این کاملا پیدا بود که مافیای حکومتی با درخواست روادید راهپیمائی 22 خرداد مخالفت خواهد کرد؛ به همین دلیل ساده که یک سال است، کمابیش، با درخواست روادید یک راهپیمائی سکوت که هواداران موسوی و کروبی شمار خویش را در آن نشان دهند موافقت نکردهاست.
به گمان من موسوی و کروبی درست عمل کردند. آنها نمیتوانستند مسئولیت یک کشتار بزرگ را به گردن بگیرند؛ و این سادهاندیشانه است که بپنداریم رژیم نمیتوانست بکشد. میکشت، میکشد و خواهد کشت تا باشد. این یعنی به سیم آخر زدن. به سیم آخر زدهاند: از جمله، گرچه نه فقط مردم ایران که جهانیان در برابر نظامی شدن همۀ پهنههای تولید و توزیع به صدا درآمدهاند، میبینیم که سپاه پاسداران دارد گراگر بقیۀ پهنهها را فراچنگ میآرد؛ بدون مناقصه و مزایده هم. اگر به سیم آخر نزدهبودند؛ در این واویلائی که در آن گیر کردهاند، کمی هم رودرواستی نشان میدادند و پروا میکردند دست کم. باری، مافیای حکومتی بازی را به سطح «همه چیز» یا «هیچ چیز» کشانده است؛ مدتهاست؛ و راه پسگردی هم برای خودش نگذاشتهاست؛ بیش از آن نفرت مردم ایران و جهان را در حساب پسانداز خویش تلنبار کرده است که بتواند امید بخشایشی داشته باشد.
موسوی و کروبی درست عمل کردند. راهپپیمائی در مسیر تعیین شدۀ میدان امام حسین تا آزادی را وانهادهاند، اما، نگفتهاند مردم نباید به هیچ کاری دست بزنند. گفتهاند: شیوههای کمهزینهتری را باید برگزید. و گرچه توصیۀ دیگری هم نکردهاند. اما با توجه به آنچه در چارشنبهسوری در ایران گذشت، به خوبی روشن است منظورشان چیست: تظاهرات ملیونی و متمرکز حتی در سکوت کامل ممکن نیست، اصلا نخواهند گذاشت گردهم آئید و انبوه شوید؛ پیش از رسیدن به قرارگاه میزنند لت و پار و پراکندهتان میکنند؛ به تظاهرات پراکنده و اما سرتاسری در کوچهها، خیابانها و محلههایتان رو بیارید. و دیگر لازم نیست سکوت هم کنید: فریاد «مرگ بر....» هم اگر فرصتش دست داد، میتوانید سر دهید.
فردا روز مهمی در تاریخ جنبش سبز است. اما و بیشک روز سرنوشت نیست. میخواهم بگویم که مردم ایران این را دریافتهاند که اگر میخواهند میهنی داشته باشند، ناگزیرند مافیای حکومتی را کنار زنند. اوباما هم نشان داد که «با ما»ست نه با آنها. دولت فرانسه به روشنی حمایت خود را از جنبش سبز اعلام کرد و فرانسه در اتحادیهی اروپا هنوز نقش راهبردی سیاسی دارد.
جوانان ما در برونمرز هم رژیم را سکۀ یک پول کردهاند. روز آفتابی و گرم تابستان، منوچهر متکی ناچار است در پناه چتری بزرگ از تخممرغباران در امان بماند و خود را به ماشین برساند؛ تا اینچنین، بیشتر از پیش رسوای جهان شود: نگاه جهان با ماست. غرب دریافته است که به بهبودی در جهان اسلام، مادام که جمهوری اسلامی بر سر کارست، نمیتواند دل بندد و اوباما دارد درست پیش میرود: دست شستن چین و روسیه از حمایت از جمهوری اسلامی یعنی پیروزی استراتژی درست اوباما. بسیاری به او انتقاد کردند که با چین بر سر تبت معامله کردهاست: همانگاه نوشتم که اوباما کار درستی کردهاست؛ حل مشکل تبت در گرو دموکراتیزه شدن و توسعۀ پایدار در چین است. مادامی که مردم چین برده نگاه داشته شوند، باید برای دلخوش کردنشان بر طبل پاتریوتیسمی مهاجم کوفت و این پاتریوتیسم مهاجم فعلا، هدفی جز تبت و تایوان ندارد. اوباما هم نمیتواند با یک ملیارد و سیصد ملیون انسان نیمهبرده شده و اسیر پندار نگاه داشته شده درافتد. امروز میبینیم که چین در شورای امنیت سد راه قطعنامه نشد و وتویش نکرد. جهان سیاست همین است: در این جهان باید چیزی بدهی تا چیزی بتوانی بگیری. اوباما بر سر چیزی که نمیتوانست کاریش بکند با چین کنار آمد، تا بتواند بر سر چیزی که میشود (ایران) از چین امتیاز بگیرد؛ بیشک روسیه را هم جور دیگری رام کردهاند؛ خدا را چه دیدهای؟ شاید رشوهای بزرگتر از آنچه پرداختش در توان جمهوری اسلامی بودهاست، به روسیه دادهاند. بساط عیش سران کرملین باید تیار باشد؛ به هر قیمت. لابد تیارش کردهاند.
و حالا.........
جمهوری اسلامی ماندهاست و چاوز و.... راستی دیگر که؟
بگذریم:
جهان منتظر آزادی مردم ایران است. امید که فردا کردستان و آذربایجان و خوزستان و ترکمنصحرا و بلوچستان نیز به جوش آیند. جز در سایۀ دموکراتیده (دموکراتیزه) شدن کل سامانۀ سیاسی ایران، مسئلۀ ملی در ایران تنها بدخیمتر خواهد شد، راه حل نخواهد یافت.
فردا همآواز با صدای جاودانۀ سید علیعسگر کردستانی بخوانیم:
«روژی جشنه چاوکانم! موسمی ئازادیه.»*
(روز جشن است ای گرامی! موسم آزادی است)
................
* در کردی «چاوکانم!» (چشمهایم!) عنوانیست برای خواندن عزیزترین و گرامیترین کس یک آدم.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید