«دولت من قطعنامه شورای امنیت را برای ارتقا توافق در راه ایجاد صلحی پایدار و عادلانه، پذیرفته است. همچنین به من اختیار داده شده است که تأکید کنم که ما در جستجوی توافق با هر یک از دولتهای عرب بر سر تمام مسایل مندرج در قطعنامه هستیم.
این سخنان نماینده دولت اسرائیل در سازمان ملل متحد دراول ماه مه ۱۹۶۸، در باره قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت و بعد از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ است. قطعنامه ۲۴۲ در تاریخ ۲۲ نوامبر ۱۹۶۷، بعد از جنگ شش روزه، که منجر به اشغال بخشهایی از خاک مصر، اردن، و سوریه گردید تصویب شد. سازمان ملل از اسرائیل خواست به مرزهای پیش ازجنگ شش روزه برگردد. عامل اصلی فاجعه حقارت بار جنگ شش روزه برای اعراب کسانی مانند جمال عبدالناصر، ملک حسین و حافظ اسد بودند.
فلسطینیها نیز قطعنامه ۲۴۲ را تا مدتها نپذیرفتند. تاریخ نشان داد که این کار خطای استراتژیک بزرگی بود. قطعنامه ۲۴۲ حاوی امتیازهای بود که امروز نیز کسب آن برای فلسطینیها بسیار دشوار است. ولی سرانجام یاسر عرفات در سپتامبر ۱۹۹۳، قطعنامه ۲۴۲ و ۳۳۸ سازمان ملل را اساس توافق با دولت اسرائیل قرار داد که در معاهده صلح ۱۹۹۱ مادرید و در پی آن پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳، زمانی که جنگ سرد پایان یافته بود، بازتاب یافت.
قطعنامه ۳۳۸ بعد از جنگ معروف به «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳، و برای برقراری آتش بس به تصویب شورای امنیت رسیده بود. این جنگ به مدت ۲۰ روز میان کشورهای مصر و سوریه با اسرائیل، بدون تغییر جدی در مواضع طرفین، پایان یافت، و روحیه تحقیر شده اعراب در جنگ شش روزه ۱۹۶۷، در این جنگ کمی بازیابی شد، و سرزمینهای کشورهای عربی همچنان در کنترل اسرائیل باقی ماند. سرانجام، پس از معاهده کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸، اسرائیل صحرای سینا را به مصر برگرداند. اما از آن پس تا به امروز دولت اسرائیل، از اجرای قطعنامه پذیرفته شده ۲۴۲ طفره رفته است. شاید یکی از دلایل آن نقش و نفوذ جمهوری اسلامی در تقویت رژیم اسد، و حمایت از حماس، ساخت حزب الله و مخالفت با روند صلح بود.
دولت اسرائیل، به ویژه حزب لیکود نه تنها به وعده ۱۹۶۸ خود، و دیگر قطعنامههای سازمان ملل عمل نکرده است، بلکه با ساخت شهرکهای یهودینشین در مناطقی از خاک فلسطین، ادامه اشغال و محاصره زمینی، هوایی و دریائی غزه، امکان هر نوع صلحی را از بین برده است. با گذشت ۴۷ سال از تصویب قطعنامه ۲۴۲، و گذشت ۶۶ سال از اعلام موجودیت کشور اسرائیل، همواره جنگ، کشتار، ویرانی، اشغال، محاصره و آوارگی و تحقیر فلسطینیها و درد و رنج مردم در هر دوسوی ادامه یافته است.
اگر ریشههای این جنگ خشکانده نشود، هربار به بهانهای از سرگرفته خواهد شد. ریشه جنگ اشغال سرزمین فلسطین است. تا اشغال خاک فلسطین ادامه دارد، جنگ نیز هر بار با بهانهای شروع و ادامه مییابد. این بار به بهانه کشته شدن سه جوان بیگناه اسرائیلی، و در پی آن دستگیری بیش از پانصد فلسطینی، و کشته شدن یک جوان بیگناه فلسطینی بدست تندروهای اسرائیلی، آتش جنگ شعلهور شد. نه حملات موشکی حماس به مناطق مسکونی اسرائیلی را میتوان توجیهی در برابر اشغال و محاصره سرزمین فلسطین دانست، و نه کشتار بیرحمانه مردم بیگناه فلسطین توسط ارتش اسرائیل را میتوان دفاع از امنیت مردم اسرائیل دانست.
دو سیاست متضاد
نفع مردم فلسطین و مردم اسرائیل در صلح است، نه در جنگ. شصت و شش سال تنش و جنگ نشان داده است که برندهای در این جنگ وجود نداشته و مناقشه موجود راه حل نظامی ندارد. نفع جمهوری اسلامی، متحد حماس، اما در ادامه حفظ تنش و ادامه جنگ میان اسرائیل و فلسطینیها است. در شرایطی که امروز مردم و نهادهای بین المللی شاهد قربانی شدن زنان و کودکان بیگناه در میان آتش و مخروبههای ناشی از بمباران هستند و خواستار آتشبس فوری شدهاند، رهبر جمهوری اسلامی اما خواستار ادامه جنگ و گسترش آن به کناره رود اردن شده است. سیاستی که، نه تنها به نفع مردم فلسطین نیست، بلکه باعث تحریک تندروهای اسرائیلی، و جلب افکار عمومی به سود اسرائیل شده، و میلیاردها دلار به ایران هم زیان رسانده است.
دولت اسرائیل بر بستر شعارهای مقابله با تروریسم، و ساخت و تکرار هزار باره دیسکورس دفاع از امنیت اسرائیل در برابرحملات تروریستی که جمهوری اسلامی پشت آن است، توانسته است با توجه به دسترسی فراوانی که به رسانههای جهانی و حمایت دول غربی دارد، افکار عمومی را به سود خود و علیه فلسطین تحریک، و هر کشتار و تجاوزی را با ظاهر فریبنده «حفظ امنیت مردم اسرائیل» توجیه کند. درمان درد ۶۶ ساله مردم فلسطین و تضمین امنیت مردم اسرائیل صلح، و رسمیت یافتن دو دولت مستقل در کنار هم است. به سود مردم فلسطین است که از پیروی و دنباله روی از سیاست جمهوری اسلامی، و عامل مخرب آن در منطقه، یعنی حزبالله، که مخالف صلحاند، دوری جسته و به جای نابودی اسرائیل، صلح پایدار و عادلانه با اسرائیل را محور سیاست استراتژیک خود قرار دهند.
چرا اعراب...
روزگاری تمام کشورهای عرب و مسلمان، بیآنکه با ایدئولوژی اسلامگرایی پیوندی داشته باشند، از خواست به حق مردم فلسطین پشتیبانی میکردند. جمهوری اسلامی اما با مسلکی و مذهبی کردن، و با ایدئولوژیک نمودن و مشروط کردن این دفاع، عامل ایجاد شکاف درمیان فلسطینیها و متحدین آنها شد. آنها با چسبیدن به حماس و حزبالله، تبلیغات گستردهای را علیه الفتح و شخص یاسر عرفات، یا اصولا هر شخص و کشوری که خواهان مذاکره و صلح با اسرائیل بود آغاز کردند. انور سادات، رئیس جمهور مصر، به دلیل صلح با اسرائیل توسط خالد استانبولی ترور شد و جمهوری اسلامی در تشویق این عمل و پاداش به تروریستها، در نشان دادن مخالفت خود با صلح اعراب و اسرائیل، خیابانی را در تهران به نام خالد استانبولی نامگذاری کرد. امروز کشورهایی مانند مصر، عربستان و اردن حتا کشتار مردم فلسطین را محکوم نکردهاند. در حالیکه در دهه ۱۹۷۰، ملک فیصل، پادشان وقت عربستان سعودی به خاطر دفاع از حقوق فلسطینیها، با قطع صدور نفت، جهان غرب، متحدان اسرائیل، را به بحران کشید.
جمهوری اسلامی در پی رهبری و هژمونی فرقهای بر مسلمانان جهان بوده است. مردم فلسطین، قربانیان تجاوز اسرائیل را نیز در خدمت این سیاست میخواهد. این سیاست در عمل به تفرقه و حتا جنگ میان مسلمانها دامن زده است و متحدین مردم فلسطین را نیز نه تنها پراکنده، بلکه در برابر هم قرار داده است. بطوری که مسلمانان بیش از آنکه بخواهند از فلسطینیها دفاع کنند در فکر دفاع از خود در برابر سیاستهای نفوذی و تخریبی جمهوری اسلامیاند. سیاستی که به جنگ شیعه و سنی کشیده شده است. همانقدر که جمهوری اسلامی کوشیده است شیعی بودن را عین اسلام، و خود را رهبر مسلمانان جهان بخواند، بنیادگرایان سنی، مانند داعش نیز کوشیدهاند در برابر ادعای روحانیت ایران، ادعای خلافت اسلامی را به نام خود ثبت کنند. آن نیز نتیجه دیگری از سلطهگری انحصاری روحانیت است.
مسلمانان تا برداشت متفاوت از اسلام را نپذیرند، و اسلام را فقط آن بدانند که خود میفهمند، و آزادی انتخاب مذهب را به رسمیت نشناسند، به دمکراسی نخواهند رسید. مانع اصلی این وضعیت، انحصارگری، و خوانش واحد منابع اسلامی، بنیادگراهای شیعی و «سنی تکفیری» هستند. کاربرد خشونت و عملیات تروریستی آنها، سلطه و انحصارگری روحانیت در ایران، و سرکوب هر منتقد و مخالف سبب شده است که جهان، اسلام را مغایر با دمکراسی بداند. زیرا این جریانات خود را برابر با اسلام میدانند.
تفکر روحانیت خواهان سلطه مطلق در جهان اسلام با سیاست صدور انقلاب همراه شد. جنگ هشت ساله ایران و عراق محصول این سیاست بود. شورش طراحی شده «زوار» ایرانی در مکه که منجر به کشته شدن بیش از ۴۰۰ ایرانی شد، نمونۀ دیگر تلاش برای صدور انقلاب و توهم «فتح مکه» بود. ساخت حزبالله، به عنوان اهرم نظامی و عملیات تروریستی، و مشارکت مستقیم و همه جانبه در کشتارهای سوریه، و نفوذ گسترده در دولت غیردمکراتیک و فرقه گرای نوری المالکی و عراق از جمله این سیاست «جهانی کردن» حکومت اسلامی، سبب گردید که اتحاد ملی آن کشورها بهم بریزد و جنگ دینی، و فرقهای جای آن را بگیرد. به دلیل مداخله جمهوری اسلامی، امروز کشورهای لبنان، سوریه و عراق دو پاره و چند پاره شدهاند. البته در عراق دخالت نظامی آمریکا، تجاوز و اشغال ۶ ساله آن کشور توسط نیروهای نظامی خارجی گسستها و جنگهای فرقهای را دامن زده بود. نفوذ و نقش جمهوری اسلامی نه به تعدیل این تنشها، بلکه به تشدید آنها منجر گردیده است.
طالبان جنگ
رهبران جمهوری اسلامی با توهم احیای امپراتوری اسلامی، این بار زیر سلطه روحانیت شیعی، باعث نگرانی اعراب شدهاند، بطوری که امروز کشورهای عرب از ترس عملیات نفوذی جمهوری اسلامی، برخلاف گذشته به اسرائیل نزدیک گشتهاند. با روی کار آمدن اخوانالمسلمین، و اعلام آن به عنوان «بیداری اسلامی» از طرف آیتالله خامنهای، مردم مصر سایه جمهوری اسلامی ایران را در کشور خود نیز دیدند و از انقلاب خود پشیمان شدند و با حمایت از ارتش، طرح اسلامی کردن مصر را پس زدند.
امروز جهانیان، در کنار سازمان ملل خواهان آتشبس و پایان جنگ اسرائیل و حماس هستند. اما دو دولت جمهوری اسلامی و اسرائیل خواهان گسترش جنگاند. این تنها موردی نیست که این دو دولت در خدمت سیاست یکدیگر قرار میگیرند. همانقدر که تندروها در جمهوری اسلامی به تبلیغات اسرائیل برای تداوم قدرت خود نیاز دارد، تندروهای جنگ طلب اسرائیلی و متحدین غربی آنها به ویژه در آمریکا نیز به شعارهای جمهوری اسلامی، مبنی بر نابودی اسرائیل، نیازمندند. این دو جبهه مکمل یکدیگر، و علیه صلح مردم در منطقه هستند.
در جنگ اخیر، رهبرجمهوری اسلامی خواهان ادامه جنگ، ارسال اسلحه، و گسترش آن به کناره باختری رود اردن و مسلح شدن بیشتر مردم درفلسطین بوده است. همین خواست خوراک تبلیغاتی کافی برای جنگطلبان اسرائیلی و آمریکایی فراهم میآورد. با همین سیاست است که در بحبوحه بمباران بیرحمانه ارتش اسرائیل در غزه، محمد رضا نقدی، فرمانده بسیج، ادعا میکند که ۲۰ هزار بسیجی اصفهان آماده دفاع از غزه هستند. وی اضافه میکند که: «فقط کافیست مقام معظم رهبری در این باره فرمان خود را صادر فرمایند.»! جنگطلبان اسرائیل، هم به این تهدید میخندند و هم خوشحال میشوند.
نمیتوان پذیرفت که رهبران جمهوری اسلامی از توان اندک نظامی حماس، و قدرت ماشین نظامی ارتش اسرائیل، و اراده تخریب کور فرماندهان نظامی، و متحدین غربی آنها، بیاطلاع باشند. نظامیانی که دیوانهوار، و کور به مدرسه، پارک، بازار و بیمارستان با بهانه تخریب مراکز تروریستی حمله میکنند برای این عملیات جنایتکارانه خود به دنبال بهانه و توجیه میگردند. جمهوری اسلامی زمینه این توجیه را فراهم میآورد.
چرا مقامات جمهوری اسلامی به جای پیام صلح و آتش بس و توسل به سازمان ملل، و قلب و روح ملل جهان، و کاستن از رنج و درماندگی ساکنان غزه، به جنگ و خونریزی بیشتر دامن میزنند و مردم فلسطین را به نظامیگری ترغیب و تشویق میکنند و به متجاوزان اسرائیل فرصت توجیه میدهند؟
واقعیت این است که سران جمهوری اسلامی سلطه خود در ایران و منطقه را در حفظ و گسترش تنش، به ویژه با اسرائیل، میبینند. آنها راه حل همه مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را خشونت و نظامیگری میدانند. حکومت جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز از بحران فلسطین و مظلومیت مردم فلسطین برای سیاستهای عوامفریبانه خود در داخل و خارج ایران سوء استفاده و در برابر صلح، سنگ اندازی کرده است. علیرغم دلسوزی ظاهری برای مردم فلسطین، کوچکترین ملاحظهای در سرکوب بیرحمانه مردم ایران و کوچکترین دلواپسی برای سوریه با تلفات ۱۵۰ هزار نفری و ویرانی نیمی از کشور و آوارگی ۴ میلیون شهروند سوری نداشته است. برعکس، همراه ارتش اسد در کشتار مردم مسلمان و تخریب کشور سوریه سهیم شده است. این دوگانگی، یعنی دلسوزی برای مردم زیر بمباران ارتش اسرائیل، و همراهی در کشتار مردم زیر بمباران رژیم اسد، ناشی از یک استراتژی کلی، یعنی خواست گسترش حوزه نفوذ خود در منطقه و کشورهای مسلمان است. برای آنها کشتن مهم نیست. مهم این است که چه کسانی بکشند، و کی کشته شود. این استراتژی رهبران جمهوری اسلامی در منافات با همبستگی مردم مسلمان، وعامل ایجاد تفرقه، و نهایتا جنگ فرقهای و دینی بوده است.
در آن سوی این واقعیت
با توجه به سیاست توسعهطلبی رژیم جمهوری اسلامی، سیاستمداران جنگطلب اسرائیل توانستهاند سیاست داخلی و خارجی برخی از کشورهای غربی، به ویژه آمریکا را به گروگان بگیرند. آنها به بهانه واقعیت هولکاست، قربانی بودن یهودیان، و با دریافت کمک نظامی و مالی از دولت آمریکا، و کمک رسانههای زیر نفوذ خود؛ و برابر قرار دادن یهودیان با دولت اسرائیل، و با توجه دادن به خواست نابودی اسرائیل توسط جمهوری اسلامی، افکار عمومی این کشورها را متأثر، و اشغال، محاصره و کشتار مردم غزه را توجیه میکنند. این سیاست علیه منافع غرب، به ویژه آمریکاست. دولت آمریکا نیز، با حمایت یک جانبه از اسرائیل در این جنگ خونین، نه تنها بد نامی برای خود میخرد، بلکه به منافع دراز مدت آمریکا در منطقه به شدت ضربه میزند. ظاهرا دولت اوباما، مرعوب جنگطلبان آمریکایی متحد اسرائیل شده و چشم خود را به کشتار فجیع مردم غزه بسته است.
یهودیان را نباید برابر با دولت اسرائیل دانست. همانگونه که ایرانیان را نباید برابر با جمهوری اسلامی شمرد. حداقل نیمی از مردم اسرائیل و اکثریت یهودیان جهان خواهان صلح و به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیها بودهاند. همانگونه که اکثریت مردم ایران بر خلاف سیاست حکومت جمهوری اسلامی، خواهان برقراری رابطه عادی و دوستی با غرب، از جمله آمریکا هستند. تفکیک این دو واقعیت، که حتا برخی افراد در آپوزیسیون آن را مخدوش میکنند، وظیفه نیروهای مدافع صلح پایدار و عادلانه است.
صلحطلبان باید سیاستی را بکار گیرند که اسلحه از دست نیروهای جنگ طلب، چه اسرائیلی، و مدافعان غربی آنها، و چه حماس و جمهوری اسلامی، که خشونت و جنگ را به جای صلح عادلانه به مردم غزه توصیه میکنند، گرفته شود. همه دولتها و همه فعالین حقوق بشر و مدافعان صلح باید به این واقعیت آگاه باشند که صلح میان فلسطینیها و اسرائیل نقطه عطفی در کاهش خشونت درخاورمیانه و فراتر از آن است.
دوستداران صلح از هر قوم، دین و ملتی در هر نقطهای از جهان، میتوانند در اتحاد با یکدیگر، پرچم صلح در برابر جنگ و ویرانی را برافراشته نگهدارند و نگذارند جنگطلبان زیر نام دفاع از دین، خاک و ایدئولوژی بر احساسات و افکار عمومی و رعایت حقوق بشر غلبه کنند. هیچ مصیبتی گرانبارتر از جنگ برای بشریت نبوده و نخواهد بود. باید در برابر آن ایستاد.
۳۱ جولای ۲۰۱۴
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید