رفتن به محتوای اصلی

یادداشتی بر: اعلام موجودیّت مجمع سازمانهای سکولار دمکرات ایران
27.05.2014 - 22:24

پیشگفتار

موازی سازی، همسان بافی، انحصار طلبی، خود محوری، فرقه گرایی، خودی و غیر خودی، خودشیفتگی، خنثی سازی، از شاخصه های حکومتی، اجتماعی، فرهنگی، فردی و گروهی جوامع رشد نیافته است که پیشتازان چنین جوامعی بر پایهءِ پندار بافی اخلاقیِ متافیزیک، خود را در مرکز جهان پیرامونی میگذارند و روابط اجتماعی و تراوش فکری خود را بر اساس همان داده های نادرست تنظیم و در معرض نمایش عمومی میگذارند و از هر وسیله و ابزار در تبلیغ آن میکوشد. هر کسی از گمانه زنی هایِ فرقه گرایی و ایده آلیستیِ آنها پشتیبانی کند، خودی و دمکرات و هر کس نکند، هر چه بر آید به او نسبت دهند و از هر سو بر او بتازند. دردناک است که چنین افراد و گروهی خود را سیاست ورز و منجیِ جوامعِ خود هم مپندارند.

پروسه هایِ مدرنیته، دمکراسی، راسیونالیسم، رفرماسیون، سکولاریسم، لائیسیته، عصر روشنگری، ساختار حکومت مدرن، حقوق فردی و شهروندی و غیره به این مناسبت در ایران جایگزین نشدند و با شکست مواجه گردیدند، که نام و سندِ مالکیّتِ این پروسه ها  از بستر افکار عمومی مردم و از طرق گوناگون از کنترل نمایندگانِ واقعیِ آنها سلب شد و متأسفانه با نام افراد و سازمانهایِ غیر مردمی و نا متعهد و قشری نگر ناشایسته و مُلک و ملّت فروخته به بیگانگان، پیوند داده شده است .

پیامدِ چنین روندی گل آلود کردنِ فضایِ تنفسیِ اندیشه گری و پایین آوردنِ قیمت در بازار ارزش گذاری بر پدیده ها،  برداشتنِ مرزها در بین بد و نیک و زمینهء ساز حاکمیّتِ دیکتاتوری دینی و غیر دینی و تداوم و استحکامِ آن در ایران بوده که در ابعادِ مختلف توسعهءِ فراگیر را مسدود و عقب ماندگی را از هر سو دامنه تر ساخته است.

سرانجام شبکهء سکولارهای سبز

از دیدگاهِ تئوریک، سیاست ورزی شکست خورده و بدون آیندهءِ نظام جمهوری اسلامی و اوج گیریِ تضادهایِ طبقاتی سه مرحلهءِ مبارزاتی را در ایران برجسته کرد: 1-  اصلاح طلبی 2- تأکید بر قطب جمهوریّت و گذاشتن آن در مقابل قطب دینی و روحانیّت نظام اسلامی آن 3- پروسهء سکولاریسم  بود.

موارد اصلاح طلبی و تلاش در پیروزی قطب جمهوریّت بر قطب دینی را با موج سازی و خیمه شب بازیها از صحنهء فعّال سیاسی به بیرون پرتاب کردند. مانده است پروسهءِ سکولاریسم که در این میان گروهی در تلاشند آنرا در انحصار شخصی خود در آورند، طیقه ای دیگر در صدد رنگ کردن و خالی کردنِ محتوای آن و جبهه ای دیگر عزم راسخ در زنده به گور کردنِ آن هستند.

هر سه مورد اصلاح طلبی، جمهوریّت، و سکولاریسم زیر مجموعه هایی از تئوریهای دمکراسی میباشند که بدونِ جایگزینی دمکراسی و توسعهءِ فراگیر این سه پروسه تحققِ عملی نخواهد یافت.

با فرا رسیدنِ ضروزتِ جایگزینیِ سکولاریسم (جدایی دین از حکومت و سیاست) در ایران، ناگهان سایتی بنام "سکولاریسم نو"  آغاز بکار کرد و پس از آن گروهی(من خود عضوی از این گروه بودم) نهادِ "شبکهءِ سکولارهای سبز ایران" را بنا نهادند. اغلب افراد بنیاد گذارِ شبکهء سکولارهایِ سبز کمترین سهم در پژوهش و مقاله نویسی در موردِ سکولاریسم را داشتند و سایتِ سکولاریسم نو هم اگر کمتر از بعضی از سایت هایِ اپوزیسیونِ ایرانی به سکولاریسم نپرداخته باشد، بیشتر نبوده  است.

زمانی نگذشت که مسئولینِ انتصابیِ این شبکه علیرغم مباحث درونی و هشدارهایِ دمکراتیکِ مکرر ما، با بی توجّهی تحتِ لوایِ شعار سکولاریسم، اصول دمکراسی را لگد مال کردند که پیامدِ آن فروپاشی، انشعاب، فرسودگی و سکونِ بدونِ تحرک و تحولِ سیاسی و فقرِ اندیشه ورزی در این  شبکه بود.  بعد از اوّلین انشعاب، اکنون شبکه سکولارهای سبز با بستن سایتِ اینترنتی خود در شکل و تحتِ نام دیگری بنام "جنبش سکولار دمکراسی ایران"  آغاز بکار کرده است.

 ● سئوالی که تا همین جا مطرح است این هست که در حقیقت چرا شبکهء سکولارهای سبز از هم پاشید و امروز شاخه شاخهءِ فرقه گرا شده است. دلایلِ فروپاشیِ این شبکه که هدف داشت قشرِ سکولار دمکراتهایِ اپوزیسیون بنیادگرا و رادیکال ایران و از طبقاتِ دیگر را زیرِ سقفِ خود جمع کند، چه بودند و عاملانِ اصلیِ آن چه کسانی هستند ؟. آیا عاملان مورد پرسش و پاسخ درونِ گروهی و درون سازمانیِ دمکراتیک قرار گرفتند، آیا آنها به اشتباهاتِ خود پی بردند و مسئولیتِ آنرا پذیرفتند و در اصلاحِ راه و روش خویش کوشیدند ؟.

 ● آخوند محسن کدیور برای تقویّتِ قطب دینی و ولایتِ فقیهیِ نظام اسلامی برای تضعیف و خنثی کردن قطب جمهوریّت آن، تز "جمهوریّت بر سر چهار راهی" را هنگامی حساس در فضای سیاسیِ ایران مطرح کرد که گذار از جمهوری دیکتاتوری به جمهوری دمکراتیک و راهیابی به مرحلهءِ جایگزینیِ دمکراسی را طولانی تر و در مجموع صورتِ مسئله را پاک کرد، اکنون چه کسانی برای خنثی کردنِ پروسهء سکولاریسم و برای بر داشتنِ بار سنگینی بر دوشِ نظام جمهوری اسلامی پروسهء سکولاریسم را بر سرچهار راهی سرگردان و بدون توان و بی رمق بحال خود گذاشته است و اکنون خود افتاده بر زمین از دور به تماشایِ آن نشسته اند و سخن پراکنی و درُشتیِ بدون پشتوانه میکنند ؟.

●  کدام ارگانِ نظامِ جمهوری اسلامی میتوانست مانند افراد و گروهی از اپوزیسیون که خود را مخترع و نیرویِ محرکهءِ سکولاریسم در ایران میدانند، این چنین روند و نیروهایِ سکولار دمکرات را پراکنده، خلع سلاح و از گردشِ مرحلهءِ تکاملی و میدانِ سیاست ورزی به بیرون پرتاب کنند و این چنین مردم را در بین وفاداری و یا رویگردانی به رژیم و یا روی آوردنِ آنها به جنبش سکولار دمکراتهایِ ایران دچار تزلزل و شک و تردید کند و اینک ملّتِ ایران و سرنوشت کشور بار دیگر بین زمین و آسمان گرفتار و سر در گریبان و بی سرپرست و راه گم کرده، از هر سو آسیب پذیر شده است.

● بدونِ شک باید پذیرفت که افراد و دسته ای که قصد داشتند، نام پروسهء سکولاریسم را با نام خود در آمیزند و سندِ مالکیّتِ این رویدادِ تاریخی را بنام و با هویّتِ فردی خود به ثبت رسانند، در این کار موفق شده اند، چنانکه می بینیم هر جا که صحبت از پروسهءِ سکولاریسم شود بطور اتوماتیک فرد و افرادی انگشت شمار در جلویِ چشم مجسم میشوند و این افراد را به عنوان سمبلِ پروسهءِ سکولاریسم از این رسانه به آن رسانه و از این نشست به آن دیگری به گفتگو دعوت میکنند.

 ● اکنون شکل گیریِ پروسهء سکولاریسم تجربهء رقت بارِ 70 میلیون ملّت ایران از کارکردِ نظام اسلامی، در وجود چند نفر بدونِ صلاحیّت خلاصه میشود که هنوز هم ماهیّتِ اصلی آنها بر همگان روشن نیست.

● طبیعی است که پراکنده کردن و از فیلتر گذراندن جبههء عظیم سکولار دمکرات جامعهءِ ایرانی تا در نهایت تعدادِ انگشت شماری از افرادِ خود محور و خود پرست را از آن بیرون آوردن، بسودِ نظام جمهوری است. از رودخانهءِ پر جوش و خروش پروسهءِ سکولاریسم اکنون جویباری کم روان و ملال آور و گل آلود باقی مانده است. از لشکر سکولار دمکرات ایران فقط چند سرباز خود باختهءِ کارتِ سکولار بر گردن در بیابانی سرگردانند و در جستجوی یافتن سمت و سویی و مأوایی برای زنده ماندنِ خویش هستند.

  ● اکنون کنترل و هدایتِ پروسهءِ سکولاریسم از دست اپوزیسیون و سکولارهای حقیقی و واقعی نظام خارج گشته و اصلاح طلبانِ درون حکومتی و تئوریسین هایِ لابی گر نظام اسلامی در خارج، کنترل و رهبری پروسه های دمکراتیزاسیون، سکولاریسم، و سکولاریزاسیون و تنظیم مناسب آنرا را در جهت پایدرای رژیم بدست گرفته اند.

سند اعلام موجودیّتِ مجمع سازمانهای سکولار دمکرات ایران

● در چنین شرایطی که نیروهای سکولار دمکرات دچار بحران جدی است و پروسهءِ تاریخی سکولاریسم دستخوش آشوب و دگرگونی و بازیچهءِ دست گروهی خودشیفته و هویّت گُم کرده گردیده و صدماتِ سنگینی را بر پیکر خود تجربه کرده است، نهادی دیگر بنام " مجمع سازمانهای سکولار دمکرات ایران" بنا نهاده شد و در 21 ماهِ مه 2014 با بیانیّه "سند اعلام موجودیّت مجمع سازمانهای سکولار دمکرات ایران" کار رسمی خود را آغاز کرده است. که زمینهء مطرح کردن سئوالات چند امّا جدی را باز کرده است:

1- نسبت دادن و پیوند دادنِ تأسیس مجمع سازمانهای سکولار و دمکرات، با سالگردِ انقلاب مشروطه امری بسیار بیمورد و خطا هست. چرا که جوهرِ ذاتیِ انقلاب مشروطه یک جنبش ضد استعماری و کم و بیش مشروط کردنِ قدرتِ سیاسی بوده است که روحانیّتِ پیشتاز و سنتّی حتّی در صفوفِ رهبریِ این جنبش بوده اند.

 انقلاب مشروطه در مجموعه ای فراتر بطور مستقیم و قانونمند با دمکراسی و سکولاریسم و لائیسیته هیچگونه مناسبتی نداشت. بنا بر این آمیختنِ نام پروسهءِ سکولاریسم با انقلاب مشروطه پاک کردن صورت مسئله و از ریل خارج کردنِ روندِ سکولاریسم به معنی واقعی در ایران امروز و بازگشت به دورانِ فئودالیته و شاید هدف نگهداری و مشروط کردن قدرت ولایت فقیه میباشد.

از این گذشته پیوند دادنِ «مجمع سازمانهای سکولار» با این ترکیبات نا شناخته و ناهمگون با زمانِ خویش و با این وزنِ کمِ سیاسی و نداشتنِ پایگاهِ اجتماعی، به انقلاب مشروطه یک نوع خود بزرگ بینیِ بیجا و مبالغه و توهین به انقلاب مشروطه میباشد. انتخاب همین نامهایِ بزرگ امّا بدون پشتوانه و تو خالی از سویِ اپوزیسیون و روشنفکران و پیشتازانِ ایرانی است که سرزمین و ملّت دچار چنین بی سروسامانی و عقب ماندگی گردیده است.

2-  اصولأ ضرورتِ تأسیسِ چنین مجمعی نبود، چرا که سازمانهایِ سکولار دمکرات به اندازهء کافی وجود داشت. اگر فرض بر این بگذاریم که شرکت در نهادهایِ قبلیِ جنبش سکولار دمکراسی ایران بصورت فردی بوده است، امّا در این مجمع حضور بهم رساندنِ سازمانهای سیاسی بوده است، باز هم دلیلی بسیار ضعیف و بیمورد میباشد.

3 — موارد  و فاکتهایی (الف – ذ) که «مجمعِ سازمانهایِ سکولار دمکرات ایران» مبنای کار و حرکت خود در سندِ موجودیّتِ این مجمع انتشار داده است، بارها و بارها افراد و سازمانهای دیگر به آن پرداخته اند و در رسانه های سایبری منتشر کرده اند، بنا بر این میزان و معیار عملکرد و دست آورد میباشد. به جرأت میتوان گفت این مجمع بجز ضربه وارد کردن بر جنبشِ سکولار و دمکرات ایران و مطرح شدنِ چند نفر برای چند صباحی و انشعابی دیگر برایِ تجزیهءِ بیشتر نیرو و شکاف اندازی بین نیروهایِ اپوزیسیونِ سکولار دمکرات، هدیه ای دیگر به ارمغان نخواهد آورد. از این گذشته مگر تا کنون کشور ایران مستقل نبوده که اکنون این مجمع میخواهد آنرا در آینده مستقل کند.

 4 — در لیست سازمانهای این مجمع نام سازمانهایی گمنام و بدون بازدهی آورده شده است که در حقیقت سازمان نیستند، بلکه افرادی هستند که نام نهادها و سازمانهایی را بدون پشتوانهء حقوقی بر خود گذاشته اند. که بطور خیلی مختصر در زیر به آنها اشاره خواهد شد.

— "اتحاد عشایر و اقوام جنوب ایران" که در ردیفِ اوّلِ لیستِ «مجمع سازمانهای سکولار و دمکرات ایران» قرار گرفته است، ارگان و نهادی ناشناخته و خودساخته است. اصولأ بیش از  85 درصدِ جمعیّت ایران دیگر شهر نشین هست و در جنوب ایران هم مانند قرن گذشته عشایری وجود ندارد که با هم اتحّاد کنند. بیش از 95 درصد جمعیّتِ جنوب غربی و جنوب تا خلیج فارس ایران هم از قوم و نژاد ایرانی (پارس، هخامنشی) هستند ولی در این جغرافیا اقلیّت تُرک تبار و عرب تبار هم در جنوب غربی و در جنوب ایران  وجود دارند.

  ● گمان رود که منظور از اتحّادِ عشایر و اقوامِ جنوب همان اقلیّت تُرک تبار از جمله قشقایی ها هستند. بنا بر این مناسب هست که نوشته شود عشایر قشقایی در جنوب ایران. از این گذشته قشقایی ها در جنوب ایران باید دریابند که دورانِ اسب سواری و تیراندازی و آنارشیسم قومی و ساختار فئودالیته و عامل دستِ بیگانگان شدن در جنوب ایران به پایان رسیده است. ساختار کوچگری و عشایریِ آنها برای استانهایی که در آنها سکونت دارند، مشکلاتِ جدی را بهمراه داشته و دارد. در رژیم گذشته تلاش بر آن شد که با سرمایه های مّلی اقلیّت تُرک قشقایی را  اسکان دهند.

● از همهء اینها که بگذریم ساختار و محتوایِ هویّتی و خواستگاهی سازمانهای قومی قبیله ای و عشایریِ مربوط به فازهایِ اوّلیّهءِ دورانِ فئودالیتهءِ سنتّی هست که حداقل دو دورهء تاریخی به درازای 1700 سال با پروسهء سکولاریسم عقب میباشد. فئودالیته با تئوریهای دمکراسی، عصر مدرنیته، دورانِ روشنگری و پروسهءِ سکولاریسم در تضاد کامل میباشند.

 ● سکولاریسم محصول قرنها اندیشه گری، خردگرایی فلسفی، هستی شناسی راسیونال، ساختارهای دانش محور میباشد، با تفنگِ سر پُر و  دو لول و با برنو بلند و کوتاه و کلاشینکف هرگز اندیشهء سکولاریسم شکل نخواهد گرفت و با اقتدارگرایی عشیره ای جایگزین نخواهد گشت. بافت عشایری بیشتر بفکر چراگاه و کوچ و طلوع و غروب خورشید است تا تئوریهایِ دمکراسی، مباحثِ فلسفی، راسیونالیسم، رنسانس، عصر روشنگری، و سکولاریسم!.

6 — مردم بلوچستان چند میلیون نفر هستند که چندین سازمان با نامهای مختلف آنرا نمایندگی میکند و اکنون جبهه ای از آن بار دیگر در این مجمع هم پیدا شده است. هر کسی و هر حزب و سازمانیکه همه جا هست، در جهان بینی و هدف و عمل هیچ جا نیست جز شعار دادن. در تآسیس و بازگشایی هر مغازهء بقالی که در هر کجا باز شود حضور و شرکت داشتن برای افراد و  برای هر حزب و سازمانی هنر نیست و امتیاز محسوب  نخواهد شد، چنین رفتاری  نشان از عدمِ اعتمادِ به نفس و بی ثباتی در هویّت است، که در جستجوی آنها بر هر دری و دیواری میکوبند.

 7— رهبران جنبش سکولار دمکراسی ایران، دیروز در همان شبکهءِ سکولارهای سبز چه دسته گلی به آب دادند و اکنون در این  مجمع دنبال چه هستند ؟. آیا غیر دمکراسی عمل کردنِ آنها، فروپاشی شبکهء سکولارهای سبز، تفرقه اندازی در صفوفِ اپوزیسیونِ راستین نظام اسلامی در همان شبکه کم بوده است و اکنون اینجا هم خیمه سکولاریسم یواشکی را بر پا داشته اند تا شاید این پروسه را مانند نشاندن خمینی در ماه  بار دیگر در کرهء ماه بنشانند ؟.

8 — حزب پان ایرانیست ایران، بر کدام جهان بینی و بر کدام استراتژی بنا شده است و رهبران این حزب در درون کشور چه کسانی و از چه قومی میباشند ؟.  پان ایرانیست بر اساس پان اسلامیسم الحاقی عثمانی و شیعه گری قزلباش دوازده امامی صفویان تُرک تبار ؟، پان ایرانیست شیعه گری و اسلامیگری در درون کشور به رهبری تُرک تباران یا هدایت و رهبری آن در تهران، باکو، تبریز، و آنکارا ؟ پان ایرانیست از نگاه هویّت ایرانی الحاقی و تهاحمی نیست، هدف آن فقط بازیابی و پاسداری از فرهنگ، زبان، و تاریخ ایران و گردهمایی تیره های ایرانی است، که فقط میتواند از سوی ایرانیان هدایت و رهبری شود، پان ایرانیست با اسلامگرایی و شیعه گری سازگار و همسو نیست و با آنها مرزبندی روشن دارد.

9 — جبههءّ ملّی اصولأ  مربوطِ به زمانِ جنبشِ ضدِ استعماری بوده است که بر بستر یک جهان بینی امروزی و بر اساس تئوریهای دمکراسی استوار نیست. گرچه این گروه خود را سکولار و ملّی میدانستند، ولی اگر ملّی میبودند و اگر درکی عمیق از سکولاریسم میداشتند و امروز باور شود که براستی سکولار هستند، از پُشت به دکتر شاپور بختیار این چهرهء نمادین سکولاریسم و راسیونالیسم در تاریخ سیاسی ایران و سیاستمدار کم نظیر خنجر وارد نمیکرد.

جبههء ملّی در درون و برونمرز در عرصهء سیاسی ایران بی تأثیر هست، یک بوتیکی هست که مشتری و فروش ندارد و از میدان سیاست ورزی مدرن به بیرون پرتاب شده است و اینک با بر افراشتن پرچم سکولاریسم دیگر وجههءِ سیاسی، اجتماعی کسب نخواهند کرد.

 ● احزاب سیاسی مانند، جبههءِ ملّی، نهضت آزادی، مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و مشروطه خواهان، احزاب چپ مانند حزب توده و اکثریّت و سایر احزاب چپ و راست دیگر، اسلامگرا یان و شیعه گرایان دیگر کهنه و از دور خارج گشته اند، ایران امروز و فردا به احزاب مدرن با جهان بینی ها و برنامه های آینده نگر مانند با کشورهای پیشرفتهء جهان نیازمند هست.

10 — سازمان دفاع از حقوق ملّی خلق ترکمن که هنوز تفاوت بین ملّی و خلق را حلّ نکرده است، چگونه میتواند وارد فاز و عرصهء سکولاریسم شود !. پروسهء سکولاریسم در ساختاری امکان پیاده شدنِ عملی را دارد که آن ساختار از مراحل قومی و قبیله ای و از حقوق کلکتیو نژادی و عشیره ای عبور کرده باشد و در ساختار های فراقومی، فراملّی بر اساس حقوق شهروندی به شهروندان با هر وابستگی قومی و به هر گونه پیشینه های دیگر عرضه میکند.

با وجود این جای بسی خوشحالی است که در زمانیکه کشور ترکیه سکولار که خود را پدر و مرکز جهانیِ تُرک تباران جهان میداند، به اسلامگرایی بینادیِ خلیفه گری عثمانی روی آورده است، خلق ترکمن سکولار میشود.

 از قرن 16 که بحث رنسانس، مدرنیته، سکولاریسم  در اروپا  و در جهان غرب مطرح گشت، تازه در جهان شرق و در خاورمیانه، در ایران صفویان حکومت دینی شیعه گری قزلباش و عثمانیان حکومت دینی خلیفه گری و سلطانی را بر پا و گذار دورانِ تکاملی را سد کردند که نتیجهء آن حداقل 700 سال جهان شرق و خاورمیانه را از اروپا و جهان غرب عقب نگهداشتند.

11 — «سازمان سیاسی - فرهنگی ایران پاد» ، «گروه ایران امید» و «گروه رایزنی برای اتحّاد» ارگانهایی گمنام هستند که تاکنون در فضایِ سیاسی جایگاه و کار کردی نداشته اند و معلوم نیست که با انتخاب چنین نام و عنوانهایِ زرق و برق دار و پُر محتوا  پایگاهِ آنها در جامعهء ایرانی کجاست ؟. انتخاب چنین نامها و گزینه های نادرست و غیر متعهدانه هست که میدان سیاسی ایران را به بازار زرگران و مسگران تبدیل کرده است و آنگاه هم با شگفتی گروهی اشک میریزند که اپوزیسیون به خمودگی و ورشکستگی در عمل و تئوری دچار گردیده است.

● جالب تر این هست که در این مجمع نهادی بنام: «مرکز مطالعاتِ سیاسی و تحقیقاتِ استراتژیکِ اپوزیسیون» آمده است که تا بحال گزارشی تحقیقی از این مرکز بصورت عمومی و فراگیر انتشار نیافته است. در بینِ اپوزیسیون حتّی خارج از کشور شناخته شده نیست، امّا یک نام سنگین و پر باری را به یدک میکشد که پنداری این مرکز تحقیقات با مراکز بزرگ و مهم علمی و پژوهشی بین المللی در رقابت است و با داشتن شاخه های تحقیقاتی مختلف حداقل با صدها نفر کارشناس شبانه روز در حال پژوهشِ جهان شمول در ساختار هایِ سیاسیِ کشورهایِ مختلف میباشند تا بر آسیب پذیریهای اپوزیسیونِ ایرانی غلبه کند و ایران را نجات دهند !.

● گروهی در شبکهء سکولارهای سبز و اینک در مجمع سازمانهای سکولار دمکرات ایران، تنها در صددِ قبضه کردن سندِ سکولاریسم نیستند، بلکه در تلاش هستند، که با گذاشتن نامهایِ سنگین بر خود، مالکیّتِ عرصه هایِ دیگر را هم به خود اختصاص دهند. تا ادعا کنند که در فضایِ سیاسیِ ایران و در میانِ همهء احزاب و سازمانهای ایرانی تنها سازمانهایِ سکولار دمکرات ایران خودشان هستند و در مغازهء بقالی آنها از هر رنگ و هر ایدئولوژی و هر سازمان قدیم و جدید هم وجود دارد. بدبخت به آن ملّت و سرزمینی که افراد و سازمانهایِ پیشتازِ آن مانند افراد و سازمانهایِ جمع شده در این مجمع باشند.

تصاویر و نمادها در بیانیهءِ مجمع سازمانهای سکولار دمکرات

در اغلب فرهنگها مرسوم هست که گویند یک تصویر گویای هزار کلمه و حرف است. یک تصویر و نماد بیانگرِ هویّت و یادآور تاریخی درحالتِ مجسم است. یک معرفی نامه و کارت شناسایی است، یک کارنامهءِ سیاسی، برنامهءِ دیروز و امروز و فرداست، تعلق و وابستگی به پدیده ای است، پای بندی به اصولی، مکتبی، ایدئولوژی ایی است، یک مرزبندی است، در بعضی مواقع بیانگر همه چیز است، نماد یک سرزمین و یک ملّت میباشد. پیام آور هست، کارت دعوتی است که دیگران را برای انجام کاری و هدفی گرد هم آورد.

 ● تصاویر و نمادهای انتخاب شده در سند مجمع سازمانهای سکولار دمکرات، مانند خودِ این مجمع و سازمانهای در لیست آن، بی هویّت میباشد. در این تصاویر و نمادها به روشنی و بی پرده نشانی از ایرانیّت نیست. طبق چه تاکتیک و نیرنگ این تصاویر و نماد ها بیرنگ، گنگ، و در پوسته ها پوشیده است !.

 ● در این تصویر نماد کلهءِ یک شیر هست که معلوم نیست آن نماد شیر از کجا و به چه منظور در این بیانه  آمده است. اصلأ این نمادِ شیر ایرانی هست و یا از تمدنهایِ شش گانهء بین النهرین غیر ایرانی است ؟. ظاهرأ اسب سوارانی در گرد و بادی گرفتار آمده که شاید نشان از حزب اتحّاد عشایر جنوب دارد  و یا تصویری از انقلاب مشروطه است که پرچمی پاره و بدون نشان را برافراشته دارند و با توجه به پیامهایِ ویدئویی در این سایت فقط دو اسب سوار ستارخان و باقرخان از خطهءِ آذربایجان را در ذهن زنده میکند که مانند گذشته، مبالغه آمیز، بدون پشتوانه، و واژگون نویسی تاریخی و بزرگ نمایی قوم تُرک آذری است که ایدئولوژی هویّتی و سیاسی این قوم، دین و مسلک شیعه گری قزلباش صفوی است که در ساختار خلیفه گری و سلطانی پروسهء سکولاریسم را حداقل 500 سال در ایران عقب انداخت.

● نشان دیگر در این تصویر از "جنبش سکولار دمکرات ایران" است که موجودی شبیه انسان را نشان میدهد که در زمین ریشه دوانده و دستی بر فراز سر مشعلی را بالا برده است که گویی هدف دارد شعلهء المپیک مسابقات سند سکولاریسم ربایی را آتش زند.

 افراد برجسته در این جنبش همان افرادی هستند که شبکهءِ سکولارهای سبز را از پتانسیل سیاسی خالی و مبارزه اعضای این شبکه برعلیه رژیم آخوندها را بسود پایداری نظام اسلامی خنثی و بی خاصیّت کردند.

 

 آنچه در این تصویر نشان میدهد یک جراحی تاریخی نا موفق، یک موازی سازی نا بخردانهءِ تاریخی بر علیه هویّت و تاریخ ایرانی است. یک دُزدیِ آشکار روزانهءِ واژگونه نویسان است.

 ● مگر سکولاریسم غیر از آزادی ادیان و باورهای شخصی افراد، چیز دیگری هم هست ! چرا در این تصویر لوحهء حقوق بشر کورش کبیر که بنیاد گذار سکولاریسم و آزادی ادیان بوده است گذاشته نشده است، چرا پرچم شیر و خورشید نشان ایران در این تصویر نیست و بجای نماد خورشید ایرانی، اینبهترین سمبل سکولاریسم ، ابری سیاه را در این تصویر به نمایش گذاشته است !. چرا از تصاویر و آثاری نمادین  از ایران قبل از اسلام در  سر مجموعهء سازمانهای سکولار دمکرات وجود ندارد، طبق کدام حقوق این « مجمع سازمانهای سکولار دمکرات»  نام ایرانی بر خود گذاشته است.

● مجمع سازمانهای سکولار و دمکرات یک موازی سازی دیگری مانند شبکهء سکولارهای سبز هست که اکنون هدف دارند ته مانده های نیروهایِ فردی انقلابی و سازمانهایِ سیاسی را در انجام وظیفه به نظام جمهوری اسلامی به دام اندازند و پتانسیل سیاسی آنها را به گسست بکشانند. شبکهء سکولارهای سبز و مجمع سازمانهای سکولار دمکرات آن همان وظیفه ای را برای نظام جمهوری اسلامی به سرانجام خواهند رساند که حزب توده و سازمان اکثریّت در نهادها و سازمانهای سیاسی ایران  بسود استحکام نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رساندند.

● این حق طبیعی، حقوقی، و حقیقی هر ایرانی است که با در پیش گرفتن ابزار ادبیّات عصر روشنگری پروسهء اصلاح طلبی مدرن، جمهورّیت، دمکراسی و سکولاریسم را از انحصار طلبیِ خود شیفتگانِ فردی و حکومتیِ کم بضاعت بیرون آورند و آنها را عمومی و به کفِ جامعه ببرند.

 ● صاحبان اصلی و سندِ مالکیّت این جنبشها ملّت ایران هست، پروسهء سکولاریسم در جامعهءِ ایران با نیرویِ محرکهء تازه نفس نسلِ جوان بدونِ وقفه در حرکت هست و هیچ قدرتی جلو دار آن نیست. پروسه های دمکراسی و سکولاریسم از شاخص های جبر دیالکتیکِ مراحل تاریخی و تکاملی است که هر ایستایی را از سرِ راه خود بر میدارد و یا آنرا با خود به حرکت در می آورد، زمان و مکان نمی شناسد.

|ماه مه|2014 میلادی| آلمان| ناصر کرمی|


سند اعلام موجودیّت سازمانهای سکولار دمکرات ایران (روی آن کلیک کنید)

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی
آرشیو نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.