جنگ جهانی دوم و صف آرایی دو بلوک شرق و غرب درمقابل همدیگر تحت عنوان جنگ سرد که تا فروپاشی بلوک شرق ادامه داشت، اثراتی در جهان بجاگذاشت که مسیر حرکت، پیشرفت و پسرفت بسیاری از کشورهای دنیا را تحت الشعاع قرارداد. باید بخاطر آورد کهاولین جرقه جنگ سرد میان شرق وغرب برسر ایران اتفاق افتاد و اثرات آن برپیکرهجامعه ایران تاثیرات بالقوهای برجای گذاشتهاست. برخلاف تمام دوران جنگ سرد سال 2010 را می توان نقطه آغازی دگرو نتایج آنرا صلح سرد نامید. آغازی که همچون دوران جنگ سرد ایران را درمرحله اول اهداف خودقرار دادهاست و ایران در کانون این توجه تغییرات جهانی است.
بحران و رویارویی نظامی میان روسیه و گرجستان درسال اوت 2008 برسر اوسیتیای جنوبی و آبخازستان بحرانی را آفرید که جهان را بعداز فروپاشی بلوک شرق بهدوران جنگ سرد بازگرداند، بگونهای که هرگونه دخالت امریکا در کشورهای پسا شوروی روسیه درپاسخ به تجهیز نظامی کشورهای خطرناکی چون ایران می پرداخت. اما سال 2009 و بهنگام ملاقات وزرای خارجه امریکا وروسیه در ژنڤ که بهتفاهمنامه "ری ست" ( بهبودروابط ) معروف است خانم هیلاری کلینتون وزیرامور خارجه امریکا با هدیه یک شاسی به آقای سرگئی لاوروف وزیرامورخارجه روسیه وفشاردادن آن توسط ایشان به سیاست همقطار بودن ومشارکت طرفین در اداره جهان تحت نام "ری ست" تصمیم گرفتند. متعاقب سفرآقای دیمیتری مدودیف به امریکا درسال 2010و ادامه سیاست نوین دوطرف " ری ست" به دیپلماسی هامبورگر تغییرشهرت یافت و ازآن ببعد روابط میان آن دو به ماه عسل امریکا وروسیه لقب گرفته که بیش شش ماه از آن می گذرد. عواملی که باعث اتخاذهمچون رویکردی گشته به موضوعات مهم جهانی مربوط باشد که هدف اصلی این مطلب راتشکیل نمی دهند اما بدون تردید تغییر جهت سیاست خارجی امریکا بی ارتباط با کشورهایی همچون ایران، چین و خاورمیانه نیست که تلاش براین است بهگوشههایی از آن پرداخت.
سیاست خارجی ایران:
سیاست چهارساله دوراول دولت آقای احمدی نژاد مبنی بر دیپلماسی تهاجمی و جنجال آفرینی نه تنها بعنوان رویهای درسیاست خارجی برای بهکرسی نشاندن ایدههای افراطی خود، بلکه بعنوان حربهای علیه مخالفین داخلی خود نیز وازموضع قدرت بکارگرفته می شد. همگان بیاددارند که بهنگام انتخابات ریاست جمهوری اخیر، طرفداران احمدی نژاد ازموضع قدرت اعلام می نمودند که سیاست ضعیف خارجی 16 ساله دولتهای رفسنجانی و خاتمی مبنی بر تنش زدایی در عرصه بین المللی همواره با تهدید خارجی علیه ایران همراه بوده و بدتر اینکه ایران محور شرارت نام گرفت. اما سیاست تهاجمی ما توانست ایران را به عنوان قدرتی بزرگ و غیر قابل انکار در معادلات بین المللی تثبیت نماید و فکر حمله نظامی خارجی را ازسرغربیها دور و ازروی ترس از قدرت ایران! به مصالحه باایران روی بیاورند. ( نقل به مضمون ). درواقع تفاوت بنیادی در سیاست خارجی دولت احمدی نژاد با دولتهای قبلی در موارد فوق است که با اجماع نظر جامعه بین المللی در تصویب قطعنامه 1929 دیپلماسی تهاجمی به بن بست و بهعبارتی دیگر شکست دیپلماسی سیاست خارجی تهاجمی انجامید. شکستی که دوستهای استراتژیک آنان قادر به تحمل بیشتر دیپلماسی خشن آنان نبودند ودراین شکاف می توان از روسیه بعنوان بزرگترین حامی و کشور افریقایی کومور بعنوان کوچکترین کشور نام برد که از همکاری باایران بازایستادند. متعاقب این چرخشها تحریم و تهدید نظامی همچون شبحی فضای ایران رافراگرفته بگونهای که اگر چنانچه کشوراسرائیل درهردو جنگ میان غرب و عراق درسالهای 1991 و 2003 اعلام بی طرفی نمود امادر خصوص ایران آشکارا خودرایکی طرفهای منازعه با ایران می داند و بی صبرانه به جنگ باایران بعنوان تنها گزینه می اندیشد. جدیت اسرائیل دربرخورد باایران ازآنجا قابل تامل است که روسها در توجیه عمل خود بهمقامات ایرانی نسبت به توقف و ابطال قرارداد ارسال موشکهای اس 300 اعلام داشته که اگر چنانچه آن موشکها به ایران تحویل داده می شد اسرائیل قبل از استقرار آنان در ایران، اماکن هستهای آن كشور را بمباران نمودهبود.
تغییرات درسیاست خارجی امریکا:
ایجاد تغییر درسیاست خارجی که شعار دوران کاندیداتوری آقای اوباما بود، تفاوت بنیادی سیاست خارجی دموکراتها با جمهوری خواهان یعنی برخلاف جمهوری خواهان پذیرش دنیای چند قطبی است. جمهوری خوهان به کمتر از مدیریت خود برتمام دنیا و وجود یک قطب برسیطره دنیا و آنهم امریکا راضی نبودند، و گرچه در چالشی سخت روسیه را بشدت تضعیف نموده بودند اما در مقابل گرفتار اژدهایی خفته همچون کشورچین گردیدند که تازه بیدار گشته بود ودر عرصه اقتصاد جهانی در مقابل امریکا ایستادهبود. با پیروزی آقای اوباما و تغییرات وعدهدادهشده ایشان درعرصه سیاست خارجی، مقابله با کشورهایی مثل ایران وکرهشمالی و حتی چین تنها با همکاری روسها امکان پذیر خواهد بود و بدین وسیله بازسازی روابط خود با روسیه ازاولویتهای دولت آقای اوبامابود.
سیاست خارجی روسیه:
گرچه مخالفان دولت فعلی روسیه و حامیان سیاست سنتی آن کشور آنگونه می اندیشند که گورباچف عراق را بهغرب، یلتسین یوگسلاوی رابه غرب و مدودیف ایران را بهغرب فروخت. اما سیاست سنتی روسیه ازدیرباز تا روی کارآمدن آقای دمیتری مدودیف براساس پیروی از سیاستهای دوران جنگ سرد تنظیم گشته و دراین مسیر طبعا" کشورهایی که کارنامه درستی در پایبندی به اصولهای دموکراتیک و حقوق بشر ندارند دور خود جمع نموده که می توان به کشورهایی چون ایران و کره شمالی اشاره نمود. همچنانکه قبلا" اشاره گردید بدنبال نفوذ امریکا در کشورهای حوزه قفقاز وآسیای مرکزی روسها هم به روابط بیشتر باایران پرداختند که به مرحله غیرقابل مهاری رسید و ایران اتمی برای خودآن کشور مصیبت بار تر خواهد بود و ازبعد دیگر گذاشتن تمام تخم مرغها درسبد کشور بی ثباتی چون ایران آینده منافع ملی آن کشور را سخت زیرسوال بردهبود وبویژه باشنیدن صدای مرگ برروسیه در تهران توسط مخالفان حکومت احمدی نژاد روسها چارهای جز تجدید نظر درسیاست خود نداشتند. تفاهمنامه "ری ست" و تاکید قاطعانه آقای دیمیتری مدودیف بعنوان رئیس جمهور آن کشور به فاصله گرفتن از سیاست فرسوده و تطبیق دادن خود درسطح بین المللی مسیر اعتماد و همکاری با غرب را گشود.
امتیازات و انتظارات امریکا از روسیه:
تعدیل و کاهش سلاحهای هستهای و عدم توسعه استقرارسپر موشکی دراروپای شرقی و مرزهای روسیه، معروف به پیمان ستارت 3 درسنای امریکا و جایگزین نمودن موارد مشابه درترکیه، حمایت ازعضویت روسیه درسازمان تجارت جهانی، مشارکت روسیه در مانورهای سازمان ناتو وتعلیق نامشخص کشورهای اکراین و گرجستان از عضویت در پیمان ناتو، کوتاه آمدن از دخالت و اعمال نفوذ در کشورهای پساشوروی ازجمله امتیازاتی ست که امریکا به روسها داده اند. البته هرکدام از موارد ذکرشده ازروی حسن نیت انجام نپذیرفته بلکه بعداز مراحلی ازناتوانی امریکا دراجرای آنان بعنوان امتیاز به روسها داده شده که برای نمونه طرح استقرار سپر موشکی موسوم به ستارت 3 برای امریکا 150میلیارد هزینه بردار می بود درحالیکه روسیه تهدید علیه اروپا بحساب نمی آید و دوم اینکه سالها اعمال نفوذ امریکا در کشورهای استقلال یافته با انقلابهایی موسوم به انقلاب رنگی با شکست مواجه شده و سران امریکا به این نتیجه رسیدهه که نفوذ در کشورهایی که فرهنگ روسی درآن ریشه دوانیده آسان نخواهد بود و شکست خانم تیموشینکو در انتخابات اخیر اکراین، شکست آقای باقی اف در قرقیزستان و مشکلات پیش روی دولت آقای ساکاشویلی در گرجستان ازجمله شکست سیاست خارجی امریکا در میان کشورهای پساشوروی است. در مقابل امتیازات داده شده کاهش متقابل مسابقه سلاحهای اتمی، عدم حمایت از ایران، تلاش برای متقاعد نمودن چین برای پیوستن به پروسه سیستم نوین جهانی و تلاش برای چارهیابی مشکلات دنیا با کره شمالی ازانتظارات زودهنگام امریکا از روسیه است .
امتیازات و انتظارات روسها از امریکا:
امتیازاتی که روسها به امریکا دادهاند، عبارت است از حمایت بی چون چرای آنان از امریکا در مسائل مربوط به افغانستان و عراق، حمایت روسیه از اعمال تحریم شورای امنیت علیه ایران ( قطعنامه 1929 )، ابطال قرارداد ارسال موشک اس 300 و سایر تجهیزات نظامی به ایران به اضافه منع فعالیت برخی بانکهای ایرانی و عدم اجازه ورود برخی چهرههای اتمی ایران به روسیه، اجازه استفاده امریکا از رادار "قبهله" در کشور آذربایجان که یکی از مهمترین رادارهای جهان درمنطقه می باشد و بطور اجارهای تاسال 2020 دراختیار روسهاست و اینک امریکا ازاین رادار برای ردیابی هرگونه تحرکات ایران بطور مشترک باروسیه از آن استفاده می نماید، عدم مشارکت در پروسه گاز پارس جنوبی و عسلویه که هدف آن صدور گاز بهپاکستان وهند است و در مقابل پیوستن به اجرای پروژه گازتاپی ( ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند ) و انتظارات دیگری هم همچون حل مشکلات دینستر مولداوی و مسئله ناگورنوقرهباغ میان ارمنستان و آذربایجان وجود دارد که روسها انتظار دارند حل مشکلات موجود بایستی براساس میل ومصالح روسیه حل وفصل گردد.
منافع امریکا وروسیه در معامله بزرگ چیست؟
خارج از منافع مشترکی همچون جلوگیری ازبی ثباتی در امنیت بین المللی، محدود نمودن سلاحهای کشتار جمعی و مقابله با تغییرات آب وهوایی و گرمایش زمین، تغییرات وبهبود روابط میان دوکشور امریکا وشوروی که ازطرف سرگئي كاراگانوف روزنامهنگار روس معامله بزرگ نام گرفتهاست و برخی دیگر معتقدند که دراین معامله بزرگ خاورمیانه به امریکا و قفقاز و کشورهای پساشوروی به روسها واگذارشدهاست. ازجهتی دیگرامریکا بدون توافق با روسیه هیچگاه قادر به کنترل ومهار کشور چین نیست وبویژه روابط اقتصادی میان چین وایران خودیکی از موضوعات مهم در اجرای کامل تحریمهای سازمان ملل علیه ایران است. چینیها بعداز تحریم 1929 سریعا" برای تامین انرژی به طرف روسها چرخیده و با بستن قراردادهای کلان نفت وانرژی جایگاه سوم ایران را که تاکنون بعدازعربستان سعودی و افریقای جنوبی ایران عهدهدار بود روسها بخوداختصاص دادند ودرصورت وقوع هرجنگی روسها در تعیین بهای نفت و گاز خود آزاد خواهند بود. ازسوی دیگر منافع ملی روسها بغیر احساس امنیت در کشورهای پسا شوروی، مشآرکت فعال در پروژههای انرژی جریان جنوبی و تاپی است که بمراتب بسیار سودمند تر از همکارهای مشابه با ایران است.
آینده ایران:
نشست بی نتیجه ایران با گروه 5به اضافه 1 و بی اعتنایی غربیها به جلسه آتی که قرار است ترکیه میزبانی آنرا بعهده بگیرد احتمال مرحله دیگری از تحریمهای سنگین تر علیه ایران در ماه ژانویه 2011 را دردست بررسی است بهمراه خواهدداشت. هرچند پیشبینی در باره آن اسان نیست اما هشدارهای هرازچند گاهی آقای فیدل کاسترو در مورد احتمال جنگ با ایران، نظرات کارشناسان نظامی روسیه در مورد وقوع جنگ، اظهارات تند مایکل مولن رئیس ستاد مشترک نیروهای نظامی امریکا از بعد رسانهای و ارسال تجهیزات نظامی بسیار سنگین امریکا به جزیره دیهگو در اقیانوس هند، که بنابه نظر کارشناسان نظامی سلاحهایی ارسال گشته که درچند ساعت قادر به بمباران صدها وهزارها نقطه درایران می باشد، بمباران تاسیسات زیربنایی بویژه شالودهها ومخازن آب که برای مردم نواحی جنوبی ایران بسیار مهم است ابعاد دیگر شرایط پیش آمده که شبح آن موجی از ترس و نگرانی را در میان تعقیب کنندگان اوضاع ایران برانگیختهاست. درمقابل این تهدیدها ایران هم همچون رژیم صدام تهدیدبه نابودی اسرائیل درصورت حمله و بستن تنگه هرمز برای توقف ارسال نفت و مین گذاری سواحل جنوبی با استفاده از قایقهای کوچک، تهدید نیروهای غربی مستقر درعراق و افغانستان تهدید روسها به ظهور ترورسیم شیعی است. باید گفت که هم اینک کشور امارات متحده عربی برای رویارویی با احتمال بسته شدن تنگه هرمز به ایجاد و تاسیس مخازن عظیم نفتی در مرزهای جنوبی خودپرداخته تا این تهدید ایران را بی اثر نماید.
28.12.2010
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید