رفتن به محتوای اصلی

انقلاب تونس و رهبران اسلامی ایران!
24.01.2011 - 18:10

انقلاب تونس و رهبران اسلامی ایران!حضرات آیت الله ها خودتان هستید!

دراین رابطه یک نکته واقعیت دارد ودرست است که اکثر مردمان کشورهای اسلام زده، از بنیاد نا آگاه نگهداشته شده اند، اما بی تردید خرنیستند، آنگونه که ملاهای جمهوری اسلامی می اندیشند و می خواهند به قول خانم دکتر رهنورد "از آب گل آلود ماهی بگیرند"! این مسئله کاملا روشن بوده و هست که توده های مردم در سرا سر جهان اگر چه از نظر سیاسی، نا آگاه نا آگاه هم باشند، هنگامی که یک سیستم غیر مردمی و یک مشت آدم جاه طلب و خودخواه و زرنگ و بچاپ، بر آنها حکومت کند و ابتدائی ترین حقوق سیاسی و اقتصادی آنها را زیر پا بگذارد، دیر یا زود، خیلی ساده از کوره در می روند و برای بر کناری آن حکومت نا مردمی، به یک ریسک خطر ناک دست می زنند. ما نخست تحمل رنج بار پنجاه ساله پهلوی هارا که از نظر تاریخی لحظه ای بیش نیست، از طرف مردمان ملتهای ایران، دیدیم و با شگفتی ملاحظه هم کردیم که آنها این ریسک بزرگ و ازجان گذشتگی را، در سال 1357 خورشیدی درمام میهن کردند و آن رژیم قدرتمند را ضرب الاجل بزیر کشیدند. اگر نتیجه آن موفقیتی به سود توده های مردم نداشت، بدون شک بر می گردد به همان حاکمیت نا آگاهی و نبودن اتحاد بین نیروهای انقلابی. آرزو داریم این نکته در تونس بقول آقای بنی طرف، عرب هم میهن ما، که بالاترین رقم تحصیل کرده درآن کشور وجود دارد، به بن بست بر نخورد و بلائی که برسر ما آمد، برسر مردم تونس نیاید. نگاهی گذرا به سنجش تحلیل گران وصاحب نظران درباره انقلاب مردم تونس و کسب اخبار و اطلاعاتی در صفحات روزنامه ها می تواند برای ما مفید باشد. من به یقین اطمینان دارم که مردمان غیور وشریف ما این بار دیگر اشتباه سال 1357 را مرتکب نمی شوند و بعد از سر نگونی اسلام و جمهوری اسلامی در ایران، اتحادی بوجود خواهند آورد که ملتهای ما دچار کمترین درد و رنج بشوند. درهرصورت، درباره سر نگونی رژیم فاسد ایران درسال 1357، تئوری های فراوانی، مطرح بود. عده ای این کار را بسیار ساده می دیدند و تصمیم سران جهان غرب برای سقوط شاه را بر اساس اظهارات خود مرحوم محمد رضاشاه ارزیابی می کردند و هنوزهم می کنند، که در مصاحبه با فرستاده ژیسکاردستن رئیس جمهور آن زمان فرانسه، گفته بوده:

"من‌ مي‌خواهم‌ با يك‌ مرد سياسي‌ صحبت‌ كنم، نه‌ يك‌ نماينده‌ ديپلماتيك، لذا حرف‌ هاي‌ من‌ ممكن‌ است‌ به‌ نظر شما كمي‌ خشن‌ بيايد من‌ تقريباً‌ در صحنه‌ سياست‌ داخلي‌ ايران‌ تنها مانده‌ام‌ و خيلي‌ ها مرا ترك‌ كرده‌اند... من‌ از خود مي ‌پرسم‌ آيا سياست‌هاي‌ خارجي‌ هم‌ ازمن‌ روي‌ گردان‌ شده‌اند؟ آيا در غرب‌ توطئه‌اي‌ عليه‌ من‌ جريان‌ ندارد؟ آيا آنها تصميم‌ نگرفته‌اند كه‌ مرا رها كنند؟ آيا فكر نمي‌كنند كه‌ من‌ از مرز بدون‌ بازگشت‌ عبور كرده‌ام؟" خوب، بسیار ساده است که به چند پرسش شاه سابق پاسخ مثبت دادن و خودرا از طرح مسائل بغرنج تری رهانیدن، بدون آنکه علل را بر رسی کنیم. عده دیگری معتقدند که شمشیر اسلام برا بوده و توانست رژیم شاه که قوی ترین ارتش خاورمیانه را داشت، به زانو در آورد! اما به قول حکیم خیام نیشابوری: "کای بی خبران راه نه آنست و نه این". لذا بنظر واقع بینان سقوط شاه نه این بود و نه آن، بلکه بوجود آوردن دره عمیقی بود که بین مردم ایجاد شد و در نتیجه به نفرت نسبت به رژیم حاکم تبدیل گردید. البته خود شاه به سر نگونی حاکمیت خود کمک رساند در آنجائی که به توصیه آمریکا در مساجد را باز گذاشت و کمونیستها را قلع و قمع نمود. امروزه برای همه روشن است که این دره عمیق تر شده و تنفر مردم نیز بیشتر. لذا جمهوری اسلامی از رژیم شاه به مراتب قسی القلب تر است. این که در کنفراس گوادلوپ برخی از سران غرب از شاه روی بر گرداندند، طبیعی بود، زیرا برای آنها شاه مهم نبود، بلکه منافع اقتصادی خود مهم بود و هیچ کسی در این تئوری تردیدی ندارد. اما فراموش نکنیم سیاست غلط شاه و نا رضایتی مردم در بوجود آوردن این دره عمیق بین یک عده معدود (هزار فامیل) و اکثریت مردمان ملتهای ایران عامل اصلی انقلاب ایران بود. امروز نیز در سایه اسلام علی داریم که صادق محصولی ها و نظیر او در کوتاه مدت میلیاردر می شوند و به این تنفر از اسلام افزوده اند. در هر حال، همان گونه که واقعیت نشان می دهد به دلیل حاکمیت دهها ساله دیکتاتوری، ناآگاهی مطلق برجامعه پرده تار و خاکستری رنگی کشیده بود و این زمینه را برای پذیرش تعصبات خشک مذهبی و حاکمیت علی کردانها و صادق محصولی ها را آماده کرد. البته که نقشه آن با سیصد هزار واعظ در مساجد آماده بود، فراهم می کرد. با تأسف ملاهای شیعه حد اکثر سوء استفاده را از این موقعیت و نارضایتی عمیق مردم کردند. کافی است شما زیاد دور نروید و خوب به صفحات برخی از روز نامه ها و مجلات ایران و کشورهای اروپائی فقظ یک سالی قبل از انقلاب 1357 نگاه کنید. به روشنی هم ندانم کاری و جاه طلبی و خودبزرگ بینی گردانندگان ایران را خواهید دید و هم سیر سرازیری بدون ترمز که آنها طی می کردند به چشم می خورد. ازجمله آن ترس و وحشت از نفوذ شوروی سابق و ازکمونیسم بارهنمود ومشورت آمریکا چشمهای شاه را برواقعیت بسته بود و او در هر روشنفکر منتقدی یک چپ رادیکال می دید و باید نابودش کرد یا زندانی نمود. بدین ترتیب در هرخانواده ای حد اقل یک جوان ناراضی از دستگاه و رژیم کشته شده، یا زندانی بود. درچنین فضائی یک تضاد بین مردمان ملتها با رژیم حاکم بوجود آمده بود که غیرقابل ترمیم دیده می شد. دقیق همین تضادرا بن علی رئیس جمهور تونس و خانواده اش با مردم این کشور بوجود آورده اند. نباید فراموش کرد، این یک خطر بزرگ است (شاید تونس بدلیل سطح بالای افراد دانشگاهی یک استثنا در کشورهای اسلامی باشد). اما بعد از هر رژیم فاسد سکولار مانند رژیم شاه و بن علی به علت حاکمیت نا آگاهی و تعصب چرند که بخشی ازفرهنگ همه کشورهای اسلام زده است، خطر اسلامی شدن وجود دارد. ازتعصب چرند وعادتی حرف می زنم به این دلیل که هیچ اروپائی باور نمی کرد، مردمان ملتهای ایران با آن فرهنگ کهن وشهرهای مدرن و نیمه اروپائی، روزی از یک رژیم متعصب و قرون وسطائی و عقب مانده، حمایت کنند. احتمالا به همین دلیل است که آیت الله شیخ محمدعلی تسخيری دبير مجمع تقريب مذاهب اسلامی بخود جرأت داده و در گفتگو با خبرنگار مهر ادعا کرده است: "انقلاب مردم تونس دراعتراض به ضديت با دين بود نه مسئله نان و کار"! (نقل از سایت روشنگری) خوب، این آیت الله، تقریبا هم سن و سال بنده آن قدر هم پوک مغز و بی شعور نیست که واقعیت ها را نبیند و تظاهرات مردم را زیر ذره بین نگذارد که تنفر بیش از حد مردم تونس از خاندان بن علی و در بعضی شهرها اعتراض به 70 درصد بیکاری و دست فروشی و دکه داری دانشگاهیان و خود سوزی جوانان به دلیل نداشتن در آمد و توهین پلیس بوده نه مذهب! برای خاطر این آیت الله که فکر نکند مردمان ملتهای ایران هنوز در ناآگاهی بسر می برند و بعلاوه دستگاه خشن اسلامی هم در ایران جلو اخبار درست را نیز سد نموده، پس مردم دسترسی بهیچ خبری ندارند و وعظ و حرفهای ناب او جا خواهد افتاد، ما خوانندگان عزیز را به بعضی از عکسهای تظاهرات مردم تونس که نان در دست دارند و در صفحات تلویزیوناها دیده شده اند و در برخی سایتها، از جمله روشنگری درج گردیده است، رجوع می دهیم. این آیت الله نمی بایستی دروغ بگوید و توجیه گری کند، عکسها نشان می دهند و بنحوی به دست هم میهنان ما می رسند که مردم علیه بیکاری و گرسنگی و با دردست گرفتن نان تظاهرات کرده اند، نه بخاطر مذهب! ما به این آیت الله یاد آور می شویم که طبق نظر آگاهان سیاسی حرکتهای اسلامی کمترین نقش را در این انقلاب دارند. برنارد اشمیت در مقاله مفصلی، ترجمه از نادر ساده، درباره برخی از احزاب اسلام گرای تونس، از جمله حزب اسلامی"تولد دوباره"، نوشته است: "رئیس این حزب بنام "راشد الغنوشی" در صدد است به تبعید خود در انگلستان پایان دهد و به تونس بر گردد". پس ایشان درداخل تونس نبوده اند ونقشی هم به احتمال قوی نداشته اند و در خارج هم تا کنون نامی از ایشان برده نشد است و یا حد اقل من نشنیده ام. در ادامه در رابطه با نقش نیروهای اسلامی در انقلاب تونس می نویسد: "البته که اسلامیست های سازمان یافته در داخل تونس نقشی مشهود در جریان قیام نداشتند. در خارج نیز تنها تعدادی در طرفداری از"حركة النهضة" در لندن و پاریس در اتحاد برای حمایت از اپوزیسیون شرکت کردند". این تحلیلگر در ادامه در باره انقلاب مردمی تونس، آورده است: "همان طورکه همگان آگاه شده اند آغاز آن در دومین هفته دسامبر 2010 با شورش بیکاران جرقه خورد. نقش تعیین کننده را نیروهای اپوزیسیون درون اتحادیه عمومی کارگران تونس داشتند که از روز اول یک جنبش سندیکایی بود". درجای دیگر ازیک نویسنده دیگر بنام احسان نوروزی، می خوانیم: "خیزش انقلابی مردم تونس که در نیروی محرکه آن اثری از مذهب، افراط‌گرایی اسلامی یا ایدئولوژی خاصی به چشم نمی‌ خورد، یک دیکتاتوری ۲۳ ساله را در چهار هفته بر انداخت. انقلابی که تثبیت پیروزی‌اش معادلات سیاسی در جهان عرب را دگرگون خواهد کرد". اینها نکات بس مثبتی هستند که باید بخاطر بسپاریم و درآینده ایران مرتکب خطای نابخشودنی انقلاب بهمن1357 نشویم. بخاطر بیاوریم که نیروهای چپ و دمکرات و ملی گرا و مجاهد درایران و قبل ازهمه کارگران صنعت نفت و همافران قهرمان انقلاب کردند اما اسلامیون افراطی که تعدادشان هم ناچیز بود گلچین آن شدند. این نکته هیچ چیز دیگری را نمی تواند ثابت کند، مگر نا آگاه نگهداشتن توده ها و اثرتبلیغات زهرآگین و دروغین، و نیرنگ بازی ملاها و قبل از هر چیز نبودن اتحاد بین فعالان جنبش. درهر صورت آن عزیزانی که شمه ای از مسایل اقتصادی را می دانند، خوب متوجه بوده وهستند که همه کشورهای سرمایه داری تولید کننده چه اروپائی وآمریکائی آن، وچه آسیائی تازه به دوران رسیده آن فقط در فکر غارت کشورهای تک محصولی نفت خیز مانند ایران، تونس، عربستان سعودی و غیره بوده و هستند و نیاز به دیکتاتوران در این کشورها دارند که بتوانند در عوض با صادر کردن تولیداتی که در کشور خود کمترین خریداری دارد به غارت ثروت کشور ادامه دهند، مانند ابزارهای جنگی، مواد بنجل شیمیائی، از همه نوع آن و رآکتور اتمی از نظر تکنولوژی مدرن و غیره. سیاست همه دیکتاتوران در جهان بر این مبنا است که مردم را از نظز زندگی در تنگنا بگذارند و اقتصاد مملکت را کاملا وابسته کنند که بتوانند به حاکمیت خویش به طور راحت و بدون درد سر داخلی، ادامه بدهند. برای نمونه ایران با زمینهای مرغوب کشاورزی که دارد می توانست و می تواند تمام خاورمیانه را نان بدهد، اما ما مواد غذائی وارد می کردیم! زیرا تولیدات کشاورزی نداشتیم و اگر واردات قطع می شد و یا ما با تحریم اقتصادی رو برو می شدیم و نفت به فروش نمی رفت، همه کم در آمدان می بایستی از گرسنگی بمیرند. این سیاست برای کسانی که فقط نیروی کار خودرا برای زندگی دارند و هیچ ثروت یاپشتوانه مالی ندارند، یک وابستگی خطر ناک است که مانند شمشیر دومکلاس بر روی سر آنها آویزان است که با کوچکترین حرکتی برفرق انسان فرود می آید. تمام حکومتهای مستبده این رامی خواهند و بدون آنکه رفاه توده ها را در نظر بگیرند، دست به معاملاتی می زنند که خشم توده ها را دو چندان می کند. آن زمانی که شاه قرار داد رآکتور اتمی را باکشورهای اروپائی بست، همه آگاهان می دانستند، او می توانست با نفت و گاز خودش که خیلی ارزان صادر می کرد، 28 برابر ارزانتر از رآکتور اتمی برق تولید کند. اما او می خواست چیزیکه مردم اروپا خود آن را رد می کردند، وارد کند و پز مدرنیته بدهد و بعلاوه رهبران این کشورها را بعنوان حامی حکومت خود داشته باشد!

دقیق، هم میهن مبارز، یوسف عزیزی بنی طرف، مقایسه بسیار جالب سیاسی و اقتصادی بین رئیس جمهور تونس وبستگانش باخاندان پهلوی درایران پیش ازانقلاب بدست داده است که استناد به آن لازم است. او می گوید: "تمرکز قدرت در دست زین العابدین بن علی وتمرکز ثروت در دستان او و همسرش و بستگان همسرش و به تبع آن، فساد اقتصادی و سیاسی و اختلاف طبقاتی واجتماعی انگیزه های نیرو مندی رابرای تحریک مردم به جان آمده ازدیکتاتوری فردی بن علی به وجود آوردند". آقای بنی طرف درچند سطر پائین تر در این مقاله می گوید:"گر چه تونس طی دو دهه گذشته و به گواهی سازمان های بین المللی ازرشد اقتصادی بالایی برخوردار بود و به نوعی "ببر اقتصادی" آفریقا نام گرفته بود اماهمچون رژیم شاه، خودکامگی و بستن فضای سیاسی و فساد خانواده حاکم، کار دست دیکتاتور تونس داد. لیلا بن علی همسر زین العابدین بن علی را می توان با اشرف پهلوی و روسای فاسد پارلمان تونس را می توان باروسای بی بو وخاصیت دوران شاه یعنی ریاضی و شریف امامی مقایسه کرد". این یک مقایسه جالب است و بحقیقت نزدیک. مرحوم محمد رضا شاه نیز ضمن اینکه تسلط کاملی برطلای سیاه ایران داشت و یک رشد اقتصادی همانند بن علی، اما کاذب، بوجود آورده بود، دقیق ثروت مملکت را بین خانواده خود و اطرافیانش تقسیم نموده بود. برای مثال، بهترین زمینهای کشاورزی نمونه را برادران اش دراختیار داشتند و آنها تولیدات، بویژه برنج دم سیاه خود را نه در ایران بفروش می رساندند، بلکه صادر می کردند و در عوض رژیم شاه از آمریکا برنج پوست کنده وارد می کرد و انحصار دیگر واردات و همه بنجلات و مواد غذائی در دست اطرافیانش بود که