رفتن به محتوای اصلی

32 سـال هم به عُمـرمـان ... !
10.02.2012 - 15:12

Pouyan49@yahoo.se 

 

در دنیـای خلوت خودم مشغول چُـرت زدن بودم، ناگهـان به یـاد چیـزی افتادم که سخت آشفته ام کـرد! یک لحظه گفتـم وای برمن ِ مبـارز سیاسی همیشه درصحنه ِ ورزشی ...! چرا که به بهمن مـاه، ایام بیشتـری نمانـده است! لحظه ای به خود آمدم، دانستم که خیلی از اوضاع تعلیمات دینی سرزمینم عقب اقتاده ام! آخه اکنون در بهمـن مـاه هستیم!

حتمأ سئوال می کنید چرا این ماه به خصوص، مـرا این چنین سراسیمه کرده است!؟

باکمی حِس ِ بـویـایـی و چشـایـی، حتمـأ پاسخ آنـرا درمی یابیدحتی"بـوی شکوفایی" آن، دوبـاره نه فقط در "جنبش سبـز"، بلکه در "بهار عربی" هم به مشام میرسد!

بله خـوبـان، درست حدس زدید، بهمن ماه 57، سـر آغـاز نـابـودی یک سـرزمـین!

 

این حقیقتـی است انکـار نـاپـذیـر کـه، عُمـر این رژیـم ضـد انسانـی با کـارنـامـه سراسر ننگیـن اش، از مـرز سی و دو سال گذشت! اما فرامـوش نکنیم 32سـال هم، به سـن خودمـان اضـافـه شـد.

 

راستـی هیچ فکر کرده اید چرا 32 سال از عُمـر مـا، با یک رژیم مردمی گـره نخـورد!؟

 

حتمأ می گوئید پاسخ اش بسیار ساده است درست مانند32 سال ِ شدن عُمـر رژیـم، به همین سادگی! سادگی اش هم مانند نوشتن کتابی چون هفتـاد من ِ مثنـوی به اضافـه یک صِفـر ِ بیشتـر! کـه شـرح داده شود، چرا باید اینطور می شـد برعکس کسانیکه می گویند نباید اینطور می شـد!

 

بهرحال بهمن ماه پنجاه و هفت، یـادآور، به پـا خواستن خلقی و پیشاهنگانش برای آرمان هایی که در سـر می پروراندند و یا "نیتـی" که در دل داشتد! و هم چنین تـولـد سی و دو سال ِ شدن رژیـم جنایتکـار خمینی است.

اما مُهم اینکه، در حفظ این نظام پلید و خون آشام، الحق نباید از حامیان آن در اکنـاف این جهان هستی که مُشتـی لابی های نوکرمنش هستند غافل بود.

لابی های دستمال بـدستـی که زنـدگـی کـثیـف شان بستگـی  بـه شرایـط وزدیـدن بـاد، بـه سمت منافـع جیبـی و پستـی بی سیـرتی شـان را دارد.

مُـزدورانـی کـه در اشکـال مختلف و در لبـاس های گـونـاگـون، برای دلـربـایـی و حیـات اوباش و اراذل نظـام اهـریمنـی شان، همچنان مشغول واق واق کردن هستند.

 

بانگاهی اجمالی به شرایـط غم انگیز و دردنـاک سرزمیـن مان، سالیـان مُتمادی است که شاهدیم چگونه یک مُشت قـداره بنـد در طی حکـومت 32 سال ِ شان بنـام چمـاق و سرنیـزه، توانستند در ابعـاد مختلف از محیط زیست گرفته تا فرهنگ و اقتصاد و ورزش، ضـربـات مُهلکـی به ایـران و ایـرانـی وارد کنند و بـه کلامی می توان گفت، مملکت را بـه ورطـه نـابـودی کشـاندند، و در مقابـل مـا چه ناراحت به شویـم و یا عصبی، و یا شاید هم هیچکـدام، چـه کـردیـم؟!

اگـرشده به زمین و زمـان ایراد می گیریم اِلا خودمان! همه کاسه و کوزه را برسر این و آن می شکنیم جـز خودمان! این که نشد مبـارزه، آنهم از نوع سیاسی اش!

آخه چرا باخودمان رو راست و صادق نیستیـم!؟ پس نقش ما در این وسط، چی بوده است !؟

چقدرتفسیر و تحلیل که البته بسیار نیکوست ولی اینکه برای زحمتکشان دردمندجامعه مان نان نشد! و از همه مهم تـر، با این نوع کارها که رژیـم سقـط نمی شود!

پس بقول ملک الشعرا

زندگی جنگ است جانا، بهر جنگ آماده شو

نیست هنگام تـأمـل، بی درنگ آماده شو

 

یک لحظه صبر کنید! واقعآ مثل اینکه فـرا رسیدن بهمن ماه و آن شکوفایی عجیب و غریب اش مرا بدطوری حواس پـرت کرده است! و گرنه آخه این شعر چکار به من ِ مبارز ِ خارج از کشور دارد!؟

اصلأ شاید منظور این شاعر عزیز ما، میـدان جنـگ نبوده است که بنـده بیخودی آنهم درست تو این شرایط آنرا برای رونـق نوشته خودم به کار می گیـرم!

اساسأ مگر این ور آب، برای زندگی کردن باید جنگیـد!؟

خوب اگر می گوئید بله! درهمین خارج از کشور هم بایدبرای زندگی کردن جنگیـد بنابراین این پرسش پیش می آیـد که به چه شیوه ای!؟ مسلحانه، پارلمانتاریستی، شورایی، مسالمت آمیز، عربی، سبزی و یا ...

با پوزش، وقتی آدم بـه "بهارعربی" و "جنبش سبز" و غیره فکر کند بازتابش همینه ... کارش هم نمیشود کـرد بگذریـم!

اگـر هم هدف شاعـر گرانمایـه مـا واقعـأ جنـگ و اسلحه و از این قبیـل چیـزهاست (فکر کنم الان خیلی ها غش کرده اند) شاید گفت بـدرد مـردم آنـور جـوی آبی ها می خورد چرا که حقیقتـأ در آن جـامعـه  با وجـود هیولای خون آشامی چون جمهوری اسلامی، نفس کشیـدن کـار هرکسی نیست و بـایـد برای آن جنگیـد.

شایـد هم ملک الشعرا، چنین روزهـایـی را برای ایـرانیـان پیش بینـی می کرده است کـه چنین شعـری را سروده است.

 

در سرزمینی که خندیـدن جُـرم است، جُـرم چه عرض کنـم، اعـدام است (مثلأ فـردی بنام ابراهیم خلج به هنگام ابلاغ حکم، به قاضی می خندد و همین خنده باعث می شود که قاضی مجـازات مـرگ او را صـادر کند)

درسرزمینی که فوتبالیست هایش اگر ازشادی بُـرد تیم خودبه سروکـول هم پریدند که این واکنش طبیعـی در میـادیـن ورزشی است مجـازات اش شـلاق است (مانند بازی داماش گیلان و پرسپولیس که گویـا چنـد بازیکن از خوشحالی حرکاتی ( نمیدانم شرعی یا غیرشرعی) انجام داده اند !

درسرزمینـی کـه حتـی در فیلـم اش هم، تمام قصـه، جـدایـی زن از شوهـرش است ولـی نـام فیلم، برای خوشایند آخوندها و قدرت مردسالاری، توسط کارگردانش برعکس میشود و آخرش هم معلوم نمی شودکه زن سه طلاق ِ می شود که راه برگشتی نداشته باشد یا ...!

در سرزمینـی که هنرپیشه زن فـراری اش به خـاک اجنبـی که «لخت مـادر زاد» شدن، براحتـی آب خـوردن  است، یک تیکه گوشت بـدن خود را به نمایش می گذارد، زلزله می شود!

و بالاخره درسرزمینـی که زندانـی اش هم در زنـدان امـن نیست و به کلامی، انسـان بودن بویژه زن بودن از دیدگاه نظام جهل و نکبت زن ستیـز جمهوری اسلامی، جُـرم است، با این تفاصیـل، باید قبـول کـرد که خـود واژه "زنـدگـی" در آن سرزمین، یعنـی جنگیـدن.  

 

بیچاره مردم دربندمان، لحظه ای تصور کنید، هرچنداین فکر که روزی ایران بمباران شود، تمام تـن و جود آدم را می لرزاند و بقول معروف مو بر بدن انسان سیخ می شود و بازهم بیچاره مردم نگون بخت ایران که بیش از سه دهـه زیـر یـوغ شمشیر حزب اله به سختـی نفس می کشنـد، فقط بُمب کم بود که بر سر آنها هم ریخته شود.

امـا، با صلوات و دعـا و جنبـل هم نمی شود جلـوی بمبـاران کـردن ایـران را گرفت و بیخودی هم دلمـان را با تئوری های آبکی، خودمان را گول نزنیم که مثلأ ایران، عراق و یا لیبی نیست! اگر آمریکا و اسرائیل و بقیه از مـا بهتـران به خواهند بزننـد اولأ نه از من و تو اجـازه می گیرند و نه به فکـر این هستنـد که ایران، عراق و یا لیبی است و یا نیست!

مسئله در اینجاست که قبل از این فاجعـه، ما در بـرون مـرز چکـار می توانیم بکنیم!؟ و گر نه، "نوشدار و بعـداز مرگ سهراب ..." یعنی تظاهرات، اعتصاب غذا، اکسیون و ...چه حاصل!؟

 

متاسفانه بایدگفت باتجربیاتی که ازخودمان داریم گویا هیچ چیزی قادر نیست ما را دور هم جمع کندهرکس بـه فکـر خویش ِِ، سازمان ها و احزاب چند نفره هم که به جـزء خـودشـان، هیچکـس دیگری را قبول نـدارنـد چـرا که هرکدام شان معتقدند فقط جهان را اوست که می تواند تغییـر دهـد!

نمی دانم ممکن است حق با آنها باشد و بی خودی نباید فـرد سازمان و یا حزبی را مـورد حمله و سرزنش قرار داد در حقیقت اگر به علم الشیاء شرعـی معتقد باشیم شاید هم وحدت و یا اتحـاد از مُـد افتاده و دورانش سپری شده است!

هـرچنـد، بر این باورم، ما سرنگونی طلبان بیشماریـم و همه خواهان اتحـاد و همبستگی هستیم ولی این امپریالیست های بی پدر و مادر نمی گذارند مـا دورهـم جمـع شویـم!

پس ضمن ِ لعنت بر آنها، برای سـرنـگـونـی رژیـم، صلوات آخـری را بلندتر ...

راستـی، یکوقت به خودمان سختی ندهیم! احتیاج هم نیست ناگهـان خدای ناکرده در بحث ها عصبی و یا در نوشتـاری داد و فقـان راه بیاندازیـم! من به خودم قـول صـد در صـد داده ام که بالاخـره یکـروزی این رژیـم سرنگون می شود، آن هیتلر و حزب نازیست اش، با آن همه جنایت، مگر چند سال دوام آورد!؟

حالا مگر چه اتفاقی افتاده است!؟ مگر غیر ازاین است که این جانواران آدمخوار جمهوری اسلامی، انـدکـی بیشتـر از بیست سال از هیتلـر، حکومت می کننـد؟! خوب، این ناراحتی و غم و غصه دارد!؟

از این رو  صبـر را پیشه خود کنیـم چرا که بقول معروف، خودش خُشـک می شود و می افتـد.

به امید دست غیب که روزی این رژیم را غیب کند، انشااله ...

بهمن ماه 1390- استکهلم

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.