رفتن به محتوای اصلی

خشونت در ایران از مرز بحران گذشته است
06.10.2011 - 14:55

گفتگو با سعید مدنی

 

اخبار تجاوزهای گروهی، نزاع های مرگبار خیابانی و دزدیهای مسلحانه در ماه های اخیر چنان بالا بوده که بسیاری از جامعه شناسان و جرم شناسان نسبت به بحرانی شدن شاخص های خشونت ورزی در جامعه ایران هشدار داده اند.

اخیرا نیز گردهمایی حدود 15 هزار نفر از مردم کرج برای مشاهده صحنه اعدام نوجوانی که مرتکب قتل شده بوده به نگرانی ها درباره عادی شدن خشونت دامن زده است. درباره این موضوع با دکتر "سعید مدنی" پژوهشگر مسایل اجتماعی گفتگو کردیم.

این عضو گروه مسایل و آسیب های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران در این گفتگو به آمار حاکی از افزایش موارد وقوع خشونت اشاره می کند و اعتقاد دارد که جامعه ایران مدتهاست از مرز بحران عبور کرده است. در نظر این پژوهشگر، عامل اصلی خشونت ورزی در جامعه ایران ناکامی و سرخوردگی شهروندانی است که میان وضع موجود و وضع مطلوبشان ارتباطی نمی بینند. این گفت و گو را می خوانیم.

آقای دکتر! از نظر شما چه شاخص هایی را می توان ملاک بحرانی بودن خشونت در جامعه دانست و آیا با لحاظ کردن این ملاک ها می توان گفت که جامعه ایران از نظر رواج خشونت در شرایط بحرانی است؟

برای ارزیابی وضعیت اجتماعی از جهت میزان وقوع خشونت شاخص­های مختلفی را می­توان مورد ارزیابی قرار داد. یکی از این شاخص­ها مقایسه­ی وضعیت با میانگین جهانی شاخص است. به عنوان مثال میانگین تعداد وقوع قتل به ازای هر صدهزار نفر جمعیت در سطح جهانی حدود 5/6 گزارش شده است، در حالی که این شاخص برای ایران، دست کم 5/3 تا 5/4 قتل می­باشد. یعنی در ایران به ازای هر صدهزار نفر جمعیت 5/3 تا 5/4 قتل رخ می­دهد. همان­طور که می­بینید بر اساس این شاخص میزان وقوع قتل در ایران از میانگین جهانی پایین­تر است، اما آیا می­توان بر این اساس نتیجه گرفت که ما وضعیت اجتماعی مطلوبی داریم؟ پاسخ من منفی است. زیرا از یک سو در مقایسه با بسیاری از کشورهای منطقه وضع ما بدتر است مثلا در كشور همسايه ما تركيه كه جمعيتي مشابه جمعيت ما دارد، 9/2 قتل عمد در صد هزار نفر جمعیت گزارش شده است ، در ازبکستان 2/1 قتل و در كشور افغانستان 9/3 قتل عمد در صدهزار نفر جمعیت. فقط پاکستان وضعیتی بدتر از ما دارد و در هر صدهزار نفر جمعیت در این کشور 8/6 قتل رخ میدهد. البته برخی برآوردها نیز تعداد وقوع قتل د رصدهزار نفر جمعیت در ایران را 5/6 برآورد کرده اند. از سوی دیگر اگرچه بر اساس آمار رسمی میزان وقوع قتل در ایران کم­تر از میانگین جهانی­ست اما در عین حال این شاخص طی سه دهه­ی اخیر روند رو به افزایشی داشته است. یه عنوان مثال در سال 1380، به ازای هر صدهزار نفر جمعیت.5/2 فقره قتل گزارش شده در حالی که در سال 1387 همین شاخص به حدود 5/4 مورد قتل رسیده­ است. از این گذشته مشکل منحصر به قتل نیست این وضعیت در مورد مشکلات و جرایم دیگر هم ملاحظه می شود. مثلا بر اساس آمار رسمی تعداد پرونده های ضرب و جرح از 80 هزار در سال 1380 به حدود 95 هزار درسال 1387 افزایش یافته است. همچنین تعداد پرونده های تشکیل شده چاقو کشی از 3800 مورد در سال 1380به حدود 4200 پرونده در سال 1387 رسیده است.مطابق گزارش پزشکی قانونی طی 10 سال گذشته به طور متوسط هر 8 ساعت یک نفر با سلاح سرد کشته شده است و هر روز به طور متوسط 1600 پرونده نزاع تشکیل شده است.

بنابراین ما روند نامطلوبی را در این زمینه داشته­ایم. اما از سوی دیگر خشونت منحصر به قتل نمی­شود. ضرب و جرح، خشونت علیه کودکان و زنان، همه ابعاد دیگری از خشونت هستند که بخش مهمی از آن­ها اصلا آشکار نمی­شوند تا در آمار محسوب شوند. به همین دلیل آمار و شاخص­های رسمی در ایران اغلب نوک کوه یخ را نشان می­دهد. از نظر بنده با توجه به روند رو به افزایش موارد وقوع خشونت و رشد قابل توجه آن، جامعه­ی ایران مدت­هاست از مرز بحران عبور کرده است، به همین دلیل روند فزاینده­ی وقوع خشونت را از طریق ساختارهای موجود و سازو کارهای معمول نمی­توان کنترل کرد. به سخن دیگر، نهادهای مسئول کنترل و کاهش خشونت دچار ناکارآمدی شده­اند، به علاوه دیگر نهادها هم با مداخلات اجتماعی غلط، کمابیش خشونت را بازتولید می­کنند و به بحران موجود دامن می­زنند.مثلا قوه قضاییه بر اساس یک استدلال نادرست و سطحی اصرار دارد که اجرای مجازات در ملائ عام و در برابر عموم مرئم موجب پیشگیری از جرم میشود ، در حالیکه این رفتار موجب میشود تا قصاوت و خشونت در جامعه به امری عادی بدل شود.

آیا اصولا پژوهش قابل اعتنایی برای بررسی سطح خشونت ورزی در حال جامعه ایران انجام شده است؟ منظور پژوهشی است که نشان دهد خشونت احیانا در چه حوزه هایی رواج پیدا کرده و علت رواج آن چه بوده است؟

اگرچه طی هفت-هشت سال اخیر نهادهای دولتی موانع جدی برای پژوهش خصوصا در زمینه­ی مسائل اجتماعی فراهم کرده­اند، اما هنوز هم مطالعات مهمی در زمینه­ی مشکلات اجتماعی از جمله خشونت انجام می­شود. در واقع به رغم آن که طی سال­های اخیر حملات بسیار گسترده­ای علیه علوم اجتماعی سازمان داده شد، اما صاحب­نظران علوم اجتماعی بی­اعتنا به همه­ی محدودیت­ها به اشکال مختلف تلاش کردند تا وضعیت اجتماعی را رصد کنند و دامنه­ی گسترده­ی بحران­های اجتماعی را توضیح دهند. بر اساس همین پژوهش­ها خشونت در اشکال مختلفی در جامعه­ی ما بازتولید شده­است. به عنوان مثال سطح خشونت در درون خانواده­ها به نحو نگران­کننده­ای بالا گزارش می­شود. به عبارت دیگر خشونت علیه کودکان و زنان، در درون خانواده­ها قابل توجه است و البته بخش مهمی از این موارد خشونت اصلا گزارش نمی­شود.

درباره علل و عوامل وقوع و گسترش خشونت زیاد بحث شده که در حوصله این گفت و گوی ما نیست اما به اختصار گروه اول دلایل جنبه ساختاری دارند و به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از ناکارآمدی ساختارها و سیاست های غلط مربوط می شوند. بیکاری ، فقر و نابرابری زمینه های مهم وقوع خشونت هستند. از زاويه روانشناختي مهمترين عامل تشديد خشونت،احساس ناكامي است. به گروه‌هاي سني جوان و نسلي كه بعد از انقلاب متولد شد، نوید يك آينده بهتر، يك چشم‌انداز بهتر، رفاه نسبي، آزادي بيشتر و امكان رشد بيشترداده شده بود . اما اين نيروي اجتماعي بزرگ يعني جوانان وقتي وارد جامعه شدند، متوجه شدند هيچ كدام از آن وعده‌ها تحقق نيافته است. بنابراين دچار احساس ناكامي شدند. اين احساس ناكامي موجب بروز خشونت مي‌شود؛ بنابراين از نظر روانشناختي احساس ناكامي زمينه بروز خشونت را در ايران بيشتر و بيشتر كرده است.آمار موجود نشان میدهد که طی سالهای اخیر دایما سهم جوانان در میان مجرمین و بزهکاران افزایش یافته است. در فاصله سالهای 1380 تا 1387 سهم مجرمین 18 تا 24 ساله ازکل مجرمین از حدود 30 درصد به حدود 8/37درصد و مجرمین 25 تا 34 ساله از 5/32 درصد به 6/40 درصد رسیده است که شاهدی است بر مدعای بالا.

اگر موضوع خشونت در جامعه ایران را به سالهای دورتر ببریم و مثلا تجلی آن را در فیلم های دهه 40 و 50 ایران ببینیم با طبقه ای طرف هستیم که ناامید از کسب حق و در بی اعتمادی به سیستم حکومتی سعی می کند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. طبقه ای که از کاربرد بی واسطه خشونت بدون توسل به اهرم های قانونی ابایی ندارد. آیا به نظر شما اعمال خشونت در جامعه کنونی را نمی توان امتداد همان بی اعتمادی و برخاسته از ناامیدی افراد نسبت به برآوردن شدن حق شان در مجاری قانونی و مسالمت آمیز دانست؟

در میان نظریه­ ها درباره­ی خشونت، به نظر بنده نظریه­ی ناکامی، بهتر از سایر نظریه­ها می­تواند روند روبه افزایش خشونت در ایران را توضیح دهد. بر اساس نظریه ناکامی، افراد همواره با شکاف بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوبشان رو به رو می­شوند، لذا آن­ها تلاش ­می­کنند تا از طریق منافذ و معابر قانونی، رسمی، و مورد پذیرش جامعه، به زندگی بهتری دست یابند. اما اگر این تلاش­ها از طریق روش­ها و مکانیزم­های رایج و رسمی یه موفقیت ختم نشوند، افراد دچار احساس ناکامی می­شوند، ناکامی نسبت به همه­ی موانع موجود رسمی برای دست­یابی آن­ها به زندگی بهتر. در کشورهای توسعه یافته، یکی از کارکردهای احزاب، گروه­ها و اساسا جامعه­ی مدنی، آن است که انرژی حاصل از این احساس ناکامی را در چارچوب سازنده و موثری فعال کنند و انرژی انباشت شده حاصل از شکست ، انگیزه­ی لازم برای فعالیت سیاسی اجتماعی شود تا از این طریق نظام اجتماعی اصلاح و موانع تغییر بر طرف شوند. اما در کشورهایی که چنین منافذی وجود ندارد، افراد وقتی دچار ناکامی می­شوند، پرخاشگری می­کنند و متمایل به اعمال خشونت علیه کسانی می­شوند که فکر می­کنند آن­ها مانع موفقیت­شان برای کسب زندگی بهتر شده­اند. گاه فرد خود را مقصر و عامل ناکامی می­داند و بنابراین با خشونت علیه خودش، خودش را مجازات می­کند. مثلا دست به خودکشی می­زند، مواد مخدر مصرف می­کند یا دچار اختلال روانی می­شود. اما گاه افراد ، دیگران را عامل ناکامی خود می­دانند و در نتیجه نسبت به آن­ها رفتار خشونت­آمیز انجام می­دهند، مثل کسانی که با کم­ترین تحریکی در خیابان با دیگر افراد درگیر می­شوند و به ضرب و شتم آن­ها می­پردازند. حتی کسانی که جرایم مشهودی مثل سرقت انجام می­دهند یا درگیر فساد دولتی می­شوند و اختلاس می­کنند، اغلب مدعی می­شوند به قصد مجازات عاملین عقب­ماندگی خود این بزه ها را انجام داده اند و از این طریق دیگران را مجازات می­کنند. بنابراین احساس ناکامی و نا امیدی ، موجب می­شود تا افراد دست به کارهای غیر قانونی زنند یا نسبت به دیگران اعمال خشونت کنند.

همان طور که می دانید برخی خرد فرهنگ های عمومی به ویژه در شهرهای بزرگ توام با رفتارهایی خشونت آمیز است. مثلا دعوای مسافران با رانندگان تاکسی بر سر کرایه، دعوای مسافران مترو بر سر نشستن روی صندلی و دعواهایی که مشتریان با فروشندگان بر سر قیمت اجناس از اتفاق های روزمره در کلان شهرهاست. این رفتارها تا حدی برای شهروندان درونی شده که آن را طبیعی قلمداد می کنند. بنابراین آیا می توان نتیجه گرفت که خشونت در ایران تبدیل به فرهنگ غالب شده است؟

بی­شک، اگر رفتارهای خشونت­آمیز طی مدتی طولانی در جامعه شایع شود، به تدریج، بخشی از ناخودآگاه قومی را تشکیل خواهد داد. در جامعه­ی ایران که همیشه امنیت و از آن مهم­تر احساس امنیت، مسئله­ای جدی بوده، زور، نقشی مهم و اساسی در تنظیم روابط داشته است. برخی مطالعات درباره نظام شخصیت ایرانی، اشاره کرده­اند که ایرانیان، رفتارهای­شان را در چارچوب نظام هرمی ارباب رعیتی تنظیم می­کنند. به این معنا که یک فرد در عین حال که نسبت به افراد زیر دست خود اعمال زور می­کند، در همان حال از افراد بالادست خود نیز زورپذیر می­شود. یعنی در آن واحد هم اعمال زور می­کند و هم زورپذیر است. اما این الگو را نمی­توان به کل جامعه­ی ایران تعمیم داد و از آن به عنوان فرهنگ غالب یاد کرد. نظام شخصیت ایرانی، در عین حال، مداراگر نیز هست و اتفاقا در بحران­های اجتماعی وجوه هم­دلانه و مداراگرانه­ی او بیش­تر خود را نشان می­دهد. در همین تحولات پس از انتخابات ریاست جمهوری، شاهد انفجار ارزش­های مثبت جمع­گرایانه و مداراطلبانه در جامعه­ی شهری بودیم، در حالی که تا پیش از آن احساس می­کردیم فردگرایی مفرط، جایی برای مصلحت جمعی و «ما»ی ایرانی نگذاشته است. من تصور می­کنم همه­ی رفتارهای خشونت آمیز و ضد هنجارهای اجتماعی، بر جامعه­ی ایران عارض شده­اند و نباید آن­ها را وجه غالب رفتاری و جامعه­شناختی مردم ایران قلمداد کرد. باید کمی صبر کرد، مردم ایران باز هم همه­ی ما را شگفت­زده می­کنند.

یکی از مولفه های جوامع مستعد گذار به دموکراسی برخورداری از سطح مطلوب رواداری و تساهل است. تساهلی که می تواند تحمل رای مخالف و احترام به دیدگاه هایی متفاوت را در متن یک جامعه دموکراتیک باعث شود. مایلم بپرسم آیا سطح بالای خشونت ورزی در جامعه کنونی ایران مانعی برای گذار دموکراتیک تلقی نیست؟

سطح بالای خشونت ­ورزی حتما مانعی برای گذار دموکراتیک جامعه­ی ایران خواهد بود. اما به نظر من در جامعه­ی ایران، دو جریان به موازات هم پیش می­روند. جریان اصیل که حاصل تغییرات اجتماعی در جامعه­ی ایران است ، به تدریج ضرورت تغییر را نشان میدهد و تمایل به تساهل­ و مدارا را تقویت میکند و جامعه را به سمت عرفی شدن سوق میدهد. جریان دوم که عارض جامعه­ی ایران شده، محصول و پیامد ناکارآمدی نظام مستقر و مقاومت آن در برابر تغییر است. هرچقدر جریان اول قوی­تر حرکت کند، جریان دوم، ضعیف­تر خواهد شد و برعکس. بستر جریان اول جنبش اجتماعی است که حرکت توقف ناپذیر خود را برای ساختن ایران فردا شروع کرده و قالب جریان دوم جرائم و مشکلات اجتماعی است. اشتباه بزرگی خواهیم کرد اگر تمایلات و گرایش های جامعه ایران را تنها بر مبنا و پایه موارد وقوع خشونت توضیح دهیم ، و این موارد را به کل جامعه تعمیم دهیم ، اگر چه این موارد هم بخشی از واقعیت جامعه ایران هستند اما منعکس کننده جریان غالب نیستند.

به نظر شما چه عواملی باید دست به دست هم دهد تا جامعه ایران به سطح بالاتری از تساهل و تسامح دست برسد و در رفتارهای اجتماعی حساسیت بیشتری نسبت به خشونت از خود به خرج دهد؟

به نظر بنده راه حل مسائل ایران، به شکل اجتناب­ناپذیری تقویت جامعه­ی مدنی و رشد جنبش اجتماعی است. جامعه را نمی­توان در کلاس درس نشاند و زشت بودن خشونت را به آن آموزش داد. همچنین نمی­توان با گسترش مراکز درمانی و کلینیک­ها و تجویز داروهای آرام­بخش، جامعه را از اعمال خشونت باز داشت. رفتارهای ضد اجتماعی و خشونت­آمیز محصول ساختارهای ناکارآمد و مقاوم در برابر تغییر هستند. احساس ناکامی فراگیر تنها در صورت وقوع و تقویت جنبش اجتماعی برطرف می­شود و کاهش می­یابد و خشونت حاصل از این ناکامی تنها در دل یک جنبش اجتماعی نو قابل کنترل است. کار جنبش­های اجتماعی آن است که رفتارهای مدنی از جمله تسامح و تساهل را در متن اجتماع و در فرآیند تغییر و تحول اجتماعی آموزش دهند و جامعه را توانمند سازند. درست به همین دلیل در جوامع توسعه یافته دولت­ها از وقوع جنبش­های اجتماعی استقبال می­کنند، زیرا می­دانند که جنبش­های اجتماعی جدید راهی کم­ هزینه برای اصلاح وضعیت اجتماعی هستند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
جرس

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.