رفتن به محتوای اصلی

حل مسئلۀ ملی در ایران در گرو دموکراسی‌ست
18.01.2010 - 08:10

ایران برای جبران کردن فاصله‌ای هردم فزاینده با چرخۀ تمدن صنعتی(در حد یک میانگین جهانی) چندان فرصتی ندارد. بارها و نیز در مقالۀ پیشینم، نوشته‌ام که دو مولفۀ اساسی سرنوشت میهن ما و همۀ ملیت‌های اتنیکی و فرهنگی سازندۀ بدنۀ ملت سیاسی آن را تعیین می‌کند: پایان گرفتن نفت قابل صدور و کویرزائی دهشت‌زائی که به گونه‌ای شتابان دارد پیش می‌رود؛ بنا بر آماری که مدتی پیش خواندم سالی یک ملیون و پانصدهزار هکتار به گسترۀ کویرهای ایران افزوده می‌شود. حتی اگر اغراقی در این رقم باشد، باز نشانه‌ از غدۀ بدخیمی‌ست که در جان آن سرزمین خانه کرده‌است. و بنا بر آنچه کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد، فقط تا هفت سال دیگر نفتی برای صادر کردن وجود خواهد داشت. گزارش‌های دیگر حاکی از آن هستند که تتمۀ صنایع نیمه‌جان ایران که زیر چهل درصد ظرفیت تولیدی تولید می‌کنند زیر انبوه واردات از چین و روسیه دارند له می‌شوند. صنایع نساجی نابود شدند، صنایع چوب و چرم رو به نابودی‌اند و حتی قطعه‌سازی بدنۀ خودروهای ساخت ایران را به چین سفارش می‌دهند و…..

شاید این پیش‌بینی من که در مقالۀ «مافیای حکومتی و رهنمودهای آقای سازگارا» ارائه شد مبنی بر این که اگر در بر همین پاشنه بچرخد تا یکی دو دهۀ دیگر در ایران آدم آدم خواهد خورد بدبینانه برآورد شود. اما چنین نیست. انسانیت در بعد اجتماعی تابعی‌ست از رفاه اجتماعی و در عین حال فرهنگ. فقر گسترده اما چون موریانه پایه‌های فرهنگ را می‌جود و ویران می‌کند. تردیدی نیست که سی سال پیش رژیم شاه اگر هم می‌خواست نمی‌توانست این همه آدم‌کش بسیج کند. این آدم‌کشان که قربانیان دیروز بوده‌اند محصول فقرند. در وجود هر یک از آنان نفرت از جامعه به خاطر روزهای گرسنگی و دربدریشان (به ویژه در آنانی که کودک خیابانی بوده‌اند) تلنبار شده‌است. اما غیر از این باید این را نیز تدکر دهم که حتی اقتصاد روستائی ایران دیگر یک اقتصاد عمدتا کالائی‌ست و نه نیمه‌معیشتی و این تفاوت ایران است با مثلا افغانستان. در یک اقتصاد کالائی که محور عمدۀ تأمین مایحتاج واردات به اتکای صدور نفت است، قطع صادرات نفت یک‌باره سقف را فرو خواهد آورد. و تخمین زده شده‌است که نگاه داشتن همین حجم صادرات نفت به حدود صدملیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز دارد و دولت چنین پولی ندارد و هیچ شرکت خارجی‌ای نیز حاضر نیست در این شرایط در ایران چنین سرمایه‌گذاری‌ای بکند. و از شگفتی‌های جهان نیز یکی این که ایران با این که دومین منابع گاز دنیا را در اختیار دارد، خود وارد کنندۀ گاز است.

در این میان، مصاحبۀ یوسف عزیزی بنی‌طرف با دویچه‌وله سخت تکان دهنده است. چرا حرکت فقط در شهرهای مرکزی ایران دیده می‌شود؟ چرا جنبش سبز چنان که باید و شاید نمی‌تواند در کردستان و آذربایجان و خوزستان و ترکمن‌صحرا و بلوچستان گسترش یابد و خر حکومت را همه‌جانبه بگیرد؟

آیا مردمان پیرامونی ایران، آنها را هر چه بنامیم ملیت یا قومیت، فکر می‌کنند امر دموکراسی در ایران مشکل آنها نیست و چنان که یکی از کاربران کرد همین سایت ایران‌گلوبال مدام می‌نوشت آنها نیز می‌اندیشند که از بینی یک کرد (یا ترک یا عرب یا بلوچ یا ترکمن) نباید یک قطره خون در راه دموکراسی در ایران بریزد؟

آنچه باعث شد من از همکاری با روم پالتاکی کنگرۀ ملیتهای ایران فدرال کناره بگیرم (و البته بعد از من خواسته شد برگردم. ولی پس از یک هفته عذرم را خواستند.) این انگاشت بود که با گرایش‌هائی پان‌ترکیستی و پان‌عربیستی نیز در روم سروکار دارم که درگیرم خواهد کرد و نمی‌خواستم این درگیری در چارچوب روم کنگره رخ دهد. مشکل کنگره در عین حال این است که همۀ تصمیمات آن باید به اتفاق آراء اتخاذ گردند و این گونه از دموکراسی تشکیلاتی در عمل به بی‌عملی می‌انجامد و از همین روست به گمان من که پس از هفت ماه از آغاز جنبش سبز، هنوز یک بیانیه در حمایت از این جنبش توسط این کنگره داده نشده‌است. در صورتی که رهبران دو جریان اصلی کنگره یعنی حزب دموکرات کردستان ایران و کومله بارها در حمایت از جنبش سبز مصاحبه کرده‌اند و فراخوان داده‌اند.

مواضع من در مورد مسئلۀ ملی در ایران روشن است: چندین مقاله نوشته‌ام و هنوز بر همان روال می‌اندیشم: دموکراتیزه شدن سامانۀ سیاسی در ایران جز با رعایت حقوق فرهنگی، زبانی و نیز حق حاکمیت همۀ بخش‌های ملت سیاسی ایران بر سرزمین‌هایشان ممکن نیست. نمی‌توان بخش‌هائی از مردم ایران را مدام تحت سرکوب نگاه داشت و انتظار داشت که آنها ایران را میهن خود بدانند، نمی‌توان از آموزش آنها به زبان مادری جلوگیری کرد و انتظار داشت ایران به شکوفائی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و نیز توسعۀ سیاسی نایل شود. از نگاه من بالاترین سعادت برای بیشترین مردمان باید هدف فعالیت سیاسی یک انسان آزاده باشد و نگاه داشتن شکل آن گربه‌هه به ضرب و زور چماق و بدتر از آن هر تلاشی در راه احقاق حقوق ملی را تجزیه‌طلبی خواندن و رفتن و درکار اعدام جوانان کرد و ترک و ترکمن و بلوچ و عرب کنار همین جمهوری اسلامی ایستادن نمی‌تواند کار یک انسان آزاده باشد.

این را نیز نوشته‌ام که الزاماتی اقلیمی در آن سرزمین حاکم است که بالاتر از امیال انسانی‌ست. نگاهی دقیق اگر به نقشۀ ارتفاعات ایران بیندازید شما نیز به این نتیجه خواهید رسید که انگار آن نقشه را با مرزهای طبیعی کوه و دریا مهر کرده‌اند.

و به هر رو، هر مشکلی و تضادی دوگونه می‌تواند راه‌حل یابد: صلح‌آمیز و دوستانه و یا کین‌توزانه و به اصطلاح آنتاگونیستیک.

برای مردمان پیرامونی ایران سرنوشتی جدا از سرنوشت مرکزنشینان ایران متصور نیست. دموکراسی در ایران یعنی آزاد شدن آنها از ستم و سرکوب و این یعنی یک گام بزرگ به سمت حل مسئلۀ ملی در ایران.

من این دعوت یوسف عزیزی بنی‌طرف را که خواهان ایجاد دیالوگ برای جلب مردمان پیرامونی به جنبش سبز شده‌است دعوتی از روی حسن‌نیت و به سود همۀ مردمان ایرانی می‌دانم و امیدوارم کنگرۀ ملیت‌های ایران فدرال بتواند تضادهای درونی خود را حل کند و به جنبش سبز بپیوندد. جنبش سبز یک جنبش ملی برای نجات از جهنمی‌ست که پیشاروی همۀ بخشهای اتنیکی و فرهنگی ملت سیاسی ایران دهان گشوده‌است. و حالی همۀ ملیت‌ها و اقوام ایرانی جزوی از این ملت سیاسی هستند. منتها یک ملت سیاسی در بند و تحت ستم که هیچ قرابتی با حکومتی که مجموعۀ کشور را بدل به زندان کرده‌است ندارند.

حرف من به هیچ رو این نیست که همۀ تضادهای دیگر را وانهیم و به تضاد با حاکمیت بپردازیم، حرف من این است که حل همۀ تضادهای دیگر (مذهبی، جنسیتی، فرهنگی، طبقاتی و...) در گرو نفی آپارتاید مذهبی و حاکمیت مافیائی شدۀ مبتنی بر آن است. معنای دیگر این سخن این است که هیچ یک از ملیت‌های ایرانی (همچنان که مثلا زنان یا جوانان یا کارگران ایرانی) جز با خلع ید از مافیای حکومتی نخواهند توانست به هیچ یک از خواستهای بنیادینشان نائل شوند.

آیا در کنگرۀ ملیت‌های ایران فدرال هم این بحث است که مطرح است یا باز هم سخن از نظریات پورپیرار و ناتوانی زبان فارسی محور بحث‌ها را تشکیل می‌دهد؟ امیدوارم چنین نباشد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.