رفتن به محتوای اصلی

آیا چوبه های دار و جوخه های مرگ بیشتری در راه است؟
28.11.2013 - 09:47

در شرایطی که دایناسورهای در حال انقراضی همچون خامنه ای و جنتی و رفسنجانی، در سودای دستیابی به "آرواره های اتمی" سخت بی تاب بودند و در چند قدمی رسیدن به این رویای ماجراجویانه، حالا مجبور به نوشیدن اولین جرعه از "جام زهر" اتمی میشوند، آیا حال و روزشان بهتر از "امام بزرگوار" در مقطع آتش بس با عراق و "معامله آبرویش با خدا" میباشد؟

Missing media item.

 در ماراتن مذاکرات مهم و چند جانبه "ژنو" که بین نمایندگان قدرتمندترین کشورهای شرقی و غربی و تیم ظاهرآ "ظریف" نظام "خشن" اسلامی در جریان بود، موضوعی که اساسآ در صورت جلسه این مذاکرات "راهبردی" وجود نداشت بحث ناقابل "حقوق بشر" و جان و جایگاه انسانهای نگون بخت و قربانیان نظام ظلم در ایران بود. چرا که گویا این موضوع از نظر اصلاح طلبان حکومتی، باعث کارشکنی در روند بهبود روابط و ایجاد آشفتگی در فضای روانی موجود و بخصوص در این لحظات تاریخی میشد! *****

 این در شرایطی است که صورت مسئله اصلی این مذاکرات، که از گذشته های دور تا همین امروز چه بصورت پنهانی و غیر رسمی و چه به شکل کنونی و علنی ادامه دارد، در واقع جلوگیری از مسلح شدن افعی های عمامه دار در ایران به "نیش اتمی" بوده است. زیرا که جهان متمدن بدرستی بر این باور است که برای پرهیز از هرگونه ماجراجویی فاجعه بار هسته ایی و به خطر افتادن امنیت جانی مردم منطقه و حتی سلامت جامعه بشری، میبایست مانع دستیابی "رژیم کشتار" و "پدرخوانده تروریسم" به هر گونه سلاح اتمی و کشتار جمعی شد.

 ولی متاسفانه وقتی به موضوع حق حیات و سلامت و امنیت زندگی مردم ایران، بعنوان اولین و اصلی ترین قربانیان نقض فاحش حقوق بشر در جمهوری جهل و جنایت میرسیم، قدرتهای سیاسی و شرکای تجاری ملایان در جهان، هیچگاه به این مسئله بعنوان سوژه محوری گفتگو و یا یکی از شروط مذاکرات سیاسی یا توافقات امنیتی و یا معاملات تجاری نمی پردازند. آنها حتی بطور طعنه آمیزی در تمامی معاهدات و قردادهای کلان سیاسی و اقتصادی خود، آشکارا بر سرکوب سیستماتیک آزادیها و نقض حقوق پایه ای انسانها در ایران چشم فرو می بندند. همچنان که در پروسه همین مراودات و مذاکرات یکی دو ماهه اخیر ژنو نیز، همگان شاهد چشم پوشی سخاوتمندانه دول 5+1 و البته گشاده دستی بی دغدغه دینکاران دغلکار در برپایی چوبه های دار و شکستن رکورد علنی اعدام بودند.

 البته نمیتوان و نباید این واقعیت را کتمان کرد که مسئولین ارشد و ارگانهای اصلی نظام جمهوری اسلامی در هر مقطعی، فارغ از همه تحولات و اتفاقات جاری و حتی انتظارات بجا یا بی جای دیگران، در زمینه "حقوق بشر" همواره مشغول همان کاری هستند که تا کنون و در تمام این ۳۵ سال به آن اشتغال داشته اند. حالا اگر فرضآ فرد یا نهاد داخلی یا بین المللی، تصور یا انتظاری غیر از این داشته، بی تردید سخت به خطا رفته است. چرا که این نظام از همان فردای ۲۲ بهمن، بر پشت بام مدرسه رفاه، نطفه اش با خون و جنون و جنایت بسته شد و حتی یک روز را نیز بدون دار و درفش و تیرباران، بسر نکرده است.

در چنین شرایطی، خطبه های نماز جمعه این هفته "جنتی لعنتی" هرچند عجیب و غیرمعمول نبود ولی بسیار قابل تامل است. در نگاه اول شاید "مصلحت نظام" در داخل و خارج از کشور ایجاب میکرد در این فضای کذایی "امید و اعتدال" و در شرایط حساس مذاکره و معامله "سفیر صلح" با همه شیاطین کوچک و بزرگ استکباری، کارنامه سیاه و سراسر قساوت حاکمان کنونی و بخصوص جنایت بیسابقه قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۶۷ لااقل در رسانه های حکومتی و تریبون سیاسی-عبادی نظام ورق نخورد و داغ دل مردم دردمند ایران، تازه نشود.

 آیت الله جنتی عضو ارشد مجلس خبرگان و شورای نگهبان، که به روایتی فقط دو سال از خود خدا کوچکتر است! در خطبه نماز "دشمن شکن" جمعه، ضمن منّت گذاشتن بر سر "سران فتنه ۸۸" بخاطر اینکه علیرغم "مفسد فی الارض" بودن اعدام نشدند و بهرحال زندگی با آسایشی در منزل دارند، بطور بی سابقه و صریحی اشاره مستقیمی کرد به یکی از هولناکترین جنایات دوران طلایی امام راحل که تا کنون غیر از مرحوم آیت الله منتظری، هیچکدام از سران نظام با این صراحت از یک تریبون سراسری به آن نپرداخته بودند.

 « امام بزرگوار در قضیه منافقینی که دستگیر شده بودند و زندان بودند، فرمودند هر کدام از اینها سر موضع شان هستند اعدامشان کنید. توی زندان بودند، فرمود هر کدام سر موضع شان هستند، و اینها هم این کار را کردند و اعدامشان کردند...»

 زندانیان سیاسی دهه شصت و بسیاری از فعالین سیاسی کنونی تردید ندارند که آن کشتار شقاوتبار در آن تابستان سوزان، در واقع تاوان شکست و عقب نشینی ذلیلانه خمینی بود که بخاطر نوشیدن "جام زهر" آتش بس، ناجوانمردانه در زندانها از اپوزیسیون دست بسته ولی مقاوم خود، که البته خواهان صلح و پایان جنگ هم بودند، انتقام گرفت.

این یک اعتراف آشکار است به اعدام فراقانونی افراد "زندانی" که قبلآ حکم زندان داشتند و بدون هیچ جرم جدیدی صرفآ بخاطر "سرموضع بودن" یعنی پای بندی و اعتقاد داشتن به اندیشه و نظری مغایر با ولایت فقیه، به دار آویخته شدند. یک پاکسازی و نسل کشی بیرحمانه که در سانسور کامل خبری در داخل کشور و همینطور سکوت سنگین جامعه جهانی شکل گرفت...

 حال فارغ از همه تفاوتهای داخلی و بین المللی و بخصوص روابط گسترده اجتماعی و وجود شبکه های مجازی و رسانه های همگانی و ارتباطات دیجیتالی که شرایط و دوران کنونی را از خفقان مطلق دهه سیاه شصت متمایز میکند، آیا میتوان انکار کرد که نظام کنونی ایران در شکل و محتوی، تفاوت چندانی با سه دهه قبل ندارد؟ چرا که بطور واقعی این حکومت در اساس و ماهیت و حتی هویت افراد صاحب مقام، علیرغم برخی جابجایی ها و تفاوتهای ظاهری، در واقع همان است که قبلآ بود.

آیا دلیل و برهانی وجود دارد که ثابت کند ارگانهای امنیتی و انتظامی نظام، ظرفیت کشتار و شدت شکنجه و توان تخریبی شان، در مقایسه با دهه خونین شصت تخفیف یافته است؟ آیا ابعاد و عمق جنایات ارتکابی در سال ۸۸ توسط نهادهای سرکوب، و بطور مثال فجایع رخداده در کهریزک، دست کمی از اوین لاجوردی داشت؟ آیا کسی یا نهادی میتواند بطور مستند مدعی باشد که از درجه سبُعیّت و بربریت ذاتی رژیم ولایت فقیه کاسته شده است؟

 البته اهمیت و حساسیت فوق العاده "پروژه اتمی" که حکمرانان اسلامی طی دو دهه گذشته مخفیانه پی گرفته اند دیگر بر کسی پوشیده نیست. پروژه خیلی خطرناکی که ولایت فقیه و ارکان اصلی نظام، علیرغم بهای بسیار سنگین اقتصادی و تبعات کمرشکن سیاسی و بین المللی اش، تا کنون همچون شیشه عمر و ضامن بقای خود و نظامشان از آن حراست میکرده اند.

اکنون در شرایطی که دایناسورهای در حال انقراضی همچون خامنه ای و جنتی و رفسنجانی، در سودای دستیابی به "آرواره های اتمی" سخت بی تاب بودند و در چند قدمی رسیدن به این رویای ماجراجویانه، مجبور به نوشیدن اولین جرعه از "جام زهر" اتمی میشوند، آیا حال و روزشان بهتر از "امام بزرگوار" در مقطع آتش بس با عراق و "معامله آبرویش با خدا" میباشد؟ کیست که نداند زهر ناکامی اتمی بعد از اینهمه سال انتظار، برای ملاهای تبهکار چقدر میتواند تلختر از زهر پذیرش قطعنامه 598 باشد.

 پرواضح است که این عقب نشینی و ناکامی ننگین اتمی، تبعات دامنه داری در سطح جامعه متلاطم و مستاصل ایران و البته درون ساختار شکننده و پرتنش نظام اسلامی خواهد داشت... پس آیا این احتمال وجود ندارد که در مرحله کنونی نیز مثل همه مقاطع پرچالش و آسیب پذیر قبلی، باز هم آدمکشان حرفه ای نظام با نسخه "قتل درمانی" و پروژه حذف خونین مخالفین معارض وارد شوند؟

راهکاری که ضمن نابودی بیرحمانه و رعب انگیز بخشی از "دشمنان نظام"، در عین حال سعی در منکوب و مرعوب کردن گرایشات منتقد و دگراندیش و ایجاد سکوت قبرستانی در سطح جامعه میکند و همزمان بطور مقطعی شکافهای درونی حاکمیت را نیز می بندد و جناحهای رقیب را هم مهار یا طرد میکند. شیوه مافیایی که سیستم ولایت فقیه و وزارت جهنمی اطلاعات و نیروی تروریستی قدس طی سه دهه اخیر، استاد بی همتای کاربرد آن در بین تمام تبهکاران سیاسی جهان معاصر هستند!

 بخصوص در دنیای حاکمیت سود و سرمایه و در زمانه ای که معامله "نفت و خون" سکه رایج روز است و در کشوری که «مزد گورکن از بهای جان آدمی افزونتر است» آیا شاهد نیستیم که چگونه دولتهای متبوع کمپانیهای عظیم و غولهای اقتصادی در جهان آزاد و متمدن، بخاطر یک معامله پر منفعت، بر قتل انسانیت بر فراز دارها چشم فرو می بندند؟

آمار اعدامهای صد روز اول دولت "اعتدال" را بنگرید. کشتار بیرحمانه پناهندگان سیاسی ایران با دست بسته و زدن تیرخلاص در "اشرف" را نیز دیدیم. رقص مرگ هموطنان کُرد و بلوچ و عرب بر "ساقه تابیده ی کنف" را همه نظارگر بودند. آیا تصّور بیجایی است اگر بعد از معاهده ژنو-3 و همزمان با "انعطاف هنرمندانه" رهبر در مقابل شیطان بزرگ، مواجه با "مشت چدنی" ولی فقیه و تصفیه خونین و بزرگتری از اپوزیسیون برانداز رژیم شویم؟

 کی میداند که خرج بی آبرویی معامله با شیطان از جیب چه کسانی پرداخت خواهد شد؟ تقاص ناکامی و نافرجام ماندن پروژه "بمب اتمی" را چه کسانی باید پس بدهند؟ آیا معاهده و معامله با شیطان بزرگ بخشهای نانوشته هم دارد؟ راستی "امام راحل" چگونه و با چه قیمت گزافی و با سربدار کردن چه کسانی، ارابه فرسوده "جنگ هشت ساله" را از پیچ مرگبار 598 عبور داد؟

 آیا بهای سنگین عقب نشینی تحمیلی اتمی را نیز باید مخالفین "سرموضع" ملایان بپردازند؟ اصلآ چطور شد که در هنگامه پیاده شدن اجباری ولی فقیه از خر اتمی در ژنو، و همزمان با سالروز سمبلیک "قتلهای زنجیره ای" یک دفعه آیت الله جنتی در نماز جمعه تهران یاد "امام بزرگوار" و معامله ایشان با منافقین سرموضعی افتاد؟ آیا نقل این خاطره به قیمت عبور از خط قرمز رسانه ای رژیم در مورد کشتار شصت و هفت، حامل پیامی هشداردهنده برای اپوزیسیون رژیم و رقبای ولایت در درون نظام نیست؟ آیا چوبه های دار و جوخه های مرگ بیشتری در کار است؟ آیا تصفیه خونین دیگری در راه است؟

 البته اینکه فاشیسم مذهبی چه طرحها و توطئه های شیطانی برای سربریدن اپوزیسیون "رژیم کشتار" در سر دارد موضوع مهمی است ولی شاید مسئله مهمتر، موضع و مختصات ما، تک تک ما، نیروی های اپوزیسیون رنگین کمانی در تبعید، در مقابل این رژیم حیله گر و بیرحم است...

 فرخ حیدری

27 نوامبر 2013

HeidariFarrokh@gmail.com

www.farrokh-heidari.blogspot.com

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.