رفتن به محتوای اصلی

یکی از ابزار های مهم استحکام سیستم سرمایه داری هار، سندسازی است!
19.07.2014 - 23:31

 دیکتاتوری، سندسازی و سرمایه داری هار، سه مقوله جدائی نا پذیرند. سرمایه داری هار نیاز دارد که انسانها نا آگاه بمانند و محتاج باشند. برای بیشتر نا آگاه نگهداشتن مردم نیاز به فقر و بدبختی و کسانی که وعده های زندگی بهتر در دنیائی دیگر بدهند و آن ملاهای مفت خوار اند. فقر و محتاج ماندن و فرق فاحش طبقاتی را فقط دیکتاتورها با کمک مبلغان آئینی می توانند به وجود آورند و سرپا نگهدارند. برای خفه کردن موی دماغ ها در جامعه، یعنی روشنفکران، خریداری برخی ازآنها برای خلق کردن اسناد، لازم و ضروریست که بعدا به آن خواهیم پرداخت.

نخست تعریفی اجمالی از سرمایه داری به طورکلی و سرمایه داری هار به طور اخص. اگر بخواهیم تعریفی به زبان ساده از سرمایه داری به دست دهیم، قابل فهم ترین تعریف را از زبان شیفتگان سرمایه در و یکی پیدیای عمومی بشرح زیر را می توان یافت: "کاپیتالیسم یا سرمایه ‌داری، سرمایه ‌محوری، یک نظام اقتصادی است که درآن پایه‌ های یک سیستم اقتصادی بر روی مالکیت خصوصی ابزارهای تو لیدِ اقتصادی است و در دست مالکان خصوصی است و از این برای ایجاد بهره ‌مندی اقتصادی در بازار هایی رقابتی استفاده می‌ شود. که به این نظام، آزادی مالکیت شخصی نیز گفته می ‌شود. که معنای آن، تولید و توزیع کالا هاست.معنای لغوی کاپیتال همان سرمایه است و سرمایه شامل: زمین‌ ها، کارخانه‌ ها و ... می ‌باشد. درآمد در این نظام حد اقل دو شکل دارد: سود و دست‌ مزد. سود عبارت است از آن‌ چه که به ‌خاطر مالکیت ابزار تولید به کسانی که سرمایه را فراهم کرده ‌اند، داده می ‌شود. ...

در نظام سرمایه‌ داری، سرمایه‌ گذاری، تولید، توزیع، در آمد، قیمت‌ گذاری و عرضهٔ مواد و خدمات توسط تصمیم‌ گیری‌ ها ی شخصی در یک اقتصاد بازار تعیین می ‌شود. مشخصه بارز نظام سرمایه‌ داری این است که تولید کالا در درجهٔ اول از برای کسب سود اقتصادی انجام می‌ گیرد و نه لزوماً رفع نیازهای انسان ‌ها. البته در مواردی نیز، کسب سود با رفع نیازهای انسانی همراه است." حالا این تعاریف دارای کمبودها و نواقصی، مانند تعریف دست مزد و نکات دیگر است از آن می گذریم. در هر صورت این تعریف کلی و ساده ای بود از سرمایه داری که از "ویکی پیدیا"، گرفته شده است. من در اینجا آن را به دو بخش عمده تقسیم می کنم. یکی سرمایه داری نرمتر در راه و روشی متعادل بطور کلی که در آن، تا حدودی رعایت حال مولدان ثروت باید بشود و استثمار به آن شدت قرن 19 نیست و دوم شاخه افراطی درهمین سیستم سرمایه داری است و آن را سرمایه داری هار می گویند که تا حد جان به لب رسیدن استثمار می کنند و می دو شند نیروهای مو لده را. بهترین تعریف برای این شکل از سرمایه داری هار، آوردن نمونه هائی عملی از آن، در کشورهای دیکتاتوری است که در پائین بیشتر توضیح داده خواهد شد و شاخه راست محافظه کاران در کشورهای آزاد سرمایه داری است، مانند ایالت با یرن و محافظه کاران آلمان و نظیر این محافظه کاران در آمریکا و حامیان وال استریت و غیره هستند. در جهان سوم یا کشورهای دیکتاتور زده را می توان برخی از نو کیسه ها یا تازه به دوران رسیده ها در "جهان سوم" را نام برد. اینها فقط توضیحات ساده ای بودند در این باره. اگر نیاز بیشتر بود در پاسخ به پرسشهائی که مطرح شوند مفصل تر برای پرسش گران خواهم نوشت. اکنون به اصل مطلب می پردازیم.

