رفتن به محتوای اصلی

ما و زبان فارسی
به مناسبت اول ماه مهر
24.09.2014 - 00:21

 


یوسف آذربایجان

امروز اول ماه مهر روز جزا و شکنجه بچه های خرد سال غير فارس است . اولين روز مدرسه برای ٦-٧ ساله های غير فارسها عين مجلس عزا است . اين از خاطرات من است ، که در تمام طول عمرم ، خاطره ننگين آنرا با خود حمل ميکنم : چوب در دست معلم بود و  سعی ميکرد زبان بيگانه را به بچه های ترک زبان تحميل کند . و ما نمی فهميد يم  او چه ميگويد ، و چرا پدر و مادرمان ما را به اين جهنم انداخته اند ؛ که چی بشود ؟ تنبيه بدنی به خاطر استفاده از کلمات ترکی ؟ و تحمل کلی مصيبت ديگر بخاطر ياد گيری زبان خيلی شيرين و و و و فارسی . 
وقتی به فرزندانم از خاطرات اول ماه صحبت کردم آنچنان افسرده و پريشان شدند که مرا زير سوال گرفتند ، که چرا پدر و مادرها چنين کار کثيفی را به فرزندانشان اعمال ميشد قبول مییکردند؟ من هيچ جوابی نداشتم ، و حالا هم ندارم...

 

Missing media item.







آ.ائلیار

چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود

من خیلی به زحمت توانستم زبان فارسی را تا حدودی بیاموزم. تا کلاس سوم ابتدایی همیشه هفته ای جند بار به خاطر نفهمیدن این زبان کتک میخوردم. در کلاس اول ابتدایی معلم - آقای اورمیچی-که یک آذربایجانی بود -هر دفعه با کمر کتکم میزد. کاهاً میخ حلقه ی کمر به دستم فرو میرفت و زخمی میشدم.

یک بار پدرم دید دستم زخمی شده- با این تصور که باز با بچه ها دعوا کرده ام - نوازشم داد.
گفتم: «منو چرا میزنی، با کسی دعوا نکرده ام ، معلم با کمرش زده .» 
«خوب کرده باید درس بخوانی.»
کلمات فارسی را نمی توانستم به خاطر بسپارم. همینکه از مدرسه بیرون میامدم همه را فراموش میکردم. چاره ایکه اندیشیدم این بود :
با خود گفتم :
«چون اوشاغام فارسی یادیمنان چیخیر. یاخجیدی کی ائوه جن یادیمدا ساخلیییم- آناما اؤرگدیم -لازیم اولاندا اوننان سوروشوم. »

«Çün uşağam "farsi" yadımnan çıxır, yaxcıdı ki, evəcən yadımda saxlıyım-anama örgədım -lazım olada onnan soruşum.»                                                                                                                                                             

«چون کودکم "فارسی" فراموشم میشود- بهتر است تا خانه به یاد داشته باشم و به مادرم یاد بدهم . هروقت لازم شد ازاو بپرسم».

همین کار را کردم. وقتی عصر بعد از توپ بازی به خانه برگشتم پدر گفت: 
« پسرم بخوان ببینم امروز چه یاد گرفتی ؟» 
نتوانستم . همه چیز فراموشم شده بود. از مادر کمک خواستم. بلد نبود. با او دعوا کردم. 
«پسرم چرا دعوا میکنی، من که بلد نیستم!» 
« آخه من به شما یاد دادم.» 
«جانم من سواد ندارم...» 
پدر گفت :« با مادر دعوا نکن.سعی کن خودت همه چیز را به خاطر بسپاری».

تا کلاس چهارم ابتدایی نمیدانستم «دارا» یعنی چه؟ « عروسک» یعنی چه؟ 
درکلاس اول ابتدایی درس ما این بود - که دستم را بارها زخمی کرد:
« دارا-آذر
کتاب دارا- عروسک آذر
دارا توپ بازی میکند- آذر توپ بازی میکند
توپ دارا- عروسک آذر»

 اما دراین ایام قصه ها و ترانه ها و اشعار زیادی را از فرهنگ فلکلوریک و شفاهی خودمان بلد و حفظ بودم . 
بهرصورت خوشحالم که سرانجام تا حدودی توانستم زبان فارسی را بیاموزم و نظرم را با دیگران درمیان بگذارم. 
اما حیف و صد حیف و هزاران بار حیف که امکانش نبود- من و ما از همان ابتدا-به زبان مادریمان تحصیل کنیم. بسیاری از استعدادها به این خاطر هم از بین رفت و نابود شد. 
خیلی از بچه ها در همان دوره ابتدایی ترک تحصیل نمودند...

کتک-جریمه پولی(انداختن پول درقلک)- رونویسی درس- پرنده از جلوی پنجره گذشت-که من آنرا در یکی از نوشته هایم با همین عنوان توضیح داده ام- مثل گذاشتن مداد لای انگشتان و فشار دست توسط معلم است ، با این تفاوت که تا پرنده ای از جلوی پنجره کلاس رد نشده آموزگار دست بردار نیست- همه آزارو اذیتهایی بودند که ما کودکان برای یاد گرفتن اجباری زبان فارسی و فراموشی زبان مادری متحمل شده ایم. 
امیدوارم روزی برسد که کودکان با میل و علاقه خود به آموختن زبان مادری و غیر مادری بپردازند.
Missing media item.
** 

پنجره دن قوش کئشدی

اوشاقلار کلاسدا.معلم تزه کلاسا گیریبدی:
-مشقها روی میز!

ایکی اوشاق کلاسین دبینده،یاواشجا دانیشیر لار بیربیریله.آنا دلینده

- اول؟ -اَ یَرəyər!-دوم؟-دؤیَرdöyər!-سوم؟-سؤیَرsöyər!-چهارم؟-چالارçalar!

-پنجم؟-پنجومو بیلمیره م!-ششم؟-شيشَرşişər!

اوشاقلارین بیر آیریسی سؤز آرایسی:
-من بیلیره م! چهارم چالار!-دیدی.

چالدی یولداشینین بئلیندن.اوشاق باغیردی اونون الیندن!

-«دوم دؤیَر! سوم سؤیَر! چهارم چالار! پنجومو من بیلیرم! گلین بورا!مداد لای انگشتها!جریمه تو قلک! باز باید تو آسمان پرنده نشون بدین!»-معلم دیدی.
اوشاقلار آغلی یا  -آغلی یا(آغلایا):
-آغا کلاسدا قوش اولماز!
باغری داغلایارکن ، بارماقلارگؤینَدی،شیشدی،قارالدی !
کلاس باغیردی:

-آغا پنجره دن قوش کئشدی!

-آغا پنجره دن قوش کئشدی!

پنجره دن قوش کئچدی،
امما اوشاقلارین ایشی یاش یاش، یاش کئچدی!
 

 Missing media item.

پرنده از جلوی پنجره گذشت!


بچه ها در کلاس اند:معلم تازه وارد کلاس شده:

- مشقها روی میز!( به فارسی) .دو بچه ته کلاس به آرامی با هم حرف میزنند: به زبان مادری:

 -کلاس اولی؟ -میترسد و کنار میکشد! -کلاس دومی؟ -کتک کاری میکند! -کلاس سومی؟-فحش میدهد! -کلاس چهارمی؟-میزند! -کلاس پنجمی؟-کلاس پنجمی را من نمیدانم ! -کلاس ششمی؟

-پوز و افاده میدهد!
بچه دیگری به دنبال صحبت گفت:
- من میدانم! کلاس چهارمی میزند!
زد رو کمر دوستش. بچه داد کشید!معلم گفت:

-«کلاس دومی کتک کاری میکند!( زبان مادری).کلاس سومی فحش میدهد! کلاس چهارمی میزند! کلاس پنجمی را من میدانم.بیایید اینجا!( فارسی) مداد لای انگشتها! جریمه تو قلک!
باز باید تو آسمان پرنده نشون بدین!»
بچه ها گریه کنان:
- آقا تو کلاس پرنده پیدا نمیشه!( زبان مادری). انگشتها ورم کردند ، سیاه شده وبدرد آمدند. 
داغ به دل بچه ها زد . کلاس فریاد کشید:
-آقا!پرنده از جلوی پنجره گذشت!
-آقا!پرنده از جلوی پنجره گذشت!

پرنده از جلوی پنجره گذشت! اما کار بچه ها همیشه زاربود. و سخت و سخت گذشت!
 

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.