رفتن به محتوای اصلی

چرا خوزستان نه؟ چرا اهواز نه؟
24.08.2013 - 20:57

چندی پیش خبری در فضای مجازی منتشر و پس از چند واکنش هیجانی به فراموشی سپرده شد:

" فدراسیون فوتبال ایران تقاضای میزبانی جام ملتهای آسیا را به کنفدراسیون فوتبال آسیا ارائه کرده و شهرهای میزبان را نیز تهران، تبریز، اصفهان و مشهد اعلام کرده است"

 فارغ از اینکه این خبر راست باشد یا دروغ و علیرغم اینکه در صورت صحت خبر، با توجه به عدم امکان حضور بانوان در ورزشگاهها، پاسخ کنفدراسیون فوتبال آسیا از پیش روشن است و به باور من پخش و انتشار این خبر در ادامه سیاست‌های "امید پراکنی" دولتمردان جدید است. اما پیام ظریفی‌ که در ورای این خبر نهفته است، ادامه اراده آهنین پایین کشیدن هرچه بیشتر فتیله فوتبال و هدایت آن به بیراهه سیاست است.

 روزی که "رینوس میشل" ژنرال و معمار فوتبال مدرن هلند در سال ۱۹۷۴ گفت "فوتبال جنگ است"، بسیاری بر این حرف او خرده گرفتند، اما این سخن او امروزه ورد زبان بسیاری از صاحب نظران و تحلیلگران دنیای فوتبال است، زیرا ترجمه سخنان او را ۴ سال بعد در فینال جام جهانی‌ ۱۹۷۸ آرژانتین دیدند. جایی‌ که ژنرال‌های رژیم "فیدلا" با صرف میلیونها دلار و با کثیف‌ترین ترفندها به جام جهانی‌ دست یافتند تا از سقوط محتوم خود جلوگیری کنند ، اما در نهایت تنها توانستند آنرا چند سالی‌ به تعویق بیندازند.

 حکایت فوتبال ما هم همین است، به مردابی میماند که بوی تعفنش به آسمان بلند است و در آن موجوداتی ریز و درشت به بلعیدن یکدیگر مشغولند و به سر و کله هم می‌کوبند. اگر تعداد انگشت شماری از عاشقان فوتبال را که با جان و دل و تنها به عشق فوتبال به خدمتگزاری مشغولند (و تعدادشان به انگشتان دو دست هم نمیرسد) کنار بگذاریم، حاضران صحنه فوتبال ایران نیز همانند دولتمردان و سیاست مدارانمان فقط جا بجا میشود و بازنشستگی در کارشان نیست.

فوتبال خوزستان

خوزستان مهد فوتبال ایران است و تاریخ فوتبال ایران از آبادان آغاز شد. با نگاهی‌ ساده به آمار و ارقام بسادگی میتوان ثابت کرد که سرمایه و پتانسیل فوتبال خوزستان در مقایسه با نفت و گاز آن، اگر بیشتر نباشد، مطمئنا کمتر هم نیست، یعنی اینکه بیش از ۷۵% از سهم ملی‌ را داراست.

 پیش از انقلاب خوزستان با ۲ تیم صنعت نفت آبادان و نیروی اهواز در جام تخت جمشید و ۲ تیم گمرک اهواز و رستاخیز خرمشهر صاحب ۴ سهمیه بود، تمامی بازیکنان این ۴ تیم(۴x۳۵=۱۴۰) بومی بودند، علاوه بر این بازیکنان خوزستانی بیشمار دیگر در تیمهای اصفهانی، شیرازی، تهرانی، مشهد، شمالی‌ و تبریزی حاضر در هر دو لیگ بازی میکردند. استخوان بندی اصلی‌ تیم و خلاقیت و بازیسازی، سهم خوزستانیها بود چه در باشگاهها و چه در تیم‌های ملی‌.

هنوز هم نام غلامحسین مظلومی و زنده یاد صفر ایرانپاک در میان بهترینهای تاریخ فوتبال ایران است و هر کجا نام اخلاق و منش در میان باشد، نام زنده یاد پرویز دهداری میدرخشد.

تنها جرم دهداری این بود که به باند "تهرانی‌های سرخابی" نه گفت که به قهر و اعتصاب آنها در جریان مسبقات جام ملتهای آسیا در سال ۱۹۹۲ انجامید. ماجرا از آنجا آغاز شد که شب پیش از بازی اول مقابل کره شمالی، محمد پنجعلی کاپیتان وقت تیم در هتل به در اتاق شادروان دهداری میرود، بهمن صالح نیا که به همراه رضا وطنخواه دیگر دستیار آقای دهداری برای تعیین ترکیب تیم در اتاق ایشان جلسه داشتند، در را برای او میگشاید و پنجعلی وارد اتاق میشود. شادروان دهداری از او دلیل آمدنش را می‌پرسد و او پاسخ میدهد: آمده‌ام ترکیب فردای تیم را ببینم. دهداری از او می‌پرسد: چرا تو باید بدانی؟  پنجعلی میگوید: چون که من کاپیتان تیم هستم. کلام آخر شادروان دهداری که آن دشنامها و توهینها را برایش بدنبال داشت این بود: اشتباه به عرضتان رسانده اند، شما فردا روی نیمکت هم نمینشینی و از روی تریبون بازی را تماشا میکنی‌. پنجعلی هم با گفتن اینکه اگر من بازی نکنم، دیگران هم بازی نمیکنند اطاق را ترک کرد و پاسخ دهداری هم این بود که چه بهتر، بماند که با دخالت و پادرمیانی غیر مسئولانه رئیس فدراسیون وقت پنجعلی در بازی سوم به میدان رفت و یکی‌ از عاملان شکست و حذف بود. 

امیدوارم رضا وطنخواه که خود را شاگرد مکتب شاهین میداند و بهمن صالح نیا که از مربیان با اخلاق کشور است، شرح مفصل این ماجرا را در اختیار ارباب جراید بگذارند تا نوری اندک به درون این تاریکخانه بتابد.

وبه این ترتیب تیم ملی‌ دیگری متوّلد شد با ستارگانی دیگر که میوه آنرا با قهرمانی در بازیهای آسیایی دو سال بعد علی‌ پروین چید.

بی‌ مهریها نسبت به فوتبال خوزستان بیشمار است، در سالهای شصت تیم فوتبال رفیش اهواز را که یک تیم محلی متشکل از بچه‌های محله رفیش آباد و لشکراباد اهواز بود، پس از آشوبهایی که در پی‌ یک مسابقهٔ فوتبال در خارج از زمین پیش آمد، منحل کرده و برخی‌ از بازیکنانشان را نیز که هیچگونه دخالتی در آن درگیریها نداشتند برای همیشه از فوتبال محروم کردند. تیم فوتبال شاهین اهواز که نام ایران را یدک می‌کشید به جرم حذف تحقیر آمیز تیم پرسپولیس، علیرغم برتری چشمگیر در دور مقدماتی، با رفتن به مرحله بعدی مورد بی‌مهری عجیب فدراسیون سرخپوش آنروز‌ها قرار گرفت و در بدترین شرایط لجستیکی به دیدار حریف بعدی خود رفت و حذف شد و در نهایت امروز از یادگار شادروان خزامی پور جز نامی‌ باقی‌ نیست.     

 از افتخارات فوتبال خوزستان همین بس که در مسابقات بین المللی جام ولیعهد که پیش از انقلاب هر سال با شرکت تیمهای مختلفی‌ از سراسر جهان در اهواز برگزار میشد، تیمی را روانه میدام میکرد که شانه‌ به شانه‌ تیم ملی‌ جوانان ایران میسایید  و در دومین دوره این مسابقات به مقام قهرمانی رسید . تیمهای نفتچی باکو پیش و تیم ملی‌ جوانان ژاپن پس از انقلاب در تور ورزشی خود در سراسر ایران فقط در اهواز زانو زدند، گناهی از این بالاتر.

