رفتن به محتوای اصلی

فعالان مدنی قربانی منش سیاسی احزاب سنتی
13.12.2013 - 13:45

این بازی سیاسی کە کماکان در بین احزاب و دستەهای کم و بیش پراکندە مخصوصا در جنوب کردستان(کە تنها رویکردشان دولت-قدرت بر مبنای منافع شخصی و حزبی است) در جریان است ، فعالان مدنی و سیاسی سهل است بلکە باید چشم انتظار زیر پا کشیدن تمامی ارزشها و اساسا تکرار دوبارە تاریخی شد کە جنگ برادر کشی را در لایە پس لایەهای تە کشیدە خود دارد. این تاریخ پر از سرافرازی سران ماست مالی شدە کرد خفتە در کمپهای دیزاین شدە حکومت اقلیم کردستان، نقطە عطفی است کە با هر ڕویداد و واکنشی از طرف این خط سیاسی کلاسیک کرد، کە بیشتر احزاب رام شدە زیر چتر بارزانی در جنوب کردستان را شامل میشود، بیشتر خود را نمایان میسازد.  

اگر نگاهی بە رویکردها و بازە سیاسی حزب دمکرات کردستان عراق بە رهبری بارزانی تنها در یک سال گذشتە ، نە زیاد دور بیندازیم، بە روشنی تکرار تاریخ در ساختار و نقابی دیگر پیش رویمان ظاهر میشود. البتە کە هدف این نوشتار بیشتراحزاب سنتی شرق کردستان واقع در کمپهای جنوب کردستان است، اما با بازنگری سیاستهای بارزانی خودبەخود و بە شیوەای ارگانیک این احزاب مخصوصا دمکراتها و کوملەهای کرد ایران را هم در بر میگیرد. چرا کە نە از لحاظ استراتژیک و نە از لحاظ رویکرد نیز برخوردار از منطق و سیاستی مستقل نیستند کە بتوان آنها را تنها تحلیل کرد.

اگر سیاست را در حالت کلی بە عرصە جهانی و منطقەای تقسیم کنیم و آن را نیز بە دو خط سیاسی – ایدئولۆژیک از لحاظ ساختاری-تئوری بخش بندی کنیم. دەستە بندی خلاصەواری بە این شیوە خواهیم داشت.

1. خط دولت-ملت کە خود را بر اساس ساختاری هیرارشی و قدرتی محوربندی میکند و همە نیرو، پتانسیل و ارزشها  را در جهت رسیدن بە قدرت و حاکمیت بسیج میکند. تاریخ 200 سال گذشتە کە خود این ساختار نیز از تولیدات این دورە است، آکندە از جنگ و خونریزی فراوان در جهت رسیدن بە قدرت است. از شیوەهای ساختاری این خط میتوان بە مونارشیک، جمهوری، فاشیستی، سوسیالیستی و .... اشارە کرد.این خط بیشتر بصورت ساختار کلاسیک در علم سیاست شناساندە میشود.

2. خط ملت دموکراتیک کە تاریخ ملتها را اساس کار خود قرار میدهد و سازماندهی ملتها را در مقابل دولتها مبنا قرار میدهد. این خط بە دوبارە بازآفرینی تاریخ ملتها میپردازد و معتقد است کە دولتهای الیگارشیک تاریخ ملل را تسخیر و تحریف کردە و در خدمت خود بە کار گرفتە است، لذا درجهت بازگرداندن ارادە ملل کە از طرف دولتهای اقتدارمحور قبضە شدە میکوشد. از شیوەهای ساختاری این خط میتوان بە کنفدراسیونهای اتنیسیتەها در معنای منطقەای و کنفدراسیونهای ملل در مقیاسی وسیعتر اشارە کرد، کە خودمدیریتی را در قالب ریاست مشترک همزمان زن و مرد در یک سطح کە بە نوعی این مدیریت مشترک راە را بر هیرارشی شدن ساختار ادارەگی کە بە نوعی درتضاد با خط نخست است، میبندد.

این اشارات کوچک کە هر یک خود مقولەای تماما سیاسی-فلسفی هستند و در باب آنها دهها جلد بایستی مورد کاوش قرار گیرد، تنها جهت بهتر درک شدن موضوع سادە ماست کە میخواهد بە نوعی شیوە نگرش احزاب سنتی خصوصا کردی را بە مسئلە ملت و ملی بودن در معنای دموکراتیک آن کە همیشە بە مانند نقابی ازان بهرە بردەاند، باشد.

اگر دست از تاریخ یک سدە اخیر و تحلیل دستاوردها ، تعویضها و ویرانیهای احزاب سنتی کرد و در راس آنها بارزانی ، برداریم و تمرکزمان را بە رویکردها و نقطە نظرهای یکی دوسالە اخیر بارزانی نسبت بە تغیرات استراتژیک خاورمیانە علی‌الخصوص بخشهای چهارگانە کردستان کە هم اکنون بسوی طراحی و دیزاین نوین سوق دادە میشوند بیندازیم، تابلویی سرشار از کمپرادوری و وابستگی این شیوە نگرش را جهت رسیدن بە کلاهک هرم کە همانا رئیس قدرت در این ساختار ذکر شدە است ،نمایان میسازد کە اگر بە قیمت زدن تیشە بر ریشە یک ملت هم باشد شاید دریغی نباشد.

با شروع و وزش طوفانی کە هدفش برچیدن ساختار سیاسی مستقر شدە سدە اخیر بود، بیگمان تمامی دولتها و خردە دولتهای منطقەای در اثر شوکی کە وجودشان را متاثر از طوفان برپاشدە ، دربرگرفتە بود بە گونەای یا خود را ناچار بە تغیر تاکتیکی و یا مقاومت کوتاەمدتی دیدند کە اخیرا نتایج بە گونەای  تا حدی شفاتر شد. دولتهای حاکم بر چهاربخش کردستان نیز تغیرات اندکی متاثر از جو جدید و فاکتورهای داخلی کە مهمترینشان فاکتور کرد مخصوصا در ترکیە و سوریە را شامل شد.

انقلاب و سازمانی شدن کردها درسوریە اگر بە مانند نقطە عطفی در تاریخ سیاست کردها در حالت کلی بپنداریم بە خطا نرفتەایم، چرا کە از بدو سیاست کردها تابحال علی‌الخصوص در سدە بیستم ، تنها نقش مهرە و کارت را برای بازیگرهای منطقە و جهانی ایفا کردە و هرگز توانایی رهاشدن ازاین مخمصە سیاسی را نداشتە کە بندە آنرا فقر تئوریک ، کپی ایدئولوژیهای نامناسب از بیگانگان با جامعە خود و همچنین رها نیافتن از بعد شخصیتی کە بە نوعی ساختە ذهنیت حاکم بود و است، میدانم. این سە فاکتور مذکور هم بە خودی خود شالودە یک انقلاب ذهنیتی، اجتماعی و سیاسی است. اگر دایرە تحلیل خود را مقداری بازتر و ازافتادن درقالبهای حزبگرایی و منطقەگرایی سیاست سدە بیستم تمیز دهیم و تحلیلاتمان را براساس پارامترهای ذکرشدە دربالا ارائە بدهیم، بی‌شک انقلاب غرب کردستان درسوریە مدل نوینی از سیاست کردی است. این مدل نوین نیز ماحصل رنج و مبارزە  بیش از سی سالە اوجلان بە عنوان مدعی خط سوم سیاسی در خاورمیانە است. از ابتدا خط کلاسیک کرد بە نمایندگی بارزانی سعی کردند جنبش و مدل نوین کردها درسوریە را وابستە بە بشار اسد و دست و دلبازیهای اسد قلمداد کنند، شاید هم کمی درک اینکە کرد توانایی گرفتن امتیاز در سیاست (آن هم از بازیگری کە هنوز هم برایش رژە میرود) و رهاکردن نقش قبلی و خود تبدیل شدن بە بازیگر میدان، سخت باشد.

سپس با درست کردن احزاب و دستەهای وابستە بەخود و ارائەدادن بە عنوان آلترناتیو این مدل و هم‌پیمانی با دولت ترکیە درحدی کە اسلامیهای تندرو نیز در این راستا ،جهت ایجاد مانع برای آلترناتیوشان کە در کردستان و بە گونەای در منطقە درست شدە، دریغ نکردند. با اعلام خودمدیریتی غرب کردستان این مخالفت کە بیشتر در همپیمانیهای پشت‌پردە خود را باز می‌یافت اینبار بصورت آشکارا و علنی اعلام شد. اما نکتە قابل توجە اینجاست کە این احزاب و دستەهایی کە بارزانی را تنها ناجی و شعار "جادە کردی در سوریە باماست" را سرمیدادند کجا رفتند و جادە کردی آنها بە کدام مسیر ختم شد؟ این سوالی است کە شاید جبهە بارزانی را در غرب کردستان بە تمامی آشکار سازد.

نکتە دیگری هم ،کە قابل تامل است واکنشهای احزاب همپیمان بارزانی درشرق کردستان یعنی ایران در مقابل با انقلاب کردها در سوریە میباشد، با وجود تاریخ کهنشان کە تنها دلیل برای اثبات وجود کنونی‌شان است، همگام با بارزانی و حتی بدون گفتن کلمەای زیاد و کم بە تقلید سخنها و واکنشها در ارتباط با غرب کردستان و خود مدیریتی اعلام شدە کردها پرداختند.

شاید بە نوعی تصویر سیاسی امروزغرب کردستان تداعی‌گرآیندە شرق کردستان یا ایران نیزباشد و احتمالا درپس پردە خط بارزانی برنامەهایی با همین مضمون برای آیندە شرق کردستان نیزترتیب دادە شود. ازنشستهای کنگرە ملی کە برگزارگردید ،برایمان تا حدودی هویدا گشت کە پافشاری طرفین بردیدگاههای خویش نتیجه‌ای را برای اتحاد احزاب هرچهار بخش کردستان در پی نداشت و با جبهەگیریهای احزاب سنتی وابستە بە حزب دمکرات/بارزانی درمقابل خط سوم درشرق کردستان بە نمایندگی پژاک، این فاصلە بە قوت خود باقی ماند.

این در حالی است کە عدم شفافیت کرداری احزاب سنتی در تضاد سیاسی و ایدئولوژیکی آنها بە نسبت منافع و آیندە جامعە کردستان ، بستری را برای شکاف هرچە بیشتراین احزاب در آیندە فراهم میکند.

احزاب سنتی خصوصا دموکراتها و کوملەها کە بعداز کمپنشین شدن و خداحافظی کردن از تودە مردم شرق کردستان ،از درون بە چند دستە و گروە تقسیم شدند.

ورای تمامی تناقضات نە سیاسی و استراتژیکی بلکە اقتدارگرایی حزبی کە نقطە اوج اختلافات آنها بە حساب می‌آید، در مقابل پژاک سنگر گرفتە و عدم اقتدار تئوریک خویش بە معنای واقعی کلمە ازعرصە مبارزات شرق کردستان را با این شیوە جبهەگیریها خواهان پرنمودن خلا سیاسی خود بودەاند.

اگر شاید کمی دوراندیشانە برخورد میکردند این اشتباه سیاسی ناشیانە را مرتکب نمیشدند، چون موقعیت کنونی آنها و برخوردهای سیاسی حکومت اقلیم کردستان، همچون بەکارگرفتنشان بە مانند کارتی، گزارە از واقعیتی است کە این روزها با دستگیری  7 فعال مدنی تکمیل‌تر شد.

تمامی بحث بالا برای رسیدن بە این نقطە بود و تنها دلیل نوشتن این مطلب نیز دستگیری این فعالان مدنی و عدم واکنش احزاب سنتی شرق کردستان است کە در راهپیمایی درارتباط با محکومیت اعدام کردن فعالان سیاسی کرد و بلوچ  از طرف دولت ایران ،کە با اجازە خود حکومت اقلیم کردستان دراربیل برپا شدە بود، گویا بە تهمت سنگ‌اندازی بە کنسولخانەی ایران دستگیر شدند. اما با اظهارات چند روزگذشتە اخیر نچیروان بارزانی رئیس حکومت اقلیم کردستان در مورد این فعالین کە بیشترشان از اعضای دموکرات و کوملە میباشند و نام‌نهادن آنها بە عنوان "آشوبگر" ، شاید سران این احزاب را کمی هوشیارکند و بە این واقعیت پی ببرند کە تاریخی چندین سالە بی‌مصرفی را در زیر چتر بارزانی سپری کردند. اما گویا از این خبرها نیست چرا کە تا هنوز بصورت رسمی تنها از اعضای خود در حد کلام هم دفاع نکردەاند. از این مولفە میتوان تفاسیر گوناگونی کرد ولی بە نظرمن تنها دلیل مهم، وابستگی روحی و مادی انها است کە بە نوعی این مهم ما را با مسئلەای حقیقی روبرو میکند کە آن هم مسئلە وجودی(هستی) است. آیا ارگان یا مجموعەای اگر توانایی حفاظت یا دفاع از اعضای وجودی خود را بە تمامی از دست دادە باشد میتوان هنوز هم بر وجود آنها پافشاری کرد؟

 سخن آخر

آنچە کە ایران را روبروی واقعیت یک مسئلە جدی سیاسی کردە است، مسئلە مناقشە هویتی ملتهاست کە ملت کرد هم بە عنوان ملتی برخوردار از تاریخی سیاسی و اجتماعی در زمرە این ملتها جهت چارەیابی مناقشە هویتی خود سالیان مدیدی است در مبارزە بسر میبرد. اما آیا رسیدن بە چارەیابی مسالمت آمیز و زندگی آزاد در این بخش کردستان از راە دولت در تبعید سردار مدحی  و همپیمانی بارزانی کە با هرگونە ارادە آزاد سرتضاد دارد قابل تحقق است، یا خواستمان از کانالی کە ارادە آزاد زیستن را بر بردەداری دولتداری ترجیح میدهد میگذرد ،کە نمونە راستین آن هم‌اکنون در غرب کردستان(روژئاوا) می‌زید. کوتاە سخن اینکە آزادی واقعی خلق کرد تنها با ارادە آزاد و کرد آزادی کە توانستە خود را از همە تناقضات شخصیتی و فکری رها کردە، تحقق بخش است.

 

پانوشت

سردار مدحی: از فرماندهان سپاە است کە بعد از درست شدن موج نارزایتی مردم در واکنش بە انتخابات سال 88، حکومت ایران زیرکانە او را بە میان مخالفان بیرون از ایران فرستاد و برای آنها دولت در تبعید درست کرد کە آقای عبداللە مهتدی رئیس شاخە کوملە زحمتکشان کردستان ایران و آقای حسن شرفی معاون رئیس شاخە دمکرات کردستان ایران نیز با توهم جایی گرفتن دراین دولت شرکت داشتند. بعدها آشکار شد کە یک ترفند سیاسی جمهوری اسلامی بودە و تنها سرکاری بودە و با برگشتن مدحی بە ایران آرزوهای پان‌ایرانیستها و افراد کرد شرکت‌کنندە نیز برباد رفت.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.