 - سخنی اخطار آمیز با محققین جوان که خود را به دام تنیده شده، نیندازند

قلب واقعیت درقوطی عطاری کسی یافت می شود که اکثر مطالب اش بر اساس تقلب و وارونه سازی استوار باشد، حتی برخی از مطالب علمی. بسیاری از منابع فقط در خدمت سیستم حاکم قرار دارد. آن چیزی که هر انسان واقع بین و محقق را آزار می دهد استناد به مطالبی است که از بنیاد غلط و ساخته و پرداخته افکار و دست سازمانهای اطلاعاتی کشورهای دیکتاتوری با سیستم سرمایه داری هار است. مثلا یک کار علمی یا سخنرانی درباره شخصیتهای مهم سیاسی باید مستند و منابع مورد استناد معتبر باشند. یعنی هر نویسنده یا سخنرانی موظف است، درباره موضوع از ایدئولوژی ویژه ای حرکت نکند و برای آن هم تبلیغی نباشد. متأسفانه جهان علم ودانش نیز آلوده تبلیغات به سود جناح خاصی می شود. مادر پیر محافظه کاران، یعنی دولت انگلستان، برای تسلط کامل بر علم تاریخ، جامعه، ملت و انسان شنا سی در سر زمین خود و دیگر کشورها میلیونها پوند سرمایه گذاری کرده و می کند. او متخصصین را در زمینه های فوق، بومی و غیر بومی، در همه کنسولگری های خود در "جهان سوم" گمارده و می گمارد که فقط به سود خودش نه به سود علم، تحقیق کنند. برای آنها زیاد مهم نیست که علوم انسانی در کشورهای "جهان سوم" نیز وارونه ارائه شود، فقط کافی است که به سود خود آنها باشد. اگر مطالبی از سازمانهای اطلاعاتی و خودی باشد، چه بهتر. قصد از نوشتن این مقاله در مرحله نخست یک نکته یادآوری می شود که زود به چاله نیافتیم. من به مناسبت 25مین سالگرد ترور جنایت کارا نه زنده یاد دکتر قاسملو و همراهان او به اسلو دعوت شده بودم. یکی از سخنرانان که جوان هم بود، در رابطه با روند چپ گرائی دکتر قاسملو و نکات منفی آن استناد می کرد به "کژ راهه"! همه و یا اکثر انسانهای واقع بین می دانند که آن نوشته کژ راهه ساخته و پرداخته، بسیجی های وفادار به رژیم، مأموران و اطلاعاتی ها و شکنجه گران حاکمان تئوکرات، جمهوری اسلامی ایران، بوده که به زبان احسان طبری، آن انسان پاک و فیلسوف قرن بیستم که مانند گالیله ایتالیائی او را مسخ کردند، نوشته شده و انتشارش داده اند. لذا، این "کژ راهه احسان طبری"، هیچ اعتباری برای استناد کردن ندارد، زیرا در کل، مطالب آن واقعی نیست. پس در شان ما کردها نخواهد بود به مسایلی غیرواقعی، استناد کنیم. این ادعا حقیقتی است انکار ناپذیر که خود مأموران تنظیم کننده، به چنین نوشته ای باور ندارند تاچه رسد به یک محقق سیاسی، آن هم یک آدم عالم که در دانشگاه کار می کند و خود کرد است و درباره یکی از راد مردان تاریخ کرد صحبت می کند و امیدوار است جوانان به عنوان سند از بیانات او استفاده کنند. اخطار شدید بنده به آن جوان تر ها و افراد محقق در همین جا است که زود از چاله در نیامده به چاه نیفتند و دقیق در جوانب هر کاری که مورد استناد است تحقیق کنند که آیا آن واجد شرایط استناد کردن است یا نه؟ مانند این جوان دانش پژوه زیاد داریم که من در اینجا فقط یک نمونه دیگر از مخالفان او را می آورم. آقای اکبر گنجی، کهنه پاسدار ضد کرد در ایران، در جائی به یک آدم قلم به دست اما سفسطه گر و دروغ پرداز که همه او را خوب می شناسند، آن جوان کرد (قانعی فرد)، در یک رابطه دیگر استناد کرده است. خود اکبر گنجی اگر شرف علمی داشته باشد که حتما هم دارد، می داند که نوشته های این قانعی فرد دروغ دهان پر کن است. حتی مصاحبه های نوشتاری اش، اغلب تحریف اند، نه واقعیت. اما او باخیال راحت برای اثبات نظرش استناد کرده است. برای این حضرات مهم نیست که منبع از کجا تهیه شده و آمده است، مهم آن است که خود ارضاء شوند. لایق ذکر است یک محقق مجاز است حتی اگر دشمن پدر کشته او هم مطالبی درست بیان دارد، از آن مطالب باید دفاع کند و اگر بهترین دوست اش مطلبی غیر واقعی نوشت، باید آن را اقشاء کند. همین کاری که من می کنم. دفاع و افشاء او از واقعیت و قلب واقعیت است نه از افراد. من اگر همین قانعی فرد که دشمن ملت کرد و بسیار جاه طلب می دانمش، حرف درستی بزند، بدون شک از او دفاع خواهم کرد، همان طور که دروغهای اش را افشاء کرده و می کنم. مثالی از خودم برای دفاع از حقیقت دارم که لازم می دانم بعد از 24 سال بیان دارم. زمانی که همه دیوارهای کشورهای کمونیستی ریخته شده بود و شرق و غرب درحال پیوند به هم بودند، در یک مقطع زمانی خاص، در جنگ دوم جهانی، من از سیاست استالینی، دفاع کردم و گفتم: "اگر او مردمان شوروی و به ویژه مردم قهرمان استالین گراد را به تحمل در برابر گرسنگی و سرما و یخبندان سخت، بخاطر حفظ میهن وا نمی داشت و بسیج نمی کرد و در همین جنگ خونین حدود چهل و پنج هزار نفر، فقط از افراد شخصی قربانی نمی داد، نمی توانست با این کار متهوّرانه 30 در صد از ارتش آلمان را شکست دهد. لذا هیتلر جهان را می گرفت و در نتیجه فاجعه بمراتب بزرگتر از فاجعه آن کشتار و 15 هزار کلخوزی بود که توسط استالین قتل عام شدند". پروفسور های پرسش گر، با وصف ضد استالین بودن شان، بهم نگاهی کردند و گفتند درست می گوید و من در مجموع برای دفاع از آن تز دکترا درجه عالی (زوما کوملاوده) گرفتم. پس واقعیت در برخی زمینه ها می تواند کارا باشد و افتخارات بزرگی نصیب انسان های اجتماعی بکند، نه فرد گرایان. رشد سر مایه داری کلان و هار در کشورهای دیکتاتور زده بیشتر رواج دارد و همان طوریکه احتمالا خود می دانید و درآغاز این مطلب به آن اشاره شد، اغلب شاخه هار سر مایه داری در همه سیستم های استبدادی رشد می کند. در سر زمینی که آدمی مانند بابک زنجانی در سن 42 سالگی میلیارد ر دلار می شود. در صورتی که بنا به تئوری ثابت شده اقتصادی، اگر آدم از سن 15 سالگی تا 75 سالگی یعنی 60 سال روزی حداقل 8 ساعت و حداکثر 12 ساعت کار کند و خود و زن و سه فرزندش را نان و لباس بدهد هرگز نمی تواند به ثروت کلان برسد و میلیونر شود، مگر با استثمار دیگران. حالا چگونه در سایه اسلام ناب محمدی، اسلامیکه ضد سرمایه داری باید باشد، این آقایان، بعضی ها نه همه از بستنی فروشی میلیارد ر می شوند، و این فقط با در آمد حلال اسلامی می تواند باشد! نه بلیط بخت آزمائی حرام بردن! من در تعجبم! در این کشورها تاریخ نگاران و اکثر قلم به دستان، واقعاً آزاد نیستند و نمی توانند بغیر از مدح وثنای حکام دیکتاتور دینی و شاهی چیز دگری بنویسند. بنابراین هر کسی در مسیر این رژیم های حاکم قلم بزند آزادی کامل دارد هرچه رژیم بخواهد برروی کاغذ بیآورد و کار او که وفادار به رژیم است بطور وسیع درج شده و لذا درهمه کتابخانه های دولتی یافت می شود. در واقع می شود گفت: نظیر این منبع عمده تحقیق در دسترس محققان هستند. با تأسف فراوان باید گفت بندرت محققانی یافت می شوند که قادر باشند با شهامت از واقعیت دفاع کنند و خود را به خطر نیندازند. در این باره محققان جوان را نباید مقصر دانست، بلکه این جوی است که برایشان به وجود آمده و ما باید این جو را با منطق و استدلال بشکنیم و یا تغییر دهیم. باید گفته شود که اکثر تاریخ نگاران درباری، محافظه کار اند و سیستم سرمایه داری هار را مقدس می دانند. لذا آنها هیچ گاه مسایل انتقادی واقع بینا نه را در این زمینه نمی نویسند. در کشورهای بورژوازی و تا حدی دمکرات و آزاد جهان این روابط کمی فرق می کند و از جمله ادبیات دگر با افکار دگر مجاز است. اما در کتاب خانه های عمومی، بندرت یافت می شوند و اگر هم باشند، اکثر آن پژوهش گران را طوری تربیت کرده اند که از آنها استفاده نکنند. حتی برای انتقاد به ندرت مورد استفاده قرار می گیرند. همان طور که در پیش ذکرش رفت بسیار کم اند افراد و انسانهای با شهامت و پژوهشگر واقعی که به خاطر خود، حقیقت را زیر پا نمی گذارد و اگر نا آگاهانه چنین کاری کرده باشد، شهامت آن را دارد که اعتراف کند و کارش را تصحیح کرده وجاودانه درتاریخ برجای گذارد. بهرحال، در سیستمهای نسبتا آزاد و دمکرات، اگر سرمایه داران در قدرت باشند، چار چوب تعلیم و تربیت را طوری تنظیم می کنند که با تأسف اکثر مردم از قبل محافظه کار، باز محافظه کار تر می مانند. در این سیستمها بویژه استادان محقق اکثرا محافظه کار هستند و کسانی را تربیت می کنند که مانند خود آنها می اند یشند. یک نکته دیگر که باید یادآوری شود آنست، متأسفانه در این کشورها رقم اکثریت با جوانان جویای نام اند. یعنی کسانی که فقط می خواهند تحصیلاتی را طی کنند و دانش نامه ای را بدست آورند و زود مشغول به کار شوند. ما در آلمان در میان محافظه کاران و لیبرال ها داشتیم از این جوانان جویای نام که به مشاغل وزارت و وکالت هم رسیدند. آنها با عجله تز دکترای خود را حتی رو نو یس کرده بودند و بعدها کشف شد و دانشگاه تیتر دکتری را با شرم زاری از آنها پس گرفت. بهر حال نکته اساسی که در تحقیق و دانش خلاصه می شود، آنگونه که بنظر می رسد، برای این آقایان، کمتر مهم هستند. در یک کلام بهر قیمتی و به هر نحوی زندگی کردن، در جهان سرمایه داری هار، مسئله ای بسیار عادی است. یعنی زندگی فرد گرائی یا بزبان بیگانه ایندیویدوالیزم، پارتی بازی، رشوه دهی و رشوه گیری و غیره در برنامه کار آنها است. در واقع فرد گرائی، برتری طلبی، خود بزرگ بینی و حق دیگران را پایمال کردن به دنبال دارد. در برابر این نوع رفتار، بهر قیمتی زندگی نکردن است. مثلی معروف داریم، تا آنجا که من آگاهم، برای اولین بار یکی از قهرمانان ملی ایران، این مثل را به پیشنهاد ژنرال فرسیو هم دوره نظامی سابقش، در رابطه با نجات جانش، از اعدام به کار برده است. آن قهرمان در پاسخ به آن پیشنهاد، می گوید: "زندگی بنظر من شیرین است و هیچ انسانی نمی خواهد آزادانه بمیرد، اما زنده ماندن بهر نحوی و بهر قیمتی شایسته و در شان انسانهای با منطق نیست. مرگی شرافتمندانه بمراتب بهتر از با خواری زیستن است". نقل به معنی، به نظر صاحب این قلم، نجات جان ها، فقط از مرگ جسمی نیست، بلکه از مرگ علمی نیز هست. اگر کسی از نظر علمی بمیرد و فقط جسماً زنده باشد، او هر روز می میرد. پس یک محقق باید به فکر این باشد که واقعیت را در جامعه گسترش دهد و بدان صورت او و افکار او جاودانه می شوند و هرگز نمی میرند. نمونه های کلاسیک فراوانی داریم یعنی: در زمینه سیاست فقط در ایران زنده یادان دکتر مصدق، قاضی محمد، دکتر قاسملو. و در زمینه تاریخ دکتر زرینکوب وراوندی و نظیر آنها در زمینه فلسفه و جامعه شناسی احسان طبری ونظیر او، نام نیک برجای گذارده اند و از نظر علمی هرگز نمی میرند، در صورتی که انسان زنده بماند و مدارج علمی را بهر قیمتی کسب کند، مثلا برای رضایت استادش که او این سیستم را در بست قبول دارد، و تابع محض شاخه راست آن است و به هیچ وجه مسایل علمی را، برای آیندگان، رعایت نمی کند. در واقع نکته تأسف آوری است که امضای چنین عالم و استادی پای هر دانشنامه ای باشد. صاحب آن دانش نامه بی تردید زندگی را بهر قیمتی با جان خریده است و هیچ فرقی با علی کردان، وزیر کشور (سابق) جمهوری اسلامی و "استاد (سابق) حقوق" دانشگاه در تهران، ندارد. شکی در آن نیست صاحبان دانش نامه های علمی، نامشان در صفحات زرین تاریخ علم و دانش به نیکی ثبت است. آنان هرگز در جهان علم فراموش نمی شوند، اگر کار آنها غیر وابسته به ایدئولوژی ویژه ای باشد و خلاقیت آنان علمی است. نباید فراموش کرد، هنوز این نوع افراد محقق در اقلیت اند و اکثریت با آن عده بهر قیمتی زندگی کن است. بدون شک، گرچه پیشروی خیلی آهسته است، اما محققین واقعی این سد بزرگ را درآینده نزدیک خواهند شکست. بهرحال انسانهای متفکر به دنبال نام نیک اند و می خواهند همیشه  به نیکی از آنان یاد شود بر عکس آن جوانک (قانعی فرد) که به حال می اندیشد و مرتب در اکثر رسانه های محافظه کاران و برتری طلبان ظاهر می شود و یک مشت مسایل وارونه تحویل بینندگان و شنوندگان می دهد، تردیدی درآن نیست، پس از مرگش، کسی از او به نیکی نام نخواهد برد. همان طور که در عالم حی، نام نیکی ندارد و حتی آن محافظه کاران که امروزه چپ و راست میکروفون در اختیارش می گذارند، نامی از او نخواهند برد.

 - توضیحی مفصل تر درباره عادت افراد در سیستم سرمایه داری هار و رمز  پایداری این سیستم و پذیرش آن توسط مردم در جهان دجیتال

در واقع پذیرش این سیستم هار و وحشی، یعنی پذیرش سیستم دیکتاتوری. یک نکته را با اطمینان باید گفت تا زمانی که نا آگاهی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در جهان وجود دارد با وصف اطلاع رسانی سریع توسط پیشرفت علم و انقلاب دجیتالی در دنیا، شاخه هار سرمایه داری و حامیان آن یعنی عوام فریب ها، پایدار خواهند ماند و در کشور های "جهان سوم" دیکتاتوری مطلق می تواند حاکم بماند. زیرا انسانهای ساده و نا آگاه دایم برای یک مشت قوی و آهنین می گردند که در میان آنان نظم اجتماعی را خلق کند. شما عزیزان کنجکاو، هیچ توجه کرده اید، هنگامی که یک واقعیت را در برابر مطالب غیر واقعی قرار می دهید یا مطرح می کنید و می پرسید که ما یاد گرفته ایم به رنگ سیاه، سیاه می گویند و رنگ سفید، سفید است چرا برخی ها بر عکس آن را می پذیرند و همه این دومی، یعنی غیر واقعی را قبول دارند؟ در پاسخ می شنوی، زیرا همه آن را پذیرفته اند و بهمان دلیل آنها نیز می خواهند هم رنگ جماعت باشند! یعنی بدون تحقیق و بی مطالعه می پذیرند. برای نمونه باور به معجزه یا جن و پری، دیو، چاه جم کران و غیره! خوب اثبات این نکات برای اکثریت مردم بسیار سخت است و این خود نیاز به زمان دارد. تصور اش را بکنید دختر خانم جوانی که در اروپا زندگی و کار می کند، هنگامی که دوست صمیمی و مورد اعتماد اش، مسئله سوره التحریم را، هم با ویدئو در مصاحبه یک آخوند با تلویزیون دولتی، و هم نوشته آن در قرآن مجید به او نشان می دهد و خود با چشم می بیند و می خواند، می دانید در پاسخ به دوستش چه می گوید؟ بس غم انگیز است اما واقعیت دارد، او می گوید: همه آنها دروغ هستند و بهر حال او با صراحت ادعا می کند: چنین چیزی در قرآن مقدس نباید باشد. او در ادامه می گوید: این فتو شاپ است! تاکنون کمترین آخوندی با شهامت به این مردمان نا آگاه و عادت پذیر گفته است، آنچه می بینید و درکتاب مقدس قرآن می خوانید درست است وفتو شاپ نیست. وقتی آن فرد عادت پذیر، نام قرآن را می برد یک کتاب معجزه آسا و پاک از هرعیب و نقص را تصور می کند. چون او فقط تبلیغ گوش خراش معجزه بودن آن را شنیده است و هرگز خود قرآن را نخوانده است، تا ببیند که هیچ معجزه ای در آن وجود ندارد. در هر حال او حق دارد باورش نشود، زیرا هیچ تصور نمی کند این چنین چیزی در "کلام پاک" خداوند وجود داشته باشد! خوب، من نام آن را عادت مزمن توأم با نا آگاهی می گذارم که این نا آگاهی را فقط از اوان کودکی باتعلیم و تربیت درست می توان از بین برد که واقع بین بشویم و عادتی و کور کورانه هر چیزی را نپذیریم و عمل نکنیم. این خانم جوان از آن افراد جامعه است که می گوید: چون همه قبول دارند، پس او نیز همرنگ جماعت می شود! در هرحال همان گونه که در پیش و در رابطه دگری ذکر شد او را هم نباید مقصر دانست، بلکه آن سیستمی را باید مقصر دانست که با باران تبلیغات زهرآگین آسان پذیری، توام با خود خواهی و دوری از سیاست هزاران جوان با این تفکر را تربیت کرده است و تحت تأثیر قرار داده است. در کل جهان سر مایه داری و بویژه شاخه افراطی و هار آن که منجر به خلق دیکتاتوری می شود، عامل اصلی دو چیز اند. یکم دور نگه داشتن اکثر مردم از سیاست و دوم ترویج مذهب. طبیعی است که مذهب مسئله خصوصی است و باید خود باورمندان در نگهداری آن بکوشند، نه همه مالیات دهندگان. گر چه گردانندگان این سیستم اصلا باور به هیچ مذهبی ندارند، بلکه برای جلب توده های خوش باور، آنگونه وانمود می کنند، اما مشوق اصلی برای سر پا نگه داشتن این به قول کارل مارکس او پیوم جامعه است. این که خود رهبران  سیاسی هیچ باور ندارن، خیلی ساده می شود ثابت کرد. یک مثل میان خود دارند و در بحث سیاسی می گویند: کلیسا را بگذارید در دهکده بماند. این مثل است اما واقعیتی در آن نهفته است که بزبان دیگر، مردم را نا آگاه نگهدارید که فقط باور داشته باشند نه استدلال کنند. پس نتیجه می گیریم تا آن زمانی که سیستمی نابرابر بر جوامع بشری می تواند حکومت کند که مردم نا آگاه نگه داشته شوند و وسیله ای، یعنی مساجد در دهکده را برای تقویت این نا آگاهی و حمایت از سیستم به وجود می آورند. در یک کلام تا نا آگاهی در میان اکثریت باشد این تناسبات حاکم خواهد ماند. بی دلیل نیست که بشتر بودجه عربستان سعودی برای مثال خرج اماکن مقدس و عبادتگاه ها در سراسر جهان می شود.

 - نفوذ سیستم سرمایه داری بر تحقیق تاریخی به سود صاحبان سرمایه

- نه به سود علم و واقعیت جامعه

در سیستمهای سرمایه داری بهر شکل اش بودجه برای نظامی گری و توسعه سلاحهای سرکوب از مالیات دهندگان، فراوان اختصاص داده می شود، اما برای آموزش و پرورش حد اقل بودجه صرف می شود. زیرا گسترش علم و دانش وکشف حقایق ازبین بردن نا آگاهی یک بخش از این آموزش و پرورش است. هنگامی که برای حمایت از صاحبان کارخانه ها میلیاردها بودجه هزینه نظامی گری و اسلحه می شود، چیزی برای کار تحقیقی نمی ماند و باید با حد اقل نیز بسازند. آن هم صرف آن چیزهائی می شود که سیستم به آن نیاز دارد. در واقع بودجه آموزش و پرورش را محدود می کنند، لذا قلبا نمی خواهند تحصیل و تحقیق همگانی بشود و انحصار تحصیلات فقط دراختیار معدودی در جامعه بماند و این معدود را آنگونه تربیت کنند که به قول معروف؛ قیچی و پارچه بدست خودشان باشد، هر گونه که بخواهند ببرند و بدوزند. قلب واقعیت کنند، تاریخ را وارونه جلوه دهند و در جهان تحت سلطه فرهنگهای مردمی را سرکوب کنند، اگر انسانها به فرهنگ و زبان و ملیت خود بیشتر آگاه باشند، حقوق خود را قانونی بخواهند این برای آکو مولاسیون یا انباشتگی و تمرکز سرمایه در دست چند نفر در جامعه خطرناک است. خوب برای این کار نیاز مبرم به متخصصین وفادار است. همانطور که دربالا ذکر شده در اکثر سیستمهای آزاد و دمکراتیک و بویژ در شاخه افراطی آن در "جهان سوم" سعی و کوشش می شود محافظه کاران را در رأس و بدنه ی مراکز علمی قرار دهند که شرح آن بطور نسبی داده شده و لزومی به تکرارش نیست. در اینجا پرسیده می شود، چگونه سندها را می سازند و آنها را پخش می کنند؟

من در صفحات پیش مثال هائی آوردم که چگونه سندها بوجود می آیند و چه کسانی از آنها استفاده می کنند. یکی از رمز پایداری سیستم سرمایه داری هار همان نا آگاهی از علم سیاست و دوری جستن از آن است و بی تفاوت بودن اکثر مردم. عامل دیگر ترویج مذاهب و باور به جن و پری و دیو و معجزه است.

 - چگونه جلو واقعیت را می گیرند و کسی که حتی نسبت به دیکتاتور ها بی طرف باشد به عناوین مختلف برای او و کارش سد می شوند و جلو گیری می کنند.

 با کمی دقت در همه سیستمهای دیکتاتوری، ملاحظه می شود، برای نمونه کارهای تحقیقی که به سو دیکتاتوری است و یا زیانی به آن نمی رساند، در اسرع وقت حتی با هزینه دولت و از بودجه مالیات بده از زبانهای بیگانه ترجمه و چاپ و منتشر می شوند. اما آن کارهائی که واقعیت را بیان می کند و محتوای اسناد تاریخی به سود اکثر توده ها و علوم انسانی است و حتی هیچ مطلبی علیه دیکتاتوری هم ندارد، نه این که حمایت مالی نمی شود، بلکه جلو ترجمه و انتشار آنها گرفته می شود و اجازه داده نمی شود با هزینه شخصی هم به بازار عرضه گردد. بنا بر این انحصار می ماند دردست ادبیات دیکتاتور پسند. برای این ادعا مثالهای فراوانی داریم که برای جلو گیری از طول کلام از آوردن آنها خود داری می شود. اگر علاقه ای باشد با کمال میل در اختیار علاقمندان و پژوهشگران و محققان عزیز گذاشته خواهد شد.

 هادلبرگ، آلمان فدرال 19.7.2014                  دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.