن دوباره سایت پرفسور را برایت می نویسم تا شاید سری بزنی و بیشتر با ایشان آشنا شوید.ایشان گرچه پیرند ولی شیرند و غرنده!وخود جواب شما را میدهد من تنها از ارادتمندان ایشانم و نه وکیل و وصی ایشان. درضمن بنده از کیسه اعلیحضرت یعنی همان 53 ملیارد دلاریکه سالهای 56-57 از ایران خارج فرمودند اعانه ای نمی گیرم که بتوانم وقتم را مثل شما صرف خواندن کنم ولی تجارب من رهنای منست!من باید شبو روز کار کنم تا بتوانم زندگیم رابگذرانم البته این از زمانیکه بنده 5-6 سالم بوده مثل اکثریت مردم ایران و اعلیحضرت روی پولهای نفت ملت بیچاره خوابیده بود و صرف عیاشیهای خود و دربار مبارک میکردند و مردم گشنه را که اعتراض میکردن به گلوله می بستند ویا دست تهرانیها می دادند تا زجرکش کنند ادامه داشته و دارد! بله دوست بی تجربه آنچه را شما می خوانید ما تجربه اش کرده ایم!برو یج چند سالی در ایران در مناطق مختلف زندگی کن و لی نه با پول اعلیحضرت بلکه با پول کارکرد خود. وبا مردم ایران و زندگیشان بیشتر آشنا بشو.درپایان اضافه کنم که من برای زردشتیان زحمتکش هموطنم بعنوان انسانهای زحمتکشی که خود از قربانیان حکومتهای مستبد و ستمگر بوده و هستند نهایت احترام را دارم و انتقاد من از آنچه که باعث بدبختی ماشد ربطی به انها ندارد.www.jamali.info

سیامک ایرانی

دیگر کسی برای حرف زدن باقی نمانده بود!

نخست اینکه من از کیانوش توکلی خواهش می کنم، اگر ممکن هست، فحش ها و ناسزاهای شخصی مزدک رو پاک نکنه؛ این فحش ها، فحش های یک سیمرغی ناب است و خوب است که ظبط شوند.

*

جناب مزدک، در مورد آن بد و بیراه هایی که گفته ای: آفرین، خجالت زده مان کردی آقا، انتظار بیش از این ها را داشتیم؛

البته بخش استفراغ و دوباره خوردن اش را از بنی صدر کش رفته ای که به رضا پهلوی گفته بود و نمی توانیم جایزه اش را به تو بدهیم؛ ولی بقیه اش، با اینکه هنوز اندکی نیاز به تمرین داری، بدک نبود و می پذیریم. همینطور پیش بروی عالی ست عزیزم؛ چرا که مهم این است که احساس راحتی کنی: منقار سیمرغی ات را بگشا و سراسر خاک اهورایی را شکوفه باران کن جانم، هیچ اشکالی ندارد.

*

و اما در مورد استاد ات که عقل ات را در بست به او سپرده ای: همانطور که گفتم، در هر کجا، در هر سایت، در هر روزنامه، در هر مناظره ی حضوری، اگر مرد اش است بیاید. مردی که به آسنو خرد می گوید خرد سنگی، یعنی ریشه ی آسن و آسمان را بطور مفتضحانه ای یکی گرفته است (و بطور کلی کمتر جمله ای می نویسد که یکی دو اشتباه فاحش در اش نباشد)؛ مردی که از درون هر واژه، به دلخواه اش، یک عدد نی در می آورد و سه عدد تخم، و مدعی می شود که هزاران سال کل مردان اندیشه و هنر ایرانزمین کاری نداشته اند جز پاشیدن خاک بر روی دینی که او پیدایش کرده است و تا کنون هیچ پژوهشگر ایران و انیرانی ای کوچکترین نشانی نیز از آن نیافته است، چنین مردی یک کلاه بردار بیش نیست که از فضای آشفته ی پس از انقلاب، انقلابی که امثال تو به ثمر اش رساندید، سوء استفاده می کند. اما من می دانم که او نمی آید، چرا که یک شارلاتان و هم زمان یک انسان بی سواد و ترسو است.

و از طرفی، فراموش نکن که استاد تو، همچون همکار اش پورپیرار، درست در جهت منافع جمهوری اسلامی کار می کند. او نخست با خوب گویی از زرتشت و زرتشتیان، و همزمان، بد گویی از محمد و محمدیان، وارد میدان شد. رفته رفته، به جز زرتشت، همه ی فرهنگ زرتشتی را دروغ خواند و جعلی، و در نهایت و در آخرین گام، حتا زرتشت را نیز همپای محمد و ضحاک شمرد. هدف از پیش مشخص بود، چرا که جمهوری اسلامی از طریق او با یک تیر دو نشان می زند:

نخست به بخش های پایبند به اسلام در جامعه، به ویژه مزدوران و آدم کشان حرفه ای خود اش می گوید ببینید: اینان می خواهند دین و ایمان شما را از جای برکنند؛ که البته در این میان آقای جمالی یک مو از سرشان کم نخواهد شد، بلکه این کسری وفاداری ها و کوروش آریامنش های زرتشتی هستند که در پاریس ترور می شوند.

و همزمان و از سوی دیگر، با جعلی شمردن دین کهن زرتشتی و فرهنگ ایران باستان، همانگونه که پانترک ها و پورپیرار انجام می دهند، می کوشد که بازگشت بزرگ جوانان و فرهنگیان و هنرمندان ایرانی را به سوی زرتشت و فرهنگ ایران غیر اسلامی، با مشکل و دست انداز روبرو کند و آن را حرکتی بر پایه ی وهم ودروغ جلو دهد.

*

در این وسط نیز، مصدقیست های سوسیالیست ساده دلی مثل تو، که خودشان از خودشان توانایی هیچ پژوهش مستقل و متن-استواری را ندارند و عادت کرده اند به پیروی از پیشوا و مرشد، عادتی که از اسلام گرفته اید و در عاشورای بیست و هشت مرداد به بهترین نحوی به نمایش اش می گذارید، بازیچگان بی اختیاری بیش نیستند که به عنوان تیغ کش های اینترنتی از آنان سود می جویند. روشن است که با یک چنین انباشتی از ندانسته ها، و با یک چنین پیشینه ای از پیروی کورکورانه، نه توان خودسنجشگری را داشته باشید، نه فرق بحث داغ و بی پرده را با فحاشی رکیک گویی و دهن لقی بدانید، و نه در کل، کوچکترین زمینه ای برای شک کردن در اموری که آنان را باور کرده اید داشته باشید. 1400 اسلام، و هفت هشت دهه کمونیسم که خود آمیزه ای ست از یهودیت و مسیحت در فقدان ِ خدا، به دیگر سخن، زهر ِ سه طبقه ی اندیشه ی سامی، جایی را در روح و تن شما سالم نگذاشته است. ایران از زمان فروشکستن اش تا به امروز، تلفات زیاد داده است، شما هم، با کمال تاسف، روش.

مزدک

« ورزشکار هنر » تیتر

جناب آقای کردی عزیز!

بدون اغراق، بیش از اندازه ی ممکن با همدیگر هم نظریم! من که بیش از چهل سال از این فرهنگ مشعشع و درخشان 2500 ساله را با گوشت و پوست و استخوانم حس و از دریای کمال و معرفت اساتید بزرگواری که پس از مرگ به فرشته و اسوه ی تقوا و طهارت و مظهر انسان دوستی مبدل می شوند، کسب فیض نموده ام. در این مورد بخصوص هم، من تنها یک سئوال کردم! آنهم این بود که آیا هر کسی به عنوان استاد و آموزگار و بزرگ مرد و ... حق دارد به دیگران فحاشی کند؟ همین! اما فورأ به مبارز آبدیده، در پشت پرده ی سیاه پنهان شده و ... و ... ملقب شدم. در مورد شهامت بیشتر هم باید عرض کنم که قبول دارم. چون من نه نویسنده ام، نه شاعر گرانقدرم و نه سیاستمدار برجسته و ناجی مردم! تنها یک ایرانیم که بد حادثه گرفتار خشم کفتاران داخلی و خارجی گردیده ام! منبعد نیز از هیچ خدا و ناخدایی پرسش نخواهم کرد و به قول شما البته با عرض معذرت از مسئولین سایت و انسانهایی که گذرشان به اینجا می افتد،برای نغز ترین سخنان و اندرزهای چنین مصلحانی شیشکی خواهم بست!

جناب مستطاب جلالی ( م. سحر ) مد ظله العالی!

لازم شد که چند نکته را تذکر بدهم:

1 – چند کلمه حرف یا گله و شکایت از جناب کیانوش خان را از طریق ایمیل و خصوصی به اطلاع ایشان می رسانند!

2 – شرف و وجدان کاری ایجاب می کند که حرفها، شکوائیه ها، توهین، ادب، نزاکت و ... طرفین دعوا نظر انداخت و بعد بر کرسی داوری نشست!

3 – من کوچکترین پیوند و رابطه ای با حزب توده ندارم! دست از اتهام زنی های ملا گونه تان بردارید!

4 – جریان حزب و دسته بازی و پیدا کردین بهترین یا بدترینش نیست! صحبت از اخلاقی مطبوعاتی و روشنفکریست! اگر بحث طبقات و مبارزه هم پیش بیاید، گمان نکنم، شما یکی، چیزی جز اتهام های سیا ساخته و ملا پرداخته در چنته داشته باشید.

5 – کار مطبوعات کار بازار نیست! که شما خرسندی را بعد از دهخدا قرار دهید تا ایشان نیز شما را بعد از خانلری و ملک الشعرای بهار قرار دهد!

6 – دست از اتهام زنی بردارید. قباحت دارد.

ardeshir-20

افزایش طلاق: بحران یا پدیده ای طبیعی؟

با سلام

من وقتى اين خبر را خواندم با كاغذ و قلمى تمامى اعضاى خانواده ام و فاميل هاى درجه دو و سه كه شامل فرزندان عموها-عمه ها- خاله ها و دايىها بوده كه ازدواج بعد از انقلاپ داشتن را نوشته و كسانى كه ازدواج نا موفق (طلاق ٠ ) داشتن را پاداشت كردم٠ تعداد كل ازدواج ١٣٤ فقره و تعداد متاركه ققط ٢ فقره يعنى حدود١ و ٤٣ در صد٠ من خيلى فكر كردم كه تا اين نا هم خوانى اجتماعى در اين آ مده خانوابه ام را تحليل كنم نتوانستم٠ فقط سوالاتى در ذهنم شكل گرفت كه مثلا خانهاده ام مطلباتى ندارند كه عدم دستيابى منجر به جدايى نمي شود؟

٢- خانواده ام ترس از اينكه بعد از جدايىو عدم آگاهى از چگونگي زندگى شان آنها را مجبور به عدم پذيرش طلاق مىكند؟

چند سوال ديگر كه ترسم آن است با مطرح كردن آنها وقت شما بيشتر از اين گرفته شود٠ شاد باشيد

اردشير ٢٠

محسن کردی

سلطنت يعني تبعيض بر مبناي اصل و نسب

ارژنگ گرامی، ممنون از میانپرده. بنده خالی بند و گروهبان و بچه اهل گردو بازی. اما وقتی پیش خودتان هستید این فکر را بکنید و وجدان تان را قاضی کنید که اگر قرار باشد یک دولتمرد انتخاب کنید کی را انتخاب می کنید؟ آقای قندچی را؟ میدانید که نفوذ داشتن در سیاست یک کشور بیگانه چه ها که به نفع منافع ملی نمی کند. حالا خود آقای قندچی اعتراف میکنند که در مقابل نفوذ سلطنت طلبان سالهاست که نوک شان چیده شده است. اگر شما بخواهید سفیر به آمریکا گسیل دارید، از آقای قندچی استفاده می کنید یا آن سلطنت طلب؟ توجه داشته باشید که اینجا دیگر پای منافع ملی است و نه در کردن عقده. اگر واقعا و از ته قلب معتقدید که سلطنت طلب نفوذش را بخاطر مزدوری کسب کرده، طبیعی است که آقای قندچی ارجح تر باید باشد.اما برای یک بارهم که شده مرد و مردونه.. بدون کینه و عقده از پهلوی ها، واقعا سلطنت طلبها در آمریکا بخاطر مزدوری بر دولتمردان آمریکایی نفوذ دارند یا بخاطر لیاقتهای شان و دستاوردهای شان؟ این سلطنت طلبان با 400 میلیارد دلار ثروت ظرف بیست تا 25 سال، که با دست خالی به آمریکا آمدند، یا خانه شان را در ایران فروختند و سرمایه کردند. و حالا تبدیل به دومین گروه ثروتمند آمریکا شده اند. آیا آمریکا همیشه در مورد مزدورانش اینقدر دست و دلباز است؟ یا ایرانی ها خوشگلند و قشنگ میرقصند؟ مرد باش، وقار داشته باش، منطق داشته باش، جوانمرد و انسان باش و جواب بده. خودت هستی و وجدانت.

