رفتن به محتوای اصلی

گزارش یک سانسورچی!
26.03.2014 - 17:02

 

راستش را بخواهید امروز نمی‎خوام درد دل کنم بلکه می‎خوام یک گزارش از کارم ارائه بدم. آخه درسته که من یک سانسورچی هستم ولی به هر حال یک کمی دمکراسیسرم میشه. می‎گن که یکی از اصول دمکراسی هم گزارش‎دهی به مردمه (راست و دروغش گردن اونایی که میگن).

از وقتی که این وظیفه خطیر رو به عهده گرفته‎ام تا این ساعت که این گزارش رو می‎نویسم، مجموعا 26425 کامنت نوشته شده که از این مقدار موفق شده‎ام  3425 کامنت را سانسور کنم. اگر درصد بگیریم متوجه می‎شویم که من فقط  7.71 درصد از کامنتها رو سانسور کرده‎ام.

وقتی این گزارش را به شورای گردانندگان سایت ارائه دادم کلی از من گله کردند و بجای اینکه از من تشکر کنند و بگن دستت درد نکنه، تنبیه‎ام کردن. ایرادشون هم این بود که گفتن ما انتظار داشتیم که حداقل 20 درصد را سانسور کنی. خیلی بد کار می‎کنی، فقط خودتو مشغول کردی، کارگر بدی هستی! خوب این هم دستمزد من بینوا بود دیگه! چه کنیم!

در ادامه گزارشم به شما (اینها رو به شورا گزارش نداده‎ام، بهشون نگین) می‎خوام از کامنت نویسان سایت بگم. البته از درد دل قبلی تا حالا اتفاقات زیادی نیفتاده ولی باز هم خوبه که بگم.

در رابطه با جناب درسا:

در این فاصله جناب درسا که ظاهرا خانم است خوشبختانه فعالیتش را کمتر کرده. اینکه میگم ظاهرا خانمه به این دلیله که من تجربه بدی از بعضی از کامنت نویسا دارم. قبلا یکی اومد و با اسم زنانه هی نوشت و نوشت و بعد هم از کامنت نویسی به مقاله نویسی رسید و البته باز هم از کامنت نویسی دست بر نداشت. یک عکس خوشگل هم از خودشو گذاشت اون بالا و هی نوشت و نوشت و جنگ 72 ملت را در سایت برافروخت و آخرش هم وقتی گذاشت رفت، سر از بازار شوهریابی درآورد و بعدش هم معلوم شد که اصلا زن نبوده!

در رابطه با جناب سعید:

مورد دیگه در گزارشم این جناب سعید خان است که معرف حضورتان است، این سعید خان همانطوریکه می‎بیند باز هم مرتبا کامنت می‎نویسه. آن هم نه یکی و دو تا و  سه تا بلکه تا دلتون بخواد. بین خودمون باشه این کامنتا رو هم که می‎نویسه، اصلا مطالب رو نمی‎خونه. فقط نگاه می‎کنه ببینه کسی از زبان مادری، حق و حقوق یادگیری یا تحصیل به زبان مادری و از این چیرا نوشته یا نه. بعد شروع می‎کنه به نوشتن. وقتی هم که از این چیزا پیدا نمی‎کنه، باز هم کوتاه نمیاد. برمیداره زیر مقاله‎ای که اصلا به این چیزا مربوط نیست، باز هم کامنت می‎نویسه. اگه کل کامنتاشو هم ببینین متوجه میشین که فقط چند جمله است که هی با انشاهای مختلف تکرار شده. کل کلماتش هم نژادپرستی و عشیره‎گری و فاشیم قومی و اینجور چیزاست. خلاصه هر کی حرفی زد زود بهش میگه تو فاشیت قومی هستی و نژادپرستی و تجزیه‎طلبی و...

دیشب که می‎خواستم نوشتن این گزارش رو شروع کنم، عینک دودیم را درآوردم و گذاشتم روی میز بهش گفتم: "من سانسورچی سایت و تو هم سعید کامنت نویس."  گفت: "باشه" و همین باشه کارمو عقب انداخت. کلی باهاش صحبت کردم و مجبور شدم که این گزارش رو امروز شروع کنم. کلی باهاش صحبت کردم. تا نصف شب. نگران نباشین. نمی‎خوام همه صحبتامو با جناب سعید بهتون گزارش بدم. فقط چند جمله رو براتون نقل می‎کنم.

به این جناب سعید گفتم که: "آقا جان مجبوری برای هر مطلبی کامنت بنویسی؟"

گفت: "معلومه، اگه اینکارو نکنم که باید بیکار بشینم کنج خونه!"

گفتم: "چرا همش یک سری حرفارو تکرار می‎کنی؟ چرا چیز تازه‎ای نمی‎نویسی؟

جواب داد: "برای اینکه حال می‎کنم. راستشو هم که بخوای چیز دیگه‎ای بلد نیستم."

پرسیدم: "اصلا مطالبو می‎خونی که بهشون جواب میدی؟"

گفت: "خدا پدرتو بیامرزه، آخه کی حال داره این همه مطلبو بخونه. برای جواب دادن که لازم نیست آدم مطلبو بخونه، حال داری تو هم! بیچاره! این تویی که باید همه کامنتها رو از اول تا آخر، واو به واو بخونی تا بتونی سانسورشون کنی!"

پرسیدم: "آقا سعید حالا چرا یک کامنتو هفت هشت تکه می‎کنی و میذاری؟ چرا همه کامنت رو یکجا نمی‎فرستی؟"

قاه قاه خندید و گفت: "توی همه مطالب که این کارو نمی‎کنم. فقط توی مقالاتی این کارو می‎کنم که ازشون خوشم میاد. اونوقت برنامه ورد رو باز می‎کنم و دو صفحه پر می‎کنم از کامنتهایی که تا حالا نوشته‎ام، بعد اونو تکه تکه می‎کنم و می‎فرستم تو سایت. اینجوری تعداد کامنتا زیاد میشه و به 30 تا  که رسید، این کیانوش توکلی برمیداره اونو میذاره تو بخش ویژه ایرانگلوبال و دو هفته اونجا می‎مونه!"

بهش گفتم: "آقا سعید، کور خوندی! من متوجه این موضوع شدم و به کیانوش توکلی چغلی تو رو کردم. اون هم تصمیم گرفته که کامنتهای تکه تکه را فقط یک کامنت حساب کنه. از این به بعد باید کلک دیگه‎ای بزنی!"

آخرین چیزی که ازش پرسیدم این بود که: "آقا سعید چطور میشه که 24 ساعته کامنت می‎نویسی؟ مگه نمی‎خوابی؟"

باز هم قاه قاه خندید و جواب داد: "من یک برادر دوقلو دارم، 12 ساعت من می‎خوابم و اون می‎نویسه، بعدش هم اون می‎خوابه و 12 ساعت من می‎نویسم."

آخرش به من گفت: "میشه حالا من یک سؤال از تو بکنم؟"

گفتم: "بفرما."

پرسید: "حالا تو چرا هی به من میگی آقا سعید، از کجا میدونی که من سعیده خانم نیستم؟"

موندم که چی جواب بدم!!!

درباره جناب پاپک خرم دین:

این جناب پاپک خرم دین حسابی منو عصبانی می‎کرد. بسیاری از کامنتاش تکراری بود و کپی پست کامنتای قبلیش! تقریبا توی تمام کامنتش هم  تکرار می‎کرد که من آذری هستم و صاحبخانه و ترکها مهاجم هستتد و مهاجر و عربها هم مهاجم هستند و مهاجر و بعدش هم شروع می‎کرد به بد و بیراه گفتن به ترکها و عربها.

چندین و چند بار بهش گفتم جناب پاپک قبول، شما آذری هستین، بر منکرش لعنت! ولی این دلیل نمیشه که به ترکها و عربها توهین کنین و هی بنویسین که این ترکها و عربها بی‎فرهنگ و بی‎تمدن هستند و... گوش نکرد و نکرد. من هم خوب طبیعیه که اینجور کامنتاشو سانسور می‎کردم. آخرش تصمیم گرفتم که مدتی کامنتاشو منتشر نکنم. این جناب پاپک هم زود راهشو پیدا کرد. زنگ زد به کیانوش توکلی و شروع کرد به آه و ناله که بله من آذری هستم و این سانسورچی شما کامنتهای منو سانسور می‎کنه. این جناب توکلی ما هم که آدم دل رحمیه، شروع کرد با من چک و چونه زدن و آخرش هم که دید من قبول نمی‎کنم، به من دستور داد که کامنتای پاپک خان رو منتشر کنم. من هم این کار رو کردم ولی راستشو بخواین هی خودمو می‎خوردم.

چند روز پیش این جناب پاپک خان باز هم چند کامنت نوشت که به مردم عرب و ترک توهین می‎کرد و آنها رو بی فرهنگ و وحشی و... می‎نامید. من هم زود یک بشکن زدم و بالا پریدم و سانسورشون کردم. اعتراض کرد. من هم جوابشو در کامنتا دادم. ایمیل زد به شورای محترم گردانندگان سایت و شکایت کرد. این دفعه خوشبختانه کیانوش توکلی دستوری صادر نکرد. بقیه هم بی خیال شدند. بعدش جناب پاپک خان کامنتی نوشت و مرا " ضد ایرانی" و "همانند ولا فقیه در خدمت بیگانگان" خواند. من هم حسابی عصبانی شدم و خودسرانه تصمیم گرفتم که دیگه کامنتاشو منتشر نکنم. به این کیانوش توکلی هم توپ و تشر زدم که اینجا یا جای منه یا جای این پاپگ خان خرم دین. کیانوش هم که دید من آتشم تنده، چیزی نگفت. یکی از اعضای شورا هم به ایمیلش جواب داد و نوشت که شما به مردم توهین کرده‎اید و کامنتهایتان منتشر نشده و حالا هم که به سانسورچی ما توهین کرده‎اید، دیگر از انتشار کامنتهایتان معذوریم. من هم کلی خوشحال شدم. حالا هرچی این پاپک خان کامنت می‎نویسه، من اصلا نمی‎خونمشون و زود دکمه عدم انتشار رو فشار می‎دم. آخیش نفس راحتی کشیدم.

در ضمن به کیانوش اعتراض هم کردم و گفتم که چرا منو جزو لیست نویسندگان سایت نگداشتی؟ اون هم زود به مسؤل فنی گفت که منو جزو نویسندگان سایت بذاره. من هم کلی خوشحال شدم. مسؤل فنی هم زود یک نامه رسمی به من نوشت و از من خواست که یک قطعه عکس شش در جهار بفرستم. من هم امروز رفتم عکاسی و عکس گرفتم و براش فرستادم. حالا شدم جزو نویسندگان سایت. آخ که چقدر خوشحالم. هی بشکن می‎زنم و می‎رقصم. حالا از امروز هر جا که برم با افتخار خواهم گفت: "من یک نویسنده هستم".

من دلم می‎خواد گزارشمو ادامه بدم ولی می‎دونم که حوصله‎تون سر میره. برای همین هم همینجا تمومش می‎کنم. در آخر هم برای همه خوانندگان کامنتها صبر ایوب آرزو می‎کنم چونکه بعضی کامنتها  بی سر و ته هستند. برای کسانی هم که کامنتهاشونو منتشر نمی‎کنم آرزوی سلامتی دارم.

در آخر هم میگم که:

امکان کامنت‎ها واقعا به شما تعلق دارد. هدف ما ایجاد محیطی دوستانه برای تبادل نظر است. آزادنه نقد، نظرتان رادر مورد مطالب سایت بنویسید اما خواهش می کنیم بدون نام بردن از اشخاص حقیقی و حقوقی در کمال امنیت برای خود و دیگران فضایی ایجاد نمائید که بدور از توهین و اتهام و جوسازی و مسموم کردن محیط تبادل نظر باشد. توجه داشته باشید کامنتهایی که این موارد را در نظر نگیرند، منتشر نخواهند شد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.