رفتن به محتوای اصلی

استفتاء در بابِ مسائلِ آلِ فیس البوک
05.03.2014 - 08:28

استفتاء در بابِ مسائلِ آلِ فیس البوک

رضا بی شتاب

نقل از رسالتُ الجدید فی مشاکل الحدید

«چت کردن دختر و پسر نامحرم جایز نیست»

امام چهاردهم علی خامنه ای(ع)جانشینِ بر حقِ امامِ سیزدهم روح الله خمینی(ع)

سخنانِ پیش از دستور. هذا طریق و مقدمه: بعله؛ ما بر آن شدیم و سرِ قوز افتادیم تا از قطبِ عالَمِ امکان و عالِمِ علیم و فیلسوف عالی مقدار، حکیم ربانی و متألۀ روحانی و فاضل کامل، خبیر و مدیر و مدبر و اقیانوسِ حلیمِ حکمت و درایت و کفایت و امامِ حاضر و غایب و خلیفۀ مُتَوَغِّل1 و مجتهدِ عظیم الشأن و جامع الشرایط سؤال کنیم و در خصوصِ استفتاء از نظراتِ گُهر آگین ایشان آگاه گردیم، پس بگرد تا بگردیم. حضرت فرمودند:« زوجتک نفسی فی المدت المعلومه فی «چتِ» النامعلومه؛ برای عمومِ مردانِ جان بر کف؛ از واسیلیویچ مسکویچ و راجندر خمار و جوجو چینگ چونگ گرفته تا جیووانی و یوحنا و یحیا و ژان و جان، مباح است». وَیحَک! رایحۀ رهبر و حجابِ جهل دریدن. عنایت بفرمایید که نظامِ ما «نظامی» است و نظم را در بی نظمی می داند و رمزِ جلبِ جهان به جانبِ ما، مغناطیسِ شنگولیاتِ ماست، یعنی ماست و خیار و کشمش و عرقِ جبین. یا اهلِ غیورِ قُبُور اَدرکنی!

برادران و }]»)خواهران («[{ما پیروِ پیرِ پشمینه پوشِ خویش ایم، سمساریِ فیس البوک فسادآور، مستهجن و دشمنِ ما است و وامصیبتا که ظهورِ آقا را به تعویق می اندازد. ما دمکراسیِ غربی را عمامه بر سرش می نهیم و نعلین به پایش می کنیم و ریشِ خضاب بسته اش را تا به ناف اش می رسانیم تا انگشتی در دماغ و انگشتی در... به جستجویِ جوهرۀ علم و معرفت و تکنولوژی و خودکفایی در حوضِ کوثر غوطه بزند و نور از هفتِ ستون و سوراخِ بدنش فَوَران کند و فواره بزند و الغوث الغوث گویان جهان را کیش و مات کند و از درِ باغِ سبزِ «ملی» عبورش می دهیم و می بریمش در بازار و حجره و حوزۀ «مذهبی» تا اَمَّن یَجیب و آیت الکُرسی بخواند و به در و دیوار فوت کند. بعله؛ ما اینیم. ملی- مذهبی ها ملازمانِ شرمندۀ ملایان اند؛ دیروزشان را تاخت زدند، امروزشان را باختند و فردایشان را سوختند؛ طبلِ اعتمادشان تهی است و راهی جز برگشتن به زیرِ دامانِ ولایتِ مطلقۀ فقیه و ذوب شدن در ولایت ندارند و اَلا کلنگ بازی هم نشاید، باید سیرت و صورت به سیلیِ ولایت بسپارند؛ برادرانِ خجول! شتر سواری دولا دولا نمی شود یا زنگی زنگ یا رومی روم؛ شُترِ آبستن کُره خر نمی زاید. برادرانِ بُریده! شما باردارِ ولایت اید و باید به قابلۀ قابلِ ولایت رجوع کنید و محلِ سگ به «سونوگرافیِ» غربِ مغلوبِ نگذارید و «ملی» را رها کنید. مگر امامِ راحل نفرمود: ملی گرایی خلافِ اسلام است. اَجّل حَبل الولایت. تکبیر...   

اصحابِ رسانه و اصنام یا همان اصحابِ فیل و ابرهه و ابابیل از صحرای فیس البوک یا همان شهر موش ها دلِ پُر خونی دارند و لازم به گفتن نیست که در جوامع اسلامی مردم کاملاً آزادند: ولی به قید وثیقه. آزادیِ که در بلدِ ولایت مُترتب است در هیچ کجای جهان لنگۀ کفش کهنه اش پیدا نمی شود. تا آنان بدانند که امامِ بر حقِ مردمِ را، امامِ عام بخوانند نه امامِ دام و دُمبه، و بر کافۀ نفوس از شام گرفته تا مالزی، از قطب گرفته تا ناکازاکی اطاعت از امام واجب و لازم است. و البته مبرهن است تا فَرقِ توپ لاهوتی و توپ ماهوتی بدانند و آگاه باشند؛ که حُبِ ریاست از جبروت تا هپروت فقط لایقِ رهبرِ کبریاییِ ماست، و برای فهمِ سخنانِ او ریاضتِ پریدن لازم است و می بایست از تنورِ سردِ تقوای ظاهری بُرید به تنورِ گرمِ تقوای نانِ تافتون پیوست.

برادرانِ بزرگوار با ذکر مصیبت، گریه کنید و بر سر و سینه بکوبید؛ }]»)خواهران («[{شلوغ نکنید وگرنه همان بهشتِ زیادی را هم از زیرِ پایتان می کشیم بیرون... گریۀ حضار... بشنو بشنو بشنو؛ امام راحل: ما ملتِ گریه ایم. و حالیا توپ در زمینِ دشمن است و ما بُرد بُرد می خواهیم.

خوانندۀ عزیز و مشتری همیشگی! من؛ غلامعلی هیجده ساله همراهِ مُشتی طلبۀ تازه سر از تخم در آورده و بی آزار و جان نثار که پس از مدتها شب زنده داری و ریاضتِ درویش وار و عارفانه و سر کردن با یک دانه مویزِ آب زیرِ کاهِ موذی و نماز و روزۀ زاهدانۀ مدید و مُهر داغ بر پیشانی چسباندن به فضلِ فیس البوک؛ انتظار و تحملِ رنجِ شیرین و شهد انگیزمان، به پایان رسید و ناگهان عالیجابِ جنت مکان، کفیلِ اِنس و جن، بر و بحر و کوه و کمر، ضامنِ زمان و جهان(با ضامنِ چاقو اشتباه نشود لطفاً)، ولیّ امر و والیِ این ولایت، اجازۀ شرفِ حضور دادند و با یک دنیا شور و شعف به خدمتِ شریفِ مقامِ معظم اعلیحضرت علامه ابن قُدّامه آیت الله العظما مالکِ کون و مکان و کان و دکان؛ رسیدیم تا در بارۀ چند مسئلۀ اساسی از نظراتِ زرینِ دشمن شکنِ ایشان مستفیض شویم و بعد در انتشارِ آنها بکوشیم و حظ و اَجرِ دُنیَوی و اُخری را با سائلانِ کوی خضرِ فرخنده خویِ خُرخُری تقسیم و حجت را بر همگان تمام کنیم و چون با زبان چرب و چیلی چرچیل بیشتر آشنا هستیم، اجباراً زبان انگریزی را برگزیدیم. عالیجناب در حالی که چشم ها کاسۀ سر رفته بود و دودِ غلیظِ مانندِ مارِ غایشه را از میانِ لبهای عنابی بیرون می داد و از خلسه بیرون می خزید با زبانِ زمردینِ زرگری و کاکی دعایی فرمودند که فهمِ آن بر کافرانِ کِرمَکی محال باشد و ما آن دعایِ داعی را مجملاً به سمعتان می رسانیم: زیم زیم زبلی زبل زبل زال، زال زال زالکی زبل زال زالک، کَل کَل کلکی کَلَک زلَکِ کَزکک و لَکِ لَکلَک و لَکِ دلقک و لَکِ دلدلَکِ سالک و لَکِ فلکِ کَلَکِ تلکه پُولکَ... آمین.

همۀ ما حاضرانِ در دارالخلافه و جان بر کفانِ با کفایت، با دهانِ کف کرده و کفگیرِ نَفَس به تَهِ دیگِ زندگی خورده؛ یک صدا گفتیم: آمین و مُخمان «هنگ» کرد. شاعر مداح نوشت:

نکته گو مسئله سنج فلسفه دان / ز ریاضات شده نی قلیان

پول چون کیسۀ دلاکِ پلشت/ سنگِ زر چرک بدن شد یکسان

در اینجا موسیقیِ فیلمِ دلهره آورِ «دندانهای دریا» پخش شد و چون دسترسی به آرشیوِ غربِ بی پدرِ قُلدُر مقدور نیست، اصلِ موسیقی را می آوریم: دِن دِن دِن دِن دِن دِن دِن دِن دِن دِن دِن دِن

مواظب باشید! نفس ها در سینه حبس شد و «تُپُل اُف» سردار فیروز آبادی یار و یاورِ مستضعفان فرمود: دهنش را پُر از اشرفی کنین تا از ماتحتش بریزد در کفِ دستِ رهبر، آمین.

مداحِ شوریدۀ دیگری برخاست:

یارا بگو به فیس بوکیانِ رسوا / عشوه کم کنید و شیوۀ غوغا

ورنه به حبس وُ شکنجه وُ غارت / ...

ای وای بندِ تنبانم در رفت، بقیه اش یادم رفت. «تُپُل اُف» فرمود: اشکالی نداره اونقدر بزنیدش تا یادش بیاد.

رهبر؛ خرقۀ خویش پیشِ جمعِ مات و مبهوت انداخت، جمعِ مجذوب به خرقه هجوم بردند و آن را پاره پاره کردند و به هر کس به قدرِ انگُشتدانه ای رسید. وَیحَک!

از سخنانِ سماواتیِ رهبرِ کبیر درسِ عبرت بگیرید که می فرماید: ذالکِ چورکِ مبارکِ ولایت فی یدک.

درسِ فلسفه و آب هویج از رطب السان شیخ الرئیس خلیفۀ خبرۀ روی زمین و خطبۀ ختامِ حضرت اجل عِزِّ و جَل، بمنه وجوده، بیاناتِ ارزندۀ اسوۀ کمال و جمال و وبال، خداوندِ داد و کون و مکان آیت العظما فقیه عالیقدر مَدّ ظله العالی: من با شیوخِ شوخ اما ملحدِ یونانی از جمله: فیثاغورس، مالکِ باغِ غوره و سقراطیس خواهر زادۀ صغرا بگم، افلاطونِ فلان فلان شده، اریسطاطالیسِ سوسول و بقراطِ میقاتی مشکل دارم؛ لاکن محتوای مجرمانه تعریفِ خیار و کمبیزه دارد. سانسور و فیلتر مفید است و فضای مجازی احتیاج به موجکوبِ مجاب کننده ای دارد، بازیِ قایم موشکِ هسته ای، قضیه است و قیاس نیست و شرطی است مانند خوردن خربزه، اگر بگوییم خربزه را خورد باید معلوم کنیم که همۀ خربزه را با جالیزش خورد و با پوست، یا این که پوست را خورد و خربزه را بخشید و یا اصلاً خربزه را به خواب دید؟ و این بر می گردد به نوعِ نگاه به خواب که شاعرِ دشداشه پوش می فرماید: شتر در خواب بیند پنبه دانه، گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه. ما خربزه را نخوردیم ولی غربِ قِرتی پای لرزش نشسته و ما پوستِ آن را زیرِ پایشان می اندازیم. آشتی با مشرکین قهراً حرام است؛ از شیخ زنگوله پا بزبز قندی ثریا مکان و رؤیا جنان، افعیِ فکر و نهنگِ دریایِ دانش نقل است: ذالکِ کَبکَک به سیخک وُ سُمبَک اَکَلَ فی حالتَ چُمبک...

گریۀ حضار... برادران بلندتر }]»)خواهران («[{آرامتر، توی سینه تان گریه کنید و ضجه در گلو بزنید.

مصداقِ بارزِ فرض است با مفروض؛ فرش با مفروش؛ ظرف است با مظروف! این چه روان گاوی است که تبلیغ می کنید؟! آقا معصیت، معصومیتِ آیاتِ عظام را هم در هجمۀ فرهنگی گرفته! «دیشِ» سفره را به بام برده اند؟ ذالکِ دِبشَک، تَلخک و تُرشک...

در همین اَثناء صدای ضعیفی از پسِ پردۀ ابهام به گوش رسید بدین مضمون:

تیش تیش تیش تیش؛ این دل که آتیش گرفته، تیش گرفته تیش گرفته...

و به همان سرعت که آمده بود در اعضا و جوارحِ ما جنبشی نشاط انگیز درافکند و رهبر را هم به تَرَقُص (حرکاتِ موزون) واداشت.

باری؛ خواندنِ «کارل پوپر» مانندِ نوشیدنِ جامِ زهر است برای امامِ راحل آن اجمالِ جمالِ بی مثال... اُهو اُهو اُهو اُهو... هذا فراق بینی و بینک... گریۀ حضار...