جناب ارژنگ، به این تحلیل هوشمندانه جناب قندچی خوب توجه کنید ببینید توی بساط هیچ عطاری به این زیبایی میتوانید هم گودرز بفروشید و هم شقیقه؟ می فرمایند؛"متأسفانه تبعيض هاي سلطنت طلبان در آمريکا عليه نيروهاي جمهوريخواه سکولار ايراني باعث شده است که لابي ايست هاي جمهوري اسلامي تقويت شده شده اند." حرف از این بی ربط تر شنیده اید؟ تبعیضهای سلطنت طلبان علیه نیروهای جمهوریخواه و سکولار ایرانی.. ؟ ای خاک بر سر تو جمهوریخواهی که هم در ایران از سلطنت تو سری خوردی هم در آمریکای آزاد نتونستی از این محیط آزاد استفاده کنی و یک بار هم که شده تو سری نخوری و تبعیض نبینی! آخر آدم چقدر باید پپه باشد که در این مهد آزادی هم از تبعیض رنج ببرد؟ حیف نون چه برسد به حیف مقام و مسئولیت دولتی و کشوری! آخه تو که تنبانت را هم نمی توانی بالا بکشی را چه به در افتادن با استادان سیاست مثل سلطنت طلبهایی که در سیاست مار خورده و افعی شده اند. در سیاست که فقط حق تعیین کننده نیست، لیاقت و شهامت و توی شکم حریف رفتن هم میخواهد. جمهوری خواه سکولاری که با یک ویروس کامپیوتری زرتش قمسور میشود را چه به سیاست؟ حالا کی بره گردو بازی بکنه؟

و اما نتیجه گیری شاهکار این استاد مسلم سیاست و آینده نگر سکولار را ملاحظه بفرمایید. به صرف متلک و لغز دوتا سلطنت طلب از لجش یکضرب پرید تو بغل جمهوری اسلامی؛ "گوئي در داخل آمريکا انقلاب 57 دارد تکرار ميشود، اگر مخالفين سلطنت از دست کشتار شکنجه، و تبعيضات سلطنت در ايران با خميني متحد شدند تا از دست رژيم پهلوي خود را رها کنند، در آمريکا هم براي نيروهاي مستقل دموکرات و سکولار راهي نمانده جز اتحاد با لابي گران جمهوري اسلامي در برابر تبعيضات نهان و آشکار سلطنت طلبان در مؤسسات خبري و حقوق بشري در آمريکا"!!! جالبه در پایان چنین "آینده نگری ای" می نویسند به امید جمهوری فدرال و دمکراتیک و سکولار و.. در ایران. آقا تو که از ترس مار غاشیه سلطنت به جمهوری اسلامی داری پناه میبری دیگه جمهوری فدرال و سکولارت چیه که بهش امید می بندی؟ آقا بیا پایین از اون برج عاج.. والله اصلا ارتفاعی نیست.

من البته فکر می کنم آقای قندچی هنگام نوشتن این مطالب دمی به خمره زده اند برای همین هم از ایشان بخصوص این آخری را نمی پذیرم.. نه .. قندچی هرچی باشه دیگه با جمهوری اسلامی.. به قول مرحوم ننه بزرگم استخفرولا..

و حرف آخر در مورد نفوذ سلطنت طلبان. شما خواننده ی عزیز کل کل های مرا با آقای قندچی در این مورد جدی نگیرید. آقای قندچی فوبی دارند. ایشان از سایه خود نیز واهمه دارند و همه دارند بر علیه ایشان توطئه می کنند. آخر سلطنت طلب ننه مرده کدام نفوذ را در دستگاه آمریکا دارد؟ تا جایی که من یادم هست زور که زدند در جریان درگیری های خلیج فارس زمان کلینتون برای آنکه آمریکایی ها یک تهدیدی کرده باشند هرچه کردند نتوانستند بطور رسمی یا غیر رسمی یا هر طور دیگری از آلترناتیو سلطنت در مقابل جمهوری اسلامی حمایت کنند، زور که زدند ترتیبی دادند که یک روز مثلا رضا پهلوی و بیل کلینتون بطور اتفاقی در یک رستوران همدیگر را دیدند و قبل از آنکه هرکدام سر میز خودشان بروند یک دستی باهم دادند و چاق سلامتی کردند! همین! والله بالله همین! کدام نفوذ آقا؟ اگر نفوذ بود که بجای حمله به افغانستان و عراق خوب میآمد به ایران حمله می کرد! و این در شرایطی که اصلا دور و بر دستگاه آمریکا هرگز و هرگز به اندازه ایرانی، مثلا عراقی یا افغانی پیدا نمی کنید! کدام نفوذ آقا؟ چرا عقبماندگی تان را می گذارید گردن دیگران؟ پاسخ این است که این عادت ما مردم ایران است که همیشه به دنبال بلاگردان گشته ایم. آقا یک بارهم که شده کلاهت را قاضی کن بپذیر که فلانجا را اشتباه کردی!! والله احترامت بیشتر است تا بر موضعی منفور استقامت کنی. آره آقا.. همان سخن ارژنگ را پی بگیرید بهتر است! اینجوری مجبور نیستید کامنتهای مزخرف مرا مورد بحث قرار دهید.

بهراد

سلطنت يعني تبعيض بر مبناي اصل و نسب

تره به تخمش میره ابولی به باباش

اگر تئوریسین جمهوری فدرال آینده نگر تحلیلش از گسترش لابیهای جمهوری اسلامی اینست که نوشته این آینده نگری ارزانی خودش باد.بار دیگر و با تداوم چندین دهه دست در دست لابیها و بنیادگران و خردادی ها اینک توجیه تئوریک پیوستن بیشتر و همکاری با جمهوری اسلامی را میبینیم. نوشته اند:

گوئي در داخل آمريکا انقلاب 57 دارد تکرار ميشود، اگر مخالفين سلطنت از دست کشتار شکنجه، و تبعيضات سلطنت در ايران با خميني متحد شدند تا از دست رژيم پهلوي خود را رها کنند، در آمريکا هم براي نيروهاي مستقل دموکرات و سکولار راهي نمانده جز اتحاد با لابي گران جمهوري اسلامي در برابر تبعيضات نهان و آشکار سلطنت طلبان در مؤسسات خبري و حقوق بشري در آمريکا.

بنظر میاید ورشکستگی پشت ورشکستگی آینده نگر عزیز را به چاره جویی انداخته و چاره را همان یافته که سلفش برگزید: عبای ملا و این آینده ی آینده نگرانی است که نگران از دست رفتن حاصل عمر خود هستند: سیه روزی ملت ایران.

محسن کردی

تلاشها برای کودتای نظامی بر علیه پهلوی ها در ارتش شاهنشاهی!

جناب زارع، در مورد اینکه این سوسیالیستها بودند که مبشر حقوق امروز انسانها از جمله کشور سوئد بودند، کاملا حق با شماست. کسی که تاریخ سیاسی مطالعه کرده باشد خیلی خوب این موضوع را میداند و نیازی به تاکید نیست. حتا امکانات رفاهی و عدالت اجتماعی موجود در آمریکا نیز مرهون و متاثر از اندیشه های سوسیالیستی است. اینها همه مفاهیمی بوده است که بشر نمیتوانست تنها با مطالعه یک کتاب و شنیدن یک نظریه به آن دست یابد بلکه بشر باید اینها را درک می کرد، می آموخت و برایش مبارزه می کرد. مشکل هموطنان ما این است که صبر ندارند و نمی دانند که حل مسائل جامعه بشری نیاز به زمان دارد. یکی از دوستان چپ از گروه "راه کارگر" تعریف می کرد که خود یکی دونفر را میشناخت که از مردم غیر سیاسی بودند اما در جو فداکاری های اوایل انقلاب، پس از چند جلسه که با بچه های چپ داشتند، آنچنان مرید نظریه سوسیالیزم شدند که زن و شوهر بلافاصله هست و نیست و خانه و مغازه و همه چیز را در راه رسیدن به این آرمان نهادند و خود نیز بدست نیروهای خمینی فنا شدند. متاسفانه ما از این نمونه ها کم نداشتیم. اینها تندروی و رادیکالیزمی است که در مورد ما ایرانی ها سابقه در تفکر مرید و مرادی دارد و ربطی به سوسیالیزم ندارد.

و اما در مورد حکومت پیشه وری دو نکته گفتنش ضروری است. فرض کنیم گفته شما درست باشد که در آن یک سال در آذربایجان بیش از بیست ساله حکومت رضاشاه کار انجام شد. اما بازهم مثل قضیه امیرکبیر است. یک امیر کبیر زنده بیشتر از امیر کبیر آن سه سال می توانست برای ایران مفید باشد. پیشه وری هرچه بود، همینکه نتوانست بیش از یک سال بپاید و حاصل کارش در نهایت برای آذربایجان بخاطر کشتارهایی که شد فاجعه بار بود. اصلا بگویید ارتش جنایت کرد اما اگر پیشه وری ظهور نمی کرد آن جنایات هم نمیشد. برای فهم بهتر این موضوع از طالبان مثال بیاورم. آمریکا برای تار و مار کردن طالبان به افغانستان حمله کرد و تا امروز مردم افغانستان رنج بسیاری را متحمل شده اند. کسی در این که حمله آمریکا باعث این رنج شده شکی ندارد اما اگر طالبانی در کار نبود حمله ای هم در کار نبود. آیا بهتر نبود که پیشه وری بجای آن اقدام رادیکال اعلام جمهوری، همان کارها و سازندگی ها را میکرد و پای ارتش را نیز به آذربایجان نمی کشید؟ نمیشد اعلام جمهوری نمی کرد و مدرسه می ساخت و جاده می کشید و بیمارستان می ساخت؟ مگر کسی جلویش را گرفته بود؟ دولت هم که یک ریال برای آن کارها به او پول نداده بود؟

اما اشکال دوم که شما هواداران پیشه وری آنرا ندید می گیرید این است که پیشه وری آن سازندگی ها را با پول و امکانات شوروی ها کرد. شوروی های ظاهر ساز و متقلب، این کمکهایشان نیز برای گول زدن شاهدان و مردم بود که همه بپذیرند که اگر سوسیالیزم به کشور بیاید همه ایران مثل تبریز می شود و با هزینه ای کم، میشد همه مردم ایران را گول زد و بلعید! و این درحالی که در خود شوروی قحطی و نداری بیداد می کرد و امکانات نبود و شوروی خود آنچنان محتاج کمکهای لجستیک و خوار و بار و نظامی آمریکا بود که اگر این کمکها نبود مردم در روسیه از گرسنگی گوشت یکدیگر را می خوردند. آیا هیچ فکر نمی کنید در چنین شرایطی چرا شوروی ها به پیشه وری اینقدر لطف کردند؟ آیا برای این بود که پیشه وری خوشگل بود یا قشنگ میرقصید؟ اگر رضاشاه نتوانست آن کارها را که پیشه وری در یک سال کرد بکند برای آن بود که مثل پیشه وری ارباب طمعکاری نداشت که پولی برای آبادانی کف دست آن فداکار نگون بخت بگذارد. پول نفت که شندر قاز بیشتر نبود و به جایی نمیرسید و می ماند مالیات کشیدن از گرده همان مردم فلک زده که با مالیات قند و چای یک راه آهن بکشد که آنهم رفقای شوروی بهره اش را بردند و آن چند تا خیابان آسفالت و بیمارستان و مدرسه یک هزارم بهره ای که شوروی از راه آهن ایران برد را تامین نکرد.

هم میهنان گرامی، هدف من از این بحثهای تاریخی آن نیست که بخواهم آنگونه که مخالفین سعی دارند تلقین کنند، زمینه ظهور دوباره سلطنت را بچینم. اما با این حقیقت هم کاری نمی توانم بکنم که بررسی بی غرضانه تاریخ معاصر چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه خوشبختانه بگوییم و چه متاسفانه، در مجموع به نفع پهلوی ها و توجیه آنها تمام میشود اما همانگونه آمد این حقیقتی است چه ما خوشمان بیاید و چه نیاید. خیلی احمقانه است که به صرف اینکه این بررسی ممکن است به نفع سلطنت در ایران تمام شود من جمهوریخواه این بررسی را انجام ندهم و خود را گول بزنم یا بزنم به ندیدن. این تحمیق خویشتن است. من جمهوریخواه با رسیدن به این حقیقت که حق با پهلوی ها بوده است هیچ اجباری ندارم که جمهورخواهی ام را کنار بگذارم و بشوم سلطنت طلب! (آخه بسیاری جمهوریخواهان خیال می کنند اگر جایی بپذیرند که حق با پهلوی ها بوده باید پیامدی از آن را بپذیرند مبنی بر آنکه پس اگر نظام سلطنتی خوب بوده حالا جمهوریخواهی ام را منطقا باید کنار بگذارم و بشوم سلطنت طلب! ابدا چنین نیست و این نگرش کاملا و کاملا غیر منطقی است.)

نتیجه بعدی از این بحث این است که به این حقیقت برسیم که ما همه خواهان نیک بختی ایران هستیم. ما همه در 95 درصد موارد نظرات مشابهی داریم. نباید بخاطر اختلاف نظر 5 درصدی روی آن 95 درصد نکات اشتراک را خط کشیده و باهم دشمنی کنیم. بگذاریم اگر کسی روی کار است که با او 95 درصد اشتراک نظر داریم او کارش را بکند و کمکش کنیم. (منظورم از "او" سیستم حاکم بر کشور در هر زمانی است که 90 درصد مطابق نظر ما مردم عمل می کند). نتیجه بعدی تاکید بر حلم و بردباری است که غرب از آن بهره می برد و ما ایرانیان اصلا بویی از آن نبرده ایم.

محمود

جمهوری اسلامی هم ارتجاعی است هم فاشیستی ، هم سلطانی و هم ..

در همین نقطه است که تز های این چنینی زمینه روشد پیدا میکنند چرا که برای یک بار شجاعانه باید اعترف کنیم که آیا تنها راه بیرون رفت از این بحران چیست؟ آیا هنکامی که کوچکترین تحرکات اعتراضی مردم و نیروهای روشنفکر با شدیدترین برخوردها روبرو میشود چه باید کرد؟؟ پر واضع است که مرتجع بودن یا نبودن اینجاست که به درد می خورد،فاشیست بودن یا نبودن اینجاست که به کار آید،اگر واقعا با رژیمی فاشیستی سروکار داریم همه گزینه ها مبارزه می تواند مورد استفاده قرار گیرد حتی دعا برای هجوم بیگانه . اما اگر با یک رژیمی که "بخشا"مرتجع است ویا تنها سرکوبگر است روبرو باشیم آن وقت تنها راه مبارزه همان تشویق کردن برای کوشت دم توپ رفتن دیگران می ماند و بس!!!!

پر واضع است که جواب دهیم آیا رژیم که متکی بر شدیدترین روش سرکوبی است که تا کنون بشر آنرا بخود دیده بصورتی که یک زندانی به زعم خودشان خودگشی را بهتر از ادامه زندگی خویش در زندان می داند رژیمی که طبق قوانین موجود خویش کوچکترین روزنه یک اعتراض دمکراتیک را هم به رسمییت نمی شناسد و با احکامی همچون محارب،کافر،ارتداد،قصاص،سنگسار،روش پرتاب متهم از بلندی و...... کوچکترین مبارزه را در هم میکوبد و اجازه بر قراری نهاد های مدنی را میگیرد چه باید کرد؟؟

نمی دونستم این چند خط را خطاب به آقای گنجی بنویسم ویا دوستانی که در پی جواب دادن به ایشانند اما بهر جهت بعنوان اینکه در شرایط حساسی که رژیم در پی اثبات حقانییت خویش است تا به جهانیان اثبات کند که رژیمی است بر حق دامن زدن به این بحث که آیا رژیم اسلامی مرتجع هست یا خیر؟؟!! به نفع کیست؟ اما از اینکه چرا هراز چندی به شکلهای مختلف یک چنین نظراتی مطرح می شود را می توان به دو علت مهم تقسم بندی نمود نخست با یک عینک سیاه به قضایا نگریست که رژیم به وسیله عوامل سیاه و سفید خویش در پی به انحراف کشاندن وحدت میان اپوزسیون است موضوعی که بارها نیز از طرف خود رژيم هم به آن اشاره شده است . اما دوم اینکه شاید این مورد هنوز بعنوان یک نقطه کور تئوریک در بین نیروهای اپوزسیون و بخصوص نیرهای جمهوری خواه وجود دارد .این مسئله زمانی خود نمایی میکند که سئوال چه باید کرد؟ پیشاروی این نیروها قرار میگیرد و به دیگر سخن اینکه امروز تاکتیک مبارزه بر علیه این رژیم چه می تواند باشد؟؟ از این روی است که یک چنین بحث هایی زمینه روشدش آغاز می گردد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.