رفتن به محتوای اصلی

جنگ مذاهب و اعدام قربانیان بی گناه
26.03.2014 - 17:50

در جنگ ویرانگر 8 ساله خمینی شیعه با صدامِ سنی قرار بود او با آزادسازی کربلا از کفار بعثی به قدس برود و آنجا را هم از وجود یهودی های صهیونیست پاک کند؛ ولی تبلیغات پوشالی او در همان مرزهای خودش متوقف شد و نتوانست به جاهطلبی های فرقه ایش جامه ی عمل بپوشاند. او ناچار شد پیش از فروریزی بساط خلافت مذهبی خود، در برابر صدام لنگ اندازد و تسلیم شود و شد و جام زهر خطای خود را یکسر بالا کشید. اما، اگر چه جنگ رسمی بین ایران و عراق پایان یافت؛ لیکن از آن زمان تاکنون شعله ی دشمنی و جنگ بین سنی و شیعه بیش از گذشته ی 1400 ساله در هر دو کشور و مناطق مسلمان نشین دامن گرفت و افروخته تر شد و همچنان در ابعاد داخلی، منطقه ای و جهانی پیوسته به دلایل مختلف مصیبتبارتر و رعب آورتر بر تن جهان اسلام بارش سنگین اش آویزان مانده است و ظرف این مدت جنگ فرقه ای مذاهب شیعه و سنی و شاخه های متنوع آن توسط سران قدر خاورمیانه به کل مناطق اسلامی سرایت کرده و طبعا پیگیر قربانیان فراوانی را از هر دو سوی مسلمانان افراطی و رهبران تمامیتگرا با خشونت و بی رحمی تمام گرفته است.

پس از آن اما، در ایران سنت مفسد و فاسد خواندن مذهبی یکدیگر بین رژیم و مخالفان درونی آن عادی و جاری شد. و بخصوص در پی شکست جاهطلبی خمینی در جنگ هشت ساله با صدام سنی، اگر خزانه ی کشور خالی نبود، و دامنه فقر، گرانی، بیکاری و اعتراض های توده ای از عوارض جانی و مالی کمر شکن جنگ به آن شدت بالا نرفته و اوج نگرفته بود و رژیم ِناتوان، از ترس خیزش مردم و بی چارگی مفرط، ناگزیر به عقب نشینی نمی بود؛ و در برابر پرسش چرائی تحریک و تداوم جنگ قرار نمی داشت! و حتی اگر امکان تداوم و تدارک انسانی و مالی جنگ برایش ممکن و میسرمی بود، او به جنگ مذهبی همچنان با وجود صدهاهزار کشته و زخمی و معدوم و میلیاردها دلار خسارت مالی قطعا تا پایان ادامه می داد؛ و این واقعیت ذات فرقه گرائی هاست.

پس از آنهمه خسارات هنگفت، فضای تنش آلود در جامعه فقرزده و بیداری مردمی نسبت به مبارزه ی پوچ فرقه ای رژیم با دشمنان عقیدتی اش، اینبار می بایست افکار مردم مترقی، کار و تنگدست از موضوع جنگ و حقارت صلح تفکیک و زدوده شود و شد. خمینی برای رهاکردن یقه اش از چنگ مخالفان میلیونی خود، ترفند تازه ای برای سرگرم کردن و ترساندن مردم معترض به کار برد و آن همانا حکم اعدام هزاران انقلابی نوجوان بود که او با قساوت بی مانندی دستور آنرا در تابستان 67 صادر کرد. بازماندگان آن دادگاه های یک دقیقه ای، تنها شانس آورده بودند که در برابر پرسش : آیا نماز می خوانی و یا به اسلام و حکومت شیعی ایمان داری؟ با (بله و خیر) هر اسیری حکم مرگ و یا نجات خویش از اعدام را خود امضا می کرد و بسیاری به جوخه های فله ای مرگ کشانده شدند.