مملکت و مردم را می چاپیدند. حالا ریخت و پاش این خاندان و برای مثال باخت بعضی شبهای اشرف پهلوی در قمارخانه های مونته کار لو، گاهی به دومیلیون دلار و بیشتر می رسیده و دیگر ولخرجیهای آنها از پول نفت بی حساب و کتاب بود. می گویند بعضی از درباریان ایران صبحانه را در منزل خود و شام و ناهار را در لندن و پاریس می خوردند. به گفته رضا تقی زاده عین همین ول خرجی ها را خانواده بن علی می کردند. به این جملات توجه کنید: "افشاگری ماه دسامبر ویکی ليکس، و اعلام ثروت ۳.۵ ميليارد دلاری خانواده بن علی، و دختر او که در فرانسه زندگی می کند و غذای خود را با هوا پيمایی شخصی سفارش می دهد، برای مردم ناراضی ازفساد و زورگويی حاکميت، درحکم قطره آخر بود و خشم خفته آنها را لبريز ساخت". این عمل دختر خانم بن علی با شام و ناهار خوردن درباریان پهلوی دراروپا و صبحانه درایران خشم مردمان ملتهای ایران و ملت زحمت کش تونس را بایستی بوجود آورد. بهرحال صادرات بی حد نفت در ایران باعث می شد که نیاز به کارگر برای استخراج آن بیشتر شود و کشاورزان زمینهای زراعتی دریافتی خود را از انقلاب سفید شاه و تقسیم اراضی، بدلیل نبود پشتوانه مادی برای کشاورزی و واردات مواد عذائی ارزانتر، رها کنند و به شهرهای بزرگ برای کار گری روی بیآورند. بدین ترتیب بیشتر زمینهای کشاورزی خشک و بی محصول می شدند. در کنار نا رضایتی کارگران حاشیه نشین به دلیل دوری از خانواده های خود و پذیرش انواع تحقیرها بخاطر کسب درآمدی، نارضایتی ها از رژیم رشد می کردند. در چنین جوی جوانان مبتکر ایران درآن زمان یک واقعیت را به صورت جوک یا بذله در آورده بودند که دهان به دهان می گشت، گویند: یک افسر شهربانی به یک دهاتی که در تهران حمالی می کرده، می گوید: "آهای مردکه حمال، بیا اینجا واین کیسه برنج 25 کیلوئی رابرایم ببر تهران شهر خیابان فلان. اینهم دو تومان مزدت. دهاتی پکی به قلیانش می زند وچیزی نمی گوید: افسر عصبانی می شود و می گوید: پدر سوخته مگر نشنیدی؟ دهاتی می گوید: "چرا شنیدم، جناب سروان، آخر با این حرف خوش، با این بار سبک، با این راه نزدیک و با این پول زیادت ببرم"؟! بهر حال اکثر به اتفاق این کارگران یا کشاورزان سابق و دیگر مردم خرده پا که باورمند بودند و فکر می کردند که اگر آیت الله ها به قدرت برسند حتما وضع اقتصادی و سیاسی آنها بهتر خواهد شد که با تأسف باید گفت، نشد، با جرقه ای به خیابانها ریختند و دیدیم که چگونه رژیم با وصف دستگیریها و کشتار بیرحمانه نتوانست دربرابر خشم و خیزش لاوار مانند مردم، دوام بیاورد. همین طور نیز بن علی و خانواده چپاولگر او نتوانستند در برابر هجوم مردم مقاومت کنند و با یک و نیم تن طلای بانک مرکزی به عربستان سعودی بهمان شهری که چندین سال پیشش ایدی امین فرار کرده بود، آمدند و رحل اقامت گزیدند. امیدواریم مردم تونس که بعد از استقلال از فرانسه آرزو داشتند یک سیستم دمکراتیک برکشور آنها حاکم شود وسی سال تمام حبیب بور قیبه را تحمل کردند و 23 سال هم بن علی و خاندان ترابلزی را پذیرفتند، اکنون دگر بتوانند به آزادی دست یابند و اجازه یک دیکتاتوری مانند ایران را ندهند. علاوه بر این همه تحلیل گران و صاحبنظران باور دارند که انقلاب تونس دلهره در دل همه رهبران دیکتاتوری و بویژه ملایان ایران و زمین لرزه ای در اکثر کشورهای عربی بوجود آورده است. مجددا رضا تقی زاده در نوشته اش می گوید:

"با وجود این، به نتيجه رسيدن جنبش کنونی مردم در تونس، و استقرار حکومت آزاد در آن کشور، ضمن اعلام تولد يک حکومت دمکراتيک تازه در سر زمين های مسلمان نشين، می تواند اميد مردم مصر و اردن، و حتی الجزاير را به داشتن فرصتی مشابه تشويق کند. در خليج فارس، حکومت بحرين که ناگزير از قطع یارانه های دولتی و در نتيجه افزايش قيمت هاست، بيش از ساير حاکميت های عرب منطقه خود را در قبال چنين حرکتی آسيب پذير می بيند. ساير نظام های مشابه نيز که برخورداری از ثروت های طبيعی کشور و ضايع کردن حقوق اساسی و اوليه مردم را سالهاست ورزش روزانه خود" کرده اند کاملا مصون از لرزه های اين جنبش نخواهند ماند. واکنش دو پهلو و انفعالی تهران به جنبش مردمی جاری در تونس حاکی از نگرانی های نظام سياسی جمهوری اسلامی از تاثير تشويقی اين موج بر جنبش آرام گرفته موسوم به «سبز» در ايران است". و یا احسان نوروزی، نقل قولی در نوشته خود آورده است مبنی بر این که تحلیلگران انقلاب تونس را آغازی در ریزش دومنه وار کشور های مستبده می دانند که او این را در جملات زیر، بدین صورت بیان نموده است: "آیا شبکه‌های اجتماعی می‌ توانند کاتالیزور تغییرات سیاسی باشند؟ برخی ازتحلیلگران سیاسی از «تاثیر دومینویی» آن درجهان عرب سخن می‌گویند و معتقدند این انقلاب می‌تواند نقطه آغاز موج دموکراتیزاسیون در جهان استبدادزده ومستبدپرور عرب باشد. اما آنچه صاحب‌‌نظران برسر آن بحث می ‌کنند، تاثیر اینترنت و شبکه‌های اجتماعی آنلاین بر تحولات سیاسی بی‌ سابقه‌ای است که در یک کشور آفریقایی رخ داده است". گرچه هنوز به اندازه کافی علاقمند به مسایل سیاسی در کشورهای جهان و پیش از همه "جهانسومی" وجو ندارد و امکانات کافی برای استفاده ازتکنولوژی مدرن بویژه درکشورهای دیکتاتور زده و فقیر بسیار کم است، اما متخصصین براین باور اند که رسانه های الکترونیکی و اینترنت نقش ارزنده ای درآشنائی مردمان ملتها باحقوق خویش و در به حرکت درآوردن آنها علیه همه دیکتاتوران دارد. درانقلاب آنلاین آمده است: "حکومت توتالیتر زین‌العابدین بن ‌علی، سال‌ها در کنار سرکوب سیستماتیک مخالفان، با سانسور و فیلترینگ گسترده، ارعاب و بازداشت وبلاگ ‌نویسان، سرقت اطلاعات و نفوذ به حریم خصوصی کاربران، تلاش کرد تا گردش آزاد اطلاعات در این کشور را کنترل کند. تونس در زمان حاکمیت بن‌ علی، از نظر فیلترینگ و رهگیری فعالیت‌های کاربران، هم‌ارز چین و ایران ارزیابی می‌شود". در اینجا به درستی به ایران اشاره شده، زیرا ملاها با کنترل شدید اینترنت و دست گیری وبلاگ نویسان و فیلترینگ رسانه های الکترونیک همان سر نوشتی در انتظارشان هست که بن علی به آن دچار شده. ما شکی در این روند نداریم، منتها بستگی به اتحاد همه نیروهای فعال اوپوزیسیون دارد که متحد شوند و جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای و احمدی نژاد را به زباله دان تاریخ بسپرند. مردمان ملتهای ایران می توانند روی آزادی و دمکراسی را بچشم ببینند، هنگامی که مرز ایدئولوژیک شکسته شود ودشمنی و جدل در میان نیروهای انقلابی وفعال جامعه نباشد و حقوق همه ملیتها برسمیت شناخته شود. به امید آن روز

هایدلبرگ، آلمان فدرال 24. ژانویه 2011

دکتر گلمراد مرادی

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.