رفتن به محتوای اصلی

وقتی که تاریخ در خدمت سیاست هیکل تراشی می شود
22.01.2014 - 03:18

اگر قبلا تاریخ را حاکمان در راستای منافع خویش نوشته، تعبیر و تفسیر می کردند، طبقات و بخش های تحت ستم و یا نهضت های شکست خورده امکان عرضه تصویر خود از وقعیتهای تاریخی را نداشتند. امروز در عرصه خواندن و گزارش وقایع تاریخی  بعضا بعضی صاحب نظران از زاویه نگرشی دیگری در گزارش تاریخی دست می برند. این گزارشگریان هدفمند، در نقل قول و تفسیرخویش، در گزارش وقایع تاریخی بخش هایی را حذف، بخش های دیگری را بیش از اندازه بزرگ کرده و گاها بخش هایی را خود به آن اضافه کرده و به این ترتیب نتیجه ایده آل خویش را از وقایع تاریخی گرفته و آنرا در راستای اهداف سیاسی خویش توجیه نمایند.

 در جنبش ملی آذربایجان ما اکثر مطلع هستیم که یکی از تاریخ نگاران معاصر  آذربایجان شمالی "پرفسور جمیل حسنلی" [1]در تحقیقات جامعی که در مورد نهضت و حکومت ملی آذربایجان به سالهای بیست و چهار، بیست و پنج بر اساس مطالعه اسنادی که از آرشیو های اتحاد جماهیر شوروی سابق انجام داده است، گاها نتیجه گیری هایی می کند که نه تنها یک جانبه، بلکه در بعضی موارد غیر واقع بینانه بوده و در اکثر موارد از ارائه تصویر جامع آنچه که درون حکومت ملی آذربایجان و واقعیتهای تاریخی سیاسی در ایران و جنبش آذربایجان قاصر می ماند. اگر از زاویه آکادمیک بیرون آمده و با دید نقد سیاسی به نوشته ها و نظرات ایشان نگاه کنیم، میشود این نتیجه گیری را گرفت که ایشان  در تصویر ویژه ای که از این نهضت ارائه می دهند، خط سیاسی خاصی را تعقیب و هدایت می کند.

ایشان با بزرگتر کردن نقش شوروی و استالین در روی کار آمدن، اداره امور  داخلی و پایان کار حکومت ملی آذربایجان از یک طرف، همچنین با بزرگتر کردن و غلو در مورد نقش حکومت جمهوری آذربایجان شمالی به رهبری میر جعفر باقرف بقول ایشان از طریق اعزام کادرهای سیاسی نظامی حزبی، نه تنها نقش رهبری حکومت ملی آذربایجان ایران را ناچیز جلوه می دهد، بلکه به ریشه های تاریخی مردمی این جنبش اصلا اهمیت نمی دهند. وجه دیگر سکه سیاسی این نگرش تاریخ وقایع را بصورتی تصویر می کند که  این جنبش یک حرکتی مشترک ما بین آذربایجان شمالی و  آذربایجان جنوبی  بوده است.

بر اساس این تصویر هر دوی حکومت های روسیه شوروی و دولت قوام در تهران بر علیه  جنبش ملی آذربایجان بودند. آنها از ماهیت ملی دموکراتیک این جنبش برداشت و تصویری را تحویل خوانندگان می دهند که گویا سوسیال دموکراسی در این جنبش و رهبری آن هیچ نقشی نداشته است. بعضی از این تفسیر گران تا آنجا پیش می روند که بصورتی تاریخی در بررسی تاریخ دویست ساله آذربایجان، نه فقط اشاره ای به نقش سوسیال دموکراسی نمی کنند، بلکه "کادرهای مساواتچی"[2] را جایگزین را جایگزین آنها می کنند.

خارج از اینکه رهبری فرقه دموکرات آذربایجان در دوران آذر ماه سال بیست و پنج چه سیاست های دیگری را می توانست اتخاذ بکند تا از نتیجه فاجعه آمیز تاریخی اتفاق افتاده جلوگیری شود،   در شرایطی که روشنائی خورشید وار ثمرات حکومت یکساله ملی آذربایجان آنقدر درخشان است که نه تنها هیچ کدام از جریان های سیاسی آذربایجان نمی توانند آن را نفی و انکار کنند، بلکه همه آنها از گرمای روشنائی درخشان آن در راستای قدرت بخشیدن به حرکت سیاسی خویش بهره مند می گردند، بلکه در عین حال هر کدام تلاش دارند تا در تغییر و تبدیل هایی در تاریخ و تصویر واقعی آن، چهره ایده آلی متناسب با بینش سیاسی خویش از آن درست بکنند.

بینشی که در تاریخ معاصر منطقه آذربایجان شمالی را مستعمره روسیه، و آذربایجان جنوبی را مستعمره ایران می نامد، مناسبات میان دو آذربایجان را در صد ساله گذشته بصورتی غیر واقع بینانه و غلو آمیزی بزرگتر و نزدیکتر از واقعیت نشان می دهد، بینشی که نیروهای سوسیال دموکراسی را با ناخوش آیندی تا جای ممکن از تاریخ ایران و آذربایجان حذف می کند و بصورتی تئاتر گونه کاراکتر "مساواتچی ها"[3] را به جای آنها می نشاند، بازگوئی واقع بینانه ای از تاریخ نمی کند، بلکه خط سیاسی ویژه ای را تعقیب می کرده و تاریخ را در راستای اهداف سیاسی خویش بازسازی می کند.

مقاله اخیر آقای "علیرضا اردبیلی" تحت عنوان "سه روایت موازی از تاسیس حکومت ملی آذربایجان جنوبی" [4] با تمام تلاش های نویسنده در ارائه زاویه دیگری از نگرش تاریخی به تاریخ معاصر و حکومت ملی آذربایجان، از خطای مطرح شده در بالا مبرا نمی باشد. ایشان برای بازسازی هویت حکومتی مستقل آذربایجان شمالی و جنوبی در مقابل حکومت آقا محمد خان قاجار، از قورولتای"کنگره" محمد قلی خان افشار اورمولو نام می برند. ایشان نه فقط در شرایطی که حکومت خان خانی قاجار، بر ممالک محروسه قاجار حکومت می کرد، صحبت از حکومت مستقل آذربایجانی به رهبری محمد قلی خان اورمولو توسط تجمع پراکنده ای از خان هایی می کند در یک نظر کوتاه متوجه میشویم، نه تنها سه تن از آنها از خان های ایلات کرد می باشند " امیر عشایر، زرزا، و مکری"، بلکه آوردن اسامی خان های  پراکنده از نقاط مختلف اذربایجان به این سادگیها نشانگر حکومت مستقل تمامی اذربایجان نمیتواند بشمار آید. اگر آقای اردبیلی به دنبال هویت مستقل ملی سیاسی آذربایجانی هستند، بهتر است از زمان حکومت داریوش سوم و حکومت سلوکیان و حاکمیت سیاسی "اتروپاتکان" آغاز کنند، نه یک قورولتای شانزده خان  بر محور یک خان خانها.

البته قابل درک است که چرا ایشان از زمان آقا محمد خان قاجار آغاز کرده و هویت سیاسی حکومتی مستقلی برای کل آذربایجان تصویر می کنند. این پیش در آمد تاریخی برای تئوری امروزی "آذربایجان مستقل و متحد شمالی و جنوبی" ضروتی حیاتی دارد. این پیش در آمد برای برجسته کردن و هماهنگ کردن تاریخ معاصر آذربایجان یگانه با تاریخ تشکیل جریان "مساوات" در آذربایجان همخوانی و همگونی ویژه ای پیدا می کند. لذا باید چنین زمینه های آغازینی که از یک طرف تاریخ نگاری "جمیل حسنلی" را در بررسی نهضت سالهای بیست و چهار بیست و پنج بعنوان شیوه روسی آنالیز تاریخی رد می کند ، سپس از همان تاریخ نگار برای تایید و تاکید نقطه نظر خویش در مورد غلو در نقش شوروی در حکومت ملی آذربایجان استفاده کرده و نقل قول می نمایند.

بخاطر همین است که این بینش در "تفسیر حقوقی" دخالت های خارجی در حمایت از جنبش های ملی، یا حکومت ها دچار دو پهلوئی می گردد. این بینش از یکطرف مطرح می کند که شاخص اصلی تعیین کننده باید "حقوق شهرمندان" باشد که از طریق انتخابات آزاد و دموکراتیک تامین و تضمین گردد. از طرف دیگر این بینش حق را در حمایت و دفاع خارجی به نیرویی می دهد که هویت حقوقی کشوری "کل واحد" می دهد و از این طریق سرکوب جنبش ملیتهایی را که هنوز به آن درجه از تکامل ساختار سیاسی نائل نیامده اند، قابل توجیه می داند.

آذربایجان با ذخایر غنی و ثروت های انسانی و طبیعی فروان سفره رنگینی است که خیلی ها بدشان نمی آید از آن بهره ای ببرند. لذا کسان زیادی از خوستگاه های مختلف سیاسی و با اهداف مختلف پای را فراتر گذاشته و جهت حذف هویت اتنیکی و ویژگی زبانی آذربایجان چنین تبلیغ می کنند که آذربایجان هویت ملی تاریخی ویژه ای خاص خود را ندارد، بلکه آذربایجان در گذشته بخشی از هویت آریائی بوده است ( بینش آپارتایدی آریا پرستی)، یا کسان دیگری که این هویت را در درون هویت ملی زبانی "ترک" حذف می کنند. نگرشی که با قدرت تمام مطرح می کند که "هویت ائتنیکی آذربایجانی در مقابل هویت ترکی و زبان آذربایجانی در مقابل زبان ترکی است[5]"و از این طریق هویت مستقل اتنیکی، تاریخ و زبانی آذربایجان را کاملا در هویت "ترکی" مستحل می کند، چه سیگنال های ویژه ای در ژئوپولیتیک منطقه ترویج می کند؟

آیا این دوستان ما از حذف هویت آذربایجانی از جنبش ملی آذربایجان و حذف هویت زبانی آن این نتیجه را می خواهند بگیرند که مثلا همه کشورهایی که جزوی از استعمار انگلیس بوده و انگلیسی زبان هستند، از قبیل آمریکا، کانادا، استرالیا، انگلستان، ایرلند و غیره دارای یک هویت اتنیکی و زبانی یگانه ای هستند؟ آیا چنین کشورهایی که دارای "یک هویت اتنیکی زبانی هستند" باید برای خویش یک هویت سیاسی کلانی مثل یک کشور و حکومت واحد سیاسی اجتماعی جهانی باید ایجاد بکنند؟ آیا مثلا برای تمامی کشورهای لاتین، و یا کشورهایی که ریشه انگلو ساکسون دارند و انگلیسی صحبت می کنند، باید واحد کلان ویژه سیاسی خویش را بوجود آورند؟ تفسیر سیاسی امروزین یک چنین ارزیابی در کشوری مثل ایران با حاکمیت نظام ولایت فقیه و همسایگانی مانند ترکیه، عراق و غیره چه میتواند باشد؟

استراتژی حکومت ولایت فقیه در سرکوب جنبش آزادیخواهی در ایران در کل، و چالش های آزادیخواهانه ملی ملیتهای مختلف ایران بعنوان بخشی از آن در حذف هویتی آنها، بی خاصیت کردن، منحرف کردن، به هم انداختن، دشمن تراشی کردن از کاربردهای زیادی استفاده می کنند. بخشی از این تلاش ها بر این راستا استوار می باشند که با افراطی کردن و شدت بخشیدن به غلظت ناسیونالیستی، آن را از هویت دموکراتیک، آزادیخواهانه ، مدرن و مترقی آن خالی کرده و آن را با جریانات غیر سکولار و غیر دموکراتیک  همخوان و همسو نمایند. حذف هویت ملی، زبانی و اتنیکی آذربایجان با نمادی به ظاهر تند ملی، بیشتر به تلاشی در راستای تامین آمال قدرت های ویژه ای می ماند، تا تلاشی در راه زدودن ریشه های ستم ملی بر مردم آذربایجان.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

دنیز ایشچی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.