رفتن به محتوای اصلی

ضرورت مبرم اتحّاد لائیک
18.02.2011 - 13:10

بی تردید مقطع تاریخی امروز ایران پیچیده ترین و دشوارترین و جانکاه ترین مقطع تاریخ معاصر این سرزمین است .ملت ایران در دشوار ترین شرایط وامکانات مبارزاتی در کار وکوشش خونبارترین نبرد مسالمت جویانه روبروی رژیمی تا بن دندان مجهّزو مسلح قرار دارد . اراده ی ملی ایرانیان برای نخستین بار با دستانی خالی و تنها با اراده ای استوار فریاد آزادی سر می دهد و از حاکمان خود که از درون قشرهای اجتماعی همین سرزمین بیرون آمده وامروز به قصد سرکوب هر چه بیرحمانه تر ِ هموطنان خود مصمّم برپای ایستاده اند ، ابتدائی ترین حقوق نه تنها شهروندی بلکه خیلی ساده حقوق انسانی خود را می طلبد.

در شرایط این چنینی غیر قابل باور ، نیروهای مبارز آزادی جو در بیرون از مرزهای وطن خفته در خون و سرکوب و اعدام با تلاش در صدد اند تا میان گرایش های سیاسی و اصلا ایرانیان پایبند به ارزشهای مسلم و شناخته شده ی دموکراسی توافق و وحدتی به وجود آورند . این نیروها که به جریان لائیک یا سکولر شناخته می شوند برای نخستین بار در تاریخ مبارزاتی ملت ایران وارد عمل سیاسی شده اند . قصد من در این نوشتار که می کوشم کوتاه اما جامع باشد ، می خواهد ایده ای را که این روزها در ذهنم می گذرد به مخاطبانم که هموطنانم هستند ، منتقل سازد . در صدد تحلیل و بررسی تئوریک نیستم . بلکه در صدد ام تا بگویم که در عرصه ی مبارزاتی سخت وسنگین وجانکاه وظیفه ای سنگین و تاریخی بر عهده ی نیروهای معتقد به دموکراسی و لائیسیته سنگینی می کند .

چرا؟ زیرا مبارزان لائیک در این نحو باور سیاسی در عرصه ی سیاسی ایران بسیار جوانند هر چند برخی از آنان به سال سالمند باشند . زیرا این گرایش لائیک یا سکولر ، ساده بگویم گرایش سیاسی ایست که به وجه زمینی انسان ، همین زندگی معمول و ساده ی تن و حیات جسمانی تکیه می کند و می خواهد تا در زیست اجتماعی و روابط آن راحت و آسوده خاطر و بی دغدغه و بی ترس و وحشت ادامه ی حیات دهد . بدیهی ست که چنین نحو زیستنی آنهم به سان اصلی سیاسی و ارزشی عام در عرصه ی مبارزاتی سیاسی / اجتماعی ایران اگر نگویم ناشناخته اما معمول نیست . زیرا در مقابل این جریان وانسانهای آزاده جو دو جریان تاریخی ایستاده که یکی از آندو تمام عرصه های فکری/ فرهنگی/ اجتماعی/ اقتصادی/نظامی/ و حاکمیت را در اختیار دارد . با تمام نیرو

در کار وکوشش نابودی تلاشهای آزادیخواهانه است ودر صدد است تا هر حرکتی را به وحشیانه ترین متد های انسان ابتدائی پیش تاریخ سرکوب ونابود گرداند .

شکل گیری جنبشی سیاسی که هدف های خود را بر مبانی لائیسیته می نهد و آنرا در عرصه ی فعالیت های سیاسی در کانون مبارزات قرارمی دهد ، میباید در عرصه ی عمل راه خود را به میان توده های داخل ایران باز کند . از آنجا که نظام سیاسی لائیک در ذات خود نظامی مسالمت جو وصلح طلب است و از آنجا که در اساس تشکیلاتی خود بر تحقق حقوق فردی و آزادی های بی چون وچرای انسانی فراسوی تمام مرزبندیها و محدودیت ها تکیه می کند . واز آنجا که نگرش سیاسی لائیک بر نظامی سیاسی می اندیشد که هویت انسانی و صرفا انسان را با نادیده گرفتن تمام تفاوت های صوری ِ تفرقه افکن مورد نظر دارد و از شأن انسانی دفاع وحمایت حقوقی /

سیاسی می کند ، باری این ذهنیت سیاسی به سادگی می تواند در میانه ی قشر ها و گروه های اجتماعی ایران با سازمان دهی های دقیق راه خود را بگشاید و پیش رود و تمام عرصه ی سیاسی آینده ی این سرزمین را در تصرّف حود آورد و به نیروئی سیاسی آنچنانی مبدّل گرد که حرف نخست را خواهد زد .

اما گرایش لائیک تا زمانی که به وحدتی استوار و یکپارچه از سوی مدافعان و کنشگران آن نرسد نمی تواند به نیروئی سیاسی کار ساز مبدّل گردد و پیام انسانی خود را به میانه ی مردم ایران ببرد . این وحدت و پکپارچگی مطلق تا آنجا حائز اهمیت است که گرایش لائیک در مقابل نظامی سیاسی / دینی تا بن دندان مجهّز قرار گرفته که تمام ابزارهای فرهنگی /تاریخی و تمام امکانات مادی و معنوی غلبه بر حیات و فکر وذهن ایرانیان را به برکت عناصر تباه تاریخی در اختیار دارد . و کلیه ی ابزارهای تبلیغاتی رژیم شب و روز به دروغ پراکنی و تهمت و افتراهایی علیه ذهنیت لائیک دست می یازند . تمام این دروغ پراکنی ها در راستای باورهای دینی جامعه جهت گیری شده و میکوشد با تکیه بر اعتقادات اسلامی توده چهره ای مطلقا پلید و لاابالی و ضد دین و ضد اخلاق و حرمت و به اصطلاح دین بنیادان ، ضّد کرامت انسانی ، از لائیسیته یا سکولاریسم به جامعه بدهد . نبایدفراموش کرد این تبلیغات

در میانه ی بخشهای وسیعی از جامعه ی شهری/روستایی که در این سه دهه با سیاست های رژیم در هم آمیخته شده اند ، تاثیرگذار بوده و هست . به این جهات و دلایل افزون دیگر مدافعان گرایش لائیک بنا بر نقش و وظیفه ی تاریخی که برعهده دارند مکلف اند با تمام نیرو و صادقانه و متعهدانه در انیشه ی وحدتی عام وفراگیر باشند و از تشکیلات جدا جدا به پرهیزند . مدافعان لائیسیته امروز بیش از گذشته ی جریانهای سیاسی به وحدت نیازمنداند زیرا بدون وحدتی کارساز و راستین نمی توانند مطلقا بر شرایط سیاسی ایران ، شرایطی که بطور جّد حیات ملی مارا تهدید می کند ، اثر گذار باشند باید توجه داشته باشیم ما امروز در مقابل شرایطی گرانبار ، حساس ، وبسا خطرناک و تهدید کننده واقع ایم . چنین هشیاری لزوم فکر وعملی بیش از پیش هشیارانه را به ما ایرانیان الزام می کند . وطن ما دستخوش روزگاری طوفانی ست و از هر سو در محاصره دشمنان داخل وخارج واقع ایم . مسئولیت های هر ایرانی ، امروز بسیار فراتر از روزگاران پیش است . به این ملاحظات ضرورت رسیدن به وحدتی یکپارچه و مطلق در میانه ی باورمندان به اندیشه ی لائیک را مدار این نوشته قرار می دهم . در جریان عمل این باورمندان مکلف اند تا به راه های وحدت با دیگر گرایش ها از هر نوع آن بیندیشند و ضمن حفظ هویت لائیک خود با آنان به یگانگی سیاسی / میهنی برسند . بنا براین ملاحظات می کوشم عنا صر اصلی وحدت لائیک را در این نوشتار توضیح دهم تا دلایل و جهات رسیدن به یکپارچگی برای همگان بهتر روشن گردد . گرچه کوشندگان لائیک کما بیش با خصلت های این نگرش یا ذهنیت آشنائی دارند.

تاریخ سیاسی جهان و عمدتا کشورهای متمدن نشان میدهد که جوامع پیشتاز ، نیرومند از جهت فرهنگی /اقتصادی/ علمی /سیاسی همگی در طرح های ملی خود برای دستیابی به نظامی انسان مدار ِ انسان ساز بر وحدت لائیک تکیه کرده اند و برآن اساس از تفرقه ها و جدائی ها گذشته اند . و جامعه ی خود را به تعالی و انسان های آنرا به رشد وبلوغ رسانده اند .

اما وحدت لائیک

ـــــــــــــــــــــ

همان گونه که کلمه ی لائیسیته از ریشه ی یونانی laos به معنی مردم ، توده ، انبوه انسانی می آید ، نیز این کلمه، laos ، وحدتی را نشان میدهد که داری جامعیتی گسترده و پهناور است . این وحدت از نوع اتحادی نیست که جمع معتقدان به نظامی سیاسی ، عقیدتی ،فکری یا دینی را می سازند . وآن نه از نوع وحدتی ست که مجمعی از انسانها را پیرامون ارزشی قومی گرد می آورد . وحدت لائیک با وحدت زبانی که قومی یا ملتی را گرد خویش آورده و بدانها از این وجه [زبان] هویتی می بخشد ، نیز ارتباطی ندارد . شکل های گوناگون این وحدت ها یا امور مشابه دیگر که بر مدار عنصری خاص از عناصر زیست اجتماعی انسان تکیه می کند نیز ارتباطی ندارد.

شکل های گوناگون این وحدت ها برآنند تا جمعی از مردمان را حتی در درون ساختار اجتماعی معین که " ملت" نامیده می شود ، گرد یک یا چند از این پدیده ها فراهم آورند و آنان را از دیگرانی که فاقد آن خصوصیت یا خصوصیات اند ، جدا ساخته و بدیشان چهره ای یا هویتی معین بخشند . ایده ای که برخی از وحدت ها را انتبأ بخشیده و مردمی را به نوعی به یگانگی می رساند ، می تواند خطر ناک و فاجعه آفرین باشد . کافی ست در این باب به فاجعه ی یوگوسلاوی سابق بنگریم و یا خاورمیانه را به بینیم که عنصر هویت بخشی به مجمعی از انسانها و با ابتنأ بر ایده ای چون مذهب ، زبان ، نژاد یا قومیت که اساس تشکّل هایی این چنین است تا چه حد زیان بخش

بوده و انگیزه های لازم را برای جنگ وکشتار جمعی و قتل عام ها فراهم می سازد . لازم نیست زیاد دور رویم . امروز همه ی ایرانیان با تمام سلول های وجود خود معنای این گونه وحدت ها را درک می کنند . بیش از سه دهه است مردمی که در چهارچوب ساختاری جغرافیائی/ سیاسی بنام "ملت" ایران از آغازین پیدایش خود زیسته و می زیند، با ابتنأ برایدئو لوژی جنایتکارانه ای که وحدت ملی را از میان برداشت وبا تکیه بر وحدتی دینی / اعتقادی مردمی واحد و صلح جو را در مقابل یکدیگر قرار داد و حاکمیتی تبهکار را به وجود آورد که اساس وحدت را بر اعتقاد و تعهد کامل عملی بر اسلام نهاد و هر آنکس را که به هر شکلی بدین تعهد گردن ننهاد از کلیه ی حقوق انسانی خود محروم ساخت ومی سازد . یکی از شاخص های همین گرد آمدن خواسته ناخواسته ی ایرانیان پیرامون وحدت

دینی آوارگی میلیونها ایرانی در سراسر جهان است و در کنار آن ضربه های هولناک و مرگ آفرینی است که این میهن به آتش و خون خفته فقط از جریان وحدت جویی اسلامی و بنام " امت اسلامی" در یافت کرده است .

بنابراین وحدت یا وحدت هایی که پیرامون باورهای دینی پدیدار می شود یا انگیزه ی آنها تشخّص و برجستگی قومی ، زبانی یا حتی فرهنگی چونان عنصر جدایی طلب است ، بنا برتجربه های مکرّر وبیشمار تاریخی که هم امروز علاوه از کشور ما در این یا آن منطقه ی جهان نیز در جریان است و هر روز جان صدها بل هزاران انسان را می گیرد ، نشان میدهد که منشأ خونریزی ها و جنایات ضّد بشری ، جنگهای داخلی ، منطقه ای و رشد وبالش کدورت ها ، دشمنی ها ی ماندگار در اجتماعات انسانی همین وحدت ها بوده و هست . مورد یوگوسلاوی سابق وتکیه و تاکید ناسیونالیست های افراطی نژادپرست بر هویت های یاد شده و اصرار بر وحدت یا وحدت هایی که بر بنیان این امور ساخته و پرداخته شد ، دیدیم که چگونه قتل عام هایی را در بوسنی و بر علیه مسلمانان بوسنیاک

ودر کوسووبرعلیه اقلیت رومانی تبار تدارک دید و تا مرز نسل کشی و نابودی قومی از سوی صرب ها و رهبران جنایتکار آنروز صربستان پیش رفت . لذا تمام این نوع قتل عام ها وجنایات برعلیه بشریت ریشه در همان وحدت نژادی ، قومی، دینی ، زبانی ،ملی گرایی افراطی و اموری ازاین نوع داشته و به انجام رسیده است . که هولناک ترین این وحدتها وحدت هویّت جوی نژادی/ناسیونالیستی ناسیونال سوسیالیسم رایش سوم آلمان بود که طی شش سال جنگ جهانی دوم جان پنجاه میلیون انسان را در چهار نقطه ی جهان گرفت .

اما وحدت لائیک یا بگوئیم سکولر، وحدتی ست به نحو مطلق فاقد هر وجه تشخّص بخش و جدائی آفرینی که بخواهد تمایزی را برجسته سازد و در ماهیت خود با هیچ یک از وحدت های یاد شده وجه اشتراکی ندارد .

وحدت لائیک اتحادی ست که انسانها را از تنگنا های مفاهیم و ایده ها یا ارزش هایی که مرز یا مرز هایی را میان آنان برقرارساخته و از دسترسی به تفاهمی و اقعی وصلح آمیز و کاملا آزادباز می دارد ، دور ساخته و آنان را در یگانگی صلح آمیز و در معنای راستین و محقق آن ، گرد هم می آورد . به انسانها این فرصت را می بخشد که بدور از سلطه جویی ، فارغ از فرادستی و فرو دستی به تبادلآزادانه ی اندیشه ، نظرات ، و ایده های که برخاسته از هر مبدئی سیاسی ، تربیتی ، فلسفی حتی دینی باشد ، بپردازند و ابزار و وسایل لازم برای رسیدن به تفاهم هایی گسترده تر را ضمن حذف تفاوت های جدایی بخش و در جهت رشد همکاریهای انسانی کلان فراهم آورند .

که قهرا تحقق این امر در مقام اول بر عهده و تعهد دولت لائیک است . نمونه ی تحقق یافته و شاخص این وحدت ، وحدت اروپاست که فراسوی هدف های اقتصادی ، وحدتی ست که هر روز گامی بیش در حذف تفاوتها و جدائی های برآمده از تنگ نظری های ملی جویی در اروپا را به پیش می گذارد . جالب آن است که میان فرماسیون های سیاسی کشور های اتحادیه آنانی با دامنه دار شدن وحدت اروپا و گذر آن به کشور هایی که دیانتی متفاوت از دیانت رسمی کاتولیک رومن و فرهنگ اروپایی دارند مخالف اند که در بن اندیشه ی سیاسی شان ارزش و اعتبار به ژرفا رفته ی ذهنیت لائیک هنوز جا نگرفته است . مثل تمام احزاب راست افراطی اروپایی که در مآل به نحوی

برتری قومی یا نژادی باور دارند . براین قرار بوده که " جبهه ی ملی" فرانسه در سیاست های خارجی خود دست دوستی به رژیم اسلامی ایران داده است .

بنابراین میان وحدت لائیک که بر اصل جمهوریت لائیک تکیه می کند وآن نوع وحدتی که از اندیشه ای فرقه جو و جدائی طلب پیروی کرده و هر گونه مدارائی نسبت به دیگران را به جز تحمیل نظر خود در هویت سیاسی خویش رّد می کند ، هیچ تشابه ممکنی وجود ندارد. زیرا جمهوری لائیک که تضمین های لازم عملی را در راستای ا ِعمال و اجرای آزادیها برای شهروندان فراهم می کند ، با فاصله گیری از مرزبندی های دینی ، عقیدتی ، ایدئولوژیک ، قومی و غیره قاطعانه انسان هارا زیر چتر خود تجمّع می بخشد . جمهوری با تکیه بر وحدت لائیک خواستها و حقوق مشروع اقوامی را که در محدوده ی جغرافیائی/ سیاسی ملی زندگی می کنند به وجه قانونی تضمین و حراست میکند . با اطمینان می توان مدعی بود که حقوق اقوام درون واحدی جغرافیایی/سیاسی تنها با ملاکهای دموکراسی لائیک و در چهارچوب شرایط تاریخی/اجتماعی هر کشور و از آنجمله ایران قابل حّل و فصل به نحو دموکراتیک است . در صورتی که دیگر وحدتها که از پدیده ای خاص و محدود برآمده اند و جمعی محدود را شامل می گردندو دیگران را بیرون دایره می گذارند و به سادگی کلیه ی حقوق انسانی دیگران را نادیده می گیرند ، به راحتی به پیدایش اختلافات و دشمنی و خونریزی ها خواسته و ناخواسته دامن می زنند.

در فرهنگ وحدت لائیک واژگانی چون "دگر اندیشان " یا " خودی ها" ، که واژگانی ست جنایت آفرین و نفرت زا اصلا نه مفهوم دارد و نه شناخته شده است . چرا؟ زیرا نظام لائیک از همهء انسانها بدون توجه به اختلافاتشان استقبال کرده و همگان را باهر فکر واندیشه ای و از هر مبدأ و خاستگاهی مورد حمایت های مسلم حقوقی به نحو برابر قرار می دهد . برای نظامی سیاسی که جویای وحدت لائیک است فقط یک امر و یک پدیده مورد نظر است : اینکه همهء اعضأ جامعه با رغبت ومیل قانون عامی را بپذیرند که منافع فردی و جمعی همگان را حفظ کرده و هم زیستی در باور هایشان را ممکن می سازد .

به این دلایل روشن وشفاف نقشی سنگین و تاریخی برتعهد مبارزانی است که در صحنه سیاسی ایران دور یا نزدیک خود را به گرایش لائیک یا سکولر متعهد ساخته و می سازند . این نقش گرانبار ، چنانکه اشاره کردم ، در درجهء نخست وحدت و یکپارچگی تمام آزاد اندیشان این گونه را الزام می نماید تا در سایه ی چنین وحدتی استوار ، پایدار و مصممانه نیروی سیاسی توانمند و پر قدرتی را وارد عرصه مبارزات سخت و سنگین سیاسی ایران گردانند تا با ابتنأ بر روشهای عقلانی ناب بستر دموکراسی را در آینده ی این سرزمین به خون نشسته فراهم گردانند . و باز به تکرارگفته باشم که تمام کسانی که به دموکراسی می اندیشند میباید کلیه ی عناصر اختلاف زا را که برآمده از نگرش های محدود عقیدتی ست و آبشخورشان همان تکیه بر وحدت های محدود ی است که توضیح دادم ، الزاما و باید از تفکر و اندیشه ی خویش بیرون رانند و به کناری نهند . درغیر این صورت حرکت های سیاسی را دوباره به چنان تباهی هایی دچار خواهند ساخت که شاید ملت ایران هرگز نتواند آنها را جبران کند . هشیار باشیم و مسئول، و خرد ناب خویش را و فقط آنرا آویزه ی خویش گردانیم . به امید آنروز.

پاریس 15 فوریه 2011-02-15

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.