رفتن به محتوای اصلی

حملهءِ نظامی به ایران برای چه و با چه بهایی؟
14.11.2011 - 08:25

پیشگفتار

● ار اواخر قرنِ چهاردهم سیستم سرمایه داری برای گسترش اندیشه و جایگزینی سیستم اقتصادی خاصّ خود و با هدفِ افزودن بر جغرافیایِ سیاسی و اندوختن بر سرمایه، در اشکالِ مختلف جنگهای فراوانِ ملّی و فراملّی را برایِ تسخیر ممالکِ دیگر و برایِ دسترسی به منابعِ طبیعی و اقتصادیِ آنها رونق داده است که در ادبیّاتِ سیاسی این شیوه و زمان را دورانِ استعماریِ کهن و نو مینامند. جگهایِ اوّل و دوّم جهانی نتیجه و نمونه های برجستهءِ چنین سیاست ورزیها برای تقسیم ثروت و بهره برداری بیشتر از منابع و معادن در هر سو و کرانه ای بوده است.

● با انقلاب صنعتی و رواج سیستمِ تولیدِ انبوهِ کالاییِ از قرن هیجدهم که نیاز به انرژیِ روز افزونی را به همراه داشت، مسئلهءِ انرژیِ فسیلی و دسترسی به آن به استراتژی مرکزی کشورهای صنعتی قرار گرفت. خاورمیانه بویژه ناحیّهءِ خلیج فارس دارایِ این منابعِ سرشارِ انرژی و معادنِ دیگر بوده و به همین مناسبت از همانِ اواخرِ قرنِ هیجده به بعد این جغرافیایِ سیاسیِ پهناور مکانِ درگیریها و تغییر و تحولات با جابجایی هایِ سیستمهای سیاسیِ شطرنجیِ ایدئولوژیک دینی و مارکسیستیِ قدرتهایِ اقتصادی و نظامی و در زمانِ جنگِ سرد مکانِ تقاطعِ رو در روییِ دو قطبِ کاپیتالیسم و سوسیالیسم بوده است.

● گذشته از فاکتور وجودِ منابعِ انرژیِ فسیلی، خاورمیانه از لحاظ ژئوپلتیک و راههایِ ترانسپورتِ انرژی و بازرگانی، یکی از بازارهایِ پر جمعیّت با اقتصادِ مصرفیِ کالاهایِ تولیداتِ مازادِ جوامع صنعتی غرب و مکانِ پر رونقِ اقتصادیِ سودآورِ در چرحهءِ جهان گلوبال دیروز و امروز میباشد. با فروپاشیِ اتحّادِ جماهیر شوروی و انحلالِ ورشو پاکت، کشورهای غرب برای مدتّی بدونِ رقیب یکه تاز بر این منطقه بودند. ولی طولی نکشید که کشور روسیه با چهره ای دیگر با جمهوری خلق چین و هم پیمانان دور و نزدیکِ آنها دوباره در مقابلِ غرب در خاورمیانه و اینجا و آنجا قد برافراشته اند.

● روشهایی که تا کنون کشورهایِ صنعتی غربی برایِ تسلط بر سرزمین و منابع کشورهای خاورمیانه در پیش گرفته اند عبارتند از: 1- تسخیر مستقیم نظامی 2- جایگرینی حکومتهای دلخواه و نشاندن افراد موردِ اعتمادِ خود در رأس آنها 3- جایگرینی سیستم حکومتهای ملّی و دخالت در امور داخلی این کشورها 4- با وابستگیهای اقتصادی و تکنولوژی 5- به خطر انداحتن امنیّت ملّی و تمامیّتِ ارضی این کشورها 6- ایجادِ تشنج با راه اندازی جنگها در بین کشورهای این منطقه مانند جنگ 8 سالهءِ بین ایران و عراق 7- ایجادِ حکومتها و کشورهای جدید دست نشانده 8- برجسته کردن ایدئولوژی اسلام سیاسی برای جلو گیری از گسترش و نفوذ سوسیالیسم در خاور میانه و شمال آفریقا و در جاهای دیگر. 8- امروز هم مسئلهء دمکراسی و حقوق بشر را استراتژی محوری خود قرار داده است.

● بیش از دو دهه هست که جهان سرمایه داری به خطرات و خساراتِ جبران ناپذیر از طریق تولید انرژی اتُمی بر طبیعت و محیط زیست پی برده و آینده نداشتن این نوع تولید انرژی امروز بر همگان آشکار گشته است و باید هرچه زودتر راه برون رفت از این صنعت تولید انرژی را با یافتن راهها و با تکتولوژی انرژی آلترناتیو تجدید پذیر طبیعی هموار کند، در همین رابطه دگر بار مسئلهء انرژیِ فسیلیِ از اهمیّتِ ویژه ای بر خوردار شده است و به موضوع گرم و موردِ مشاجره بین قطب های سیاسی و رقبایِ اقتصادیِ ملّی و فراملّی و جنگِ میانِ قدرتهایِ اقتصادی برایِ تسلط بر انرژیِ فسیلیِ ذخیره در جهانِ گلویال امروز میباشد.

قطب بندیهای جدید در عرصهء گلوبال

● اگر زمانی دعوا و جنگ برای دسترسی به انرژی در بین خود کشورهای صنعتی در میگرفت، و در زمانی دیگر کشمکشِ تقسیم جهان بین قطب کاپیتالیسم و سوسیالیسم اوج گرفته بود، امروز که دورانِ ایدئولوژیک دینی و مارکسیستی سنتّی ما قبل مدرنیته سپری شده است و سیستم اقتصادی لیبرال یا «اقتصاد بازار آزادِ» متعلق به اندیشهء لیبرال دمکراسی جوامع غرب زیر بنای اقتصاد سیستمهای سوسیالیستی مانند جمهوری خلق چین قرار میگیرد و دریچهء نگاه به جهان و چشم انداز ارزشهای آن بکلی تغییر کرده است، در صفِ قطب بندیهای جهان امروز هم تحولات بنیادی به وقوع پیوسته که منجر به صفِ آرایی دو جبهه شده است: 1- جبههءِ اوّل جهان غرب و کشورهای صنعتی و دمکراتیک هست، که تا دیروز دمکراسی را قربانی دست یابی به انرژی و تضمین امنیّت ملّی خود میکرد، ولی امروز تضمین و تأمین منافع و امنیّتِ ملّی خود را در گروِ برکناری دیکتاتورها در حاورمیانه، خاور دور و نردیک، در شمال آفریقا، و در کشور ما ایران می بیند. 2- جیههءِ دوّم کشورهایی هستند که خود دارای سیستم های دیکتاتوری و یا دارای سیستم سرمایه داریِ حکومتیِ فاسد و دیکتاتوری هستند و دمکراسی برای آنها بی اهمیّت میباشد و برای دست یابی به انرژی و نایل آمدن به اهدافِ اقتصادی و سیاسیِ خود در روابطِ با دیگر کشورها به رعایت اصول اولیّه حقوق بشر بی اعتنا هستند و از هیج پشتیبانی از نظامهای مستبدِ دینی مانند نظام جمهوری اسلامی کوتاهی نخواهند کرد.

● کشور روسیه و جمهوری خلق چین با حکومتِ کشور ترکیه با هم پیمانان آنها سیاستِ کشورهایی که در جبههءِ دوّم در بالا مذکور میگنجد را با روش و اعمال غیر انسانی خود نمایندگی میکنند. 8 درصد رشد اقتصادی کشور ترکیه مدیون رهبر نظام جمهوری اسلامی است که به مدّت بیش از 20 سال هست که با سرکوب اندیشه و ناسیونالیسم ایرانی، با دادنِ امتیازاتِ چند گانهءِ هدفمند به کشور ترکیه، زمینه های مناسب را برای پیشرفت این کشور فراهم کرده است. رهبر انقلاب علی خامنه ای نمایندگی و وکالتِ جهانِ اسلام را بنام حکومت ترکیه نوشت و دو دستی به آنها تقدیم کرد و ثمرهءِ بیش از 30 سال تلاش سیاست ورزی و شعار دادنِ نظام جمهوری اسلامی را به کیسهء حکومت ترکیه ریحت.

● کشورهای روسیه و چین و ترکیه علاوه بر منافع اقتصادی و تأمین انرژی کلان که از وجود نظام جمهوری اسلامی دارند، از آن به عنوان برگی برنده بر سر هر میز مذاکره و معاملهءِ سیاسی و اقتصادی در عرصهء جهانی و با غرب استفاده میکنند. این سه کشور ستون اصلی تداوم و استحکام رژیم اسلامی هستند. اعمال و سیاست ورزیِ 32 سالهء نظام جمهوری اسلامی تقویتِ رقیبانِ ما ایرانیان در منطقه یعنی «پان ترکیسم و پان عربیسم» بوده است و تا زمانیکه رژیم اسلامی به رهبری انقلاب علی حامنه ای بر ایران حکومت کند تا آنجا که بتواند همچنان ناسیونالیسم ایرانی را سرکوب و با درآمدِ نفت و سرمایه هایِ ملّیِ ایران این دو رقیب را همچنان تقویت خواهد کرد، بعد از سقوطِ رژیم اسلامی با وجود خلأ قدرت و بی نظمی در ایران، این دو رقیب از آن توانایی بر خوردار هستند که در ایران در کوتاهِ مدتی بوسیلهء دست نشاندگان خود اعمال نفوذ کنند و استقلال و تمامیّتِ ارضی کشور ما را برای مدّتی به خطر اندازند.

گفتمانّ اصلی امروز چیست ؟

● گفتمان و سئوال اصلی امروز این نیست که آیا غرب و ناتو و یا ارتش اسرائیل به تأسیساتِ کشور ما حمله کند و یا نه ؟ بلکه بحث اصلی این هست که امروز و در چنین شرایط و مرزبندی جهانی ما ایرانیان و سرزمین ما باید در کدامیک از دو جبههء : 1- در جبههءِ کشورهای غرب به سرردگی آمریکا و اروپا با کشورهای دمکراتیک و کشور اسرائیل قرار بگیریم و با کشورهای جبههءِ دوّم روسیه و چین و ترکیه در صورتِ ضرورت و با رعایتِ دمکراسی روابط دیپلماسی و اقتصادی داشته باشیم 2- یا در صفِ جبههء دوّم یعنی در کنار کشورهای روسیه و چین و ترکیه که حامیِ درجهء یک و وکیلِ رسمی و حقوقیِ بین المللی رژیم اسلامی را دارند بایستیم و با مخالفتِ با جهان غرب به بخشی از دیوار و سپر دفاعی از وجود و استمرارحاکمیّتِ رژیم اسلامی تبدیل شویم و همچنان شاهدِ ویرانی هر چه بیشتر ایران باشیم .

● پاسخ دادن منطقی و دانش محور به این سئوال که در کدام جیهه قرار گیریم، یافتن جوابهای مناسب به سئوالات زیر هست: 1- شرایط و قطب بندیهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، در جهان امروز، در خاورمیانه، خاور نزدیک و دور، و در شمال آفریقا بر چه ارزشها و بر چه محورهایی میچرخد؟ 2- تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی و چگونگی حاکمیّت امروز ایران با تجسم و جمعبندی شفاف از شرایط و سیستم حکومتی که برای آلتر ناتیو فردای آن در نظر داریم همچنین سنجش توانایی ها و امکانات ملّی با مورد آزمایش و پژوهش قرار دادن کمکها در عرصهءِ بین المللی برای جایگرینی سیستم دمکراتیک و سکولار آینده کدامند ؟ 3- امنیّت و منافع ملّی ما در شرایط امروز و فردا را برشمازیم و برای تحقق و پاسدرای از آنها چه تصمیمات سیاسی باید گرفته شود و در کدام مسیر و بر پایهءِ کدام جهان بینی باید باشند 4- رقیبان سیاسی و اقتصادی ما در منطقه و در بین همسایگان را مشخص کنیم، نقاط ضعف و قوّتِ ما در کدام عرصه میباشند، با اتخاذ کدام سیاست میتوان رقیب را مهار کرد ؟ 5- بازنگری دقیق در تاریخِ روابط با کشورهای همسایه از جمله با تُرک تباران و کشور ترکیه، با جهان عرب، با کشورهای روسیه و چین، با اروپا و آمریکا و سایر کشورهای صتعتی و دمکراتیک برای تعیین یک استراتژی ملّی پایدار که با کدامیک از این کشورها میشود پروسهءِ دمکراسی و توسعهء فراگیر را بر بستر فرهنگِ ایرانی در مدّت زمان کمتری برنامه ریزی و پیاده کرد.

● در این شکی نیست که احترام به انسانها از هر نژاد و قبیله و احترام به فرهنگِ آنها از اساسی ترین موضوع جهان بینی و فرهنگ ایرانی میباشد، ولی واقعیّتی هست که ایرانیان با سیاست ورزی و فرهنگِ مردم سرزمین جمهوری خلق چین پیوند و مناسبتِ تنگاتنگی ندارند، از کشور روسیه امروز که از تزارهای روسی به ارث رسیده، هم تجربیّات تاریخی تلخ قراردادهایِ ننگین تحمیلی و جدایی بخش عظیمی از سرزمین ایران، پشتیبان حکومتهای دست نشاندهء قاجار و محمد علیشاه قاجار که باعث سقوط و به ثمر ننشستن انقلاب مشروطه شد، در زمان سوسیالیستی هم بوسیلهءِ حزب توده آنقدر به بحران آفرینی و مشکل سازی دامن زدند که حمینی و انقلاب 57 از آن بیرون آمد. بعد از مرگ خمینی، هم سیّد علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی هدفمند و آگانه بر اساس همان سلسلهء قاجار تاریخ را به عقب باز گرداندند و این دو نفر گمنام و ضد ایرانی بر تخت و در جایگاه محمد علیشاه نظام جمهوری اسلامی را مانند سلسلهء قاجار تحتِ حمایتِ و حراستِ (ممالک محروسه) کشور روسیه تزاری در آوردند. هم کشور روسیه و هم سید علی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی به مدّت 20 سال هست که انتقام دوران پیروزی ایرانیان ( انقلاب مشروطه) بر تزار روسیه و بر سلسلهء قاجار دست نشاندهءِ خود را از ملّت ایران میگیرند.

● اگر از ورق زدن تاریح ننگینِ روسیه و از اختلافاتِ فرهنگی بین ایرانیان و مردم چین که هم بگذریم، اصولآ راهها و پروسهء مراحلِ تکاملی که در این دو کشور انتخاب و تا کنون طی کرده اند با ما ایرانیان که فلسفهء مدرنیته و لیبرالیسم با راسیونالیسم را با انقلاب مشروطهءِ خود انتخاب کردیم ولی ناتمام مانده است با این دو کشور که جهان بینی ماتریالیسم دیالکتیک و راه رشد غیره سرمایه داری را پایه مراحل تکاملی خود قرار دادند کاملأ متفاوت هست.

● تفاوتهای جهان بینی و فرهنگِ بخش عظیمی از ایرانیان با فرهنگِ و دیدگاهِ طیفِ وسیعی از مردم تُرک تبار و کشور ترکیه و با کشورهای عربی بویژه اعراب خاورمیانه و ناحیّهء خلیج فارس در آزمونِ تاریخیِ مستند به روشنی آشکار هست. دین اسلام فرهنگ و ساختار سیاسی و حکومت داری مردم عرب هست، مردم تُرک هم تمدن و فرهنگ سازی و کشور گشایی خود را بر پایه اسلام ایدئولوژیک و گسترش آن بنا نهادند. امروز که دین اسلام سیاسی در جهان به منزوی شدن کامل نزدیک هست، باز هم این کشور ترکیه است که مانند دوران عثمانیان پرچم دار اسلام در جهان بویژه در اروپا میباشد که بار دیگر از بر زمین افتادنش جلوگیری کنند، اسلامگرایی مردم تُرک تبار به رهبری حکومت آنکارا در کشور آلمان به یک بحران جدی فرهنگی و اجتماعی بین ملّت آلمان و تُرکهای مهاجر و اغلب خارجی ها تبدیل شده است.

● امّا همین دین اسلام با پیروزی بر ساسانیان به حاکمیّتِ ملّیِ ایرانیان پایان داد و اندیشهءِ تک قطبی و منوکراتی دین اسلام را جایگزین جهان بینی فلسفی دوآلیسم ایرانی کرد و از آن زمان تا به امروز ایرانیان دچار بحران هویّتی و فرهنگی هستند و کشور را در عقب ماندگی نگهداشته است. به عبارتی کوتاه تفاوت اصلی ما ایرانیان با این مردمان در همین نکتهءِ اساسی نهفته است که اگر اسلام گرایی بنیاد فرهنگی و تمدن سازی و تأمین منافع ملّی مردمان عرب و تُرک تبار در عرصهء جهانی است، برای ما ایرانیان این دین اسلام سیاسی بجز ویرانی و تحقیر و از خود بیگانگی هیچ چیز دیگری را به ارمغان نیاورده است.

در کدام جبهه باید ایستاد ؟

● فلسفهءِ جهان بینی دوآلیسم و بنیادِ فرهنگی، رفرماسیون، انتخاب دورانِ تکاملیِ مدرنیته با گذار از عصر روشنگری، تشکیل حکومتِ ملّی، ذخیرهءِ مطالعاتی با ادبی و علمی، و سکولاریسم از دوران مشروطه تا به امروز، با طرز تفکر ما ایرانیان بیشتر همسویی با اروپای مرکزی و ایالات متحدهءِ آمریکا دارد. امروز برای ایرانیان و برای مردمانِ آمریکا و اروپا با حکومتهای این کشورها در برخورد با اسلام سیاسی و از دور خارج کردنِ آن، به یک سیاستِ محوری و مشترکِ مبدل گشته است که بویژه ما ایرانیان باید از این فرصتِ تاریخی برای به حاشیه راندن دین اسلام در ایران و در جهان استفاده کنیم.

● مسئلهء غرب ستیزی یکی از استراتژیهای کارساز بیگانگان و از سوی طیف های مذهبی و مارکسیستی و قومیِ ضد ایرانی هدایت شده و میشود که هدفمند نگذارند کشور ما به هویّت دوران باستان قبل از اسلام خود باز گردد و یا از ورودِ سرزمین ما به عصر مدرنیته جلوگیری میکنند تا ایران با جهان غرب در یک جبهه قرار نگیرد و همگام نشود و تلاش بر آن دارند که ایران پیوسته در دوران اسلامی و فئودالیته قرون وسطایی که ننگین ترین دوران تاریخی دیروز و امروز ماست باقی بماند. در همین راستا نزدیک به یک قرن هست که یک ایدئولوژی چند بُعدیِ ضد آمریکایی و ضدی غرب را در ایران بطور سیستماتیک به پیش میبرند که باید به آن خاتمه داد.

● ایالات متحدهءِ آمریکا تا قبل از جنگ جهانی دوّم با ایران رابطه ای بسیار محدود داشته است، با حضور سربازان آمریکایی در ایران در پیامدِ جنگ دوّم جهانی، باز هم آمریکا متعهد شد که در امور داخلی ایران دخالتی نداشته باشد، امّا به مناسبتِ جنگِ داخلی در یونان و بحران در دریایِ میانه، از سویی ورودِ ارتش اشغالگرِ سرخِ شوروی سابق در شمال و شمال غربی خاک ایران در سال 1944، همچنین ایجادِ حکومت هایِ محلّی در آذربایجان و کردستان به پشتیبانی و بدستور شوروی، از آن زمان آمریکا در ایران به فعالیّت سیاسی خود ادامه داد. 1946 میلادی آمریکا ارتش شوروی را مجبور کرد که از سرزمین ایران خارج شود. برخلاف دیدگاه گروهی از ایرانیان آمریکا نه اینکه هرگز به فکر تجریه ایران نبوده، بلکه این کشور تا کنون ار فروپاشی و تحزیه ایران هم جلوگیری کرده است و بعید بنظر می آید که سیاستمداران و تحلیل گران آمریکا امروز و فردا برنامهءِ تجزیهءِ ایران را در دستور کار خود قرار دهند. کشور آلمان که در طول تاریخ رابطه ای بسیار خوب با ایران داشته، با سایر کشورهای اروپایی هم مناسبات سیاسی و فرهنگی با احترام متقابل بر قرار یوده است. حتّی انگلستان در پیروزی انقلاب مشروطه در مقابل روسیه تزاری( این عامل تاریخی و مشکل آفرین تجزیه دیروز و امروز ایران) و برای برکناری سلسلهء قاجار گماشتهءِ روسیه سهم بسزایی داشته است،

● کودتای 28 مرداد که آنرا باید تغییر و تعویض بخشی از حکومت وقت ایران نامید، هم دست آوردِ جنگِ سرد و اشتباهاتِ تاریخیِ حکومت، بویژه شحص محمّد مصدق و بحران آفرینی "حزب توده" بوده است. فاکتورهای برجستهءِ دیگری که در شکل گیری این واقعهءِ تاریخی مؤثر بوده است عبارتند از: 1- آزمایشات سلاحهای هسته ای شوروی در سال 1950 میلادی 2- ایجاد حکومت کمونیستی در چین 1949 میلادی 3- جنبش تحزیه طلبی در آذربایجان و کردستان بسود شوروی، 4- مسئلهءِ ترور شاه ایران بوسیلهءِ حزب توده در سال 1949 میلادی و مسائل جانبی دیگر میباشند. در چنین فضای آشفتهءِ ایران یکی از افسران رده بالای ارتش آمریکا 1953 میلادی از تهران به آمریکا سفر میکند و به حاکمانِ وقتِ کاح سفید آمریکا گزارش میکند که طولی نخواهد کشید که در ایران یک حکومتِ کمونیستی مانند چین، حکومت را بدست خواهد گرفت. در نتیجه استراتژی 28 مرداد را براه انداختند.

● اگر ما ایرانیان واقعهءِ 28 مرداد را به حساب ضرورتِ فاکتورهای دیگر سیاسی بگذاریم، و حود را قانع کنیم که معلوم نبود که محمّد مصدق و حزب توده کشور را به کدام سمت هدایت میکنند، و یا مزیّت و برتری 28 مرداد را بهتر از یک حکومت سوسیالیستی دست نشاندهءِ شوروی مانند افغانستان ارزیابی کنیم، امّا انقلاب اسلامی 57 را که ایالات متحدهء آمریکا و جهان سرمایه داری غرب آنرا تدارک و نسخهء آنرا نوشتند را یک کودتای به تمام معنا بر علیه سرزمین و ملّتِ ایران میدانیم. انقلاب اسلامی 57 برای پیش گیری از گسترش سوسیالیسم و نفوذ شوروی در منطقه و خاورمیانه، و شکست ارتش سرح در افغانستان بود، انقلاب 57 پاسح مثبت آمریکا به کشورهای ناسیونالیسم عربی بود که از هژمونی ایران و دوستی ایرانیان با مردم و حکومت اسرائیل در رنج بودند. گذشته از راه اندازی انقلاب اسلامی 57 در ایران، آمریکا و غرب استراتژی دوآلیسم و تضعیف همزمان و موازی دو کشور ایران و عراق را در دستور کار خود قرار داد و یک جنگ بی نتیجهء 8 ساله با خسارات مالی و جانی فراوان برای طرفین را سامان دادند که حاصل آن یک بحرانِ بزرگ و یک دشمنیِ دیگر را در میانِ ملّتهای منطقه در تاریخ خاورمیانه به ثبت رساندند.

سئوالاتِ اساسی: حمله برای چه و با چه بهایی ؟

● سئوال اساسی که اکنون از آمریکا و کشورهای صنعتی میشود این هست، که گذشته از ما مردمان کشورهای خاورمیانه و کل منطقه، حتّی شهروندانِ خود شما هم بخوبی میدانند که حمایت و راه اندازیِ بهار عربی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه به منظور چنگ اندازی به انرژیِ فسیلیِ ذخیره و سایر معادن و منافع اقتصادی و سد کردنِ نفوذ چین و روسیه میباشد.

● حال سئوالاتِ متعدد اساسی تر بخشی از ایرانیان از آمریکا و اتحادیّهءِ اروپا این هست: حملهء نظامی به ایران برای چه و با چه بهایی ؟ : 1- اکنون که جمهوری اسلامی اعتبار خود را در بین ملّتِ ایران از دست داده و بر لب پرتگاهِ سقوطِ تاریخ هست و دیگر نمیتواند مأموریّتی را هم برای شما انجام دهد، برای آلترناتیو آن چه برنامه و استراتژی و چه سیاستی را برای ایران ما در نظر گرفته اید ؟ 2- تدارکِ کودتایی دیگر ؟ 3- انقلابی دیگر مانند 57 با جایگزینی یک دیکتاتور دیگر با نقابی دیگر بر چهره ؟ 4 - لشکر کشی نظامی به سرزمین ایران برای جایگزینی دمکراسی و حقوق بشر ؟ 5- راه اندازی یک جنگِ دیگر به منظور تضعیفِ طرفین مانند ایران و عراق ولی این بار بینِ ایران و اسرائیل و ایجادِ دشمنی بین این دو ملّتِ دوست باستانی و متحّدِ استراتژیک در منطقه ؟ 6- حملهءِ نظامی برای بُمب باران ساختارهای زیر بناییِ تکنولوژی و صنعتی و اقتصادیِ ملّتِ ایران ؟ 7- راه انداختن یک جنگِ روانی و دامن زدن به رعب و وحشت و بر انگیخته کردنِ ناسیونالیسمِ ایرانی، تا مردم و اپوریسیونِ نظام جمهوری اسلامی مجبور شوند از رژیمِ موردِ نفرتِ خود ناخواسته حمایت کنند ؟ 8- ایجاد یک جوّ اضطراری جنگی و راه اندازی دوباره کارخانه های اسلحه سازی تا با فروش تسلیحات جنگی و نظامی به کشورهای منطقه به ترمیم بحرانِ مالی و اقتصادیِ کشورهایِ صنعتی پرداخته شود 9- لشکر کشی به ایران و ویرانی این سرزمین و تحقیر ایرانیان برای خوش خدمتی به پان عربیسم و پان ترکیسم متحّدین استراتژیک آمریکا در خاورمیانه و منطقه ؟.

● سیاستمداران کاخ سفید آمریکا و اتحادیّهءِ اروپا باید بدانند که ایران امروز همان سال 57 نیست و ملّتِ ایران بویژه نسلِ جوانِ آن به زیر و بم گردش کار سیاست در جهان گلوبال امروز بخوبی تسلط دارند. مشکل امروز ایران استفاده از انرژی اتُمی و یا ساخت بُمب اتُمی نیست، مشکل و بحرانِ اصلی خودِ وجودِ نظام جمهوری اسلامی است، که ملّت ایران تلاش برکناری آنرا دارند و بدونِ شک برایِ به سرانجام رساندنِ این امر مهّم و سخت ایرانیان به کمک و همبستگیِ جهانی، بویژه به ایالاتِ متحدهءِ آمریکا و اتحادیّهءِ اروپا و جهانِ دمکراتیک احتیاج دارد. این کمک ها میتوانند در فازها و مراحلِ مختلف اشکال گوناگونی داشته باشند، ولی این کمکها حتّی در شکل نظامی هم که باشد نباید: 1- تاسیسات علمی و تکنولوژی بر صنایع سنگین و سبک و بر سرمایه های ملّی ایرانیان صدمه ای وارد کند 2- تمامیّت ارضی کشور از اساسی ترین و قدم اوّل هر دمکراسی میباشد 3- همکاری نزدیک و شفاف و علنی با در جریان مسائل گذاشتن ملّت ایران با برنامه های سیاسی و تصمیم گیریها از ضرورتها و زمینهء اعتماد سازی طرفین میباشد 4- خوداری از هر گونه دخالت دادن کشورهای عربی و کشور ترکیه در امور ایران 5- انتظار هیچگومه امیتازات سیاسی و اقتصادی از سرزمین و ملّتِ ایران 6- به رسمیّت شناختن استقلال ملّی سرزمین ایران در عرصهء جهانی.

● سرزمین ایران به اندازهء کافی انرژی فسیلی برای مدّت زمان 50 تا یک قرن آینده را دارد، و با درآمد آن میتواند تکنولوژی انرژی تجدید پذیر طبیعی را در کشور جایگزین کند، ایران به بُمب اتمی نیاز ندارد، ایرانیان با ملّتِ اسرائیل هیچگونه دشمنی ندارند، ملّت و حکومتِ اسرائیل رقیب انرژی ما نیست، دعوی مرزی و جغرافیایی با آنها نداریم، علاوه بر اینکه رقیب اقتصادی و سیاسی ما نیستند، میتوانیم با روابطِ خوب از تکنولوژی و سیستم آب رسانی پیشرفته و تجربیّاتِ دیگر کشور اسرائیل کمک بگیریم. ما ضمنِ حمایتِ دمکراتیک از تشکیلِ حکومتِ مستقلِ فلسطین و پروسهء صلح بین کشور اسرائیل و اعراب، امّا مسئله فلسطین و اعراب و اسرائیل، با مکانهای دینی و مقدس آنها و با جنگها و بحرانهایِ بین ادیان یهودی، اسلام، و مسیحی کاری نداریم و در خقیقت برنامهء محوری ما نیست.

● شعار نابودی ملّت اسرائیل هرگز شعار ایرانیان راستین نبوده و نیست، شعار نابودی اسرائیل هدف و استراتژی اصلی جهان عرب و ناسیونالیستها و بنیادگرایانِ اسلامیِ جوامع عربی است که با چندین جنگِ پیاپی قصدِ عملی کردنِ آنرا داشتند که در همه شکست خوردند. ما با ملّت اسرائیل جنگی نداریم، این تُرک تباران و حکومت کشور ترکیه است که در حال جنگِ روانی و عملی با حکومتِ اسرائیل هست، بنا بر این سیّد علی خامنه ای اجازه ندارد جنگ بین ترکیه و اسرائیل را به جنگ ایران و اسرائیل تبدیل کند.

● سرزمین ایران سکوی پرتاب موشک حزب الله لبنان، اخوان المسلمین، حماس، و چریکهای فلسطین نیست، ایران دیوار و سپر دفاعی و وکیل مدافع منافع ملّی ترکیه و اعراب، و سرمایه های ملّی ما صندوق پس انداز ملّت تُرک و عرب نیست که علی خامنه ای به مدّت 20 سال که درآمد منابع سرزمین ایران را برای اهداف و منافع بیگانگان و رقیبان تاریخی ما بر باد میدهد، در مقابل 60 درصد از جامعهء ایران زیر خط فقر بسر میبرند. سیاستمداران اسرائیل هم باید بدانند که کوچکترین اشتباه و با حملهء نظامی به ایران، اتحادِ پان ترکیسم و پان عربیسم را به جشن و پایکوبی وامیدارد، زیرا هر دو جناح خواهان تضعیف هر چه بیشتر و تا نیستیِ دو کشور ایران و اسرائیل هستند.

نتیجه گیری از این بحث:

● ضرورت تاریخی است که ایرانیان هر چه زودتر بستر بحث و گفتگو برای یافتن مناسب ترین و کم هرینه ترین راه و استراتژی برای گذار از نظام جمهوری اسلامی به یک سیستم دمکراتیک و مردمی را با ایالات متحدهءِ آمریکا و اتحادیّهءِ اروپا آغاز کند. جمهوری اسلامی رفتنی است، غرب آنرا امروز و یا فردا حتّی با حملهءِ نظامی بر خواهد داشت. بسود چند گانهءِ ماست که با غرب همکاری و همسویی داشته باشیم، در غیر اینصورت، آمریکا و اتحادیه اروپا، با همکاری شورای هماهنگی کشورهای عربی ناحیّه خلیج فارس، با اتحادیّه عرب، با اقوام تجزیه طلب ساکن ایران، در مجموع با همکاری پان تُرکیسم و پان عربیسم برکناری نظام جمهوری اسلامی را سامان خواهند داد، آنوقت هست که دیکر کنترل و شیرازهء کارها از دست ما خارج هست و استقلال کشور و آیندهءِ آن به خطر جدی خواهد افتاد.

● جنگ دوّم جهانی با برکناری نازیسم خرابی و ویرانی کشور آلمان را همراه خود داشت، ولی مردم این کشور شانسی تازه برای آغازی دیگر را بدست آوردند و کشور را دوباره بازسازی کردند، امّا ما ایرانیان با وجود نظام جمهوری اسلامی بجز ویرانی و نابودی بیشتر در ایران هیچ شانسی نخواهیم داشت. هیچ جنگِ جهانی و هیچ استعمارگری نمیتواند این چنین به ابعادِ 32 سالهءِ نظام جمهوری اسلامی به سرزمینِ ایران خسارت وارد کند.

Nasser.karami@gmx.de

|14 نوامبر| 2011 میلادی| آلمان|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.