رفتن به محتوای اصلی

خوش آمد گویی به‌ آقای ناصر کرمی
26.09.2009 - 19:17

 

آقای ناصرکرمی درپاسخ به‌ نوشته‌ قبلی بنده‌ که‌ به‌بهانه‌ آزادی مهندس کورش زعیم تهیه‌ نموده‌ که‌ درآن ضمن خوش آمدگویی وابراز خوشحالی ازآزادی ایشان درجریان حوادث اخیر، انتقاداتی جدی متوجه‌ افکار وعقایدایشان بعنوان چهره‌ای مطرح درعرصه‌ سیاسی ایران نموده‌ که‌ درسایت ایران گلوبال درج گردید.

چهره‌ی آشنای سایت ایران گلوبال، آقای ناصر کرمی درمطلبی پراکنده‌ وبامحتواهای مختلف به‌ نیابت از مخاطب اصلی بنده برآمده‌ که‌ بنا به‌دلایلی لازم دانستم به‌ مطلب ایشان پاسخ دهم ودرضمن به‌ ایشان نیز خوش آمد وخیر مقدم عرض نمایم.

آقای کرمی در مجادله‌ خودضمن تکرار مکررات وبا استناد به‌ مقوله‌های تاریخی ودست به‌دامان میراث جاودانه‌ء!! هخامنشینیان وپارتها وامامان متعدد و بااضافاتی درقالب اشعار و گفته‌های بزرگان ایران گاها"همراه‌ باهشدار وتهدیدات وگاها" بانصایح وارشادات آخرین تیر خودراراها نموده‌ وبغیراز یک مورد کل مطلب ایشان سنخیتی با مضمون نامه‌ اینجانب به‌ آقای زعیم ندارد که‌ درمقام مدعی العموم برآمده‌است ودر مورد یادشده‌ نیز بجای دفاع و رد روحیه‌ انسان ستیزی ایرانیان که‌ ادعای مورد نظر بنده‌ درنوشته‌ من به‌ مهندس زعیم بوده‌، درست درجهت اثبات ادعای بنده‌ برآمده‌ وفرهنگ واقعی خودرانمایان ساخته‌است واگر مثل خودایشان شاعرانه وبزرگانه‌‌ به‌ او پاسخ داد باید گفت "ازکوزه‌ همان تراود که‌ دراوست. " آقای کرمی در پایان مطلب خود هشداری قاطعانه‌ !! به‌ ما انسانهای ساده‌ و بی ادعا نوشته‌ که‌ حرکات ما رابا قاطعیت پاسخ خواهند داد.

ایشان درمیانه‌ بحث خود سوالی را متوجه‌ بنده‌ نموده‌ که‌ چرا نوشتار خودرا مستقیما" به‌ مخاطب خود ویاازطرف جبهه‌ ملی به‌ آقای زعیم نفرستاده‌ام . اما اول اینکه‌ ایشان باید بداند که چندی پیش بتاریخ 12 خرداد 88‌ آقای زعیم دریک اطلاعیه‌ که‌ درسایتها منعکس گردید خروج خود از رهبری جبهه‌ ملی را اعلام نمود وضمنا" وبلاگ شخصی ایشان نیز مسدود می باشد ودرثانی بنده‌ به‌ نوشته‌ها ودیدگاه‌ های خود اعتقاد کامل دارم و پاسخگو هستم وکسانیکه‌ دیدگاههای مراتعقیب نمایند بخوبی متوجه‌ خواهند شد همیشه‌ باصراحت صحبت می نمایم وسال گذشته‌ نیز طی اعتراضی کتبی به‌ محتوای مصاحبه‌ آقای زعیم باآقای نجات بهرامی ازادواردنیوز متذکرشدم که‌ تعریف ودرک ایشان ازجامعه‌ ایران غلط است و اصولا"‌ مواضع سیاسی بنده‌ غیر عاطفی و اساسا" انتقاد به‌ باورهای ملتی است که‌ تحجرومذهب درفرهنگ آنان ریشه‌دوانیده‌ است که‌ مطمئنا" همچون شگردی خوشایند روشنفکران ایرانی از جنس آقای کرمی نخواهدبود ودراینجاست که‌ متد ایرانی آنان به‌ کارمی افتد و برای مغلوب نمودن منتقدین دروهله‌ اول بااستفاده‌ ‌ابزاری ازتاریخ کهن هژمونی خودرابه‌ نمایش می گذارد گافل ازاینکه‌ این رویه‌ دیگرکاربرد ندارد.