شاید به همین جرم بود که در دو سال پیاپی که هیئت فوتبال خوزستان با مدیریت آقای سیف الله(شاه غلام) دهکردی عنوان بهترین هیئت را در کشور کسب کرد، بودجه اختصاص یافته کنفدراسیون فوتبال آسیا برای اجرای طرح‌های ارائه شده برای سرمایه گذاری بیشتر در فوتبال خوزستان، علیرغم تایید و تصویب شفاهی‌ آقای "پیتر ولاپان" به آقای دهکردی، سر از اصفهان و شیراز درآورد و تنها ورزشگاهی که در طول ۳۴ سال گذشته در مهد فوتبال ایران ساخته و با سلام و صلوات افتتاح کردند، هنوز عملا غیر قابل استفاده است و تیم فوتبال فولاد خوزستان که یکی‌ از نمایندگان فوتبال ایران در مسابقات قهرمانی باشگاههای آسیاست، مانند دوره قبل هنوز نگران از دست دادن امتیاز میزبانی است. 

جای بسی‌ شرمساری است که آبادان مادر فوتبال ایران، هنوز در ورزشگاه پیر و محقّر خود که علیرغم بزک‌های انجام شده همچنان فرتوت و مردنی مینماید و بر روی چمنی که به قول پیر فوتبال آبادان غلامحسین مظلومی " حتی پای بز هم در آن می‌پیچد" میزبان بهترین تماشاچیان دنیاست و هنوز هم مستعد‌ترین بازیکنان را پرورش میدهد.

در کوچه پس کوچه‌های خاکی شهرها و روستاهای خوزستان گوهرهایی هست که باید آنها را یافت و گردو غبار تنشان را زدود، آنوقت خواهید دید که دیگر نیازی به وارد کردن بازیکنان آماتور و بازنشسته از آفریقا و آمریکای جنوبی نیست و با سرمایه گذاری روی این استعدادها علاوه بر اینکه دیگر دلهره  باختن به عمان و بحرین را نخواهیم داشت، از صادر کردن همین بازیکنان به لیگ‌های اروپایی، سود ریزه خواران سفره نیز فراهم میشود. 

 اما حکایت فوتبال ما حکایت دیگری است، حکایت بردگی و بندگی یا حذف و فراموشی است. در چنین فضایی است که شرح وظایف کاپیتانی تیم از "کانال ارتباطی‌ تیم با نیمکت" به " ابزار کنترل تیم توسط دولت" تبدیل میشود و بازوبند کاپیتانی سرقفلی پیدا می‌کند. نامدار‌ترین فوتبالیست ایرانی‌ و آقای گًل جهان که پس از درخشش در جا م جهانی‌ ۱۹۹۸ فرانسه و عضویت در بایر مونیخ در اوج بود اما در مسابقات جام ملتهای آسیا در لبنان بسیار ضعیف ظاهر شد و در بازی مقابل کره جنوبی مقصر اصلی‌ حذف تیم بود، بجای خداحافظی وارد دنیای تجارت میشود و در نهایت این قهرمان ملی‌ بجای قدردانی‌ در بازی خداحافظی، با رکیک‌ترین دشنامها از استادیوم آزادی بدرقه میشود.

اما علی‌ دایی شاید فعلا آخرین قربانی این سناریوی تکراری است، مگر روزی که "گروهی تماشاگر نما" زنده یاد دهداری را با گلوله‌های برف و رکیک‌ترین دشنامها در استادیوم آزادی بدرقه کردند، علی‌ پروین که سرنخ همان تماشاگر نماها را در دست داشت و بلافاصله به پشت فرمان مربیگری تیم ملی‌ پرید، فکرش را هم میکرد که روزی همان گروه اندک او‌را با همان الفاظ از روی نیمکت پرسپولیسی که او آنرا ملک خود میداند، بدرقه کنند. با ناصر حجازی چه کردیم؟ همایون بهزادی کجاست؟ اکبر افتخاری آن گوش چپ پاطلایی چه می‌کند؟ مگر ما چند حسن روشن داریم؟

در این فوتبال است که چکمه پوشان روضه خوان و مجریان تلویزیون میشوند مدیرعامل باشگاه‌ها ، بوقچی روی سکوها میشود گوینده و مفسر ورزشی و گوینده ورزشی هم میشود مربی‌ فوتبال.

در این فوتبال آلوده است که برای حذف یا مطیع کردن قهرمانان ملی‌ ما پرونده‌های اخلاقی‌ میسازند که یکی‌ از قربانیان آن "تک ستاره" آن‌روز‌های فوتبال ایران مجاهد خضیراوی است، پرونده ورزشی " بهترین مدافع - هافبک آن‌روز فوتبال ایران "ناجی بداوی" بدلیل درگیری با محمد نصرتی بسته میشود اما نصرتی علیرغم محرومیتهای ( به ناحق) مکرر، پیوسته بخشیده شده و همیشه هم جای یک نفر را در تیم ملی‌ اشغال کرده است.   

در این فوتبال است که علی‌ دایی بجای خداحافظی آبرومندانه از میادین فوتبال در سال ۲۰۰۰ و سپردن میدان به جوانان، از آغوش این برادر به آغوش آن سردار می‌لغزد و فرهاد مجیدی را در سالهای اوجش از پیرا‌هن ملی‌ محروم می‌کند و همانطور که قول داده بود "تا روزی که او بود، ایمان مبعلی علیرغم شایستگی پیرا‌هن ملی‌ را نپوشید" و برای اولین بار در تاریخ جهان سر مربی‌ تیم ملی‌ اسپانسر پوشاک و تجهیزات تیم ملی‌ هم بود. همانگونه که در جام جهانی‌۲۰۰۶ آلمان هم بسته "اجباری" دایی که با شعار " چو ایران نباشد تن‌ من مباد" منقوش بود، بهمراه بلیت بازیها به قیمت گزافی ( به یورو) به متقاضیان بلیت از طریق سفارت ایران فروخته شد که میلیونها یورو سود خالص بهمراه داشت. علی‌ دایی فردا نمیتواند مدعی شود که نمیدانست زیرا او در همان کشور و در میان مردمی زندگی‌ می‌کند که علی‌ کریمی‌ هست. هرچند که بگمان من علی‌ کریمی‌ علیرغم سواد آکادمیک کمتر از علی‌ دایی باسوادتر است.     

شاید به گمان خود با خط کشیدن روی نام خوزستان و دهن کجی کردن به مردم نجیب خوزستان آنها را تحقیر می‌کنید اما خود بهتر میدانید که با انتخاب اهواز و به تماشا گذاشتن بی‌ لیاقتی خود در مقابل دیدگان تماشاچیانی که (در صورت قبول میزبانی ایران) از جاهای مختلف برای دیدن مسابقات به خوزستان سفر خواهند کرد و دیدن وضع رقّت بار اقتصادی و اجتماعی در یکی‌ از ثروتمند‌ترین مناطق جهان، تشت رسوایی حضرات برزمین خواهد افتاد. لذا با هدایت تماشاچیان (احتمالی‌ ) به شهرهای ویترینی و نورچشمی، هرچه بیشتر به رشد اقتصاد این شهرها کمک نموده‌ و بودجه‌ای را هم که برای تجهیز زیرساختهای شهرها برای پذیرایی‌ از مسابقات لازم است، از خوزستان در  آورید و در اینجا هزینه ‌کنید، گور پدر خوزستان و مردم فلان فلان شده اش. 

حضرات بخوبی میدانند که محال است بازرسان کنفدراسیون فوتبال آسیا که برای تایید صلاحیت میزبانی باید از شهرهای پیشنهاد شده دیدن کنند، ظرفیت‌های لجستیکی بسیار فرسوده اهواز را تایید کنند.

 اما بدانید ما خوزستانی‌ها بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم و شما چه بخواهید و چه نخواهید ، در فوتبال هم ایران وامدار خوزستان است و پاسخ شما این یک بیت شعر است:

من از روییدن خار سر دیوار دانستم

که ناکس کس نمیگردد از این بالا نشستن ها

کاظم موافق       

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کاظم موافق

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.