بنده کتابی در ردِ کتابِ «جامعه باز و دشمنان آن» از شیخِ ناشی «پوپر» به تفصیلِ فُسیلی نوشتم که به زودی منتشر می شود. جامعۀ باز!؟ تو غلط می کنی بی غیرت! ما خایۀ خصم را می کشیم و در جمعه بازار به عنوانِ تخمِ شتر مرغ می فروشیم. هر چیزِ بازی باز نیست و لاجرم اگر باز باشد ممکن است بسته شود و اگر باز بماند و لایق بازی بُوَد؛ نیاز به فتوایِ مجتهد اعلم، یعنی من؛ دارد. در غیر اینصورت الحادِ محض است و نتیجۀ آن استیصالِ جوامعِ منحطِ غربی است. شکِ شکّک و مَشک المُشّبَک: بر همین امر تأیید و تصریح دارد، جوامعِ مستأصلِ غربی مثلِ مَشکِ سوراخ سوراخ است لاکن باید مثلِ جیگرِ زلیخا باشیم یعنی در انتظار ظهور و حدوث.

ما مدینۀ فاضله را می شناسیم و بر ما مکشوف شده است: کاشف اَل یَکشوف لَکَ لکلک، یعنی مرغ برای ما یک پا دارد و لاغیر. شما: ناکثین و قاسطین و مارقین و البته سارقین هنوز در «اُتوپیا»ی اتیوپی گیر کرده اید: شتر از بار می نالد من از دل... خشونت ذاتیِ حکومت است، ذاتُ الذات است فی النفسه؛ فی المثل: ذاتُ الریه. شما اصلاً و ابداً می دانید ذات الریه چیست؟ فرقِ رُعب و رُب و رَب را می دانید؟! ما را از «رَپ» و «لیدی گاگا» می ترسانید! غرب؛ رعیتِ بدعت گذار است، تبرا از غربِ یاغی از نان شب واجب تر است، ما جولان در فضای مجازی را تجویز نمی کنیم، لاکن نمی دانند که صاحبِ اسب برجیس، جرجیس بود، آیت الله نورالانوار چُمبُل طلا، قدس الله روحه العزیز هم بر این نکته تکیه کرده و دادِ سخن داده است، خوب چه اشکال دارد که مغرضینِ مریض بگویند: بعضی آخوندها خیابانی اند، بعضی تلویزیونی و پشم و شیشه و بعضی هم تک پَرون، زرق و برقِ ما اهلی و الهی است...

برق رفت؛ گریۀ حضار... برادران بلندتر  }]»)خواهران («[{یواش تر تا مبادا صدای گریه هایتان را نامحرم بشنود.

ما واسطۀ میان خدا و خلق ایم، و هر وسطی واسط است به اوساطکُم. فیس البوک به تحریکِ غربیانِ طاغی و رسانۀ دست پروردۀ برادرانِ سنی ست و اهدافِ براندازیِ نرم و مخملی دارد. ذکرک، لکِ لکلک که حدوث است بر قدوس، همان کَچَلَک است، قیاس بر نص و نص، نَفس است و قیاس بر نص سنت است، نسبتِ شقاقلوس است به شفتالو، پشمالو است به آلو؛ و بر سه قسم است: ملک الموت، کرام الکاتبین و منکر و نکیر، تعبیری که ما از غربِ غَدّار داریم، تعبیری است که غربِ غداره بند از ما دارد ولی به شرطها و شروطها! احمق از خودت بیرون بیا...

یکی از برادران را شورِ حسینی گرفت و شعار داد:ای مبارزانِ کارزار زکی!  هل مِن مزید!

قله به قله می رَوَد قدرتِ با شگونِ ما / تکون تکون کُن فَیَکون به خالدون به کو... ما

بعون الله و حسن توفیقه؛ خالصاً بگویم: لاکن عین الله خر است، گاوِ من است سه سال کلاس اول است، مقصود از عین الله غربِ غارتگر و تارِک الصَلات و نانجیب است که فقط به فکرِ جیب است، یک قصه از صدهزار کُنوز بگویم یا صدهزار از یک کُنوز! از طیاران و سیاران و طراران و طالبان، از جابُلقا و جابلسا و هورقلیا، برادران از کرکسِ نَفس بگویم یا از کَرَفسِ کردار؛ بعون الله تعالی و حُسنِ توفیقه ان شاءالله، اینجاست که سرّ «الحال والمحال والقال والمقال والاشارات الباطله» مشخص می شود... گریۀ حضار...برادران ای وَل! }]»)خواهران («[{بالاغیرتاً!؟

سمعکِ مبارکِ ملوکانه شل شده بود فرمودند: خوابی دیدم بس شگرف که از جایی آوازی ناآشنا می آمد و سپس از میانِ فضای شیری رنگ و شتر گون، ده مردِ قُلتشن و گردن کلفت بیرون آمدند و گفتند: آگاه باش که در موردِ مسائلی استکباری و بسیار مبهم از تو چیزهایی می پرسند، روایت داریم که می فرماید: ای اهلِ فیس البوک؛ خجالت نمی کشید؟ اوف بر شما. مسئلتُن!

سؤالِ اولِ یک بسیجی:

Sends me a message (به من مسیج بفرست)

جواب: در وضعیتِ جنگی از اَهمِ امور است

Adds me as a friend (من را به عنوان دوست اضافه کن)

- برادرانه باشد اشکال ندارد و خواهرانۀ آن مشمولِ قانونِ صیغه است:متعه و عقد انقطاع

Confirms a friendship request (تأیید درخواست دوستی)

- انشاء الله آقا تأییدمان بکند. اُهو اُهو اُهو اُهو

Posts on my Wall (ارسال پست روی دیوار من)

- لاکن تنگیدن روی دیوار کافران حلال و روی دیوارِ مؤمنین حرام است

Pokes me (کسی که در کار من فضولی می کند)

- تفحص در کارِ کافران مباح و لازم است و لاکن در کارهای سرّیِ سرانِ حکومت؛ الحاد است

Asks me to confirm friend detail (سؤال از من هنگام تأیید دوست)

- هر سؤالی حرام و جریمۀ جزایی و نقدی دارد که به حسابِ بیتِ رهبری واریز می شود

Adds a friend I suggested (اضافه شدن یک دوست که من پیشنهاد کرده بودم)

- هر پیشنهادی از هر نهادی حرام و مکروه است اگر پیشنهادی باشد باید از ما صادر بشود و باید استشهادی باشد

I invited joins Facebook (کسانی را که من برای عضویت فیس بوک دعوت کرده و عضو شده اند)

- عضو هر حزبی غیر از حزب الله باشید حرام، انحراف و خلافِ حل المسائل است

Tags me in a photo (ضمیمه کردن من به یک عکس)

- دیدنِ عکس اهل بیتِ ما حرام است

Comments on my photos (اظهار نظر روی یکی از عکس های من)

- هرگونه اظهار نظر حرام است و مکروه و جزای قضایی و نقدی دارد

 Comments on a photo of me (نظراتی برای عکس من)

- واجب کفایی است اگر کارِ استکبار نباشد و غیر از تمثالِ من مطلقاً حرام است

Invites me to join a group (دعوت های به عمل آمده از من برای عضویت در یک گروه)

- عضویت در گروهک های ملحد و منحله در حکم محاربه با خدا و خلیفۀ خدا یعنی، ماست

Requests to join a group of which I am an admin (درخواست به عضویت گروهی که من مدیر آن هستم)

- مدیر و مدبر غیر از ما کسی نیست(شیخ نصرالله بیروتیِ باروتی هم گفته است مراجعه بفرمایید)

Replies to my discussion board post (پاسخ ها به تخته بحث من)

- بحث در اموری که به شما مربوط نیست شرک است

Comments on my notes (نظرها روی یکی از نوشته ها من)

- کفر محض است

Comments after me in a note (نظرهای بعد از من روی یک نوشته)

- اشکال شرعی ندارد

Comments on my links (نظر ها روی لینک های من)

- کارِ شیطانِ بزرگ است و در عِدادِ کفر

Comments after me in a link (نظرها بعد از من روی یک لینک)

- لاکن مباح است

Tags me in a video(ضمیمه کردن من به یک ویدیو)

در اینجا لبخندِ ملیح و بسیار معروفِ حضرت عیان شد و آن را که عیان است چه حاجت به بیان است

Tags one of my videos (ضمیمه کردن یکی از ویدیوهای من)

- از اهمِ واجبات و بر عمومِ عاشقانِ اهل بیت واجب است

Comments on my videos (نظر روی ویدیوهای من)

- اکیداً و شرعاً ممنوع است

Sends me a gift (فرستادن یک هدیه به من)

- حضرتِ آیت الله العظما به شدت و شش بار سر و دستار را تکان تکان دادند و فرمودند: از اهم امور و از واجباتِ شرعی است با هدیه فرستادن به بیت و اهل بیتِ ما؛ آخرتِ شما تضمین می شود

Messages (پیام)

- از قهر انقلابی به نرمش قهرمانانه و مشت و مالِ خداپسندانه کارِ کرام الکاتبین و انبیاء است و ما از هجمۀ الهامات؛ همیشۀ خدا محتلم هستیم

Find friends (دوست یابی)

- فقط یقۀ خدا و اهل بیت را به عنوان دوست بچسبید و فریبِ غربی های غُرغُرو را نخورید

Share (تقسیم کردن)

- حرام و مکروه است، به طور کلی حرام است

Like (خوشمان آمد)

- اگر از نوعِ روضه و فاتحه و مجلس ختم و سوگواری باشد اشکال ندارد

Block (برو که برنگردی)

- عالی و واجب است اَلَلخصوص در موردِ «کاترین اشتون»

Add (اضافه کن)

- جمعیت کشور باید 150 یا بیشتر از دویست میلیون باشد و واجب است

Status (وضعیت)

- خوردن اختاپوس، خرچنگ و اوزون برون حرام است ولی اگر سپاهیانِ جنگی گرسنه باشند و در حالِ موت، حلال است

فیلتر شکن

- استفاده از آن حرام است تا وقتی قند شکنِ حاجی مُشکل گشا موجود است

پروفایل

- گوشت فیل مکروه است ولی در عاجهایش ثوابی است

Cancels an event (کنسل شدن یک واقعه)

- ...

در اینجا حضرتِ زعیم الدین به شدت متأثر شدند و مانندِ ابر بهار گریه کردند و لبهای نازنین داغمه بست و کبودتر شدند، به سر و سینه زدند و از آژودانِ های همیشه حاضر و ناظر خویش یک قمه خواستند تا بر فرقِ مبارکِ دیگران بکوبند و از حاجبان؛ خیمه و خرگاه خواستند و مشکِ آب و تیر و کمان و پرده و شمایل و مناقب خوان طلب کردند و از پیشکاران یک گونی کاه و گِل خواستند تا بر سر و روی مبارکِ عزیزان بریزند و عزاداری را به اوجِ معنوی برسانند و مجلس آنقدر گرم شد و ما خیلی گریستیم و کلی حال کردیم و البته با عرضِ پوزش جوابِ سؤالِ آخری به آخرت و به صحرای کربلا موکول شد و تا زمانی که اهل النار و اشقیا؛ شمر و یزید و معاویه و خولی و حرمله و «لیدی گاگا» و «براد پیت» و «جورج کلونی» و «لئوناردو دی کاپریو» و غربِ دغل و بی ناموس را به چنگِ قانون نسپردیم، از پای نخواهیم نشست...

در همان حال فکر و ذهنِ همه پیشِ هنرپیشۀ مشهور و رقاصۀ معروف«هاله» بود که داشت تبلیغِ «دستمالِ حریر» را در تلویزیون «شاب لورنس» می خواند:

ای آقا ای خانم دستمالِ من حریره / دوست دارم هر کی رو حریرُ دست می گیره

چنان حال و هول، وجد و سُکرات، شوقِ محشر و ذوقِ ذاکر بر ما غالب شد که آن سرش ناپیداست و اما بعد بر ما طلبه های زبان بسته مکشوف نگشت که صدای ملکوتیِ آوازه خوانِ مشهور از کدام کافه و گوشه به گوش می رسید که می خواند و اهل بیت با او دم گرفته بودند:

کی بلده بشکن بزن؟ من من من من. کی بلده چشمک بزنه؟ من من من من. کی بلده عینک بزنه؟ من من من من. کی بلده پشتک بزنه؟ من من من من. کی بلده خوب قرش بده؛ قرش بده وُ قرش بده...

و ما؛ خیلِ خمارِ همیشه در صحنه از عظمتِ این عزای جانگزا؛ آنقدر موی کَندیم که از سلمانی بی نیاز شدیم و آنقدر بر سر و روی زدیم و گلوله گلوله اشک ریختیم که بی هوش و بی گوش از دنیا رفتیم که رفتیم، بی وفا رفتیم که رفتیم

خدایا روحِ حیوانی و جُوع البَقَر را از قدرتمندان مگیر؛ آمین

یا لطیف، مؤید باشید

ـــــــــــــــــــ

1- مسافرِ سیر و سلوک

2014 / 3 / 5

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.