رفتن به محتوای اصلی

جنبش سبز، اپوزیسیون، و میر حسین موسوی
03.02.2010 - 16:19

■ ▬ پیشگفتار:

▬ انتشار بیانیّهءِ هفدهم آقای میرحسین موسوی بعد از رویدادهای عاشورا، جامعهءِ ایرانی را به شکلی فراگیر بخود مشغول کرد و احزاب، سازمانها، و منفردین با نگاههای متفاوت تحلیل های مختلفی از آن به عمل آوردند و همچنان می آورند. نگارشگر معتقد به دینداری در عرصه های سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی درهفدهمین بیانیّه، خود را در جایگاه اپوزیسیونِ درون ساختاری یا به مثابه حکومتِ سایه، مشاورحقوقی و سیاسی سیستم سلطانی، با معرفی خویش که عضوی دلسوز و مؤثر از تنهءِ نظام جمهوری اسلامی میباشند که از آغاز برپایی تا امروز مسئولیّت و بار سنگینی از آفرینش راهکارهای استحکام بخش این نظام را آگاهانه و هدفمند بر دوش داشته است. نگارندهءِ این بیانیّه از آزادگی و ارزشهای چند بُعدی نهفته در متون دین اسلام بدونِ نامیدنِ مثال روشنی از شکوفایی این ارزشها در طی 1400 سال در ایران، و با نادیده گرفتن دست آوردِ اسفبار 30 سالهءِ آن دفاع میکند. خود را موظف به پاسداری از درختِ خشکیدهءِ هرگز به بار ننشستهءِ انقلاب اسلامی 57 بویژه دورانِ حیاتِ روح الله خمینی میداند،

▬ مضمونِ بیانیّه هفدهم هدفِ گذار از ساختاری به ساختار دیگر را ندارد، مژدهءِ تغییر و یا تصویب قوانین جدیدِ ساختاری عمودی و سیاسی پایه ای را نمیدهد. حقوق فردی و شهروندی را خارج از شاخهءِ شیعه گری دین اسلام و نظام اسلامی وابسته به آن مطرح نمیکند. هدف اصلی بیانیّهءِ هفدهم اصلاحاتِ ضروری در همین سیستم نظام جمهوری دینی برای نجات و بقای آن از بحرانها میباشد. آقای مهندس نگران خدشه دار شدنِ مقدّساتِ نظام اسلامی و تَرَک برداشتن در پیکر آن هستند. شکاف در یکپارچگی و اختلال در انسجام هرم قدرتِ سیاسی نظام، زشتخویی و لکه دار شدنِ نمای نظام اسلامی، منزوی شدن در فضای درون و برون مرز آن، و رویگردانی روز افزونِ مردم از نظام جمهوری اسلامی، آقای مهندس موسوی را بشدّت آشفته خاطر ساخته است.

▬ مهندس موسوی در بیانیّهءِ هفدهم خود بر اساس اصول دمکراسی های امروز و در جایگاهِ رهبر اپوزیسیون خارج از پارلمان و شرکت نداشتنِ بدونِ واسطه در قدرتِ سیاسی کابینهءِ حکومت و در ارگانهای تصمیم گیرندهءِ نظام جمهوری اسلامی، دیگر در صفِ مقدّم مردم معترض از ساختار نظام جمهوری ولایتی و دیگر همراه با تظاهر کنندگانِ جان بر کف نهاده برای رهایی از استبدادِ دینی در خیابانها نیست. دیگر حداکثر مطالباتِ آقای موسوی از رژیم اسلامی به حداقل های خواسته های روزمرهءِ مردم تبدیل گشته است.

آقای موسوی در بیانیّهءِ هفدهم، اینبار آگاهانه و یا ناخواسته با قرار گرفتن خویش در جبههءِ دستگاهِ ولایت و بیت رهبری مسئولین نظام جمهوری اسلامی را موردِ خطاب و سرزنش قرار داده است که آنها در کجا و بر اثر چه اشتباهاتِ تاکتیکی روزگار نظام اسلامی را به چنین روز سیاهی با مرگِ تدریجی تا مرز فروپاشی کشانده است و در مقابل راهکارهای برون رفت را به سردمدارانِ نظام جمهوری اسلامی توصیه مینماید. آقای مهندس قصد دارد با خلع سلاح اهرم اصلی و نیروی محرکهءِ جنبش سبز سکولار یعنی حضور مردم در خیابان ها، با دستی خالی با همکاران قبلی و همفکران دیروز و امروز خود، یعنی از بیت رهبری گرفته تا سایر ارگانهای وابسته به نظام جمهوری اسلامی در بارهءِ تعیین نرخ خرید و فروش جنبش سبز دمکراتیک امروز ایران به چانی زنی بپردازند.

مهندس موسوی در بیانیّهءِ هفدهم مردم را به مانند ابزار و کالایی برای دستگاه و حکومت اسلامی میخواهد و نه حکومت را برای مردم و در خدمت آنها. او شخص رهبر انقلاب حجت الاسلام علی خامنه ای را راهنمایی میکند که چگونه مردم داری باید کرد تا آنها بارگاهِ بیت رهبری را برزمین نگذارند و فرار نکنند و همچنان آنرا تا ظهور امام مهدی بردوش خود حمل کنند.

▬ جهان بینی دینی و متافیزیک مهندس موسوی شاید بتواند در مدت زمانی برای شاخهءِ در اقلیّتِ "جنبش سبز دینیِ" معتقد به آمیختگیِ دین و سیاست، در نهایت برای اصلاح طلبانِ درون ساختاری نظام جمهوری اسلامی و مجلس آن، همچنین برای ستونِ پنجم در جبههءِ اپوزیسیون مؤثر واقع شود، ولی ورق زدنِ زندگینامهءِ سیاسی و عقیدتی آقای موسوی به روشنی بیانگر هست که وی استعدادِ سکولار شدنِ دمکراتیک و یا قصدِ پذیرفتن "جدایی دین از حکومت" را ندارند و کسی هم نباید انتظار رهبریّتِ جبههءِ فراگیر سکولار جنبش سبز ایران را از ایشان داشته باشند. ایشان تا کنون در هیچیکدام از نوشته ها و یا گفته های خود از فرهنگِ ایرانِ قبل از اسلام به نیکی یاد نکرده اند و تا بحال آزادی ادیان و باورمندیهایِ دیگر را در کشور به روشنی بیان نداشته اند.

از اشتباهاتِ بزرگ تاریخ هست اگر مسئولیّت و یا انتظار به سرانجام رساندنِ کامل "انقلاب سبز" سکولار، به آقای موسوی و یا همفکرانشان در هر جیهه ای سپرده شود. واگذار کردنِ سرنوشتِ این جنبش ملّی به چنین افراد با اندیشه های 30 سال آزمون شدهءِ آنها، سقط جنین جنبش سبز را به دنبال خواهد داشت و میتواند به مانع اصلی برای رهایی از استبداد سیاهِ دینی با جایگزینی حاکمیّتِ مردم و با عدم بهبودی آیندهءِ کشور تمام شود.

▬ کاندید شدنِ آقای موسوی در دهمین انتخاباتِ پُستِ ریاستِ جمهوری هم به منظور تغییر و یا پیشبُردِ رفرمی در جهتِ بهبودی شرایطِ آزادیهای دمکراتیک، آزادی بیان و در راستایِ باز کردنِ فضایِ سیاسی حاکم بر رسانه های گروهی و مطبوعات در نظام جمهوری اسلامی نبود و بدونِ هیچ تردی برای تداوم و خدمتگزاری به همین سیستم تئوکراتیک فعلی بوده است. اکنون که نظام اسلامی مشروعیّت و پایگاهِ مردمی خود را از دست داده و ارگانِ رهبر انقلاب با بیتِ رهبری به عنوانِ مشکل و سدِ کنندهءِ اصلی دورانِ گذار از دیکتاتوری به دمکراسی شناخته شده است، امثال مهندس موسوی و 5 روشنفکر دینی با جمهوری خواهانِ اصلاح طلب خارج نشین تلاش بر آن دارند که قطار از ریل زمان خارج شدهءِ نظام جمهوری اسلامی را به مکانی قابل اعتماد و پایدار امّا بشکلی دیگر برای چند صباحی دیگر باز گردانند. چون بخوبی میدانند که از دور خارج شدن نظام دین سالار، خودِ آنها را هم بدونِ بر جای گذاشتن نام و نشانِ نیکی با خود به بُن بستِ تاریخ خواهد بُرد.

▬ امروز دغدغهءِ آقای موسوی و روشنفکرانِ دینی دیگر پیگیری شعار: "رأی من گو"ی مردم و پیگیریِ اثبات کودتای صورت گرفته در انتخابات با غیر قانونی بودنِ کابینهءِ حکومتِ احمدی نژاد و سرنوشتِ ملّت و میهن ما ایران نیست، بلکه مسئله محوری برای آنها بقای نظام جمهوری اسلامی در اشکال مختلف آن میباشد. هر چه جنبش سبز رادیکالیزه تر شود و مردم مطالبات خود را روشنتر در شعارهای سکولار ساختارشکنانهءِ دمکراتیک مطرح کنند، در مقابل آقای موسوی و روشنفکرانِ دینی اصلاح طلب خود را در بازگشتِ کامل به آغوش بیت رهبری و جمع شدن زیر سقف نظام جمهوری اسلامی نزدیکتر خواهند کرد. اگر براستی مسئلهءِ فروپاشی بنیادِ نظام اسلامی پیش آید، آنها تا آنجا که ممکن شود در پُشتِ سر رهبر انقلاب و سپاهِ پاسداران و بسیجیان و یا در سنگری جداگانه در کنار آنها در مقابل مردم و در مقابل جنبش سبز سکولار خواهند ایستاد.

▬ آقای میر حسین موسوی و آقای مهدی کروبی، فقط دو راه پیش رویِ خود دارند: 1- یا با وفاداری به نظام جمهوری اسلامی خواهانِ نگهداری در اشکال دیگری از آن هستند که باید موضع خود را در این مورد به روشنی اعلام دارند 2 - یا با قصدِ برکناری شفاف و کامل این نظام اسلامی تلاش در هموار کردن گذار از این ساختار اسلامی به ساختاری نوبنیاد دمکراتیک دیگری با "جدایی دین از حکومت" هستتند. امّا پروسهءِ عینی جنبش سبز و خواستهای اکثریّت شهروندان ایرانی دیگر پشتیبان و نگهداری "جمهوری اسلامی واقعأ موجودِ امروز و یا اشکالی دیگر از آن" نیست، پس این آقایان که تا امروز خود را رهبر جنبش سبز مخالفانِ حکومت می پندارند، در واقع فقط یک راه دارند و آنهم گذار از ساختار فعلی و کل نظام جمهوری اسلامی میباشد. ابزار سیاسی پروسهءِ گذار هم "اپوزیسیونِ جانشین و یا اپوزیسیونِ گذار" هست که در شرایطِ فعلی هر گونه ساخت و ساز و چانی زنی آنها با رژیم حاکم و بیت رهبری، خیانت به جنبش سبز ملّتِ ایران و خیانت به اعتقاداتِ پاکِ باورمندان دینی امّا سکولار میباشد. اگر آقای میرحسین موسوی توانایی رهبریّتِ چنین اپوزیسیونی را ندارند، میتوانند این شانس را به خانم زهرا رهنمود بدهند.

■ ▬ گفتگوی جدید میر حسین موسوی با "سایت کلمه" در مورد جنبش سبز:

▬ اگر در بیانیّهءِ هفدهم آقای میرحسین موسوی خود را در جایگاهِ اپوزیسیون درون ساختاری نظام گذاشته و به مشاورت بیت رهبری و سران رژیم اسلامی پرداخته است، در گفتگوی جدید، خود را صاحب به حق انقلاب 57 و به عنوان مالکیّتِ سند دار و مدال گرفتهءِ بر تختِ نظام اسلامی می نشاند. گفتگو با "سایت کلمه" جامع ترین و شفافترین سند و مدرکِ نوشتاری و گفتاری هست که آقای موسوی بعد از گذشتِ هفت ماه از جنبش سبز، در آن دیدگاه سیاسی و اجتماعی خود را به نمایش میگذارد. آقای موسوی در این گفتگو بجای اینکه نظام استبدادِ دینی جمهوری اسلامی امروز را مورد هدف قرار دهد و آنرا به عنوانِ دشمن اصلی امروز جامعهءِ ایرانی معرفی نمایند، هدفمند چند سویه با محکوم کردنِ سیستم شاهنشاهی گذشته و با نفرتِ تمام چنان آنرا برجسته میکند تا به انقلاب کور 57 و در اسلامی بودن راهپیمایی 22 بهمنِ در پیش رو فقط مشروعیّت اسلامی ببخشند و در همین گفتگو ایشان غیر مستقیم مبدأ تمدن سازی و تاریخ آفرینی ایرانیان را هم از زمانِ ظهور دین اسلام نسبت میدهد.

▬ آقای موسوی در گفتار خویش "... انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمده ایم، نه برای انتقام گیری و یا کسب قدرت و یا ویران گری.." به صراحت بیان میدارند که با کمی تغییرات روینایی اینجا و آنجا خواهانِ جدی پایداری و استحکام نظام واقعأ موجود نظام اسلامی فعلی هستند، امّا در مقابل بعد از 31 سال از گذشتِ سقوطِ نظام پادشاهی در ایران با چنان عزمی برای انتقامگیری و کینه توزی با اقشار طرفدار پادشاهی پارلمانی دمکراتیک برخاسته هست که بنیادگرایی دینی و غیر دمکراتیک بودن استخوان بندی اندیشهءِ ایشان را آشکار میسازد. مخالفتِ موسوی با نوع و سیستم حکومتی دلخواهِ مشروطه خواهان و طرفداران نظام پادشاهی پارلمانی آن نیست، بلکه این مخالفت از همان دیدگاه شناخته شده بر علیه تاریخ باستان و هویّتِ ایرانی بودن این سرزمین هست که تا کنون در اشکال مختلف ارتجاع سیاه و سرخ و در جنبشهای فئودالیتهءِ منطقه گرایی بارها خود را به نمایش گذاشته و میگذارد.

ابراز تنفر آقای موسوی از سلسله پهلوی که با هر اشتباه و کاستی اساس کار آنها پیاده کردن اندیشهءِ مدرنیتهءِ انقلاب مشروطیّت بود، در مقابل با طرفداری ایشان از "سیّد حسن مدرس" از آخوندهای بنیادگرای حوزه ای، در نجف و کربلا درس دینی آموخته، که خواهان دین سالاری سنّتی در شکل سیستم سلطانی قاجار بود، این آخوندِ مخالف هر گونه نواندیشی و تجددگرایی از تبار خمینی و خامنه ای، این فرد مخالف واژه ها و سیستمهای دمکراتیک عصر جدید، مخالف با طرح سیستم جمهوری رضاشاه، مخالف با واگذاری حقوق زنان و آزادی انتخابات آنها بود، تفکر بدونِ غرض ورزی و جانبداری جهت دار قوم گرایانهءِ آقای موسوی را روشن میسازد که دیگر اعتماد به گفته های ایشان برای طیف وسعی از ایرانیان بسیار مشکل خواهد کرد. اگر جنایتکاران و طرفداران رژیم متحجر اسلامی امروز اجازهءِ فعالیّت سیاسی دارند، پس چرا هوادارانِ نظام پادشاهی پارلمانی دمکراتیک مسلط بر قوانین جهان امروز مجوز فعالعیّت دمکراتیک متکی به رأی مردم را نداشته باشند !؟. میشود از دیدگاهِ تک بُعدی آقای موسوی برداشت کرد که همچنان، مردمان سنّی، یهودیان، بهائیان، و دیگر ادیان و باورها اجازهءِ فعالیّت سیاسی و کسب پُستهای حساس کشوری را ندارند !.

▬ مهندس موسوی در این گفتگو با "سایت کلمه" با آسمانی کردنِ قانون اساسی جمهوری اسلامی، به مانند آیه های جاودانهءِ قرآن کتاب مقدّس مسلمانان، عبور از این قانون اساسی را غیر ممکن میدانند و اظهار میدارند که جمهوری اسلامی بدونِ قانون اساسی آن مفهومی ندارد، همانطور که مسلمان بودن بدونِ اعتقادِ به قرآن بی معنی میباشد. به عبارتی دیگر ایشان حتّی تصور عبور از قانون اساسی را مطلقأ مردود میشمارند و به تغییراتِ جزئی تا کنون مرسوم در نظام همین جمهوری اسلامی را سفارش میدهند، چنین اندیشه ای به عصر آنتیک متصل به دین مربوط هست و با عصر راسیونالیسم تحول پذیر امروز با نگاهِ به دین هرگز مناسبتی ندارد. در همین راستا هم آقای موسوی برابری و عدالت اجتماعی با عدالت اقتصادی دین سالار اسلام را بر ساختار ها و ارگانهای با سیستم های دانش محور امروز ترجیح میدهند، و عدالت دین محور را جانشین آزادی و دمکراسی های مدرن استوار بر حقوق بشر امروز میکنند.

▬ آقای موسوی قانون اساسی را به ریسمان تشبیه کرده اند که حاصل زحمات و تلاشهای گذشتهءِ ماست که اگر آنرا از دست دهیم با تبدیل شدن به قطعات ریز به نابودی و تاریکی دچار خواهیم شد و در میان منادیان جبههءِ وسیع ایرانیانِ طرفدار عبور از قانون اساسی بار دیگر فقط به چهره های طرفدار سیستم پادشاهی اشاره کرده اند که تا با منفور نامیدن آنها، هر چه بیشتر مردم را به پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی تحریک و تشویق و شعارهای 22 بهمن را فقط زیر سقف نظام ولایت تنظیم کنند و سر دهند.

آقای موسوی باید امروز با جامعهءِ جهانی همگام شوند و دریابند که گذشتگان ایرانیان قانون اساسی ایی را برای نسلهای بعد از خود به ارث گذاشتند که امروز زیر بنای قانون اساسی حقوق بشر امروز هست. این قانون اساسی جمهوری اسلامی باز مانده از حکومتهای غیر ایرانی بنیادگذار سیستم خلیفه گری و شیعهءِ دوازده امامی میباشند، که بار دیگر مانند گذشته در یک دیکتاتوری تمام عیّار، امروز بر ادیان و باورمندیهای دیگر و بر فراز آسمانِ ایران سایه افکنده و همه را در چنگال خود به اسارت گرفته است. این قانون اساسی فصل مشترک و ریسمان نجات شهروندانِ جغرافیای ایران نبوده و نخواهد بود. با این ریسمان قانون اساسی دست و پاهای گروه و دسته های ایرانی را از هر قوم و باور و با هر پیشینه ای بسته اند و می بندند و به چوبه های دار آویختند و می آویزند. جبههءِ فراگیر عبور از قانون اساسی هم شامل طبقاتِ مختلف جامعهء و اقوام ساکن ایران هست و تنها به طبقهءِ پادشاهی پارلمانی تقلیل نمی یابد.

▬ اگر عده ای از ایرانیان بر این باور هستند که رادیکال بودن سکولارهای ایرانی توهین به دین محسوب و باعث بنیادگرایی دینی در ایران و خارمیانه میشود، اوّل هدف سکولارها مخالفت با طبقهءِ آخوند و مخالف در نوک هرم قدرت سیاسی بودن آنهاست و بطور کلی ضدیّت با دین اسلام مردمی نیست، دوّم اینکه باید قبول کرد که رادیکال بودن اسلامگرایانی مانند آقای موسوی که همهءِ پدیده های هستی با خوبی ها و نکوکاریها، و پاسخ هر سئوال علمی و متافیزیک در طبیعت امروز را میشود در دین اسلام دید و شنید و ایران و ایرانی فقط باید از زاویهءِ اسلام تعریف و هویت یابد، به دین ستیزی و نفی دین اسلام در فرهنگ ایرانی دامن خواهد زد. پس بهترین شیوه برای پایان دادن به این جنگ پایان ناپذیر " جدایی دین از حکومت میباشد".

▬ آقای مهندس موسوی در گفتگوی جدید خود، بدونِ کوچکترین انتقادی و یا بطور کلی به میدان گفتمانِ نیاوردن جایگاهِ رهبر انقلاب و مقدس شمردنِ آن، و بدون نامیدن ساختار نظام جمهوری اسلامی به عنوان مانع اصلی گذر از دیکتاتوری به دمکراسی، تازه قوهءِ قضائیه و مجلس شورای اسلامی را معصوم جلوه داده اند که این دو ارگان در ساختار نظام اسلامی قربانی شده اند، امّا پنهان میکنند که اولأ هیچ ارگانی از جمله این دو نهاد در نظام جمهوری اسلامی استقلال ندارد، دومأ آیا ایشان بعد از 31 سال هنوز نمیدانند که رئیس قوهءِ قضائیه مستقیم از سوی رهبر انقلاب انتخاب میشود و حکومت با رئیس جمهور آن که اکنون مجلس را بی اختیار و فلج کرده است، بر گزیده و در واقع طوطی وار سخن گوی رسمی رهبر انقلاب شخص علی خامنه ای میباشند ! ؟. پس اگر آقای موسوی براستی بحال قوهءِ قضائیه و مجلس در جایگاهِ دمکراتیک آن دل میسوزانند و اشک میریزند، چرا برای نجاتِ آنها عامل اصلی یعنی نهادِ رهبری که تمامی قدرتِ سیاسی و اختیارات رادر چنگِ خود دارد را زیر سئوال نمیبرند !؟.

▬ آقای مهندس موسوی بجای به چالش گرفتن مستقیم بیت رهبری و نظام جمهوری اسلامی، و یا بجای الهام گرفتن از شعارهای ساختار شکنانهءِ دمکراتیک و یاری جستن از قدرت عظیم مردم در خانه و خیابان برای ادامه و هدایت جنبش سبز با اهدافهای جهانشمول ایده آل بسوی آینده نگری برابر با کاروانِ و مناسباتِ جهان امروز، بنا به گفتهء ایشان: [هر شب به امام خود روح الله خمینی و شهبد بهشتی و دیگر شهیدان فکر میکنند و با آنها به نجوا می پردازند که آنها چه میخواستند و اکنون به کجا رسیده اند]. این طرز تفکر متافیزیک تخیلی آقای موسوی که با مُردگان به گفتگو می نشیند و با زندگانِ در بندِ گفتگو نمیکنند و از آنها مددی نمی جویند، شایسته و توانایی هدایت جنبش سبز پلورالیسم ایران را ندارد.

رئال پلیتیک امروز یعنی عمل و فعالیّت در میدان سیاست، به قبرستان رفتن و نجوا کردن زمان خاص خصوصی خود را دارد. این فرهنگ سیاسی آقای موسوی فریب دادن مردم و به سر چاهِ جمکران کشاندنِ آنها در نوعی دیگر میباشد.

▬ در نتیجه گیری از این گفتگو با سایت کلمه، مهندس موسوی باری دیگر بدونِ اشاره به عملکردِ ضدِ حقوق بشری و ضد انسانی نظام جمهوری اسلامی در مدّت 31 سال گذشته تأکید میکنند که 22 بهمن و انقلاب اسلامی متعلق به صدها هزار شهید هست و همانطور که در بیانیّه 17 هم اشاره کرده اند، هدف آقای موسوی روان کردن نهرهای آب به رودخانهءِ گل آلود رژیم اسلامی برای شفاف کردنِ آن میباشد و راه حلّ کلیدی با حداکثر مطالبات امروز خود را بر "بازگشت به قانون اساسی جمهوری اسلامی و رعایت این قوانین" ارزیابی میکنند. همین قانون اساسی ایی که جنایاتِ تا کنون این نظام را قانونی تأکید کرده و خواهد کرد و همچنان سایهءِ ولایت فقیه و شمشیر اسلام سلطانی و خلیفه گری را بر جامعه و بر شهروندان ایرانی همچنان تحمیل خواهد کرد.

▬ در ادامه آقای موسوی می افزایند که: [ این حرکت از انتخاب "رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر" به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است، جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند].

در این میان آقای موسوی تلاش بر آن دارد که جنبش سبز و رنگارنگ ملّت ایران را فقط در رنگ سبز اهل بیتِ پیامبر اسلام کانالیزه کنند و در واقع پیراهن یکرنگ دینی که جز یک دیکتاتوری و زیر پا گذاشتن حقوق دمکراتیک مردم ایران نیست، بر تن این جنبش بپوشانند. از این گذشته پیوند دادن "دمکراسی، حقوق شهروندی، تنوع اندیشه، و آزادی بیان" که همه از پدیده های عصر جدید بعد از جدایی دین از سیاست هستند، با دین اسلام عهد باستان کاملأ بیمورد و غیر ممکن هست. محتوا با اصول و شریعت دین اسلام هیمن هست که رژیم اسلامی در این مدّت 30 سال به نمایش گذاشته است. برای چندمین تکرار میشود مهندس موسوی یک راه بیشتر پیش روی خود ندارد، آنهم گذار از ساختار نظام جمهوری اسلامی میباشد و بقیهءِ تلاش ایشان داستانسرایی و چانه زنی برای حفظِ نظام موجود هست که ملّتِ ایران ضمن داشتن احترام دین اسلام مردمی، دیگر خواهانِ چنین حکومتی به رهبری طبقهءِ آخوند نیستند.

■ ▬ بیانیه های اپوزیسیون مرکب: از احزاب، سازمانها، استادان دانشگاه و روشنفکران، با کُنشگرانِ سیاسی به منظور حمایت از بیانیه ها و گفتگوهای آقای میر جسین موسوی:

▬ در مدّت هفت ماه از گذشت جنبش سبز، احزاب و سازمانها، و در مجموع جامعهءِ سیاسی ایران در شکل فردی و گروهی نوشته هایی به حمایت از آقای موسوی و موضعگیریهای سیاسی اش انتشار دادند. عنوان این نوشته ها اغلب با اصطلاحاتِ فعالانِ حقوق بشر، دمکراتیک بودن، کنشگران سیاسی با تجربه، یا استادان دانشگاه، و یا روشنفکر بودن همراه بوده است. به نظر میرسد که هدف از انتخاب چنین عناوینی از قبل زدنِ مهر تأییدی بر درستی بیانیّهء های آقای موسوی و انتشار دهندگانِ این بیانیّه ها، در اذهانِ عمومی بوده باشند.

امروز در جوامع خود آگاهِ دمکراتیک، مدرکِ آکادمیک داشتن و یا برخوردار بودن از پسوند و پیشوندهایِ مجرد و خشکِ روشنفکری به تنهایی میزانِ سنجشِ درستیِ پندار و کردار هیچ گروهی نیست. ملاکِ تأیید و یا طردِ افراد و دسته های سیاسی، اجتماعی، کارنامهءِ عملیِ خدماتِ آنها به مردم و در جهتِ منافع ملّی کشور، شفافیّت در چگونگیِ زندگینامهءِ شخصی و سیاسی، از همه مهمتر درستکاری و پذیرش تعهدات، داشتن پایگاهِ اجتماعی در بین طبقات، رستگاریِ اندیشه، یکسانی در گفتار و کردار، و بنا بر کسب امتیازاتِ از برنامه ها و بار آوریهایِ چند گونهءِ افراد و دستجات دیگر در یک جامعه میباشند.

▬ بدونِ شک داورانِ امتیاز دهنده، مردم و یا لایه هایِ اجتماعی، بوِیژه طبقهءِ میانی و در مجموع نمودار تاریخی تکاملی در نتیجهءِ بروز خلاقیّت ها هستند و نه مدرکِ آکادمیک داشتن، یا بر پیشانی چسباندن اصطلاح روشنفکری، و یا سابقهءِ عضویّت داشتن طولانی بدونِ کار آمدی در سازمانها و احزاب سیاسی میباشند. نیروی محرکهءِ جنبش سبز امروز برآیند تئوریک این استاد دانشگاه و یا آن روشنفکر دینی و سکولار نیست، بلکه محصول میانگین آگاهی عموم جامعهءِ ایرانی و تجربهءِ 30 سالهءِ آنها از نظام استبدادِ دینی میباشد که در این میان وظیفهءِ مدرک دارانِ روشنفکر چند گونهءِ متعهد هست که اگر بتوانند آنرا پر بارتر کانالیزه کنند و چشم اندازی فراتر ارزانی دارند و زمینهءِ عملی شدن شعارهای صیقل داده شدهءِ [ از جمله جدایی دین از حکومت] مردم معترض در خیابان را فراهم سازند.

▬ در تاریخ تحولاتِ اجتماعیِ ایران کم نیستند مدرک داران و روشنفکرانِ دیندار و بی دین با کُنشگران سیاسی ایی که بجایِ خدمت به مردم و کشور، چاه کَنده اند و راهِ خیانت را بر گزیده اند. ضربه ها و خسارتهایی را که سرزمین و ملّت ایران از سوی قشر به "اصطلاح روشنفکرانش" متحمل و دریافت کرده است تا کنون از طریقِ هیچ حکومتِ دیکتاتور و از سوی هیچ نیرویِ داخلی و یا خارجی اعمال نشده است.