اما چرا چنین شد؟ با آمدن خمینی و تأسیس و تحکیم دستگاه ولایت شیعه، جنگ تاریخی ادیان، مذاهب و شاخه های اسلامی جان دوباره گرفت و از همان آغاز نفرت و انتقام مرامی ـ عقیدتی با تبعیضات متعدد و گسترده شیعی نسبت به دیگر ادیان و مذاهب نیز به شکل موازی در جامعه ی رنگین ما بازتولید و تشدید شد. بی عدالتی و بی دادرسی از اعدام های خودسرانه از سران رژیم پهلوی بر پشت بام مدرسه علوی شروع شد و شکل رسمی گرفت و تا حمله به کردستان و کشتار کرده ها و دیگر ملیت های سنی مذهب و تحدید دیگرادیان رواج یافت. سپس آن نسل کشی های 60 و 67 و همچنین سنت بسیار مرسوم کشتارهای زنجیره ای، اعدام های علنی و ترورهای بی پروای دیروز و امروزه در ایران ولائی چشم مردم و جهانیان مترقی را به خود خیره کرد. شگفتا که در پی آن جنایات به جای تأدیب و تحقیر وحشیگری، یک فرهنگ خشونت، بربریت و انتقامگیری در اعماق جامعه ی رنگین ما و کشورهای مسلمان بین فرقه ها و شاخه های اسلامی آشکارا و سازش ناپذبرتر به سرعت روئید که این پدیده ی پلید و ضدبشری در این سه دهه به بزرگترین دشمن آرامش نوع انسان، همبستگی انسانی مردم کار و زحمتکش و تحریف توجه از مبارزه ی طبقاتی به مبارزه فرقه ای ـ دینی بین مردم ما مبدل شده است؛ و رژیم عملا بر آن در هر فرصتی دامن می زند.

رژیم اسلامی بارها نشان داده است که هیچ تعهدی نسبت به حقوق بشر و جان مردمِ نه دیگر ادیان و مذاهب که حتی برای خود شیعان اسیر و وابستگان به بساط خود نیز ندارد. این نظام فرقه ای و ذات آن در تناقض با جامعه متکثر ماست و هر توهمی نسبت به اصلاح و تغییر آن مستقیما کمک به تداوم جنایت علیه بشریت است. از دیروز و هم اینک اعدام های پیاپی از ملیت های عرب، کرد، آذری، ترکمن و بلوچ فضای متراکم انتقامگیری را در اعماق جامعه رنگین ما را تحریک کرده و در هر بزنگاه، بیشتر این مردم عمدتا سنی مذهب هستند که بیشترین آسیب و خشونت رژیم را تاکنون تجربه کرده و می کنند. تردید ندارد که عمر رژیم به همین ماجراجوئی ها، تحریکات ملی ـ مذهبی و کشت و کشتارهای رایج وابسته است. و این هم کاملا طبیعی ست که هیچ رژیم تک قطبی ـ مذهبی قادر نیست منافع عمومی را بیرون از دریچه ی منافع حقیر عقیدتی ـ مذهبی خویش یپذیرد و به تبع آن پاسخ کشتکار، همه گاه با کشتار داده است و خواهد داد. خصلت فرقه ای و درنده خوی رژیم با اعدام عبدالحمید و عبدالمالک ریگی سنی و چندین زندانی اسیر جنداله و وابسته به ریگی ها، عملا دست جنایتکاران جیش العدل را برای کشتن یک اسیر سیستانی شیعه مذهب (دانانی فر) در بند را آگاهانه بازگشود*؛ تا چراغ این مبارزه کور همچنان در آن دیار فقر و تبعیض زده روشن بماند.

تردیدی ندارد که این شیوه های متقابل حیوانی ریشه در ساختار افکار منجمد و وامانده دارد و هرگاه و یا همین فردا در مناطق خوزستانِ عرب نشین، کردستان محاصره شده، بلوچستان تبعیض زده سنی و یا در آذربایجان شیعی ولی ملتهب می تواند سربرآورد و قربانی هائی را از مردم ما بگیرد. باید نیروهای مترقی و مردمی هوشیار باشند و بدانند که چنگ مسلح و بی محابای رژیم به هر کدام از نیروهای انقلابی این ملیت فرودآید؛ همچنانکه بارها فرود آمده است؛ قتال بوده و آگاهانه مردم و ملیت های ما را در برابر هم قرار می دهد. باید بیدار بود و تن به دسیسه ها و ترفندهای شنیع رژیم در ترور و اعدام ها نداد و مقابل به مثل نکرد و هر چه بیشتر خشونت و همنوع کشی را محکوم کرد.

همه می دانیم که: همراه با پیدایش نظام ولایت جنگ، خشونت و نسل کشی 35 ساله رژیم شیعی نیز متولد شد و امروز کل بساط در پهنه ی جهان رسوا و بی آبرو گشته است. اما به راستی چرا آزادیخواهان بلوچ دچار این دام هولناک شده اند؟ دریغ از مبارزان تبعیض ستیز، برابری طلب و ستمزده که دچار ساختار کودن تقاص و انتقامگیری ددمنشانه شده اند. یادمان نرود که حق تعین سرنوشت و بازخواست حقوق سرکوب شده ی ملی و مذهبی هیچگاه با اهرم اعدام و خشونت متقابل علیه چند همنوع به دست نمی آید و تنها در خدمت زورمداران و سران ضدمردمی ست. کشتن ابلهانه یک انسان اجیر و یا برده ی سرمایه، کسی که برای امرار معاش خود و خانواده اش راهی جز مرزبانی نیافته است، نابودی او تنها بیانگر حقارت، بی شرمی و کور چشمی یک فرقه ضدمردمی ست که او: مرز دوست و دشمن خود را دیگر تشخیص نمی دهد و در نتیجه هیچ تفاوتی با رژیم آدمخوار ولائی ندارد. بنابرین همه ی ما تنها یکراه متمدنانه، مشترک و انقلابی داریم و آن محکومیت اعدام به هر دلیل و بهانه است و سپس فروریزی کل این دستگاه فاسد، تبهکار و تبعیضگر. 

بهنام چنگائی 6 فروردین 1393

 

(*) اطلاعیه سازمان مبنی بر اعدام یکی از پاسداران
به نام عدل

 سازمان جیش العدل اعلام میدارد که یکی از پاسداران متعلق به رژیم را درراستای درخواست مردم ظلم دیده و مادران داغداراهل سنت اعدام نمود،و درمنشور سازمان درج شده که سازمان در راستای ظلم زدایی بپاخواسته و در اینباره هیچ گونه ظلمی را بر نمی تابد و واکنش نشان خواهد داد.

سازمان با هرگونه ظلم و زیادتی مخالف است و در راستای برچیدن ظلم بپاخواستهو اعدام گروهبان جمشید دانایی فر واکنشی به کنش های رژیم و جنایاتش در حقفرزندان اهل سنت می باشد.
پاسدار گروهبان یکم جمشید دانایی فر در راستای اعلام قبلی سازمان مبنی برقصاص خون شهید علی نارویی به دار آویخته شد.و جسد وی در قبال اجساد 50 تناز شهدای راه آزادی مبادله خواهد گشت.
سازمان به رژیم هشدار میدهد که اگر تا 10 روز دیگر از این تاریخ به درخواستسازمان مبنی بر آزادی زندانیان اهل سنت اقدام نکند 1تن دیگرازپاسدارانرژیم به دارآویخته خواهد گشت. بنابراین این ده روز پایان فرصت و چانه زنیاست و خانواده های این پاسداران می توانند به تحصن در مقابل مجلس و دفترریاست جمهوری خواهان آزدی زندانیان اهل سنت در قبال آزادی فرزندانشانباشند.
سازمان جیش العدل
یکشنبه، 3 فروردین ماه 1393 برابر با 23-03-2014

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.