رفتن به محتوای اصلی

دست هايم تنهاست
18.03.2014 - 18:34

دست هایم تنهاست.

و دلم نارونی است

که بر فراز آن

هر پرنده اي که نشست.

آشیان نساخته

رفت و در دور دست ها گم شد.

 

دست هایم تنهاست.

و گونه هایم هر چند نوازش

می شوند به ناز.

و موهایم گردشگاه لبانِ

یکی مردعاشق است.

 

امّا دست هایم تنهاست.

ومن زنی تنهایم

که در پشت پنجره هاي بسته

در حسرت آفتاب جان خواهم سپرد.

 

دست هایم تنهاست.

و انتظار من

براي آنکه شاخه ی خشکیده شمعدانی سبز شود.

و عطر نان داغ

در فضاي ھرخانه اي بپیچد.

و انتظار من

براي آنکه درهاي بسته باز شود.

و هواي تازه از هر طرف بوزد.

و پرتو آزادي

پرده تیره شب را بدرد.

 

انتظاری است که

عاقبت طوفانی شد و

تمامیت مرا

غریق امواج عاصی و سرکش کرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.