اغلب تزها و تحلیلهای سیاسی ایراسیونالِ تا کنون روشنفکرانِ جامعهءِ ما مکمل اندیشه های حوزه ای مدارس دینی کربلا، نجف، قم، اصفهان، مشهد و غیره بوده است که گسترش جهان بینی بر پایهءِ علوم متافیزیک حوزه ای استوار و با فرهنگ دینی سنتّی ما قبل مدرنیتهءِ اوایل قرون وسطاییِ کلیسا و مساجد را شامل شده است که از بازدهی اندیشه ای آنها "ارتجاع سیاه و سرخ" در ساختار همین نظام جمهوری اسلامی ظهور کرد و اکنون همین اندیشه و کردار با عناوین مختلف تلاش در حفظ ِچنین نظام عقب مانده ای را دارند.

دیگر نباید اجازه داد که بیماریهای چند گونه این طبقاتِ به اصطلاح روشنفکر مدرک دار به کل جامعه و به جنبش سبز امروز سرایت کنند، بنا بر این همزمان با رنسانس در بافتِ جامعه شناسی و تاریخ شناسیِ ایران، بازنگری عمیق در فرهنگِ روشنفکری، با تعریفی جدید از آن، و گذراندنِ آنها از فیلتر شناخت و تعهّدات در مقابلِ منافع ملّی از واجبات هست. امروز میانگینِ فهم و شعور اجتماعیِ جامعه به آن میزان رشد کرده است که خود در نقش چنین فیلتری عمل کنند و بخوبی هم میداند که دیگر: "هر چیز که بدرخشد حتمأ طلا نیست".

شناختِ دقیق از تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در سه مرحلهءِ زمانی: " گذشته، حال، آینده"، و با درکِ راسیونال از بُردار برآیند از آنها یعنی "انقلاب سبز " خردورز امروز ایران، میتواند آیینهء ای باشد که نمایِ واقعی و میزانِ ارزشی برداشتها و تحلیلهایِ درستِ هر فرد و گروهی را در سه عصر مذکور معیّن کند.

▬ حمایت کنندگان، هستهءِ مرکزی بیانیّهءِ 17 آقای موسوی را که حاکثر بر یک" انتخابات آزاد در چهارچوب هیمین نظام و اصلاح آن" تأکید داشت را، تأثیر گذارترین بیانیّه ایشان در طول 7 ماهِ گذشتهءِ دورانِ بعد از انتخاباتِ دهمین ریاستِ جمهوری ارزیابی کرده اند، در صورتیکه این بیانیّه یک عقب نشینی بود که زمینهءِ یورش مجدد رژیم را به جنبش و شکار افراد پیشتاز جوان را بصورت قانونی هموار کرد. بیانیهءِ هفدهم نه اینکه به خشونت رژیم پایانی نداد و آنها را به بر گزاری انتخابات آزاد وادار نکرد، تازه با عقب نشینی آقای موسوی، آنها را در درستی کار خود یعنی سرکوب هرچه بیشتر راسختر ساخت.

در مجموع نوشتهءِ هفدهم 5 ماده ای آقای موسوی را نمیشود یک بیانیّهء سیاسی فراگیر به نمایندگی از سوی قیام ملّی یک کشور مانند ایران دانست که بر مبنای آن جنبش سبز راهِ خود را ادامه دهد. مطالبات اولیّهءِ مذکور در این بیانیّه آنقدر پیش پا افتاده و در طول تاریخ جوامع جهانی آنقدر تکرار شده است که دیگر برای گوشه نشینانِ تکیه بر دیوار هر کوچه و برزنی به ضرب المثل تبدیل شده است. کُنشگرانِ جوان کم تجربهءِ جنبش سبز، هر روز مطالبی را انتشار میدهند که از چنین بیانیه هایی پر محتواتر و جامعه شناختی تر و برابر با میزانِ آگاهی عمومی و بیشترین خواسته هایِ مبرم شهروندان در آن قید شده است.

▬ گفتگوی جدید آقای موسوی با "سایت کلمه" بر نادرستی موضعگیریهای استادان دانشگاه، کُنشگران سیاسی، روشنفکران از هر قماش آن، و احزاب و سازمانهای سیاسی که به پشتیبانی از دیدگاههای مهندس موسوی بیانیه صادر کرده بودند انگشت گذاشت. ثابت شد که با دین سالاری و با مهره ها ی معتقد به آمیختگی دین و سیاست در هر شکل آن امکان دستیابی به دمکراسی و رهایی از استبداد وجود ندارد، خود پروسهءِ انقلاب 57 تا به امروز بیانگر صحت این ادعاست. در این گفتگو حتّی سخنی از انتخاباتِ آزاد هم به میان نیامده است. آقای موسوی در جقیقت با انتخاب "رنگ سبز از اهل بیت پیامبر" در راهپیمایی نزدیکِ 22 بهمن اعلام کرد که ایشان فقط نماینده و رهبر فقط گروهی از جنبش سبز هستند که در چهار چوب همین نظام جمهوری اسلامی با وجودِ همین دستگاهِ ولایت فقیه و قانون اساسی آن خواهان اصلاحات هستند و زیر بار پذیرفتن مسئولیّت نمایندگی اپوزیسیون جنبش سبز با نظرات دمکراتیک و سکولار شانه خالی کردند و اکنون دیدگاه معتقد و کاملأ وفادار ایشان به خطِ امام خمینی کاملأ نمایان گشت،

این دیدگاه آقای موسوی ادامهءِ همان "اتحّادِ ایدئولوژی ارتجاع سیاه و سرخ "ضد ایرانی با میوهءِ جمهوری اسلامی میباشد که اکنون آقای موسوی به عنوانِ سخنگوی آن انتخاب گردیده است. در این ایدئولوژی و مکتبِ خط امامیِ اتحادِ سیاه و سرخ نه اینکه جایگاه رهبر انقلاب و ولایت را زیر سئوال نمی برند، تازه انتخابات آزاد در همین نظام را با کاندیدهای از فیلتر شورای نگهبان گذشته را هم خیلی زود ارزیابی میکند و حداکثر مطالباتِ آنها در شرایط کنونی آزادی مطبوعات هست.

▬ اکنون جنبش سبز به دو شاخهءِ مشخص تبدیل شده است 1- جنبش سبز رنگِ اهل بیت پیامبر، به منظور حفظ و اصلاحات در نظام اسلامی موجود که آقای موسوی نمایندگی آنرا بر عهده گرفته اند 2- جنبش سبز با رنگ سبز به مفهوم: صلح، همزیستی مسالمت آمیز، حقوق شهروندی، امنیّت فردی و گروهی، پلورالیستی، دمکراسی، آزادی ادیان و آزادی هر عقیده و باور، منع تفتیش عقاید دینی، چند قطبی بودن قدرت سیاسی، استقلال کامل قوهءِ قضائیه، مجلس شورای ملّی تنها ارگان قانون گذار، خواهان عبور از قانون اساسی، و گذار از این ساختار فعلی جمهوری اسلامی، "جدایی کامل دین از حکومت" ، با برقراری سیستم حکومتی بر اساس لیبرال دمکراسی و بر اساس رأی عمومی ملّتِ ایران هست.

این جنبش سبز لیبرال دمکراسی سکولار در نوع دوّم، امروز در بین طبقاتِ مختلف جامعهءِ ایرانی بویژه در میان باومندان دینی نیک اندیش چنان از پایگاه اجتماعی وسیع مردمی برخوردار هست که دیگر لازم نیست پُشت سر امثال آقای میر حسین موسوی ها خود را پنهان کند و یا فراگیر شدن شعار "جدایی دین از حکومت" دیگر آنقدر انکار ناپذیر شده است که دیگر نیازی نیست وجود خود را در میان واژه های دینی و یا غیر دینی با احتیاط تعریف کند. مردم امروز بخوبی میدانندکه جدایی دین از حکومت، ارزش زدایی از دین نیست و بر عکس محترم شمردنِ آن میباشد.

▬ اگر بر طبق جمهوریها تقسیم بندی کنیم امروز انتخاب دو نوع جمهوری بیشتر نداریم 1- یا جمهوری اسلامی واقعأ موجود با تغییرات در اشکال آن میباشد 2- یا یک جمهوری لیبرال دمکراتیک که شاخص های نامبرده در شاخهءِ دوّم جنبش سبز را در بطن محتوایی و ساختاری دارا میباشد. باشد که این بار استادان دانشگاه، روشنفکران، و کُنشگران سیاسی با تجربه، از کدام دروازه از جمهوریها وارد شوند. اگر همچنان پشتیبانِ جمهوری از نوع آقای موسوی باشند، چرا و چگونه ؟.

▬ در 22 بهمن پیش رو، وظیفهءِ هر شهروندِ آزاده و متعهّد و با دیسیپلین ایرانی در هر کجای جهان هست که در یک راهپیمایی با شکوه متحّد و مستقل با شعارهای شفاف و رسای غیر دینی دمکراتیک با تأکید بر "جدایی دین از حکومت" در جهتِ نفی نظام ولایت فقیه فعلی، افکار جهان دمکراتیک را برای پشتیبانی از برکناری این نظام استبدادِ متوجّه ایران کنند. ضامن پیروزی اتحّاد، مسلح بودن به اندیشهءِ خردگرایی، با داشتن عزمی راسخ برای عبور از تاریکیها و پیوستن به روشنایی هاست.

Nasser.karami@gmx.de

|فوریه| 2010| آلمان|

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.