رفتن به محتوای اصلی

سه شعر کوتاه از ﺳﻤﯿﺮﺍ ﭼﺮﺍﻏﭙﻮﺭ
01.09.2014 - 20:38

 

 

 

Missing media item.

سمیرا چراغپور -سراینده ی جوان -
که کار شعر را  با غزل آغاز کارکرده و کتابهایی
نیز منتشر نموده است. اکنون در شعر سپید کار میکند.
برگردان آذربایجانی شعرها از : آ.ائلیار 
منبع عقربه.

 

آناهیتا شکری در -مرداد ۲۹, ۱۳۹۳ - می نویسد:

...به عنوان استاد ادبیات فارسی، این سه شعر را نمونه های خوبی از شعر امروز می دانم.
۱-در شعر اول این تناقض ایجاد شده بسیار خوب نشسته است.احساس امنیتی که در کنارش دنیایی خطر نهفته است (چیزی که تعبیرش در ذهن سالم زبان می شود عشق)

۲-شعر دوم که خلاء ای مرگ اندیشانه ایجاد می کند.در فضایی که خاستگاه مرگ است. تابوتی که مرگ های زیادی را به انتظار نشسته است و تعبیری از این بهتر برای کسی که در درونش مرگ زندگی می کند؟

۳- شعر سوم که به نظرم از دو شعر قبلی (البته بنابر سلیقه ی من) بهتر است. پرسشی جهان بینانه دارد. در این دنیای تفکیک عقاید و نژاد پرستی نگاهی ماورایی به عناصر هستی که در تمام جهان برابرند. بله این همان نگاه متفاوتی است که ما در ادبیات امروز کم داریم. من این شاعر جوان را ستایش میکنم.

آ.ائلیار: ضمن موافقت با آناهیتا شکری میافزایم :
فضای شعرها نه تنها باز تاب فضای زندگی سراینده بل انعکاس دنیای مشترک همه ی ماست. او این جهان را با کوتاه ترین جملات و ایده های انسانی و تصاویر خیال انگیز بسیار زیبا و عموم بشری بیان نموده است.

در شعر دوم، این «من» می تواند محیط «من جمعی» باشد. که سرشار از "مرگ" است. در شعر نخست از سمبل "خشونت" به "شیفتگی" پناه می برد؛ نوعی مقاومت. و با عشق این وحشت را میزداید.برای زندگی. در شعر سوم ، ریشه و ذات باران -انسان- با وجود همه ی تفاوتها ، یکی ست. و فکر نمیکنم با "برابری"،او در اندیشه ی نفی تفاوتهاست. بعکس آنها را می پذیرد. و بر برابری انگشت میگذارد. او تفاوت ها را عامل جدایی ها نمیداند. چرا که جنس باران یکی ست. و به درستی نیز چنین است. 

امید است سراینده «مختصات هنری عمومی» این سه شعر را در کارهای دیگرش نیز آگاهانه بکاربندد. در مصرع ها چیزی برای حذف نیست. همینطور برای اصلاح.ایده ، انسانی و عموم بشری ست،با وجود و پذیرش تفاوتها.تصاویر خیال انگیز، پدیده های عینی زندگی را با زبان هنری معنی میکند.  

۱-

ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮏ ﺑﺒﺮ ﻭﺣﺸﯽ ﻻﻧﻪ ﺳﺎﺧﺖ
ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﺷﻨﯿﺪ.

بیر یئرتئجی قافلان
                دوران یئرده
سنین  - قوجاغیندا  - یووا سالیب 
ساری بولبولی دینله مک 
                      اولاندی.

۲-

ﻣﺜﻞ ﺗﺎﺑﻮﺗﯽ ﺧﺎﻟﯽ
ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺮﮒ ﺳﺮﺷﺎﺭﻡ.

 دولویام 
بیر بوش تابوت کیمی

چئشیتلی اؤلوم لرله! 
                  

۳-

ﺁﯾﺎ
ﺗﮑﻪ ﺍﺑﺮﯼ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﻮﯼ ﻣﺮﺯ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ؟

ائله می؟
سرحدین اوتاییندا دوران
                    بولوت پاراسی

باشقا دیل له یاغیرمی؟ 

----------

گفتگوی حمید رضا شروه با «سمیرا چراغ پور» به بهانه انتشار مجموعه شعر جدیدش

 Missing media item.

 

کمی از خودتان بگویید ؟"

 

-سمیرا چراغ پور هستم متولد سال 1366 کرمانشاه.ساکن خرمشهرم و شعر را از همین خرمشهر شروع کردم.مدت 10 سال است فعالیت شعری دارم.البته شاعر شدن ربطی به زمان و مکان ندارن و در "آن" اتفاق می ا فتد و "آن" شاعرهمان زمانی ست که خودش را در شعر یا شعر را در خودش به وضوح میبیند که به نظر من این آن برای خیلی ها اتفاق نیفتاده حتا با وجود داشتن چند مجموعه..."وقتی خوابها بیدار شوند" را صرفآ برای معرفی خودم چاپ کردم..این کتاب در تیراژ 1100 نسخه و با قیمت 2500 تومان توسط انتشارات بوتیمار منتشر شده است...مجموعه ی دومم را آماده ی چاپ دارم که باز مجموعه غزل است.

2-تفاوت بین شعر زنانه و مردانه را در چه می بینید؟

پاسخ:البته به نظر من جنسیت بهتر است در شعر برجسته نشود اما از آنجا که شعر زاییده ی احساس است بی شک مولفه های زنانه یا مردانه که به نحوه  پرداخت عنصر احساس در شعر برمی گردد در شعر خود را نشان میدهند.احساس از عناصر ناگریز شعر است و حتا در مکانیکی ترین شعرها"که اصلا با این ترکیب موافق نیستم" باز ردی از احساس وجود دارد.طبیعت زنان با مردها متفاوت است و این در شعر هم صدق میکند.برای نمونه در شعر فروغ که نمایانگر یک شعر زنانه ی کامل استواژه هایی که فروغ در قالب جمله به کار میگیرد در نهایت احساسات یک زن را در ما بیدار میکند.

3-در این کتاب چه چیز تازه ای را ارائه کرده اید؟

پاسخ:منظورتان را از چیز تازه نمی‌فهمم.اگر منظورتان نگاه تازه است که من با "نگاه متفاوت " بیشتر موافقم...در اصل به چیز تازه اعتقادی ندارم.هرچیزی با آمدنش تازگی خود را از دست می‌دهد اما متفاوت باشد بی شک ماندگار هم هست.من تنها حرفی که برای این کتاب دارم این است که کاملا در این کتاب خودم هستم و کسی بجز من در این کتاب نیست.حال اگر به نظر شما این چیز تازه است پس من چیز تازه ای ارائه کرده ام.

4-جریانات شعری معاصر را چگونه می بینید؟

پاسخ: ادبیات در هر عصری دچار تحول بوده است و هم اکنون هم این اتفاق دارد می افتد.شعر معاصر از نگاه من در چند شاعر به اوج تحول رسید.غروغ،نیما،شاملومنزوی و چند شاعر دیگر که خیلی ها ادامه ی ان ها شدند و سعی کردند ابداعاتی نیز ایجاد کنند که به ندرت موفق شدند.من یک اعتقاد دارم که شاید زیاد خوب نباشد و آن این است که  متاسفانه ما تا زمانی که در حال زندگی میکنیم از درک اطرافمان غافلیم و هرچه با آینده نزدیکتر میشویم گذشته ها برایمان عزیزتر میشود و قابل احترام.شاعر نیز تا زمانی که کنار شعرش هست تنها مورد مخالفت پنهان و موافقت زبانی اطرافیا قرار میگیرد و ما متاسفانه کمتر صادقانه دیدگاهمان را مطرح میکنیم.شعر معاصر را دوست دارم و شاعرانی مثل :هرمز علیپور-محمد علی بهمنی-محمد سعید میرزایی-سیمین بهبهانی-زنده یاد غلام رضا بروسان-احمد رضا احمدی و خیلی های دیگر که شاید هنوز اسمی از آنها نشنیده یاشیم بی شک ماندگارند.

5-چرا به شعر روی آوردید؟

پاسخ:این سوال را خیلی دوست داشتم.من در طی 24 سال زندگی،البته بگذریم از 10-12 سال اولاما بعد از آن،در این زندگی فریبنده ی ساپا خالی چیزهای زیادی را از دست دادم.اولین و بزرگترین چیزی که از دست دادم "پدرم" بود که وقتی 15 سال داشتم برای همیشه رفت.و بعد از آن هر روز چیزی را از دست میدادم.وبدون اغراق میگویم کهوقتی شروع به شعر کردمتمام چیزهایی که از دست میدادم روز به روز کوچک و کوچکتر میشد تا جایی که امروز دیگر چیزی را برای از دست دادن ندارم و نمیبینم...شعر به من عظمت میدهد و این را دوست دارم.

6-چه مقدار به مرزبندی در شعر اعتقاد دارید؟

پاسخ:من با هرگونه مرزبندی در هر چیزی مخالفم.من اصولا با کلمه ی "مرز" مخالفم و در زندگی هیچ مرزی را قبول نمی کنم.آزادی با مرز سال ها فاصله دارد.

7-تفاوت دهه ی 80 با شعر اکنون چیست؟ کدام یک پیشتاز ترند؟

خب از دهه ی اخیر که هنوز چیز زیادی نگذشته است.دهه ی 80 دهه ای بود که به شعر وارد شدم و بی شک مطالعه و اطلاعاتم از این دهه بیشتر از دهه های پیشین است.به نظر من شعر در هر لحظه ای دارد اتفاق می افتد و تنها کسانی که شاعرند قادر به درک این اتفاقند.خب در هر دهه ای افتان و خیزان در شعر اتفاق می افتد و اگر یک سری جریانات که به پیکره ی شعر دارد آسیب های بدی میزند برداشتنه شود بی شک کمیت در شعر پایین و کیفیت بلتر میرود.خیلی ها شعر مینویسند اما همه شاعر نیستند.گاهی علاقه به یک شعر یا شار باعث میشود دست به قلم شویم و او را حلا کمی ضعیف تر یا قوی تر روی کاغذ پیاده کنیم..اما به راستی چند نفر به خودشان رجوع می کنند و در خودشان شاعر می شوند؟؟

8-جایگاه اکنون شعر خوزستان را چگونه میبینید؟

پاسخ:خوزستان که دیگر گفتن ندارد.یکی از بزرگترین قطب های شعر اکنون است.بدون هیچ تعصبی میگویم که عده ای از شاعران اکنون خوزستان جریان سازان بزرگ آینده ی شعر هستند..خوزستان شاعری مثل هرمز علیپور ر دارد. حال بگذریم از اینگه 90 درصد شاعران استان تحت تاثیر یک دیگرند اما همان 10 درصد کار خود را میکنند و به بهترین نحو.

9-نظرتان را راجع به واژگان زیر بگویید ؟

الف)نوشتن: تنها دغدغه ای که دارم.

ب)فمینیسم : همان جنبش آزادی خواهی زنان و مبارزه با نابرابریهاست.فمینیسم یا زن گرایی جریانیست در ادبیات و سیاست که زن-مدار است و به برابری زن تاکید می کند.واژه ی فمینیسم برای بار اول توسط چارلز فوریه سوسیالیست قرن19 برای دفاع از حقوق زن استفاده شد.این مکتب فکری گرایش های دارد که جوهره ی اصلی آنتوضیحریشه های ستم بر زنان و راههای رفع آن است.فعالیت های زیادی در این زمینه صورت گرفته است از آن دسته میتوانم سیمون دوبووار-ویرجیناوولف-و مادام دوستال را نام ببرم..

ج)دموکراسی ادبی: ادبیات برای ادبیات..در یک جمله.

د)پست مدرن بودن: خوب است!اما به شرط اینکه ما جامعه ای مدرن داشته باشیم تا بعد از آن به پست مدرن و مابقی برسیم من ادبیات را جزء جدانشدنی زندگی شخصی شاعر میدان.پست مدرن خوب است اما خوبتر از آن این است که ما در شعرمان خودمان باشیم..اصولن با توهم مخالفم.خیال پردازی با توهم فاصله ی زیادی دارد.

و)جایزه های ادبی: فعالیت خوبی ست و به معرفی جوان تر ها اگر بپردازد بی شک بهتر هم میشود.هرچند شعر را نباید عرصه ای برای مسابقه قرار دار اما این جایزه ها اگر بدون یک سری مسائل پشت پرده باشد خوب است.که لیراو از این دسته جایزه های ادبی خوب است.

ز)باند بازی:!! این دو کلمه همیشه مرا به یاد فیلم های پلیسی می اندازد..باند از همان صدماتیست که عرض کردم به پیکره ی ادبیات دارد بدجور آسیب میزند.شما را نمی دانم ولی برای من خنده دار استکه یک عده تشکیک یک باند بدهند و فکرهایشان را روی میز بگذارند و بعد تقسیم بر تعدادشان کنندو سهم هر کسی مقداری کلمه باشد که در اصل از یک "میز"سرچشمه میگیرد!!ادبیات به زندگی شاعر پیوند خورده..من نه تنهابا باند مخالفم که به آن فکر هم نمیکنم.

ر)چه مقدار سمیرا چراغپور هستید؟دیروز را یادم نیست.اما امروز کاملا سمیرا هستم.در شعرم خودم هستم این را صادقانه عرض کردم.

منبع: چوک

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.