بر پایهی آمار و اظهار نظرهای رسمی، اوایل سال جاری 40 میلیون تن از مردم ایران زیر خط فقر به سر میبردند. در خردادماه امسال، عادل آذر رئیس مرکز آمار ایران در این رابطه گفت بیش از 10 میلیون تن از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق و بیش از 30 میلیون زیر خط فقر نسبی بسر میبرند(2). با توجه به گسترش بیکاری و بالارفتن نرخ تورم در سال جاری، روشن میشود که فقر در ایران نه تنها نسبت به چندماه گذشته کاهش نیافته بلکه افزایش داشته است.
میزان “خط فقر” در ایران به یک معما تبدیل شده است. دولت سالهاست که از اعلام خط فقر، که پایهی تعیین حداقل دستمزد است، خودداری میکند. استدلال دولت چیست؟
احمدینژاد سال پیش در پاسخ به سوال یک خبرنگار گفت: “خط فقر از این سرکاریهاست؛ خط فقر یک چیز نوسانی است، بستگی دارد شما خط فقر را چه چیز تعریف کنید، میشود خط فقر”.
پیش از او، عبدالرضا مصری وزیر وقت رفاه گفته بود خط فقر محرمانه است و تنها به “مراجع رسمی” اعلام میشود. او افزوده بود: “این که به مردم بگوییم اگر ۳۰۰ هزار تومان حقوق بگیرید، فقیر هستید، بهجز آنکه از نظر روانی برای آنها ایجاد مساله میکند، چه فایدهای دارد؟”
تازهترین اظهار نظر مربوط به صادق محصولی وزير فعلی رفاه و تامين اجتماعي است که روز 22 ابان اعلام کرد: “براي كشورما نميشود خط فقر تعريف كرد چون كشور ما بزرگ است و بخش شهري و روستايي و تنوع فصل دارد”. محصولی در ادامه افزود: ” اگرتعريف مثلا يك دلاري خط فقر را به كار ببريم براي خانوادهاي 4 نفره ماهانه 120 هزار تومان ميشودكه البته اين براي كشور ما مناسب نيست”(1).
درپس هر پنهانکاری چیزی وجود دارد که پنهانکاران از علنی شدن آن هراسانند. وقتی اطلاعات از مردم پنهان میشود، چیزی برای پنهان کردن وجود دارد. اما اشکال این جاست دولت میخواهد چیزی را پنهان کند که قابل پنهان کردن نیست. چگونه میشود چیزی را که همه میدانند، میبینند و لمس میکنند پنهان کرد؟
در حالی که آخرین اظهارنظر دولتی در مورد “سرکاری”، محرمانه و یا غیر قابل محاسبه بودن خط فقر در ایران انتشار مییابد، اقشار مختلف مردم در زندگی واقعی و روزمره با فقر دست و پنجه نرم میکنند.
فروش کلیه برای سیر کردن شکم
فیلم ده دقیقهای “بدن فروشی مردان و زنان ایرانی” که در یوتیوب قرار داده شده است(3) ابعاد فروش کلیه در ایران را نشان میدهد. این فیلم مستندی است از مراجعهی زنان و مردان به “انجمن حمایت ار بیماران کلیوی” در تهران و مهرماه امسال ساخته شده است. فیلم با این مجادله آغاز میشود که : “آقا کله پاچه که نمیخوایم بفروشیم”. اشارهی مرد به بهای نازلی است که برای کلیهاش به او پرداخت خواهد شد.
دوربین چند تا از داوطلبان فروش کلیه را ثبت کرده است. همهی آنها میخواهند کلیهشان را بفروشند تا مشکلات مالیشان را حل کنند: دو پسر جوان، زن سی و هفت سالهای که برای فروش کلیه آمده اما سنش بالاتر از سن مجاز (23 تا 34 سال) است، و موفق نمیشود مسئول گیشه را راضی کند، مهرداد 23 ساله که وقتی متوجه شد همسرش تصمیم گرفته کلیهاش را بفروشد خود پیشقدم شد، مرد جوان متاهلی که پس از دو سال کار قراردادی در مترو کار حالا بیکار شده و قرض بالا آورده است، و سهیلا.
سهیلا 27 ساله، دختر زیبارویی است که شاغل است و باید هزینهی زندگی دو خواهر کوچکترش را هم تامین کند. او در توضیح علت رویآوردن به فروش کلیه میگوید:
برای گرفتن وام به جاهای مختلفی رفتم که همهشان جوابشان منفی بود. اما جاهایی هم که جواب مثبت میدادند، قصد سوء استفاده از من را داشتند. نمیخواهم اسم بیاورم، اما در جاهای دولتی میگفتند تو احتیاج به کمک نداری، با این قیافهات میتونی یکماهه همهی قرضهاتو بدی.
در این جا رو به خبرنگار میگوید شما میفهمید که منظورم چیه؟ و ادامه میدهد: دیگه واقعا از نگاههاشون حالم به هم میخورد. رفتم سراغ کسانی که پول نزول میدند و ازشون پول قرض گرفتم. الآن هم اگر تا دو هفته دیگر پولشون رو پس ندم، کارم به زندان میکشد. راه دیگهای نداشتم. احساس خوبی ندارم. شاید اگر یکی از عزیزانم، حتی یک دوست و یا یک هموطن در شرایطی قرار میگرفت که همینطوری میخواستم کلیهام را هدیه کنم، مطمئنم که خیلی خوشحال بودم. غمی که الان تو وجودمه رو نداشتم.
دوربین سپس او را که اشک در چشمانش حلقه بسته روی تخت عمل بیمارستان نشان میدهد. در این حال یک زن چادری بالای سر او میآید و به او میگوید یک سازمان خیریه هزینهی عمل جراحی درآوردن کلیهی او را تقبل کرده است.
انجمن حمایت ار بیماران کلیوی 137 شعبه دارد که فیلم مربوط به یکی از شعبات آن و سهیلا یکی از بیشمار مراجعهکنندگان به این مرکز است. خرید و فروش کلیه هم در ایران مانند سایر امور، یک بازار رسمی و یک بازار غیر رسمی دارد. در فیلم توضیح داده شده که افرادی که با مراجعه به مراکز رسمی، به فروش کلیه اقدام میکنند، نسبت به سال قبل بنحو قابل توجهی افزایش یافته است.
کافی است مسئولان به جای سنگر گرفتن در پس استدلالهایی که کسی را قانع نمیکند، آماری را که خودشان پس از مهندسی از تعداد بیکاران، کودکان از تحصیل بازمانده، زنان تنفروش، توزیعکنندگان خرده پای مواد مخدر منتشر میکنند، بخوانند و نگاهی به دور و برشان بیاندارند، آن گاه به راحتی میتوانند بفهمند خط فقر کجاست.
معیار تعیین خط فقر آن مبلغی از درآمد است که یک فرد با کمتر از آن نتواند هزینهی مایحتاج اولیهی زندگی شامل خوراک، مسکن، آموزش، بهداشت و درمان را برای خود و خانوادهاش تامین کند. افرادی که قادر به تامین یکی یا بیشتر از احتیاجات اولیهی زندگی خود نیستند در هر کجای جهان که باشند، به درجات مختلف زیر خط فقر قرار دارند. البته در کشورهای مختلف خط فقر متفاوت است. به همین دلیل،خط فقر در ایران که دولت سالانه دهها میلیارد دلار از فروش نفت و سایر منابع طبیعی درآمد دارد، نمیتواند معادل یک یا دو دلار درآمد روزانه و همپایهی فقیرترین کشورهای آسیا و آفریقا محاسبه باشد.
پانوشتها
1- ایلنا، 22 آبان 1389
2- جهان اقتصاد، 8 خرداد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید