رفتن به محتوای اصلی

هرگز، تنیدگی سرمایه و دین از هم بریدنی نیست
22.12.2013 - 15:51

تناقض و کندی کنونی در روند مذاکرات هسته ای برای خاطر چیست و مخصوصا احتمال شکنندگی آتی آن در دراز مدت، حتی در صورت توافق چرا می تواند متصور باشد؟ آیا اصولا دلیل این سستی در اقدامات، ناشی از ترس و عدم تفاهم از یک حکومت دینی تند رو و بی پرنسیپ است که او هنوز قادر نبوده و نیست اعتماد سرمایه لیبرال جهانی را جلب کند؟ چنین استدلالی در اساس غلط و در عمل نیز هیچگاه صادق نبوده است. زیرا آنان پوشیده و آشکار پیوسته همکارهای مشترک سیاسی و اقتصادی کلان و کوچک داشته اند.

پس، تأخیر در امر حل بحران هسته ای که مورد توجه و نیاز مبرم همه طرف هاست، ناشی از چه موانعی ست؟ آیا: امور پیشگیرانه ای جهت تضمین توافقات وجود دارند که باید با این وقفه ها بررسی و تثبیت شوند؟ یا نه، غرب و آمریکا مجبورند به هر رو جهت از دست ندادن دوستان پیشین دمبه کلفت منطقه، به هر شکل ممکن انتظارات دقیق آنان را ناظر بر تراکم قوا و حفظ قطب بندی های اشتراکات در کل خاورمیانه به گرد اتوریته ی حل بحران مالی جهانی محفوظ و بگردانند! کدام زوایه ی دید و برداشت درست تر است؟ آیا امکان تعدیل تندروی اسلام سیاسی و زدودن اختلاف نظر های داخلی کشورها، آرامش منطقه ای و ثبات سیاسی جهانی که همگی تابع یافتن راه حل های فرامذهبی و ملی و دیپلماسی مسالمت جویانه می باشد، میسر است؟ آیا: تلاش این ترفند ها می تواند جز جهت تأمین منافع عموم گردنکشان غرب در وحدت با مرتجعان اسلامی علیه جنبش ها و خیزش های انقلابی نباشد و هدفی جز غلبه بر شورش های نان و آزادی نداشته باشد؟ آیا چنین نگاه و پاسخی می تواند دور از منطق حاکم پس از بهار عرب در جهان اسلامِ متلاطم و دستگاه درهم ریخته ی جهان خواران مضطرب و نگران حاکم بر سرنوشت دنیای اسلام نبوده باشد؟

یا اینکه نه، کُنه خود این کش و قوس های بلند تضاد، راز بقای سیستم سرمایه داری ست و بیانگر پوشش اختلافات ماهوی، تضاد استراتژیک و منشأ حل ناشدنی ذات دین با بحران سرمایه گلوبال جهانی می باشد که آمپریالیست ها آگاهانه برای حفظ حیات ساختار خود، ناگزیر از یکسو بر آتش دشمنی ملت ها و مذهب ها می دمند تا فروش صنایع میلتاریستی آنها فعال شود و از سوی دیگر مشوق به همکاری و دوستی با این سازش ها شده و بیشتر مصمم به یافتن راه چاره برای تطابق سود خود با تندروی های بنیادگرایان پول دار منطقه بوده است؟ واقعیتی که البته انکار ناپذیر است!

با این وجود چرا: طیف های لیبرال داخلی تصور دارند که: دمکراسی غربی و بورژوزائی لیبرال با حیات حکومت های دینی و تمامیتگرا سازگار نیست؟ چرا هست! مگر تاکنون تضاد رهبران ادیان با دمکراسی به اصطلاح غربی منظور نظر روابط دیپلماتیک جهانی آنان نبوده است؟ مگر در کشورهای اسلامی و دیکتاتوری های موجود قدرت افقی و سیاست متکثر قابل تحمل سرمایه داری داخلی و جهانی بوده است؟ هیچگاه و مسلما که نه! همانگونه که تک قطبی خاندان سعودی های و آل هاشمی ها مورد توجه و احترام بوده، و تلاش برای حفظ اخوان المسلمین ها و طالبان ها و القاعده ها و...را هرباره و پس از هر جنگ زرگری، دوباره به خوبی برتابیده اند! قطعا اینگونه بوده و به نظر می آید که چنین هم خواهد ماند. زیرا: همه می دانیم که سیاست اهرم هدایت سرمایه است و خود سرمایه در مفهوم ملی آن بی معناست و ضرورتا این کشمکش های دین و سرمایه در حوزه های روبنائی بوده و در مبانی و مفاهیم عام ساختاری، هیچکدام از نزاع دول غرب با سران کشورهای مسلمان، دچار تعلل در حفظ سرکردگی نظام استثماری نداشته و مباینت پایه ای نیز با منویات بهره کشانه و انباشت خارق العاده ثروت یکدیگر نداشته و ندارند.

بنابرین، پرسش: آیا وعده سازش و نرمش جهانی و حمایتهای گسترده ی ائتلافی از روحانی ـ ظریف، هر دو در راستای تحکیم اتحاد بین جناح های لیبرال داخلی و خارجی برای تدارک قدرت و استقلال بیشتر دولت می باشد و به تبع آن سمتگیری اش در مقابل سرنوشت آتی ولایت و تضعیف استبداد تاکنونی خامنه ای ست؟ آیا خود طیف لیبرال های موتلف و مخالفان تمامیتگرائی رهبر، اگر جدی باشد! تفکری پلورالیستی و دمکرات دارند؟ و یا اگر بتوانند تمایل به حل سریع و جدی بحران هسته ای و رفع تحریم ها به سود بهبود زندگی توده ها و لاجرم تقویت اقتصاد زمینگیر کشور و ایجاد فضای باز سیاسی را برای مردم دارند؟ آیا اصولا دولت ائتلافی روحانی ـ رفسنجانی ـ خاتمی مخالف تمرکزگرائی سیاسی و یکصدائی حاکم بر کشور است؟ آیا توان اجرائی نیروهای متحد با دولت و احتمالا مخالف با ولایت به تنهائی قادر به اعمال اراده ی سیاسی در تقویت مواضع صلح جویانه در منطقه، و مسالمت جوئی با غرب و آمریکا بدون دخالت باند رهبر هستند؟ آیا در پشت پرده ی مذاکرات هسته ای داخلی و خارجی، طرح جدائی دین از دولت، زدودن اراده فوق بشری رهبر مطرح شده که عملا به اختلافات و نگرانی های تندروها دامن می زند؟ دلیل ابهام در تصویب و اجرای قرادداد ژنو 2 چه بوده است؟ آیا در پی پرنسیپ های شناخته شده ی دیپلماسی غرب، موردی وجود دارد که به خاطر نقض حقوق بشر توسط مستبدانِ ادیان، و قلدران ِسرمایه وفاق و معاهده بین دین و سرمایه به خاطر آسیب به مصالح انسان کنار زده شده و یا به جدائی، تقابل و تضاد آنها با هم به سود مردم و مزدبگیران انجامیده باشد؟ هرگز! پس دعوا و دیرکرد توافق بر سر چیست؟

تردید ندارد که وحدت سرمایه با ادیان امری حیاتی بوده و به ویژه همکاری با همین اسلام سیاسی مرتجع و مخرب در این دوران همچون همیشه به سود همه طرف ها و به عنوان یک اصل مسلم است. همانگونه که در اغلب کشورهای غرب این پیوستگی و همبستگی، خود را در حمایت از دریافت مالیاتی برای کلیسا به یاری دولت های سرمایه و برای حفظ این وحدت به پیش رفته و رسما و آشکارا سرمایه های عظیم واتیکان ناشی از دارائی های گذشته و همچنین به همت همین پشتبانی های بی دریغ است که توانسته است، سازمان های انتفاعی کلیسا را عملا به دومین مراکز کاردهی قدرتمند رسانده و به بهره کشی از کار و تولید انسان در غرب فرارویانده و قدرت اقنصادی اش را گسترش دهد. با این توضیح که اراده ی سیاسی اغلب کشور های غرب نیز، هنوز عملا زیر سلطه احزاب مسیحی راست می باشد.

اما، رابطه پرسش های بالا و پاسخ های احتمالا رنگین شما و من به چگونگی روابط سرمایه و دین به آنها، تغییری در امر حمایت از آزادی ادیان، گرامیداشت ارکان عقیده و آزادی وجدان انسانی ندارد که چهره مخالفی را بنمایاند. من مخالف دخالت دین در عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آن هستم. سرمایه و دین دشمن وحدت انسان با کار و مانع تولید مادی و معنوی مستقل او در زندگی هستند. آنها، هستی مفید انسان را می خورند و بدون تردید مکمل همدیگر برای تباهی و بیگانی او از خویش و همدردان طبقاتی اش را مهیا می سازند. در روابط آنها هیچ رازگونه نبوده است: دین انسان مطیع و بردبار تربیت می کند و سرمایه خون این برده های خویش را که همان تصاحب ارزش افزوده تولید و تلاش باشد را پیوسته با ادیان وارد حساب های خود نموده و انباشت می کنند. این شرح کوتاه و رابطه مستقیم آنها با هستی برباد رفته ی انسان داشته، و واقعیتی هستند غیر قابل انکار که با زمینه ها و ریشه های تاریخی و بنیادی این دو پدیده ی پیر و فرسوده، عملا با ویرانی و استثمار انسان از انسان هماهنگی و همراهی ذاتی داشته و هر یک به سهم خود در این وحدت، منافع حیاتی دارد و به پشتیبانی دیگری نیازمند جدی بوده است.

اوج فساد و تباهی اسلام سیاسی امروز با ناتوانی و اعماق فساد در دستگاه مسیحیت دیروز قابل مقایسه است. باید به اوج قدرت و ثروت و همچنین جاه طلبی های دو جنگ دویست ساله صلیبی در شرق و غرب اروپا، و فرآیند فروریزی قدرت خداگونه ی پاپ توجه داشت که چگونه میسر شد؛ رفرماسیون دینی و پروتستانیسم مارتین لوتر را شکل داد؛ هماهنگ با هم رنسانس و عصر روشنگری را در پهنای تاریخ بشر علیه جدائی دین از حکومت را فراهم ساخت؛ و توانست عملا با نفوذ ویرانگر و جنایات رُم در بیفتاند و او را در عرصه های بزرگ سیاسی تضعیف و به پستوهای محافظه کاری بکشانند و تا حدودی هم توانستند. اما در عرصه اقتصادی آنچه را که مردم به همت مبارزه خود و تلاش روشنگرانه نیروهای انقلابی، مستقل و آگاه از دستگاه پاپِ نانوان پس گرفته بودند، دریغا آن دست آوردها، به مرور توسط رذالت دولت های فاسد و ضعیف و زیر شورش توده ها و ترس از قیام گرسنگان ناراضی، دوباره دسیسه ها و حمایت های واتیکان و حکومت های وقت در هم آمیخت و آغاز و متدوال شدند، حکومت ها مالیات کلیسا را تصویب و کلیسا ها بردباری مردم را از دولت های جابر تثبیت کردند! نتیجه اش: همین موسسات ظاهرا خیریه و خدماتی کلیساست که علنا وارد بازار کار، سود و بهره کشی شدند که امروز ما شاهد تجارت طلای آنها هستیم.

نقش دین در تحریف آسمانی مشکلاتِ انسان و تأیید و تشویق استثمار انسان از همنوع قاعدتا بر کسی پوشیده نیست؟! زیرا: مبانی نگاه ادیان به وجود و ضرورت جامعه طبقاتی عزمی بیرون از اراده ی انسان و حکمی الزاما الهی می دهند و لاجرم "انسان کار" و بهره کشی از او توسط انسان دیگر در این نگرش، همیشه و همیشه مقبول و اجتناب ناپذیر بوده و ریشه در برتری بخشی از انسان ها، تقدس مالکیت آنها و تشویق بندگی و کشاندن کارگران به میدان نابرابری های عملا موجود جهانی، تاکنون رل اصلی و تحریفی را داشته است. و رسما هم تاکنون خود کلیسا دارا مانده و یاور سرمایه داران گشته و عملا هم هر دو مخل تغییر و مانع تحول هستی به سود انسان زحمتکش در سطح جهان بوده و می باشند. بیائید با هم بپذیریم که تاخیر در توافق هسته ای بر سر همین تفاهم بزرگ است!

برای همه ی انسان های مترقی، نوعدوستان و برابری خواهان ضروریست بدون چشم پوشی با تمام توان علیه وحدت مرگبار دین و سرمایه افشاگری و روشنگری کنند. زیرا که تفاهم بهره کشی ادیان از انسان و تشریک کامل مواضع و منافع سرمایه داران و ادیان هرگز از هم جدائی پذیر نیست و در واقعیت های تلخ مزمن و جنایت آمیز و نابرابری های هراسناک دیروزین و امروزین، هر دو آنها در متن و بطن جامعه جهانی فقیر و جنگ زده و نا امن بشری و در این نابسامانی و نا همآهنگی های گسنرده در ساختار متناقض سرمایه داری در سطح جهان، سهم مشترک دارند. بد نیست که در اینجا بگویم: من با احترام به اقدام متهورانه و اعتراض شرافتمندانه ی پاپ فرانسیس* علیه جنایات و کثافات جامعه جهانی سرمایه داری بر آن ارج می گذارم و آن را درخور ستایش دانسته و بانگ همدردی اش با گرسنگان را الگوئی برای بیداری اعماق خود خواهی، خوابرفتگی و سرسپردگی افرادی بدانم که راه حل بازار آزادِ بوژوازی و اقتصاد و سیاست نئولیبرالی را هنوز با این همه فجایع ضدبشری که پاپ اعظم آنرا جار رسما می زند ترجیح می دهند. با این وجود اصرار می کنم که اگر مستکبر ستیزی و مستضعف پناهی خمینی و خامنه ای درست بود! پس همین حد فریاد به حق سرکرده ی دستگاه واتیکان و پاپ هم می تواند علیه آدمخواران آمپریایست مفید و موثر باشد و البته که نیست.

بد نیست بدانیم که (خورخه برگولیو) پاپ فرانسیس امروز پیشترها دربان بود و بعد به شغل مکانیکی روی آورد و در نهایت معلم ادبیات و بعدها پاپ و اینک مرد سال 2013 مجله تایم شد!

بهنام چنگائی 1 دی 1392

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.