شایان ذکر است که‌ اسپانیائیها برخلاف سایر ممالک غربی که‌ صنعت و اختراعات را درکشورهای خود به‌اوج رسانیده‌، آنان بعداز کشف قاره‌امریکا ودستیابی به‌ جواهرآلات ومنابع آن قاره‌ قرنها آسوده‌زیستند و ازکیسه‌ می خوردند تادر پایان اسپانیایی فقیر نسبت به‌ کشورهای همجوار وهمطراز خودظهورنمود. ایرانیها نیز تنها ازاین جهت مشابه‌ اسپانیائیها هستند که‌ چسپیدن به‌ تاریخ خود و روحیه‌ خودبزرگ بینی شرایطی را فراهم آورده‌ که‌ ابداعی در حرکاتشان نباشد و درنتیجه‌ متحجرترین طیفهای جامعه‌ براین کشور حکومت نمایند ونگرانیهای جدی پیکره‌ کلی وآینده‌ این جامعه‌ رافراگرفته‌است.

آقای کرمی بزرگان ایرانی همچون باباطاهر را نمی بیند که‌ دروصف جامعه وقت‌ ایران سروده‌ که‌ می گوید: " گردستم رسد زچرخ گردون | شکایت کنم نه‌اینچنان ونه‌آنچنان | یکی را داده‌ صد جور نعمت | یکی را نان جو آغشته‌ برخون ".شکایتی که‌ امروزه‌ نیز به‌ قوت خود باقیست، اما آقای کرمی با استناد از بزرگان موردنظر خود ‌ مدافعین کسب حقوق انسانی را ‌گدا وازخدابیخبر تشبیه‌ نموده‌ و درک ایشان ازاستناد به‌ بزرگانش چیزدیگری غیرازاین نیست که‌ هرتحولی وتکاملی درجامعه‌ باید خفه‌ گردد چون منافع اربابان ایشان به‌ مخاطره‌ افتد. آفرین به‌این روشنفکر ایرانی.

هرکسی به‌ محتوای مطلب آقای کرمی بنگرد متوجه‌ خواهدشد که‌مشکل آقای کرمی با ترکهای آذری است و پاسخ ایشان به‌نامه‌ بنده‌ به‌ مهندس زعیم بهانه ای بیش نیست‌ ، چرا که‌ نفرتی ایشان ازترکهادارد آشکار است وگویی کینه‌های شخصی درمیان است.

آقای کرمی درجایی کلنجاررفته‌ و دربحثی بی مورد دراوج ناآگاهی از شرایط سیاسی جامعه‌ ترکیه‌ چهره‌ واقعی ترکهادردهه‌های قبلی رانشان داده‌ و اما واقعیتهای روزرانمی بیند امروزه‌ امیدهای بسیاری درجامعه‌ ترکیه‌ برای یک آشتی ملی درجریان است که آغاز همچون حرکتی دهها سال دیگر طول خواهد کشید تا درجامعه‌ ایران امکان بحث یابد. بنابراین مقایسه‌ ایران وترکیه و نشان دادن زشتیهای گذشته‌ آنان و کتمان این یکی ‌بسیار ناشیانه‌ و دروصف جامعه‌ ایران وترکیه‌ باید گفت که‌ ترکیه‌ کشوری تحول پذیر اما جامعه‌ ایران به‌آسانی متحول نخواهد شد . این تحول پذیری رامی توان از دیدگاه‌ ترکهای مقیم آلمان دید که‌ از دولت خود درترکیه‌ خواسته‌ که‌ کردها درترکیه‌ باید از همان حقوقی برخوردارباشند که‌ ترکها درآلمان دارند، اما اقای کرمی وهمفکرانش به‌ عنوان اعضایی ازفرهنگ ایرانی که‌ درکشوری زندگی می کند که‌ مهد تمدن دنیا محسوب می شود، بجای اغراق در لابلای متون تاریخی زحمت تحول به‌ خود نمیدهد تا به‌جهت ثبت درتاریخ خصلت انسان دوستانه‌ خودرانشان دهد . و جالب اینجاست که‌ ایشان بنده‌ را متهم به‌ توهین به‌ ارزشهای ملی ایرانیان فارس نموده‌، درحالیکه‌ هدف بنده‌ نه‌ توهین بلکه‌ سرجای خودنشاندن است وبس . و درچارچوب همچون دایره‌ایست که موجود کُرد را"گله و رمه دار" می داند و نمی تواند بیاندیشد که‌ همین گله‌ ورمه‌دارها می توانند همچون ملتهای دیگر دنیا با پیشرفتهای بشری و خودراتطبیق دهند و اگر تادیروز دانمارکیها ونروژیها دزدان دریایی معروف بودند امروزه‌ متمدن ترین ملتهای دنیا محسوب می شوند و این آهنگ رشد را مادرکردستان عراق درعرض یک فاصله‌ زمانی کوتاه‌ شاهدیم.

آقای کرمی خودفریبانه‌ عنوان مطلب خودرا با این عنوان که‌ درایران "ملتی بنام فارس وجود ندارد" نام نهاده‌ که‌ توضیح نمی دهد تدریس کتاب فارسی مدارس چه‌معنی می بخشد؟ چرا خلیجی که‌ تمام کشورهایی ساحلیش عرب هستند فارس نامیده‌ شده‌است؟ پارسی کولا ازچه‌ اندیشه‌ای سرچشمه‌ می گیرد؟ اولا" اینکه‌ همه‌ ملتها کتاب یادیگیری زبان مادری خودشان رادارند و امری مهم وحیاتی است. مثلا" نروژیها، زبان نروژی خود رادارند وکتاب زبان نروژی اولین کتابی است که‌ کودکان و بزرگسالان ملزم به خواندن آن هستند، سوئدیها همانگونه‌ ومطمئنا" همه‌ ملتها دارای زبان مادری هستند و انگلیسیها هم ازاین لحاظ که‌ زبانشان در اکثرنقاط جهان استفاده‌ می شود ویک زبان بین المللی می باشد، ادعا نمی کنند که‌ این زبان مادری ما نیست وزبان همه‌ جهانیان است وانگلیسی را انترناسیونال جلوه‌ نمی دهند. زبان فارسی راهم می توان گفت که‌ اگر چه‌ کردها، عربها، ترکمن ها، آذریها و بلوچها می خوانند اما درواقع زبان ملت فارسهاست نه‌زبان ایرانیها.

آقای کرمی درجایی به‌ سه‌ فاکتور ناسیونالیتت یا ملیّت ، زبان و نژاد و زادگاه و جغرافیای سیاسی به‌عنوان ایرانی الاصل بودن ساکنان ایران استفاده‌ می کند . که‌ هیچکدام از مولفه‌های ایشان با شرایط تشکیل یک کشور سازگار نیست و تنها فاکتوری که‌ ایشان حاضر به‌پذیرش آن نیست، ظلم وهژمونی طلبی ملت ودولت حاکم است. دراینجا ممکن است که کمی به‌ آن پرداخت. فاکتور اول ایشان که‌ ناسیونالیست وملیت است هریک ازملیتهای داخل ایران دارای ویژگیهای ملی خود هستند، زبان ونژاد موردنظرایشان که‌ نه‌ عربهای داخل سرزمین ایران ونه‌ ترکمنها ونه‌ آذریها دراین مقوله‌ می گنجند و زادگاه‌ جغرافیای سیاسی ادله‌ای بر هویت ملی نیست، و جغرافیای سیاسی درهیچ جای دنیا نامتغیر نبوده‌ و اتفاقا" ظهورمداوم کشورهای جدید دردنیا دلیل مطلقی بر رد ادعای ایشان است. ‌

آقای کرمی بامهاجرخواندن دو ملت آذری وعرب ماهیت واقعی خودرا افشا نموده‌ و این بینش را به‌ خواننده‌ القا نموده‌ که‌ گویی مهاجرین حق کسب حقوق ملی ندارند. وتناقض دیدگاههای ایشان دراینجا نهفته‌ که ایشان‌ باارائه‌ سه‌فاکتور یادشده‌ فوق و مهاجرخواندن عربها وآذریها ناآگاهی و فقر دانش خود راآشکار می سازد.

این تحلیل که‌ اعراب و آذریها پشتیبانان اصلی رژیم اسلامی هستند بمراتب کودکانه‌تر از کل بینشهای سیاسی ایشان است، چرا که‌ تاریخ گواهی میدهد که‌ آذریها نقطه‌ تحول سیاسی جامعه‌ ایران بوده‌ و مفاهیم سیاسی روز راآنان به‌ جامعه‌ عقب افتاده‌ ایران وارد نموده‌ و عربها نیز همچون کردها کمترین نفوذ بر مرکز و به‌کرسی نشاندن حکام داشته‌اند. واین بلندپروازیهای آقای کرمی که‌ می نویسد "کثیرالملله نامیدن و یا عربستان و الاهواز نامیدنِ خوزستان با اهداف سیاسی پنهانِ پُشتِ آن اعلام جنگی تمام عیّار و آشکار بر علیه مردمانِ بومی سرزمین ایران و یا ایرانی تباران هست". فراتر از یک نویسنده‌ عادی وانترنتی ویا یک میهن پرست عادی است و گویی ماموریتی یافته‌ تاآنگونه‌ بنویسد. گرنه‌ ایشان درجایگاهی نیستند که‌ آنگونه‌ ایشان عمل می کند.

آقای کرمی درمیان نوشته‌های پراکنده‌ خود ازکورسوهای تاریخ فاصله‌ گرفته‌ و به‌‌‌ جنبش سبز پریده‌ و نگرانی خودرا ازاینکه‌ کردها درجنبش سبز سرزمین ایران شرکت ننموده‌ خاطرنشان نموده‌ که‌کردها همچنان دراندیشه‌ مبارزات قهرآمیز گذشته‌ هستند. موضوع جنبش سبز ایشان خودبحثی جداگانه‌ است که‌ اگرچنانچه‌ به‌ آن پرداخت صدها ورق را درباره‌ آن نوشت اما جنبش سبز که‌ ازنظر بنده‌ جنگ قدرتی بیش نیست، نمی شود عقده‌های شخصی موسوی علیه‌ خامنه‌ای را جنبش اسم گذاشت وبه‌هیچ وجه‌ با اهداف واقعی ملتهای ایران همخوانی داشته‌ باشد، ودنباله‌روی ازآن ازچاله‌ به‌ چاه‌ افتادن بیش نیست. همچنانکه‌ پاشنه‌ آشیل این جنبش عدم همراهی ملیتهای داخل ایران است. واگر چنانچه‌ پرزیدنت سبز شده‌ شما در حساس ترین روزهای جاری شعار "جمهوری اسلامی نه‌ یک کلمه‌ بیشتر نه‌ کمتر" راسرداد ادامه‌ همان تحجر است. بباور بنده‌ مطلب آقای اسماعیل نوری علا دراین زمینه‌ بسیار واقعبینانه‌ است. ( 2 ) درخاتمه‌ اگر خواسته‌های پرزیدنت سبز باباورهای آذریها همخوانی داشت حتما" آذریها بسیار آگاه‌تر ازآنند که‌ همگام شوند. و باید گفت که‌ اعراب ایرانی هیچگاه‌ اهانات محمد علی ابطحی ازجناح چپ سبز فراموش نخواهند نمود.

آقای کرمی درقسمت نصایح خود نصیحت نموده‌ که‌ به‌جای مردمان ایرانی ارگان حکومتهای مرکزی به‌ چالش گرفته‌ شود و در استدلالهای تاریخی خود نیز به‌جهت مبرانمودن ملت حاکم، اضافه‌ نموده‌ که‌ درطول تاریخ قدرت سیاسی در دست ترک تباران وعرب تباران بوده‌است.

دراینجا باید گفت که‌ آنچه‌ که‌ باید مورد چالش قرار گیرد جامعه‌ ایران است نه‌ حکومت ایران، چرا که‌ حکومت فعلی ایران نماینده‌ واقعی اکثریت جامعه‌ فارس زبان ایران است. رفراندوم سال 58 نقته‌ اتکای مشروعیت نظام است که‌ ازطرف مردمان ایران به‌ آن داده‌ شده‌است. باورهای دینی این ملت است که‌ باید به‌چالش کشیده‌ شود نه‌ نظام هایی که‌ با اتکای این ملت سرکار می آیند. زیارت بیست میلیون نفر از چاه‌ جمکران درسال گذشته‌ گویای این واقعیت است که‌ ایران چگونه‌ جامعه‌ایست.

آقای کرمی گویی دفاع از مرکز به‌هرقیمتی برایش مقدس است وبعداز گله‌مندی از بی توجهی کردها نسبت به‌ جنبش سبز،درپایینتر به‌ تجلیل ازخاندان پهلوی پرداخته‌ و قدرت خواندن ونوشتن ما رامدیون آنان می داند. این سخنان من درآورده‌ وساده‌لوحانه‌ هرانسانی را به‌خنده‌ می اندازد وپاسخش را می توان درقالب جوک داد. چراکه‌ همین چند روز پیش بود که‌ آقای محمد احسان تقی زاده‌ درمطلبی بسیار علمی تحت عنوان رفع بی‌سوادی در کشور به هفتاد و پنج سال زمان نياز دارد ( 3 ). بنده‌ نمیدانم دفاعیات اقای کرمی از خاندان شاه‌ چه‌ معنی می بخشد، واگر میهن پرستی شاهان ایران آنقدر ناب بوده‌ پس علت سقوطشان با آن خفت وخواری چه‌ بود؟ آیا جای خود نیست که‌ افرادی چون آقای کرمی پاسخگوئیهای بی نتیجه‌ به‌این وآن به‌ دلایل ریشه‌ای ناسازگاریهای جامعه‌ عقب افتاده‌ ایران بپردازد؟ ایا با این تفکر آقای کرمی طی چند سال دیگر همین رژیم فعلی را به‌نرخ طلا به‌ ما نمی فروشد؟

1 - http://www.kdpmedia.no/modules.php?name=News&file…

2 - http://newsecularism.com/2009/09/25.Friday/092509…

3 - http://newsecularism.com/2009/09/14.Monday/091409…

26.09.2009

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.