رفتن به محتوای اصلی

چگونه میتوان در مبارزه با رژیم ایران از حمایت افکار عمومی برخوردار بود
25.02.2011 - 13:10

بنظر می رسد اکثریت نیروهای سیاسی مخالف رژیم ایران راهکار اصلی را برگزاری آکسیونهای اعتراضی خصوصا در داخل ایران می دانند با این امید که ادامه ی اعتراضات مردمی باعث تغییر رژیم سیاسی یا حداقل موجب اصلاحات سیاسی شود حق برگزاری تظاهرات مسآلمت آمیز جزو حقوق بشر محسوب می شود بنابراین وقتی در کشوری ماموران دولتی در رابطه با تظاهرات مسآلمت آمیزی خشونت بکار می گیرند سازمانهای مدافع حقوق بشر به مقیاس جهانی واکنش نشان داده و آنرا محکوم می کنند. در قوانین اساسی کشورهای آزاد بویژه در کشورهای غربی حق برگزاری تظاهرات مسآلمت آمیز به رسمیت شناخته شده است در واقع از آکسیونها اعتراضی که به شکل صلح جویانه برگزار می شود هم معترضین وهم دولت نفع سیاسی می برند معترضین سعی می کنند خواسته های خود را به گوش مردم و دولت برسانند از طرف دیگر نیز برگزاری تظاهرات مسآلمت آمیز به دولت این امکان را می دهد در موارد مشخصی افکار عمومی را ارزیابی کند. من برای روشن شدن منظورم مثالی می زنم پس از رویداد های خونین در لیبی، در استکهلم حدودا ٥٠ الی ٦٠ نفر از شهروندان لیبی در مقابل وزارت امور خارجه سوئد دست به تظاهرات زدند و نسبت به اظهارات وزیر امور خارجه سوئد در مورد لیبی اعتراض کردند این عمل اعتراضی از طرف بعضی از تشکلات غیر دولتی و احزاب سیاسی ماند حزب سنتر وحزب محیط زیست مورد حمایت واقع شد و نهایتا موجب مباحثه در رسانه های گروهی گردید به این ترتیب تظاهر کنندگان موفق به جلب حمایت بخشی از افکار عمومی شدند و برای دولت سوئد نیز این امکان بوجود آمد با ارزیابی و با تکیه بر افکار عمومی در رابطه با لیبی سیاست بهتری اتخاذ کند اما در کشورهایی که حکومتهای ایدولوژیک حاکم هستند از آنجمله در ایران، اصول اداره جامعه، حقیقت مطلق و مقدس شمرده می شوند و به زیر سئوال بردن این اصول از گناهان کبیره ونابخشودنی بحساب می آید. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آیت الله خمینی در واکنش به اعتراضات مردمی در سخنرانی مشهور خود خاطر نشان کرد بعد از هر انقلابی چند هزار از افراد فاسد را در مکانهای عمومی به دار می کشند و آتش می زنند به این ترتیب غائله پایان می پذیرد و سرانجام نیز با تائید او هزاران تن از زندانیان سیاسی به جوخه های اعدام سپرده شدند.

رژیم جمهوری اسلامی در طول حیات خود بارها نشان داده است پاسخ تظاهرات مسآلمت آمیز را با زندان، تجاوز و شکنجه پاسخ می دهد و به دلیل است پشتیبانی افکار عمومی را از دست داده است وتنها با سلطه ی پلیسی قادر به ادامه ی حیات می باشد در چنین وضعیتی، اپوزسیون آزادیخواه برای پایان دادن به سلطه ی پلیسی رژیم قبل هر چیز نیازمند حمایت افکار عمومی می باشد پرسش اساسی اینست احزاب و سازمانهای سیاسی سرتاسری که ادعادی دمکراسی خواهی دارند آیا به خواسته های افکار عمومی اهمیت می دهند؟ برای مثال در سال ٢٠٠٦ در شهرهای آذربایجان تظاهرات عظیم مردمی بر علیه رژیم ایران برای رفع ستم ملی روی داد رئالیسم سیاسی حکم می کرد تشکلات سیاسی که خود را سرتاسری می نامند به ارزیابی افکار عمومی در آذربایجان می پرداختند و برای جلب پشتیبانی افکار عمومی با ارائه ی پلاتفرمهای معین خواستار حقوق برابر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دربین آحاد مردم به دور از وابستگی های اتنیکی می شدند در حال حاضر یکی ازخواسته های مردمی در آذربایجان، حقوق برابر زبانی می باشد اما اگر از استثنات صرفنظر کنیم تا حال تشکلات سیاسی که خود را سرتاسری می نامند بطور واضح و روشن از حقوق برابر زبانی در ایران دفاع نکرده اند.

جهانی شدن ارزشهای انقلابی

در گذشته انقلابات اکثرا شخصیت محور و ایدولوژیک بودند و بعضا این انقلابات از نظر ماهیت با همدیگر تفاوت چشمگیری داشتند برای مثال جنبشهای ناسیونالیستی را با جنبشهای کمونیستی مقایسه کنید در حال حاضر انقلاب دیجیتالی باعث شده است دانش سیاسی بویژه در کشورهای استبداد زده افزایش یابد و خصوصا جوانان به جای شخصیت پرستی و ایدولوژیهای معین، تجربه کشور های آزاد را الگو قرار داده و از ارزشهای دمکراتیک مثل آزادی بیان، آزادی انتخابات، آزادی تشکلات و غیره حمایت کنند ظاهرا حرکتهای آزادیخواهانه نیز در کشور های عربی در این راستا صورت می پذیرد.

در حال حاضر در ایران جنبشی به نام جنبش سبز وجود دارد چند شخصیت سیاسی از جمله میر حسین موسوی و مهدی کروبی نقش محوری در این جنبش دارند و آنان از استمرار حکومت ایدولوژیک اسلامی در ایران حمایت می کنند بعضی از جریانات سیاسی که خود را سرتاسری در ایران می نامند و ادعای دمکراسی خواهی دارند از جنبش سبز حمایت می کنند طرفداران این جریانات سیاسی برای توجیه عمل خود سعی می کنند توجیهات قانع کننده ارائه دهند حتما می دانید روحانیون در رابطه با پاره ای از احکام دینی تفاسیر متفاوت و بعضا متضاد با همدیگر دارند متاسفانه در ایران تفسیر دلبخواه به شیوه ی روحانیون در حوزه ی سیاست هم راه پیدا کرده است و بعضا ما آدم ها را بجای گفتار صریح و اعمالشان دوست داریم بر اساس تفسیر دلبخواه قبول کنیم برای مثال در شروع پیدایش جنبش سبز افرادی کوشیدند با تفاسیر عجیب و غریب میر حسین موسوی را گورباچف ایران نشان دهند البته بعضی از جریانات سیاسی که خود را سرتاسری می نامند با جنبش سبز مخالف هستند اما آلترناتیو آنها نیز در مبارزه با رژیم ایران شخصیت محور و ایدولوژیک می باشد برای مثال سازمان مجاهدین خلق را با مسعود رجوی و یاسلطنت طلبان را با رضا پهلوی در نظر بگیرید این نوع شیوه رفتار با واقعیت های سیاسی در ایران در تضاد می باشد در ایران جنبش های مختلفی مثل جنبش زنان، کارگران، اقلیتهای دینی، اتنیکهای غیر فارس و غیره وجود دارند این گرایشات سیاسی را نمی توان بر اساس شخصیت پرستی و با تکیه بر ایدولوژی های معین در مبارزه با رژیم ایران متحد و همسو کرد باید روشنفکران ایرانی این قابلیت سیاسی را از خود نشان داده بر اساس مخرج مشترک خواسته های افکار عمومی پلاتفرم دموکراتیکی بوجود آورند که زیر بنای فکری را برای اتحاد عمل نیروها ممکن می کند بنظر من حرکت ملی آذربایجان باید بر اساس پلاتفرمهای دمکراتیک همکاری خود را با نیروهای دیگر افزایش دهد و در براندازی رژیم ایران نقش فعالتری بر عهده گیرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.