– از پنجشنبه 7 مهر، فضای سایبری عرصه ابراز نظر در باره مرگ نهال سحابی است. درباره میزان آشنایی او با کوهیار گودرزی و نوع دوستیاش با بهنام گنجی مطالب متناقضی گفته و نوشته شده است. درباره شغل و وضعیت تاهل او نیز اطلاعات متفاوتی منتشر شده است. تا این جا تنها بر سر این نکته توافق است که مرگ او خودخواسته بوده است. او با خوردن قرص به زندگیاش پایان داده است. در یک سوی ماجرا خانوادهی داغدار او هستند که به نظر میرسد تحت فشارند و در سوی دیگر دوستان یا آشنایان او، فعالین حقوق بشر و رسانههای غیر دولتی. روز جمعه و درپی انتشار خبر مرگ نهال سحابی “کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران” با صدور بیانیهای خواستار تحقیق در مورد خودکشی او و بهنام گنجی شد. بهنام گنجی دو ماه و نیم پیش توسط مامورانی دستگیر شد که برای جلب کوهیار گودرزی آمده بودند. او روز 10 شهریور، سه هفته پس از آزادی از زندان، با خوردن قرص به زندگی خود پایان داد. بهنام که به اظهار مادر و دوستانش پیش از دستگیری در سلامت کامل بود پس از آزادی از زندان به افسردگی شدید دچار شد. پیش از خودکشی «بار دیگر به نهادهای امنیتی احضارشده بود» و به دلیل شرایطی که در بار اول دستگیری تحمل کرده بود از بازگشت به زندان هراس داشت.
ابهام بر سر دستگیری
گفته شد نهال سحابی نیز که هنگام دستگیری گودرزی و گنجی در محل حضور داشته، دستگیر و پس از هفتاد و دو ساعت با پرداخت 100 میلیون تومان وثیقه آزاد شده است. از او خواستند اعتراف کند. «اگر اعتراف نکنی، آبرویت را میبریم، تو را در رادیو و تلویزیون، به عنوان دختری که با چند پسر نامحرم در یک خانه بوده معرفی میکنیم». پدر او این مساله را قویا تکذیب میکند. مرگ نهال «از کوچکترین دلالت سیاسی ای تهی است. او نه آنقدرها کوهیار گودرزی را می شناخته، نه حتی یک روز در زندان بوده، نه تحت تاثیر آزار و شکنجه بوده و نه سابقه ی فعالیت سیاسی داشته است».
پدر در توضیح علت خودکشی دخترش میگوید او روحی شکننده داشت. هر چیز ناملایمی را که میدید، حتی وقتی میشنید کسی اعدام شده یا کار خلافی از کسی میدید، آزار میدید. «جمیع اتفاقاتی که در جامعه افتاده بود باعث خودکشی او شده بود». بیانیه خانواده سحابی افزوده است نهال مدتها پیش از آن که با بهنام گنجی آشنا شود با اندیشه مرگ دست و پنجه نرم میکرده است.
محبت مادرانه یا عاشقانه
دوستان نهال میگویند او در فراغ بهنام خودکشی کرد. نهال سحابی دوست صمیمی بهنام گنجی و در واقع معشوق او بود. آنها عاشق هم بودند. آن دو هر پنجشنبه تمام روز را با هم میگذراندند. امیر شیبانی در گفتگو با دویچهوله میگوید: «بهنام در آخرین لحظات به این خاطر تصمیم به خودکشی گرفت که میخواست به نهال برسد ولی نمیتوانست. خانواده او موافق نبودند. نهال از لحاظ سن و سال از بهنام بزرگتر بود و خانواده او نمیتوانست این مسئله را قبول کند». نهال بخاطر علاقه به بهنام منزوی شده بود. او «بهخاطر با بهنام بودن هزینهای را پرداخت میکرد که آن هزینه مدتها روی شانههای نهال سنگینی میکرد».هر دوی آنها در یک روز پنجشنبه به زندگی خود پایان دادند.
پدر نهال سحابی این مساله را نیز بشدت رد میکند. «بحث عاشقی مطلقاً، به هیچ وجه وجود نداشته؛ به دلیل اینکه دختر من سنش حدود ۳۷ سال بود و این آقا پسر تنها ۲۲ سال». اطلاعیه خانواده سحابی حاکی است «نهال اما معشوق بهنام نبود. او محبتی مادرانه به او داشت و دو سه روزی بود که با او صمیمیتی بیشتر از قبل پیدا کرده بود». در نامهی بدون امضایی که از سوی “یکی از نزدیکان نهال سحابی و بهنام گنجی” منتشر شده شدیدا به برخی روزنامهنگاران و کاربران فیس بوک انتقاد شده است.
نامه حاکی است که «دارند به شکلی فزاینده خودکشی نهال سحابی را سیاسی جلوه می دهند. از همه بدتر یکی از سایتهای سبز آتش-بیار معرکه ی سراسر کذب شده». نویسنده نامه افزوده همین نحوه برخورد در مورد بهنام گودرزی سبب شد «حساسیت امنیتی عجیب و غریبی نسبت به مراسم خاکسپاری او که در مشهد صورت گرفت ایجاد شود». روابط عاشقانه نهال سحابی با بهنام گودرزی دروغی بیشرمانه و بازی با آبرو و شان خانواده نهال توسط «قلم های سودجو» است که «روابط خصوصی عاقله زنی همچون نهال سحابی» را به بازیچه رسانهها تبدیل کردهاند.
نهال سحابی در آینه وبلاگش
نهال سحابی، 37 ساله به گفته یکی از دوستانش معلم مهدکودک بود و به گفته پدرش “در دو شرکت مدیریت میکرد”. پدرش جایی در واکنش به مساله رابطه عاطفی او با بهنام گودرزی میگوید او شوهردار بود و یکی از دوستانش میگوید او سالها پیش از شوهرش جدا شده بود و مستقل زندگی میکرد. جداییشان با آرامش انجام شد و رابطه دوستانهای با هم داشتند.
نهال سحابی در وبلاگش هم از بهنام نوشته و هم از وقایع سیاسی. پستهای وبلاگ او پس از مزگ بهنام بیانگر بیتابی شدید او ست. نوشتهها “مادرانه” نیست. نوشتههای عاشقی است برای معشوق. هر چند که آن معشوق “آقا پسر” 22 ساله و این عاشق “عاقله زنی همچون نهال سحابی” 37 ساله باشد.
پس از انتخابات سال 88 نوشته است:
«… آهسته در خم دیوار خزیدهام. صدا صدای نفسهای بیتاب من است که هر دم این سکوت عصیان زده را میشکند. نگاه تبدارم به کویی است که خش خش گامهایی نفسهایم را به شماره میاندازد که، … آمدند. دریغا، آنکه مرا در پی شکاری ناجوانمردانه است غریبه نیست، گر خویش نخوانمش، هم خاک من است:
گفتم امید به روزهای سبزتر . . . . . . نگاهم کردند
گفتم امکان ندارد . . . . . . . . . . . . .سکوت کردند
گفتم دوباره میشود؟ . . . . . . . . . . .جدایم کردند
گفتم دروغ میگویید . . . . . . . . . . . ناسزا گفتند
گفتم خیانت کردید . . . . . . . . . . . . تهدیدم کردند
گفتم اعتمادم را به من بازگردانید . . . . باطوم را نشانم دادند
گفتم حقم را میخواهم . . . . . . . . . گلوله را نثارم کردند
گفتم آزادی . . . . . . . . . . . . . . .خون کردند، خون ریختند
و من . . . . . . . . خون گریستم
و این صورتکان سرخ و بیجان که بر زمین وطنم دم به دم نقش میبندد، حاصل رد پای ناجوانمردانه این مترسکان پلیدی است که آزادی را در زیر لگدهاشان معنا میکنند».
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید