رفتن به محتوای اصلی

آلترناتیوسازی (2)
09.02.2012 - 19:48

در نگرش سیاسی مرسوم، رسم بر این است که « سخن و شعار و برنامه ی سیاستمداران و احزاب و سازمانها و گروهها اعتبار دارد». پروسه ی پراتیک تلخ و خونبار مردمان جوامع گوناگون در طی دهه ها نشان داد که «این اصل فاقد اعتبار است و برای تسخیر قدرت و حفظ  منافع ویژه ی گروهی مطرح شده و میشود».

 بنابرین اصل نوینی ضرورت پیدا میکند که شخص برمبنای آن از نگرش غیر علمی دوری گزیند. نگرش مرسوم لازم است به صورت بنیادی دگرگون شود. 
چکیده  تغییر این کهنه به نو «نگرش سیاسی نوین» است. برای زندگی نوین نیاز به نگاه نو هست. اینجا ، معیارِارزیابی نه شعار و یا حتی برنامه ی تشکل یا افراد سیاسی،  بل "چگونگی" تاریخچه عمل و عنصر« پداگوژی یا تربیت» در جریان زندگی آنها ست . بدین معنی که آیا شخص سیاستمدار یا سازمان « روند تربیتی دموکراتیزه شدن» را از سر گذرانده است یا نه؟ یعنی تاریخچه عمل سیاسی او شعار و برنامه اش را تأیید میکند یا نه؟ در شرایط فعلی چه روندی طی میکند ، آیا درخصوصیات و  اندیشه و عمل و ساختار دموکراتیزه شده یا نه؟

با این نگاه  اصل مرسوم جای خود را به این نظریه میدهد: دموکرات بودن یک روند اتو دینامیک و آزادانه و آگاهانه ی تربیتی ست که از مراحل شناخت و عمل و نتیجه میگذرد. به عبارت دیگر به معنی طی روند تربیتی دموکراتیزه شدن آزادانه در زندگی روزمره است. بدون طی این پروسه محال است کسی دموکرات شده  و یا سازمانی به یک سازمان دموکراتیک تبدیل گردد.
  کله "بتنی" ها تا زمانیکه این "جریان تربیتی" روزمره را از سر نگذرانده اند و «دموکراتیزه» نشده اند سخن و برنامه ها یشان فاقد ارزش و اعتبار است و نباید آنها را جدی گرفت. در ارزیابی عمل، دقت در چگونگی نیمه ی دوم روند و چند گانگی مقصد اهمیت دارد. 

سخن از "کیفیت شئ یا پدیده " و "معیار سنجش کیفیت" در میان است. "انتخاب شئ" یا پدیده  مرحله پایانی عمل است. تا دو فاز اول طی نشده نمیتوان چیزی را انتخاب کرد. "معیار" ابزاریست که کیفیت شئ یا پدیده را با آن می سنجند، اشیاء بی کیفیت غیر قابل انتخابند. در فقدان آنها ضرورت دارد که چیزهای با کیفیت را در بطن جامعه یافت و در رشد و گسترششان کوشید.

ساختن زندگی نوین کار نسلهای تازه است. بر اساس تشکلهای دموکراتیک پایه ای جامعه. تشکلهای مدنی و صنفی و سیاسی و فرهنگی و جنسی و غیره که در میان اقشار و گروههای اجتماعی گوناگون طی پروسه ی دموکراتیزه شدن پا میگیرند.
 اینها میتوانند آن چیزهای با کیفیتی باشند که مردم پا رویشان سفت کنند.
از نسلهای دیروزی هر کس و هر تشکلی خود را با ویژگیهای نسلهای تازه عملاً و در ساختار ، همگام نماید میتواند پیش رود وگرنه علی رغم موجودیتش مرده به حساب میاید.

مشکل را خواستن چیزهای خوب خوب حل نمیکند. راه جهنم با سنگهای طلایی آذین شده است. آقای خمینی زیر درخت سیب گفت « کمونیستها هم آزادند» و این سنگ طلایی راه جهنم بود که  در فاز آخر پروسه عمل او یعنی در مقصد عیان شد. مردم فهمیدند ، و چه دیرهنگام! و با چه هزینه گزافی! بعد از درو شدن هزاران دختر و پسر گل از همه گروهها و سازمانها و احزاب؛ که بخشی از آنها هنوزبه هیجده سالگی نرسیده بودند. نه، نباید فریب چیزهای خوب خوب را خورد. ضرورت دارد که معیارهای سفت و سختی اختیار نمود و کیفیتها را به درستی سنجید. باید متوجه شد کوچکترین اشتباه میتواند بعد ها به بهای جان هزاران انسان تمام بشود.
برخی از خوانندگانی که قسمت اول این نوشته را مطالعه کرده بودند پرسیده بودند «شما چه میخواهید؟» ، امیدوارم دراین قسمت پاسخ خود را بیابند. همه، چیزهای خوب را میخواهند، کسی نمیگوید چیز بدی میخواهد. مسئله، نخست ، انتخاب معیار درست و تعیین کیفیت جریانهای سیاسی ست. واقعیت اینست که جریانهای سیاسی در اندیشه و عمل و ساختار دموکراتیزه نشده اند و یا آنقدر کم شده اند که به حساب نمیاید. از سوی دیگر غولهای جهانی کار مردمان ایران را به عهده گرفته آلترناتیوسازی میکنند. جریانهایی هم در این برنامه ها شرکت میکنند. 
رفع استبداد حاکم توسط مردم در داخل ایران ممکن است. داخل نیاز به پشت جبهه ی قوی دارد. پرسش: آلترناتیوسازی از بالا یا یک پشت جبهه ی نیرومند مستقل؟
پاسخ من به این سئوال : 
منشور یا منشور حد اقلی برای همکاریها و اتحاد عملی. یعنی پشت جبهه ی نیرومند.

چنین منشورحداقلی میتواند این نکات را در بر بگیرد:
1-رفع استبداد در حال و آینده با انحلال حاکمیت دیکتاتوری موجود
2-رفع تبعیض و نقض حقوق بشر از همه. به ویژه زنان و ملیتها یعنی برابری در همه عرصه ها.
4-جمهوری 
5-جدایی دین از دولت 
6-انتخابات آزاد منطبق با معیارهای جهانی
7- عدم تمرکز قدرت یا اجرای قدرت غیر متمرکز
8- عدالت اجتماعی برای همه به ویژه کارگران و همه زحمتکشان یدی و فکری
9- قانون اساسی جدید برپایه قوانین حقوق بشری  با حفظ حقوق سوسیالیستها در«عدم پذیرش مالکیت خصوصی»
10- حمایت مادی و معنوی از جوانان تا پایان تحصیلات دانشگاهی
 و مانند اینها
 *

منشور:

1- رفع حاکمیت استبدادی ایران
2- انتخابات آزاد
3- قانون اساسی جدید برپایه قوانین حقوق بشری  با حفظ حقوق سوسیالیستها در«عدم پذیرش مالکیت خصوصی»
4- جدایی دین از دولت
5- تقسیم قدرت متمرکز به مردمان گوناگون مناطق کشور
6- رفع تبعیض از همه و درهمه زمینه ها به ویژه زنان ، ملیتها، مذاهب و غیره
7-عدالت اجتماعی برای همه به ویژه کارگران و دیگر زحمتکشان یدی و فکری
8- دفاع از همه فعالان داخل و خارج بدون تبعیض
9- محترم شمردن حق تعیین سرنوشت برای مردمان گوناگون
10- لغو مجازات اعدام
11- آزادی در همه عرصه ها برای همه ، برپایه قوانین حقوق بشری با رفع کمبودهای احتمالی در آنها
12- دموکراسی
13- آشتی عمومی
14- پذیرش همکاری با همه نیروهای خواهان تغییر، بدون استثنا 
15- نه ! به جنگ، نه! به حکومت موجود
16- حفظ حقوق قانونی مخالفان نظام نوین
17- حفظ استقلال و عدم وابستگی به نیروهای خارجی
18- حمایت مادی و معنوی از جوانان تا اتمام تحصیلات دانشگاهی و تخصصی
19- برداشتن موانع مرزی بین مردمان تقسیم شده در کشورهای همسایه از طریق ایجاد اتحادیه های منطقه ای و پیمانهای همکاری و دوستی.
20- صلح و دوستی و برادری بین مردمان مختلف کشور و با همسایگان
21- نظام جمهوری با حفظ حقوق سلطنت طلبان و دیگران.
22- اتحاد داوطلبانه برای حفظ چهارچوبه مرزی کشور
 و غیره 

اینها و مانند اینها میتواند پایه همکاریها قرار بگیرد ولی تحقق آنها و چگونگی تحققشان کار مردمان مختلف درداخل است و نه کار آلترناتیوِ از بالا ساخته شده و یا کار غولهای جهانی آلترناتیوساز.
اکنون سئوال اینست : نیروهایی که در جریان تغییر، قدرت پیدا میکنند چه ضمانتی دارند که این اصول و مانند آنها را اجراکنند؟ من پاسخ خود را در این نوشته داده ام. حالا نوبت خواننده است که برای پاسخ درست خود بیندیشد.
برای هشدار به نسلهای تازه نقل قولی از آقای کیانوش توکلی از مدیران سایت ایران گلوبال-یکی از پربیننده ترین سایتهای ایرانی- میاورم و تأکید میکنم که نباید وضعیت کله بتنی ها را از نظر دور داشت:

«در اکثر سمینار های سیاسی ؛ خبری از حضور مسئولین گروههای اینترنتی ،صاحبان سایت های پر تیراژ، فعالان شبکه های اجتماعی و اشخاص پر نفوذ سایبری نیست . 
بهار عربی در تونس و مصر و... از فیس بوکی ها ، وبلاگ نویس ها و شخصیت ها و کمونهای اینترنتی آغاز شد و سپس احزاب و شخصیتهای سنتی سر برآوردند ،بعبارتی این « موتور کو چک سایبری» بود که انقلاب را اغاز کرد و در آن زمان خبری از شخصیت های سیاسی اخوان المسلیمن و دیگر گروههای مذهبی _ سیاسی نبود ...متاسفانه احزاب قدیمی از فرصتی که فضای سایبر ایجاد کرد ؛ سوء استفاده کردند و قدرت را در این کشورها قبضه نمودند .... در مورد ایران هم این خطر وجود دارد که باز هم برنده نهایی احزاب ، شخصیتهای سیاسی کلایسک باشند ».1
چرا چنین شد؟ چون آنها از قبل "متشکل" بودند. غیر علنی و در صورت امکان نیمه علنی و سابیری متشکل شوید. کارگران و زحمتکشان یدی و فکری آگاه، زنان و جوانان و دانشجویان ، فعالان آگاه رفع تبعیض از مردمان گوناگو ن، با ایجاد پیوند و همبستگی متقابل و در عین حال مستقل، با برنامه و خواسته های مشخص، در حمایت از یکدیگر، برای فردا ، برای اینکه مورد سوء استفاده قرار نگیرید، از قبل با رعایت همه اصول مبارزه مخفی ، متشکل شوید. ضرورت دارد احزاب و سازمانهای کلاسیک به دنبال شما حرکت کنند، و نه برعکس. ضرورتی را که زندگی نو و دموکراتیک به عهده ی شما گذاشته بسیار جدی بگیرید. در غیر اینصورت مورد سوء استفاده قرار خواهید گرفت.
*
جوانان نسلهای تازه میخواهند برای اعتراض به دیکتاتوری بار دیگر در خیابانها به حرکت در آیند. آنان خواهان حکومت اسلامی از نوع اصلاح طلبیش نیستند. با تلاش برای رهایی شخصیتهایی چون موسوی وکروبی هدفشان آزادی و نابودی دیکتاتوری ست. چون عملاً تکیه گاه و موضوع بسیجگر دیگری برای حمله به دیکتاتوری ندارند. جوانان خود را دریابید. تنهایشان نگذارید. 
______
1-سمینار اولاف پالمه  و عدم حضور نیرو سایبری اپوزیسیون
آلترناتیوسازی (1) 

http://iranglobal.info/v2/node/2410

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
ویژه ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!