رفتن به محتوای اصلی

ایران دیروز، امروز و فردا
10.02.2014 - 14:06

22 بهمن‌ماه روز جشن اسلامی حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران است. این روز میتوانست روز استقلال، آزادی مردم ایران باشد که متاسفانه نیست. از دیدگاه ما، چنین روزی یادآور آغاز رنج‌های سیاسی یک ملت است که بر علیه نظام پادشاهی برای رسیدن به آزادی سیاسی قیام کرد. برای ما این روز فرصتی است تا با تاریخ سیاسی ایران در این 35 سال گذشته رو در رو شویم و بر پیمان خود به وفاداری به مردم دردمند ایران زمین  ونهادینه کردن دموکراسی در ایران فردا تجدید عهد کنیم و به همین دلیل جا دارد چند کلامی درباره تصوراتمان از وضعیت حقوقی ایران فردا سخن بگوییم. قبل از آغاز سخن در این رابطه، ناگفته نماند که نگارنده به این نتیجه  رسیده است که بدون کالبد شکافی چگونگی استقرار و استمرار استبداد و دیکتاتوری، دمکراسی را در ایران نمیتوان پایه ریزی کرد که بررسی به این مهم نیز نیاز به مقاله ای جداگانه دارد.

اما لازم به یادآوری است که ذهنیت قدرت پرستی یا بهتر است بگوییم قدرت خواهی در میان قشر تحصیلکرده ایران خود عامل بازسازی ستون و پایه ی استبدادی در ایران میشود. گذشته ما سرمایه عظیمی است که ما را از تکرار اشتباه بر حذر خواهد داشت. بدون گذشته و مطالعه دقیق رخدادهای تاریخی؛ محکوم به تکرار و لمس دوباره زخم های عمیق سیاسی خواهیم بود.  با توجه به اهمیت موضوع، نگارنده بر آن است تا وقوع انقلاب را با شرح حال کوتاهی از رویدادهای تاریخی در زمان محمدرضا پهلوی رد یابی نماید تا به دلائل اعتراضات خیابانی دست رسی داشته باشیم. برخی میپرسند که آیا عملکرد حکومت پادشاهی نقش موثری در جریان انقلاب 57 داشته است؟ نقش روشنفکران ملی مذهبی در آن زمان چه بود؟ نیروهای چپ مخالف حکومت پادشاهی چه دیدگاهی داشتند؟ آیا عوامل بیگانه در این میان نقشی را برعهده گرفته بودند؟ وسایر دیگر پرسشها از جمله، چه عواملی سازنده انقلاب در ایران 57 شدند؟ طبیعی است که هر کدام از این موارد تا حدودی مورد توجه بسیاری از روشنفکران و تحلیلگران تاریخی ایران قرار گرفته است و در این باره به تفصیل بحث و نوشته های گوناگونی ارائه شده است.

یکی از عوامل مهم آن زمان درگیری های جهان دو قطبی و تاثیرات آن بر نظام پادشاهی وقت بوده است، همراه با فضای روشنفکری دینی و نیروهای چپ. جهان دو قطبی و جنگ سرد حاصل از آن که تاثیرات بسیار مهمی بر اکثر نقاط استراتژیک جهانی داشت که یا نظام های سیاسی را تغییر داد یا در  تثبیت آنها نقش ویژه ای بازی کرد و به طبع آن تاثیرات خود را نیز روی نظام سیاسی ایران پادشاهی نشان داد. ایران کشوری است که به دلیل موقعیت استراتژیکی اش از اهمیت ویژه ای در نظام بین الملل دارا بوده و هست و به همین دلیل هم ناظران سیاسی و محققان تاریخی به درستی به یک سری از رویدادهای تاریخی که به پشتیبانی و تثبیت نظام پادشاهی در ایران منجر شده بودند، اشاره میکنند و در آخر نباید تصمیم گیری برای جایگزین شدن یک سیستم انقلابی آن هم از نوع اسلامی اش در ایران را از قلم انداخت. پس میبینیم که این جهان دو قطبی و درگیریها و کشمکشهای آن بی تاثیر در بوجود آمدن انقلاب در ایران نبوده است و به همین خاطر باید هر زمان که به بررسی انقلاب در ایران میپردازیم، به این امر توجه ویژه ای نشان بدهیم.  تاثیرات دیدگاه چپ وارداتی که ریشه در همسایه شمالی ایران داشت نیز بحث دیگری است که در این نوشتار نمی گنجد ولی کوتاه نیز به آن اشاره میکنیم:

ساختار حکومت پادشاهی ایران در آن زمان در مقابل تفکرات سیاسی و اقتصادی کمونیسم قرار داشت و تفکرات چپ و جنبش های بوجود آمده از این نوع تفکرات در پی جایگزینی این نظام با اصول و مبانی تفکرات خود بودند که حزب توده نمونه بارز این نوع از تلاشها برای یکسان سازی ساختار سیاسی کشور با اتحاد جماهیر شوروی بود. بر کسی نیز پوشیده نیست که محمد رضا پهلوی ترس و نگرانی ویژه ای از گسترش سازمان چپ و تفکراتش و هم چنین از عملکرد آن داشته بود و به همین خاطر او مجبور شده بود که به جهت مشروعیت بخشیدن به نظام سیاسی اش طبقه روحانیت را در چار چوب مدیریت کشور در جایگاه ویژه ای قرار دهد که جزئیات آن بر همگان بویژه جامعه تحصیلکرده ایرانی آشکار است و تلاش نخواهیم کرد که مشروحا آن را واکاوی کنیم. اما آنچه که به جنگ سرد و آن دوران ارتباط پیدا میکند، پژوهشگران تاریخی در فرهنگهای سیاسی به سه دوره اشاره میکنند. دوره نخست مربوط به هشت سال میشود یعنی از سال 1945 تا 1953. دوره دوم جنگ سرد مربوط به سالهای 1953 تا 1970 میشوند که طی آن مجموعه ای از حوادث رخ داد که ایران را وارد معادلات منطقه ای و جهانی کرد.

در این سالها دولتهای آمریکایی ادعا کرده بودند که حکومت پادشاهی ایران تحت مراقبت و نظارت آنان قرار داشته است و دوره سوم آن از سال 1970 آغاز شد که در جریان آن تهاجم اتحاد جماهیر شوروی پیشین به اوج خود رسیده بود و میتوان به انقلاب کمونیستی افغانستان در همسایگی ایران اشاره کرد. از سال 1941 تا سال 1979 میلادی نیز در ایران رویدادهایی رخ دادند که منجر به اعتراضات خیابانی سال 57 شدند؛ از جمله بالا رفتن قیمت نفت و رکود اقتصادی و عواقب آن، انقلاب شاه و مردم یا همان انقلاب سفید و تشکیل کابینه دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد 1332 و هم چنین گسترش ملی گرایی و هویت خواهی در میان ملیت های گوناگون آن. همانگونه که کوتاه اشاره کردیم، از جمله عواملی که می توان در افکار عمومی و در وقوع انقلاب اسلامی برشمرد نقش و خیزش جریان های روشنفکر از چپ و اسلامی بود که تاثیر بسزائی در وقوع این رویداد تاریخی داشتند. در این دوره نیز تنها دو جریان روشنفکری بوجود آمده بود، روشنفکر سوسیالیستی که هوادار نظام کمونیستی شوروی بود و مخالف سر سخت سیستم سرمایه داری و او در میان طبقات مختلف کشور نفوذ داشت و در میان قشر تحصیلکرده در ایران محکم عمل میکرد و شاه ایران را یک سرسپرده امپریالیسم تصور میکرد و در نهایت هادی گروهای مخالف شاهنشاهی و حرکت های مسلحانه بر علیه نظام سرمایه داری ایران بود.

جریان دوم، روشنفکر مخالف شاه کسی جز روشنفکر اسلامی نبود. او توسط نظام پادشاهی در ایران رشد کرد، تقویت شد و در مقابل جریان چپ قرار داده شد. او نیز با حضور علی شریعتی توانست در موقعیت بهتری قرار بگیرد و مخالفت خود را با شاه آغاز کند و با پشتیبانی از قشر روحانیت سنتی جای پای خود را در میان قشر تحصیلکرده و دانشجو مستحکم نماید. برخی نیز هنوز باور دارند که نظریه پرداز انقلاب اسلامی ایران همان علی شریعتی است. مطالب یاد شده در بالا به ما نشان میدهند که چه عواملی در ایران سبب بروز رخداد تاریخی در سال 57 بودند که از تشریح جزئیات آن در این نوشتار خودداری شد. ما قبل از اینکه تصورات حقوقی فردای سرزمین مادریمان را در چارچوب امکانات سیاسی بدست آمده به تصویر بکشیم، باید از دیروزمان آغاز کنیم. ما به همین جهت انقلاب اسلامی سال 57 را مبداء دیروز ایران در این نوشتار قرار دادیم تا بتوانیم شفاف درباره دیروزمان حرف بزنیم بدون آنکه مورد سوءتفاهم خوانندگان قرار بگیریم. در زمان این رخداد تاریخی در سال 57 تصور طبقات مختلف مردم، بازاریان، احزاب سیاسی، روشنفکران و دانشجویان این بود که دیگر زندانی سیاسی – عقیدتی در ایران فردای آنروز که ما آن را اکنون «ایران دیروز» مینامیم، وجود ندارد. تصور بر این بود که در ایران فردایمان، سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک) دیگر وجود نخواهد داشت.

تصور بر این بود که در ایران فردا تنها یک حزب آن هم حزب رستاخیز به تنهایی وجود نداشته باشد. با این تصور و با این فکر ها مردم به خیابانها ریختند و انقلاب شد ! در زمینه چرایی انقلاب سال 57 که جوانان سرزمین ما که سنشان زیر 35 سال است و در واقع بچه های انقلاب اسلامی به شمار میروند و به آن «شورش» 57  لقب داده اند،  و همچنین پیرامون آن بسیار گفتگو شده است و نظریه های مختلف در راستای انقلاب یا شورش 57 را همه ما نیز کم یا زیاد مطالعه کرده ایم و به آنان آشنایی داریم. آیا این شورش به گفته برخی از جوانان سرزمینمان که مخالف رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی کنونی هستند، و یا انقلاب به گفته چریکهای قدیمی یا روشنفکران ملی مذهبی و مخالفان حکومت سلطنت محمد رضا پهلوی، اشتباه بود یا نبود، موضوع بحث ما در این نوشتار نیست! اما به گفته احمد کسروی در مقابل همین پرسشی که مطرح کردیم، باید بنویسیم و قبول کنیم که « ما یک حکومت به آخوند ها بدهکار بودیم » که الان وارد این بحث هم نمیشویم تا موضوع اصلی را از یاد نبریم. اما با این تصورات و رویاهای شیرین سیاسی آنزمان تاج و تخت پادشاهی برچیده شد.

اما چه چیزی جایگزین شد، پرسشی است که باید در این مقاله به آن پرداخته شود: دیکتاتوری برجای ماند و تنها نوع حکومت از پادشاهی به جمهوری اسلامی تبدیل شد؛ به عبارتی دیگر نظام جمهوری اسلامی  درقالب حکومت دینی بر پایه تفسیر ویژه ای از شیعه جایگزین نظام پیشین شد. برخی بر این باورند که جمهوری اسلامی فرزند خلف همان نظام پادشاهی است که قدرت سیاسی اش در ایران به پایان رسید. عمامه به جای تاج پادشاهی بر سر گذاشته شد، ولی فقیه جای پادشاه نشست و دولت و حکومت هم به شکل کلاسیک آن باز هم در ایران امروزی که ایران فردای آن روز گاران است، وجود ندارد و ولی فقیه نظام جمهوری اسلامی تمام قدرت سیاسی و مذهبی را در اختیار دارد و سرخود حکم میراند و حکومت مستبد دینی در ایران، از ایدئولوژی اسلامی خود جهت توجیح خشونتهای پایدار در جامعه استفاده  میکند. همه ما میدانیم که نظام سیاسی در جمهوری اسلامی بر اساس نظر فقه شیعه که ولایت را اساس نظم سیاسی دوره غیبت میداند، بنا شده است. حال میپرسیم که در سال 57 چند درصد از مردم ایران از طبقات مختلف اعم از بیسواد و تحصیلکرده نگاه اسلام گرایانه به این اعتراضات خیابانی که منجر به سرنگونی پادشاهی در ایران شد، داشته بودند؟ با توجه به این نکته که منظور ما از اسلام گرایی در اینجا همان مجموعه ای است که مرام یا همان ایدئولوژی محسوب میشود و بر طبق آن دین اسلام تمام ابعاد زندگی انسان را در بر میگیرد!  تصور بر این بود که حکومت برای مردم به دست مردم اداره شود و قدرت سیاسی تنها در دست یک فرد نباشد و حقوق اقلیت های مذهبی در جامعه مورد سوءاستفاده قرار نگیرند.

تصور بر این بود که مطبوعات ایران آزاد باشند، آزادی مطبوعات هدف مردم آنزمان بود، همانگونه که آزادی بیان همانند آزادی اندیشه سیاسی در ذهن مردم معترض  وجود داشت اما از اینکه به حقیقت نپیوست، و چرا، این نیز بحث کنونی ما نیست. اکنون ما میبینیم که ایران 35 سال به اسارت یک گروه اقلیت مذهبی شیعه گرفتار آمده است که گردانندگان اصلی این نظام  بنیادگرا هستند و قدرت را در دست دارند و حاکمیت فاجعه آمیز استبداد دینی را به اکثریت مردم ایران به نام مذهب شیعه تحمیل کرده اند. راههایی که در «ایران دیروز» ما میتوانستند در جهت پیشگیری از تشکیل یک دولت و حکومت مستبد آن هم از نوع ایدئولوژیک اسلامی طی شوند، یا از سر بی تجربگی طی نشدند و یا آگاهانه توسط بنیادگرایان اسلامی با مردم فریبی و دروغگویی و با استفاده از ترفند های مذهبی مسدود شدند. یک نمونه آشنا از مردم فریبی های دیروز این بود که به مردم آنزمان گفته شد: در حکومت اسلامی دیکتاتوری وجود ندارد. بخواهیم که گذرا نگاهی هم به ایران امروز مان بکنیم که مبدا آن را روز 22 بهمن میگذاریم.

برای بسیاری از مخالفان سلطنت پهلوی این روز سیاه هنوز یک روز شادی برانگیز محسوب میشود، اگرچه بسیاری از همان افراد به گفته خودشان مخالف این نظام دین سالار هستند زیرا که آرزوهایشان توسط این نظام بنیادگرا در نطفه خفه شد. اشاره کوتاه ما به گفته های جناب اشکوری است که ایشان در گفتگویی عنوان کردند که این روز برایشان هنوز یکی از شادترین روزهاست و بزرگ و مبارک است اما این حکومت اسلام گرا به راهی قدم برداشت که نظر ایشان نبوده و به همین دلیل با مرور زمان دریافتند که عدل و عدالتی که در زمان «طاغوت» حسرت آن خورده میشد، در نظام یاقوتشان هم پایه و اساسی ندارد. ایشان یکی از هزاران نفری است که چنین می اندیشد و هنوز حسرت سیاسی این افراد را بدرقه میکند وشاید تا پایان عمر. در واقع جمهوری اسلامی به گفته این آقایان از نظام بریده و یا خلع لباس شده آن چیزی نیست که انقلاب وعده اش را داده بود. اما نباید از زبانمان در این نوشتار جا بماند که آن رخداد تاریخی، چه خوب یا چه بد، در آغاز انقلاب نامیده و سپس انقلاب اسلامی لقب گرفت و زاده آن نیز فرزندی بنام جمهوری  اسلامی شد.

وعده های خمینی، بنیانگذار این نظام دیکتاتوری هیچکدام به وقوع نپیوست و دروغ از آب درآمد. ریشه بسیاری از بدبختی های مردم ما در همین ریاکاری نهفته است و مبارزه با آن کار ساده ای نیست. اعدام هایی که لقب اعدام های انقلابی به خود گرفتند و خلخالی رئیس دادگاههای انقلاب آنزمان حکم های خودسرانه صادر کرد، شکنجه ها در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی نو پا و بالا رفتن شمار زندانیان سیاسی – عقیدتی، جنگ هشت ساله ایران و عراق و قتلهای زنجیره ای در داخل و خارج از ایران مسائلی هستند که حجم بسیار گسترده ای در تاریخ انقلاب ایران دارند و ما هم نمیتوانیم به تمام بیعدالتی های اجتماعی – سیاسی آنزمان در جامعه ضد شاهی و ضد سلطنتی بی آنکه بخواهیم از مسیر حقیقت دور نشویم، در این نوشتار بپردازیم. همچنین بررسی دقیق نقش روحانیت در جامعه ایران قبل از انقلاب نیز در حوزه تخصصی تاریخ نویسان و تاریخ دانان ایرانی است و مستلزم مطالعه کتابهای تاریخی است.

در هر صورت آن چه را که میتوانیم بطور چکیده پیرامون ایران فردایی که ساخته خواهد شد، در یک نوشتار اشاره کنیم، بدان اشاره خواهیم کرد. با توجه به آنچه که گفته شد، پرسش دیگری مطرح میشود که ایران فردای ما چگونه ایرانی خواهد بود؟ آیا از اشتباه تاریخیمان درس خواهیم گرفت ؟ آیا مبارزه با دروغ و مردم فریبی در راس کارهایمان قرارمیگیرد؟ آیا هنوز به دولتهایی که پیرو یک ایدئولوژیک هستند، میتوان اطمینان کرد و آیا اعتماد به اینگونه دولتها جایز محسوب میشود؟ و صد ها پرسش دیگر که با فردای ایرانمان رابطه تنگاتنگ دارند و پاسخگویی به آنان الزامی است قبل از آنکه دولتی جدید با هر مرام و مسلکی در ایران تشکیل شود و قدرت سیاسی را بدست بگیرد. دولتی را تصور کنیم که برای اداره و مدیریت کشور پیش فرضهایی را با توجه به مرام سیاسی اش برای حقوق شهروندی و حقوق ملی قائل شود. آیا با چنین دولت یا دولتهایی میتوانستیم به آزادی برسیم؟ آیا میتوانستیم به دولتی که اندیشه دینی را در مرام خود دارد، دوباره اعتماد کنیم هتا اگر جدایی بنیاد دین از بنیاد دولت را به مردم وعده داده باشد؟ البته که باید متذکر شد که مشکل ایرانیان امروز تنها دولت دین مرام نیست بلکه همه دولتهایی را شامل خواهد بود که بنوعی وابسته و ایدئولوژیک هستند و این مسئله کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن رد شد. مردم ایران در آینده پس از سرنگونی نظام پلید اسلامی باید حق تعیین سرنوشت خود را بتوانند به دست بگیرند، در غیر اینصورت مردم ایران مجبور خواهند بود دیر یا زود از دولت روی کار آمده پشتیبانی به عمل آورند و مطابق دستورات و خواسته های آن بی چون چرا عمل نمایند و با تصویب قوانین ضد بشری دولت آینده نیز قادر خواهد بود که مردم را به تسلیم وادار نماید و در واقع شکست سیاسی مردم در آینده نیز دوباره از پیش برنامه ریزی شده خواهد بود.

اکنون نیز ما تصوری داریم: به تصور آنکه ایران را از نو بسازیم و زندانهای خوفناک رژیم اسلامگرا را در هم بریزیم، به تصور آنکه قانون اعدام را لغو خواهیم کرد و زنان را برابر مردان به رسمیت خواهیم شناخت، به تصور آنکه دیگر اسیر حکومتی مستبد نخواهیم بود و مردم سالاری را در ایران نهادینه خواهیم کرد، و همچنین به تصور آن که کشتار های خونین دهه 60 دیگر تکرار نخواهد شد، مبارزه ما ادامه دار شده است و تا آخرین نفس به این مبارزه با رژیم خونریز و زن ستیز ادامه داده ایم تا به امروز. آری اینها تصور یک مبارز ایرانی امروزی است. از تمام شبکه های اجتماعی استفاده میکنیم و هر یک از ما یک سربازی است که با قلم مسلح است و میتواند بر علیه فساد و دیکتاتوری قد علم نماید. آینده همین امروز است. آینده ما از همین امروز آغاز میشود. پس موظف هستیم که درست بیاندیشیم و درست برنامه ریزی نماییم و راههای گوناگون برای رسیدن به دموکراسی و آزادی را از هم اکنون باید مورد بررسی درست قرار بدهیم. این درسی است که ما در طول این 35 سال آموخته ایم. اکنون دیگر هم تفاوت میان واژه های «تبعه» و «شهروند» را نیز میشناسیم و میدانیم حریم خصوصی چیست.

مردم ایران در ایران فردا باید از تمام حقوق و آزادیهای بشری، مطابق قانون اساسی و سایر قوانین ملی، بر خوردار باشند. مردم نیازمند دولت خدمتگزار، اصلاح طلب، معتدل نیستند، خواستار رئیس‌ دولتی هستند که پاسخگو و مسئولیت پذیر باشد و به وظیفه اش مبنی بر نظارت بر اجرای قانون اساسی آگاه باشد. مهم تنها تدوین قانون حقوق شهروندی نیست بلکه مهم اجرای بی‌کم‌ وکاست قوانین مدرن دموکراسی امروزی است. عدم اجرای قوانین مربوط به حقوق شهروندی و عدم نظارت دستگاه‌های ذی‌ربط در هر کشور در حال توسعه ای از جمله ایران یکی از اساسی ترین چالش ها در این حوزه در گذشته به شما رفته و در آینده نیز خواهد رفت. حق شهروندی یک حق انسانی است که مولود انسان بودن و در جمع زیستن اوست. روشن است که قانون از یک سو با گزاره‌های مشخصی در جامعه، ‌مرز و حدود، قلمروهای عمل و محدودیت‌ها و فرصت‌ها را با توجه به مبانی خود تعریف می‌کند، اما از سوی دیگر مهم آن است که آنچه زیر عنوان جامعه‌پذیری شناخته می‌شود، جریان یابد تا هر یک از اعضای جامعه، فهم روشنی از قوانین و ضرورت‌ها داشته باشند و شیوه عمل را به درستی فرا گیرند.

اما در کنار آن نهاد آموزش و تربیت نقشی بسیار مهمی دارد، نهادی که از یک سو افراد را آموزش می‌دهد و آنها را با حقوق و مسئولیت‌هایشان آشنا می‌کند و از سوی دیگر شیوه‌های تامین این حقوق و انجام مسئولیت‌ها را آموزش می‌دهد. در این ارتباط، رسانه‌ها نیز نقش بسیار مهمی بر عهده دارند؛ رسانه‌های جمعی، به معنای اعم آن، می‌توانند نقش آموزش‌دهنده شناخت و درک عمومی و هتا شیوه‌های اعمال حقوق و مسئولیت های شهروندی را ایفا کنند. باز هم به پرسش دیگری میرسیم:  آیا قرار است مردم ایران هر چند دهه یکبار با پرداختن هزینه های هنگفتِ انقلاب، اقدام به تغییر ایدئولوژی نظام خودکامه نمایند؟ آیا برای ما ایرانیان زخم خورده از سیاستهای استبدادی، نظامی که تمام ایدئولوژی ها بتوانند با پذیرش اصول استقلال و آزادی و لائیک بودن دولت، در آن به صورت عادلانه رقابت نمایند، قابل تصور نیست؟ ما با تمام اختلاف نظرهای سیاسی خوشبختانه میتوانیم یک دولت بدون مرام ( ایدئولوژی) را تصور کنیم. طبیعی است که افرادی نیز در عرصه سیاست ایران وجود دارند که میگویند، خیر نمیتوان متصور بود.

اما ما بر این باور هستیم که میتوانیم به چنین دولتی دست بیابیم و مرام سیاسی او را به حقوق تبدیل کنیم تا بدور از مرام سیاسی بتواند به اجرای دقیق حقوق مردم مشغول باشد. پس بنابراین با این تصور که در ایران حقوقی فردا با چنین ویژه گیهایی یک دولت غیر ایدئولوژیک و حقوق مدار میتواند تشکیل شود، به مبارزه با رژیم خودکامه و تمامیتخواه جمهوری اسلامی ادامه میدهیم و این تصور کوچک ما از فردای حقوقی ایران آزاد است.

روزتان خوش

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

داریوش حاجبی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.