رفتن به محتوای اصلی

«جاده زندگی»
04.07.2011 - 16:35

22 ژوئن سال جاری، برابر بود با هفتادمين سالگرد کشيده شدن شعله های ويرانگر و فاجعه بار آتش جنگ دوم جهانی به محدوده اتحاد شوروی سابق. به همين دليل در بسياری از شهرهای محدوده شوروی سابق، مراسمی در بزرگداشت خاطره 27 ميليون نفر از شهروندان شوروی سابق که دراين جنگ کشته شدند، برگزار گرديد. همزمان نيز مقالات و مطالب بسياری نيز در رسانه های گروهی و تارنماهای اينترنتی انتشار يافتند و هرکدام در روشنائی بخشيدن به گوشه های تاريک اين فاجعه بزرگ ضد بشری تلاش های ارزشمندی را به خرج دادند. ازجمله اين مقالات، مطلبی بود با نام "قتل عام در انبار غله" که درتارنمای آلمانی زبان "اشپيگل آنلاين" به قلم کريستف گونکل نگارش يافته و به کوشش بسيار ارزشمند مترجم آن آفای بابک فقيه، ترجمه روان و دقيق آن به زبا ن فارسی توسط تارنمای "اخبار روز"* در دسترس خوانندگان قرار گرفت.

اما برای نگارنده اين سطور و نيز بسياری ديگر از کسانی که آشنائی و آگاهی معينی ازطريق دسترسی به منابع و مطالب منتشره از وقايع آن سال ها و بويژه "محاصره لنينگراد" دارند، پس از خواندن اين مقاله، اين ابهام بوجود آمد که: پس نقش مردم و دولت شوروی چه بود؟ و اينکه اصلن اين محاصره چگونه پايان يافت؟ آيا مردم همان 500 نفری بودند که به جرم آدمخواری تيرباران شدند؟ و آيا ارتش آلمان داوطلبانه از اشغال اين شهر امتناع ورزيد و يا اينکه به دليل مقاومت ساکنين لنينگراد و واحدهای ارتش سرخ که در شهر مانده بودند، از اشغال آن عاجز ماند و مجبور به تاکتيک محاصره گرديد؟

مطلب ذيل، تلاشی است به پاسخگوئی در حد توان به اين پرسش ها تا علاقه مندان به پيگيری مسائل آن دوره با بخشی اززشتی ها و پليدی های جنگ در آن دوره و نيز قهرمانی ها و مقاومت های صورت گرفته دربرابر آن فجايع، آشنا گردند. با اين اميد که آيندگان، با نگاهی به گذشته، با آگاهی بيشتری با تمام توان از صلح و آرامش دفاع نموده و در برابر جنگ و جنگ افروزان، ايستادگی نمايند.

--------------

برخی آمارها**

محاصره لنينگراد از تاريخ 8 سپتامبر سال 1941 آغاز گرديد و تا 27 ژانويه 1944 بطول انجاميد. نيروهای شرکت کننده در اين محاصره فقط به ارتش آلمان نازی محدود نمی شد، بلکه واحدهای ارتش منظم فنلاند و نيز کلاه آبی های اسپانيائی که واحد های متشکل از نيروهای داوطلب اسپانيائی بودند نيز در اين محاصره شرکت داشتند. در آستانه محاصره، جمعيت شهر نزديک به 3 ميليون نفر بود که در فاصله آغاز جنگ در خاک شوروی تا محاصره، منظورسحرگاه 22 ژوئن 1941 تا 8 سپتامبر، نزديک به 300 هزار نفر از شهرهای جنگ زده کرانه بالتيک به اين شهر پناه آورده بودند.

جيره بندی نان که درآغازجنگ و تا قبل از محاصره، بسته به نوع شغل و سن اشخاص از 1000 گرم تا 400 گرم متغيير بود، در روزهای سخت زمستان 1941 به ميزان حداکثر 350 گرم و حداقل 125 گرم، در روز کاهش يافت. تلفات انسانی جنگ نزديک به يک ميليون نفر بود که از اين تعداد فقط 3 درصد شان در نتيجه بمباران ها و آتش مداوم توپخانه نيروهای اشغالگر بود، بقيه 97 درصد در اثر قحطی جان سپردند، که بيشترين تلفات مربوط می شود به ژانويه سال 1942 که تنها در اين ماه نزديک به 97 هزار نفر، از گرسنگی مردند. ضمن آنکه سرما و يخ بندان 40 درجه زير صفر نيز در شرايط برهم خوردن سيستم های زيرساخت شهری ناشی از بمباران های بدون وقفه به مشکلات مردم افزون گشته بود.

"جاده زندگی"

پس از آنکه با تصرف مسيرهای راه آهن، محاصره لنينگراد درخشکی کامل گرديد، تنها راهی که برای کمک رسانی به مردم لنينگراد باقی ماند، راهی بود که برای حرکت کاميونهای باری بر روی آبهای يخ زده درياچه لادوژسک، در نظر گرفته شده بود. از طريق اين جاده روی يخ، کاميونهای باری آذوقه و مهمات و وسائل مورد نياز را به شهر می رساندند و در مسير بازگشت نيززنان و کودکان و زخمی ها را به مناطق امن انتقال می داند. چه بسيار کاميونها که يا در مسير حرکت به سوی شهر تحت محاصره و يا در مسير بازگشت و مملو از انسانها، بر روی درياچه يخ زده هدف آتش توپخانه و يا مورد حمله هواپيماهای ارتش آلمان نازی قرار گرفتند و بطور کامل سوختند و يا به دنبال شکسته شدن يخ ها، به اعماق درياچه فرو رفتند. درمجموع "جاده زندگی" در دو نوبت مورد استفاده قرار گرفت؛ نخست در ماههای زمستانی اواخر 1941 و آغاز 1942 و ديگر بار دراواخر 1942 و زمستان 1943؛ که در نوبت نخست 550 هزار نفر و در نوبت دوم، 89 هزار نفر از لنينگراد انتقال داده شدند. در ديگر ماههای سال که يخ روی درياچه باز می شد، اين انتقال از طريق امکانات کشتی رانی صورت می گرفت که به همان اندازه کاميونها، خطرناک و آسيب پذير بود.

ممکن است پرسيده شود: " که چه نيازی بود به اين همه مقاومت و تلفات؟ می شد مانند پاريس، لنينگراد را نيز "شهر باز" (واژه ای که در آن زمان به شهر هائی که بدون مقاومت تسليم می شدند، داده می شد) اعلام می نمودند و بعد با پيشروی ارتش شوروی، شهر را باز پس می گرفتند."

پاسخ روشن است: نخست اينکه در صورت سقوط لنينگراد ، احتمال سقوط مسکو افزايش می يافت و هيچ تضمينی برای خوشبينی وجود نداشت. نکته ديگر اينکه هيتلر به درستی بر اين نظر بود که با تصرف لنينگراد که هم از نظر موقعيت استراتژيک که تسلط به راه های آبی آن بخش از جبهه را تامين می کرد و هم از نظرتبليغی و شکستن روحيه مقاومت در مردم شوروی، تصرف "زادگاه انقلاب اکتبر" می توانست در تداوم پيروزی اشغالگران، نقش مهمی ايفا نمايد. مردم و حکومت شوروی نيزهمين زاويه نگاه را به لنينگراد داشتند.

اگراز فاکت واقعی وقوع خوردن انسان ها ( اين انسان ها زنده نبودند و در حقيقت پيکر بدون جان آنها را يا از گورستان ها به سرقت می بردند و يا در خيابان و دور از چشم عموم، ناتوان از گرسنگی بر زمين می افتادند و می مردند، در همين لحظه پيش می آمد که جنازه را تا رسيدن مامورين شهری، به سرقت می بردند.) و تيرباران 500 نفر در اين رابطه نوشته می شود، با رعايت انصاف بايد ازهمه آن بيشمار انسان هائی نيز ياد نمود که تا پای جان در حفظ شهر کوشيدند و شهر را تسليم به دشمن نکردند و با تلاش شبانه روزی خود، تلاش به تداوم حالت عادی زندگی شهری نمودند. نمونه برجسته اين تلاش برگزاری کنسرت ارکستر فلارمونيک لنينگراد بود که در ماه اوت 1942 صورت گرفت و در آن برای نخستين بار سمفونی معروف لنينگراد اثر ديميتری شوستاکويچ به اجرا گذاشته شد.

در خاتمه برای افشای هرچه بيشتر چهره کريه جنگ، بخش هائی از "يادداشت های روزانه تانيا ساويچوا" را می نويسم. "يادداشت های روزانه تانيا ساويچوا" در دادگاه نورنبرگ جزو اسناد و مدارک عليه جنايات نازی ها ثبت گرديد. تانيا ساويچوا کوچکترين فرزند خانواده بود. دراوت 1942 از محاصره نجات داده شد اما ضعف بيش از اندازه به او مجال بازيافتن توان و نيرو را نداد و در يک مرگز نگهداری گودکان بی سرپرست علی رغم تلاش پزشکان و کادر مرکزبرای نجات او، در ژوئيه 1944 دريک بيمارستان درگذشت. او به هنگام مرگ فقط 14 سال داشت. در بخشی از نوشته او که شاهد مرگ لحظه به لحظه عزيزان خويش بود را می خوانيم:

"ژنيا در روز 28 دسامبر 1941 در ساعت 12:30 فوت شد"

"مادر بزرگ در ساعت 3 بعد از ظهر روز 25 ژانويه 1942 فوت شد"

"ليوکا در ساعت 5 صبح روز 5 ماه مارس 1942 فوت شد" (ليوکا- همان نام لئونيد است که درزبان روسی در ميان خانواده ها مورد استفاده قرار می گيرد مانند نام ناتاليا که ناتاشا صدا زده می شود و يا آليوشا که همان آلکسی است- نويسنده)

"دائی واسيا در روز 13 آپريل در ساعت 2 بعد از نيمه شب فوت شد."

"دائی آليوشا" در 10 ماه مه سال 1942 درگذشت"

"مامان در 13 ماه مه ساعت 7:30 صبح درگذشت"

"از خانواده ساويچو ها فقط تانيا مانده است"

-----------------------

* http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=38…

**در نوشتن اين مقاله برای کسب آمار و ارقام از ويکيپديا به زبان روسی استفاده کرده ام.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
ایمیل رسیده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.